فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۰۱ تا ۱٬۰۲۰ مورد از کل ۱٬۸۴۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
فرسایش خندقی یکی از مخرب ترین و پیچیده ترین نوع فرسایش آبی می باشد. برای مبارزه با این فرسایش باید عوامل مؤثر در توسعه خندق ها شناخته شوند. در این تحقیق تعداد 36 خندق در پهنه فرسایشی شهرستان دره شهر در شرق استان ایلام انتخاب شدند. این تحقیق باهدف تعیین میزان گسترش طولی خندق و حجم خاک فرسایش یافته در منطقه در دو دوره بین سال-های 1392-1381 انجام گرفت. بدین منظور با استفاده از ارتوفتو نمودن عکس های هوایی این دو دوره به کمک نرم افزار PCI Geomatica خندق ها مشخص گردیدند، سپس عوامل زمین محیطی مؤثر بر توسعه خندق ها با استفاده از نرم افزار SPSS تعیین گردیدند. بر این اساس میانگین رشد طولی خندق ها در طول دوره مطالعه، 85/0 متر در سال و متوسط حجم خاک فرسایش یافته 84/18مترمکعب در طول دوره و 88/1 مترمکعب در سال محاسبه شد. نتایج نشان می دهد که گسترش طولی خندق تابعی از طول خندق، نسبت جذب سدیم، درصد شن و میزان انحنای دامنه بوده و گسترش حجمی خندق تابعی از سطح مقطع خندق، درصد آهک و ضریب کشیدگی حوضه آبخیز بالادست خندق می باشد. ضریب تبیین(R2) این مدل ها به ترتیب 736/0 و 634/0 ارزیابی شد. اعتبارسنجی مدل ها نیز با استفاده از میانگین خطای نسبی(MRE)، میانگین توان دوم خطا(MSE) و جذر میانگین توان دوم خطا(RMSE) موردبررسی قرار گرفت که مقدار آن ها به ترتیب برای مدل گسترش طولی خندق 64/8، 008/0و 89/0 و برای مدل گسترش حجمی خندق 49/9، 024/0و115/0 به دست آمد. نتایج نشان داد مدل ها از اعتبار خوبی برخوردار هستند و می توان از آن ها برای پیش بینی میزان پیشرفت طولی و حجمی خندق برای مناطقی با شرایط مشابه منطقه موردمطالعه بهره گرفت.
بررسی فرسایش خندقی حوضه آبریز دیره با استفاده از روش تلفیق وزنی و شاخص توان آبراه های(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجود دانش فنی و نظری برای تشخیص خندق ها، به تمیز مناطق خندقی روی نقشه توپوگرافی و مدل رقومی آن کمک می کند. به هر حال، توانایی استفاده از نقشه ی توپوگرافی( مدل رقومی ارتفاعی) برای شناسایی موقعیت خندق ها نیازمند دانش لازم در مورد فرآیند خندق زایی و فراوانی خندق ها است. تحقیق حاضر به منظور مدل سازی مناطق مستعد خندق زایی در حوضه رودخانه دیره انجام شده است. مواد و روش های مورد استفاده در این تحقیق شامل استفاده از لایه های مدل رقومی ارتفاع (DEM) و لایه های ثانویه استخراج شده از آن، شاخص توان آبراهه ای ((SPI، کاربری اراضی، آبراهه ها، لیتولوژی و راههای موجود در حوضه و جمع آوری داده های میدانی بوده است. داده های مذکور در محیط ARC GIS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و نتایج حاصل از آن توسط آزمون کای اسکویر بررسی شد. براساس نتایج به دست آمده از این تحقیق در حوضه ی آبریز دیره از مجمو ع 8 عامل بررسی شده، 5 عامل(شیب، انحنای افقی شیب، کاربری اراضی، فاصله از جاده ها، لیتولوژی) به عنوان عوامل مؤثر در تولید خندق شناسایی شدند. از میان این پنج عامل، کلاس شیب 0 تا 1/4 درجه که از مجموع مساحت حوضه دیره حدود 22/33 درصد آن در این فاصله قرارگرفته است بیشترین تأثیر تولید خندق را در این حوضه دارد.
ارزیابی زمین ساخت حوضه های آبریز با استفاده از اختصاصات ژئومورفولوژیک در قالب الگوی TecDEM (مورد مطالعه: حوضه آبریز رودک در شمال شرق تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت نواحی زمین ساختی فعال، به ویژه در زون های ساختاری همگرا به سبب قابلیت مخاطره آمیز بودن شایان توجه آنها اهمیت زیادی دارد. از سوی دیگر، به دلیل محدودیت های فیزیکی، بررسی های میدانی در این نواحی با توپوگرافی خشن و متعارض، دشوار است. در این پژوهش، با استفاده از روش های دورسنجی، ژئومورفومتری و کارهای میدانی، اختصاصات مورفومتریک و ژئومورفولوژیک حوضة رودک در شمال شرق تهران در قالب الگوی TecDEM که در نرم افزار متلب[1] اجرا شده، از داده های رقومی (الگوی رقومی ارتفاع) استخراج و تجزیه و تحلیل شده است. در این الگو، از شاخص های نو مانند چولگی و کشیدگی نمودار هیپسومتری، شاخص فرورفتگی q، شیب S و نقشة همپایة IsoBase MAP بهره گرفته شده است. نتایج بررسی و تجزیه و تحلیل عناصر ساختاری مورفوتکتونیکی استخراج شده مانند نیمرخ طولی رودخانه، جهت های جریان، مورفولوژی حوضة آبریز، نقطه های عطف و تغییر شیب، منحنی های هیپسومتری و مقدار کشیدگی و چولگی آن که حاصل کنش و واکنش نیروی های زمین ساختی است، بیان کنندة تغییرات مورفوتکتونیکی فعال حوضه و کنونی آن است. نتایج بررسی ها در قالب الگوی TecDEM، پژوهش های میدانی و شواهد به دست آمده از طریق داده های ایستگاه ژئودینامیک گرمابدر، درستی الگو را در نشان دادن شرایط نئوتکتونیک مناطق نشان می دهد.
تحلیل و پهنه بندی خطر جریانات واریزه ای و مخروط های آن در منطقه کوهستانی پاوه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ناپایداری های دامنه ای ازجمله مخاطرات طبیعی هستند که زندگی انسان ها را مورد تهدید قرار می دهند. بسیاری از محققین ناپایداری های دامنه ای را مطالعه نموده اند، اما جریانات واریزه ای به عنوان مخاطره ای طبیعی، جدا از لغزش دامنه ای و سیلاب، کمتر موردتوجه قرارگرفته است. ریزش های سنگی، جریان های واریزه ای و جریانات بهمن برفی تهدیدکننده خطوط ارتباطی، مناطق مسکونی و مراکز خدماتی و نیمه صنعتی در واحد کوهستانی شهرستان پاوه در استان کرمانشاه می باشند. این پژوهش به منظور ارزیابی و تحلیل مخروط های واریزه ای در ایجاد مخاطرات محیطی منطقه و تهیه نقشه خطر جریانات واریزه ای صورت گرفته است. مواد مورداستفاده در این تحقیق مدل رقومی ارتفاعی 30 متر منطقه، نقشه های زمین شناسی، نقشه های توپوگرافی و داده ها و تصاویر ماهواره ای لندست، عکس های هوایی و تصاویر Google Earth Pro و همچنین وسایل موردنیاز در مطالعات میدانی بوده است. مدل های ثانویه ( شیب، جهت دامنه، انحناء) نیز از مدل رقومی ارتفاعی اولیه استخراج گردیدند. در مرحله اول مخروط های واریزه ای با استفاده از عکس های هوایی و نرم افزارهای سنجش ازدور شناسایی شدند و بر روی نقشه مشخص گردیدند. سپس میزان جابه جایی واریزه ها و خصوصیات ژئومورفولوژیکی آن ها طی مطالعات میدانی بررسی گردید. در مرحله دوم لایه های اطلاعاتی مؤثر در ایجاد و جابه جایی مخروط های واریزه ای تهیه شد. سپس به منظور درک روابط لایه جریانات واریزه ای بر روی هرکدام از لایه های اطلاعاتی هم پوشانی گردید. در مرحله سوم بر اساس وزن هرکدام از فاکتورهای دخیل نقشه پهنه بندی خطر جریانات واریزه ای منطقه در پنج کلاس در محیط نرم افزارهای GIS تهیه شد. بر اساس نقشه پهنه بندی خطر: پهنه خطر خیلی زیاد 38/5 درصد، پهنه خطر زیاد 14/15، پهنه خطر متوسط 66/24، پهنه خطر کم 28/19و پهنه خطر خیلی کم 54/35 درصد منطقه را در برگرفته اند. در پهنه بندی وقوع حرکت واریزه ها از مدل رگرسیون لجستیک استفاده شد. برای شناسایی عوامل مؤثر در وقوع جریانات واریزه ای و تعیین ضرایب آن ها، فاکتورهای شناسایی شده منطقه در نرم افزارSPSS 19 تجزیه وتحلیل شدند و خروجی مدل عوامل مؤثر و ضرایب آن ها را مشخص نمود. پس ازآن لایه ها در محیط نرم افزارهای GIS فراخوانی شدند. ضرایب هر یک از لایه ها اعمال شد و با قراردادن لایه ها و ضرایب در معادله رگرسیون لجستیک، نقشه پهنه بندی خطر جریان واریزه ای ترسیم گردید. صحت مدل برای پیش بینی با استفاده از شاخص ROC و جدول طبقه بندی بررسی شد و صحت نقشه تولیدشده به روش همپوشانی نقاط و روش تصادفی انتخاب واریزه ها در هر طبقه ارزیابی گردید. بر اساس نتایج به دست آمده جریانات واریزه ای در منطقه، نیازمند انجام مطالعات جامع و تفصیلی تر است. نتیجه گیری می شود به دلیل حساسیت و ناپایداری های دامنه ای این منطقه، لازم است مکان یابی دقیق برای اجرای پروژه های عمرانی و کشاورزی صورت گیرد و در صورت ضرورت دخالت در دامنه ها باید بامطالعه دقیق و حساسیت ویژه عمل کرد.
ارزیابی مخروطه افکنههای شمال شرق ریوند به عنوان منابع بالقوه سنگدانه و ارتباط آن ها با فرایندهای ژئومورفولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سنگدانه ها از پرمصرف ترین مصالح ساختمانی هستند که بخش اصلی حجم بتن را تشکیل می دهند. یکی از مهم ترین منابع تأمین سنگدانه های طبیعی، مخروطه افکنه ها هستند. با گذشت زمان و افزایش سن مخروطه افکنه ها، رسوبات سطح آنها بیشتر در معرض تغییر و هوازدگی قرار گرفته و بنابراین کیفیت سنگدانه ها کاهش می یابد. در این تحقیق، بر اساس ویژگی های فیزیکی و شاخص بار نقطه ای، کیفیت سنگدانه های سطح سه مخروطه افکنه متروک و قدیمی و جدید در شمال شرق ریوند ارزیابی شد. تفکیک مخروطه افکنه ها بر اساس شاخص های ژئومورفولوژیکی؛ مانند مورفولوژی سطح مخروط، میزان هوازدگی و الگوی زهکشی انجام شد. به علت وجود لیتولوژی متفاوت سطح مخروط ها، در قسمت بالادست و پایین هر مخروط، تعداد 18 نوع سنگ مشترک انتخاب گردید و آزمایش بار نقطه ای در آنها انجام شد. خصوصیات فیزیکی سنگ ها مانند چگالی، تخلخل و درصد جذب آب در هر مخروط در قسمت بالا و پایین دست آن انجام شد. نتایج این تحقیق نشان می دهد که شاخص بار نقطه ای و چگالی از مخروط هافکنه جدید به مخروطه افکنه های قدیمی و متروک کاهش می یابد. میزان تخلخل و درصد رطوبت اشباع نیز رابطه مستقیمی با سن مخروطه افکنه ها دارد به طوری که قدیمی ترین مخروط (متروک) بالاترین میزان تخلخل و درصد رطوبت اشباع را دارد. نتایج نشان می دهد که در سطح تمام مخروط ها، مقاومت سنگدانه ها در رأس مخروطه افکنه ها بیشتر از قاعده آنها است که این موضوع ناشی از سن کمتر و بنابراین هوازدگی کمتر ذرات واقع در بالادست مخروطه افکنه ها است. به طور کلی، بررسی تحقیق حاضر نشان می دهد که تغییرات در مقاومت سنگدانه های سطح مخروط ها ناشی از سن مخروطه افکنه ها و میزان هوازدگی آنها است به طوری که سنگدانه های با کیفیت کمتر در مخروط های متروک و قدیمی، به علت هوازدگی طولانی مدت آنها است.
ارزیابی و پهنه بندی خطر ریزش با استفاده از مدل VIKOR (مطالعه موردی: حوضه آبخیز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ناپایداری دامنه ها و ریزش ها از خطرات اصلی در مناطق کوهستانی است. حوضه آبخیز آق لاقان چای با داشتن چهره کوهستانی و با توجه به وضعیت زمین شناسی، لیتولوژی و اقلیمی، عمده شرایط لازم جهت شکل گیری حرکات ریزشی را دارد. این پدیده همه ساله موجب به مناطق مسکونی، تخریب راه ارتباطی و رسوب زایی گسترده و پر شدن مخزن سد یامچی و بستر رودخانه از رسوب می شود. بنابراین هدف تحقیق حاضر تهیه نقشه پهنه بندی خطر ریزش است. در این مطالعه ابتدا با بررسی های میدانی و مطالعه منابع، دوازده عامل به عنوان عوامل مؤثر برای ایجاد ریزش در منطقه شناسایی شدند. این عوامل شامل شیب، جهت شیب، لیتولوژی، فاصله از جاده، فاصله از آبراهه، فاصله از گسل، فاصله از آبادی، بارش، تعداد روز های یخبندان، نوسان دما، کاربری اراضی و خاک است. سپس لایه ها اطلاعاتی توسط سامانه اطلاعات جغرافیایی تهیه گردید. تحلیل و مدل سازی نهایی با استفاده از روش ویکور به عنوان یکی از روش های تحلیل تصمیم گیری چند معیاره، انجام شد. در نهایت نقشه پهنه بندی در پنج طبقه با خطربسیار کم تا بسیار زیاد تهیه شد. طبق نتایج به دست آمده 12 درصد از مساحت حوضه در طبقه بسیار پرخطر و 48 درصد در طبقه پرخطر قرار دارد. طبقه بسیار پرخطر و پرخطر درمنطقه کوهستانی قسمت شمالی و جنوب غربی حوضه مورد مطالعه قرار دارد. این مناطق خطراغلب دارای شیب های بالای 40 درصد، دیواره های عمودی و پرتگاهی و سنگ های آتش فشانی و آذرین هستند. به طور کلی نتایج مطالعه نشان می دهد که حوضه آق لاقان چای دارای توان بسیار بالا از لحاظ رخداد حرکات ریزشی است. لذا انجام اقدامات حفاظتی، آبخیزداری و مدیریتی در حوضه مطالعاتی ضروری به نظر می رسد.
تحلیل کمی ناهنجاری سلسله مراتبی شبکه زهکشی و ارتباط آن با تکتونیک، مطالعه موردی: 10 حوضه آبخیز زاگرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق، شاخص های ناهنجاری سلسله مراتبی(∆a)، و تراکم ناهنجاری سلسله مراتبی (ga) 10 حوضه آبخیز محاسبه گردید و رابطه آنها با پارامترهای PAF (درصد عدم تقارن حوضه)، Bs (نسبت کشیدگی حوضه)، CR (ضریب گردواری حوضه)، R (شاخص انشعابات آبراهه ها)، Rb ( نسبت انشعابات)، Dd (تراکم زهکشی) و Df (فرکانس زهکشی) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان می دهد که بیشترین مقدار شاخص ∆a مربوط به حوضه 7 (3.4) و کمترین مقدار مربوط به حوضه 1 (64/0) است. بالاترین مقدار شاخص ga نیز مربوط به حوضه 6 (12.1) و کمترین مقدار آن مربوط به حوضه 10 (1.54) است. بررسی رابطه بین پارامترها نشان می دهد که پارامتر های g a و∆a بعنوان شاخصهای معرف ناهنجاری شبکه زهکشی، بیشتر تحت تاثیر پارامترهای PAF ، Bs و CR قرار دارند. این موضوع نشان می دهد که ناهنجاری شبکه زهکشی حوضه های مطالعاتی کاملا تحت تاثیر درصد کج شدگی حوضه ها و کشیدگی حوضه ها قرار دارند به گونه ای که حوضه هایی که بیشتر کج شده اند و همچنین دارای شکلی کشیده هستند، دارای بیشترین مقدار ga و ∆a هستند. داده ها نشان می دهند که تراکم زهکشی و فرکانس زهکشی تاثیر زیادی بر مقدار ga و∆a ندارند. نتایج نشان می دهد که میزان فشردگی، بالاآمدگی و روند طاقدیسها کنترل کننده شکل حوضه های آبخیز، کج شدگی حوضه ها و ناهنجاری شبکه زهکشی هستند. با توجه به اینکه کج شدگی حوضه ها و شکل آنها تحت تاثیر خصوصیات چینهای زاگرس قرار دارد، می توان نتیجه گرفت که تکتونیک عامل تعیین کننده ای در مقدار شاخصهای ga و∆a محسوب می شود.
پایش پهنه نمکی پلایای دامغان با پردازش داده های ماهواره ای چندطیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از ضروری ترین اطلاعات مورد نیاز مدیران منابع طبیعی، تهیه نقشه پهنه های نمکی پلایاها می باشد. تهیه چنین نقشه هایی با استفاده از روش های سنتی مستلزم صرف زمان و هزینه زیادی خواهد بود. داده های ماهواره ای به دلیل دید وسیع و یکپارچه برای این امور مناسب می باشند. در این تحقیق روش جدیدی برای استخراج پهنه های نمکی از تصاویر ماهواره ای ارائه شده است که این روش پیشنهادی از ترکیب نسبت بین باندها و آستانه گذاری بر روی هیستوگرام تصویر تشکیل شده است. منطقه مورد مطالعه پلایای دامغان می باشد. پایش پهنه نمکی پلایای دامغان با استفاده از تصاویر سنجنده LISSIII ماهواره IRS-P6 در سال 2010 صورت پذیرفت. ابتدا پردازش های اولیه بر روی تصاویر اعمال گردید؛ سپس با نسبت گیری بین باندها و آستانه گذاری برروی هیستوگرام تصویر تولید شده، شاخص های پهنه نمکی نسبتی (RSCI) و پهنه نمکی تفاضلی نرمال شده (NDSCI) تعریف شده و نقشه نهایی پهنه های نمکی به دست آمد. به منظور ارزیابی دقت حاصل از روش پیشنهادی، نتایج با نقشه های مرجع مطابقت داده شد. دقت پهنه نمکی استخراج شده از شاخص های RSCI و NDSCI برابر 81/0 و 89/0 برآورد شد. نتایج نشان می دهد که آستانه گذاری برروی هیستوگرام تصاویر نسبت گیری شده از جمله روش های معمول می باشد که می توان با استفاده از آن پهنه های نمکی را از تصاویر ماهواره ای استخراج نمود و شاخص های RSCI و NDSCI در مقیاس منطقه ای برای پایش این پدیده ها در مناطق خشک و نیمه خشک کارایی دارند.
بررسی نهشته های تراس های پلیو-کواترنری حوضه ی آبریز اهرچای علیا
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۲ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۵
83 - 99
حوزههای تخصصی:
منطقه ی بالادست حوضه ی اهرچای به علت کوهستانی بودن سرشاخه هایش در معرض فرسایش است. بیشتر سرشاخه های حوضه دایمی بوده، شاخه ها در منطقه ی هموار به رود مئاندری تبدیل می شوند. دشت اُزومدل ورزقان، به وسیله ی فعالیت آتشفشانی در نزدیکی روستای صغندل به وجود آمده است. بدین صورت که بعد از انسداد، به وسیله مواد رسوبی پر ش ده و به دشت تبدیل شده است. حفر بستر توس ط اهرچای باعث ایجاد ترانشه و نمایان شدن رسوبات دریاچه ای می شود. بارندگی و ذوب ب رف ها در فصل بهار و اواخر زمستان موجب طغیان رودخان ه و فرسایش و حمل رسوبات می شود. در مناطق دارای شیب ملایم تر، رسوبات رودخانه ته نشست شده، در مناطق پایکوهی و پست تراس های آبرفتی تشکیل می دهند. این پژوهش ویژگی های ژئومورفیک نهشته های این تراس ها را مورد بررسی قرار داده است. بدین منظور 15 نمونه از نهشته های تراس ها جهت انجام مطالعات دانه بندی برداشت شده، سپس از روی نمودارها، پارامتری مختلفی مانند (MD)، (MZ)، (QI)، (SKG) و (SKI) استخراج شده و به صورت جداگانه مورد تجزیه و ت حلیل ق رار گرف ته اند. دانه بن دی برخی از تراس ها دارای ویژگی رسوبات دریاچه ای و ب قیه ن یز وی ژگی تراس های رودخانه ای را دارند.
ارزیابی جنبایی گسل گوربند بر اساس شواهد ریخت زمین ساختی و نوزمین ساختی (شمال شرق تربت جام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گستره ی مورد بررسی در شمال شرق ایران و در مجاور شهر تربت جام واقع شده است. گسل های اصلی همچون گل بانو، گوربند، جهان آباد، رسول آباد و کجاب در فاصله ی کمی نسبت به شهر تربت جام قرار دارند. گسل گوربند بزرگترین گسلموجود در رسوبات آبرفتی دشت تربت جام است که دارای روند شمال غرب- جنوب شرق می باشد. بررسی فعالیّت زمین ساختی گسل مذکور با توجه به نزدیکی به شهر و قرارگیری روستاهای مختلف در مجاور آن دارای اهمیت زیادی می باشد. در این تحقیق اثر حرکات امروزی این گسل بر ژئومورفولوژی ساختاری منطقه مورد بررسی قرار گرفته است. جهت ارزیابی فعالیّت زمین ساختی گسل مورد بررسی شاخص های ریخت زمین ساختی (,V ,SL Smf) به عنوان ابزار اصلی مورد استفاده قرار گرفته اند. مطالعه و بررسی شاخص های ریخت زمین ساختی نشان دهنده ی فعالیّت بالای این گسل می باشد. وجود افرازهای گسلی تغییر مسیر رودخانه ها و آبراهه ها، دره های V شکل، چین خوردگی رسوبات کواترنر و تغییر رنگ در رسوبات در پهنه ی گسلی از شاخص های ژئومورفولوژیکی مهم هستند که در برداشت صحرایی و در ارتباط با حرکت گسل گوربند مشاهده می شود. جابه جایی در آبراهه ها نشان دهنده ی جوان ترین حرکات در طول این گسل می باشد، همچنین جهت جابجایی در این کانال ها نیز نشان دهنده جهت حرکت امتداد لغز راستبر در گسل مذکور است. وجود فرازش در رسوبات نئوژن در محل اثر سطحی گسل نیز بیانگر بالاآمدگی و مؤلفه معکوس در این گسل می باشد.
بررسی تغییرات خط ساحلی با استفاده از روش پلی گون تغییرات محدوده موردمطالعه : قاعده دلتای سفیدرود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدیریت پایدار سواحل مستلزم آگاهی از روند تغییرات خط ساحلی است و آشکارسازی تغییرات خط ساحلی می تواند در شناسایی و تجزیه وتحلیل میزان جابجایی خطوط ساحلی کمک نماید. هدف از این تحقیق بررسی تغییرات خط ساحلی قاعده دلتای سفیدرود با استفاده از روش پلی گون تغییرات طی شش دهه گذشته می باشد. برای دستیابی به این هدف، اطلاعات دبی و رسوب سفیدرود، باد و نوسانات تراز آب به همراه عکس هوایی1955 به مقیاس 55000/1، تصاویر ماهواره ای TM سال 1989ماهواره لندست و تصویر 2014 ماهواره اسپات از نرم افزار گوگل ارث به عنوان ابزار و داده های اصلی پژوهش بهره گرفته شده است. روش کار استفاده از پلی گون تغییرات در سنجش میزان تغییرات خطوط ساحلی در سه مقطع زمانی می باشد. در این تحقیق ابتدا عکس هوایی سال 1955 با روش تصویر به تصویر و با مشخص نمودن نقاط نظیر تصویر گوگل ارث سال 2014، در نرم افزار ENVI زمین مرجع شد. سپس با تفسیر بصری، خط ساحلی در عکس هوایی و تصویر سال 2014 ترسیم شدند. اما با توجه به ماهیت رقومی تصویر سال 1989، جهت بارز سازی تصویر مذکور با اجرای شاخص NDVI و محاسبه پیکسل های کوچک تر از صفر، منابع آبی محدوده موردمطالعه مشخص شد و در محیط ArcGIS خط ساحلی فوق الذکر استخراج گردید تا در ادامه تصاویر به صورت زوجی تجزیه وتحلیل شوند. نتایج نشان می دهد که نوسان تراز آب دریای خزر، شدت و ضعف آورد رسوب از رودخانه سفیدرود در مقاطع زمانی مختلف و انجام عملیات شاس طی سال های 1998-1981 از عوامل اصلی ایجاد تغییر در قاعده دلتای سفیدرود می باشد. همچنین نرخ مثبت تغییرات طول خط ساحلی در روش پلی گون تغییرات، از ادامه روند دلتاسازی سفیدرود طی 60 سال اخیر حکایت دارد.
بررسی تغییرات زمانی -مکانی تپه های ساحلی ماسه ای با استفاده از سنجش ازدور (RS) مورد مطالعه: منطقه غرب زرآباد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سالانه حجم عظیمی از ماسه های بادی، مناطق مسکونی و روستاها را مورد هجوم قرار می دهند. در برخی از روستاها که در مسیر حرکت ماسه ها قرار دارند، مقدار حجم رسوبات به گونه ای است که سبب دفن واحدهای مسکونی شده و روستاییان به ناچار مجبور به ترک روستاها و خانه های خود شده اند. هدف از این پژوهش حاضر با دیدگاهی جدید و کاملاً متفاوت از بقیه پژوهش ها، درواقع به دنبال آشکارسازی تغییرات فضایی - زمانی تپه های ماسه ای در منطقه ساحلی غرب زرآباد (کنارک) بوده است. پژوهش حاضر برای رسیدن به هدف ذکرشده ازلحاظ هدف کاربردی و ماهیت روش شناسی بر مبنای روش، توصیفی – تحلیلی و از طریق شیوه مطالعه کتابخانه ای- اسنادی و پیمایشی برای تحقیق در منطقه روستایی غرب زرآباد پرداخته شد. در این تحقیق برای بررسی تغییرات فضایی- زمانی تپه ماسه ای منطقه غرب زرآباد، در دوره زمانی ۲۳ ساله (۲۰۱۴-1991) از نقشه های زمین شناسی، تصاویر ماهواره ای ،GPS، استفاده گردید و به وسیله روش های سیستم اطلاعات جغرافیایی(GIS)، و نرم افزار (ENVI) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از گسترش تپه های ماسه ای نشان می دهد که در سال 1991 تا 2014 مساحت کاربری که به نفع تپه های ماسه ای تغییر کاربری یافته اند، عبارت اند از پوشش گیاهی حدود 108/0 کیلومترمربع، رسوبات رودخانه ای 60/10 کیلومترمربع و زمین های بایر 35/264 کیلومترمربع بوده اند. همچنین بیشترین تغییر مساحت مربوط به تپه های ماسه ای بوده که در سال 1991 (25/561) کیلومترمربع بوده و در سال 2014(45/578) کیلومترمربع رسیده و رشدی معادل (198/ 17) کیلومترمربع را داشته است
ارزیابی توانمندی ها و اولویت های ژئومورفوتوریستی با استفاده از روش پرالونگ مطالعه موردی: استان لرستان
حوزههای تخصصی:
ژئوتوریسم به عنوان زیرشاخه ای از توریسم طبیعت گرا در کنار دیگر شاخه های گردشگری همچون گردشگری روستایی، فرهنگی و غیره از ظرفیت های بالقوه زیادی برای توسعه سرزمین و پایداری منابع طبیعی برخوردار است. ایران با تنوع گسترده در ساختارهای ژئومورفولوژیکی و زمین شناسی خویش از ظرفیت ها و توانمندی های بسیار زیادی در زمینه جاذبه های ژئوتوریستی برخوردار بوده و لذا عرصه های جدیدی در زمینه فعالیت های گردشگری گشوده می نماید. استان لرستان در غرب ایران از جمله مناطقی است که از ظرفیت های بالقوه فرآوانی جهت توسعه فعالیت های ژئوتوریسم برخوردار است. هدف این پژوهش ارزیابی ظرفیت جاذبه های ژئومورفولوریکی به منظور توسعه ی ژئوتوریسم در منطقه مورد مطالعه است. این پژوهش از نوع پژوهش های بنیادی بوده و اطلاعات مورد نیاز به دو روش کتابخانه ای و مطالعات میدانی گردآوری شده است. تحلیل ظرفیت های ژئوتوریستی بر اساس مدل پرالونگ نشان می دهد که آبشارتله زنگ به دلیل بالابودن ارزش علمی و زیبایی-ظاهری دارای بیشترین میزان قابلیت و توانمندی از لحاظ ژئوتوریستی را به خود اختصاص داده و دریاچه گهر نیز کمترین میزان توانمندی در میان لندفرم ها را دارند. همچنین نتایج این بررسی نشان می دهد که مدل پرالونگ از توانایی بالایی برای تحلیل ظرفیت های گردشگری برخوردار است.
رابطه مورفولوژی تپه های ماسه ای با شاخص های مورفومتری در شرق بابلسر، شمال ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تپه های پارابولیک یا سهمی شکل، یکی از مهم ترین انواع تپه های ماسه ای ساحلی در منطقه شرق بابلسر هستند. این تپه ها را از دیدگاه های مختلفی مانند آب وهوا، محیط، ژئومورفولوژی و سایر موارد می توان بررسی و طبقه بندی کرد. در پژوهش پیش رو، انواع تپه های ماسه ای ساحلی به کمک تصاویر ماهواره ای و بازدید صحرایی از منطقه، بر مبنای ژئومورفولوژی شناسایی و طبقه بندی شدند و پس از آن به تجزیه و تحلیل مؤلفه های مورفومتری اندازه گیری شده مربوط به این تپه ها پرداخته شده است. این تپه های سهمی شکل از نظر ژئومورفولوژی به هفت نوع هلالی، سنجاق مو، نیم دایره، پنجه ای، آشیانه ای، شن کش مانند و مرکب تقسیم می شوند. تپه های هلالی شکل ساده، بیشترین فراوانی را (5/59 درصد) در منطقه مورد مطالعه داشته اند. از سوی دیگر تپه های پارابولیک یا سهمی شکل، بر اساس نسبت طول به عرض نیز تقسیم بندی می شوند. ویژگی های باد، فراوانی منبع ماسه و پوشش گیاهی، از عوامل کلیدی مؤثر بر فرم تپه های موجود هستند. برای بررسی ارتباط آماری بین مؤلفه های مورفومتری، مورفومتری تپه های ماسه ای ساحلی منتخب، شامل طول Stoss Crest, Lee, و ارتفاع اندازه گیری شدند. نتایج آماری نشان می دهد که مؤلفه ارتفاع با طول قله و دامنه پشت به باد، بهترین ضریب همبستگی را نشان می دهد. به گفته دیگر، ارتفاع تپه ها با تغییر طول قله و طول دامنه پشت به باد تغییر می کند و مؤلفه طول دامنه رو به باد، تأثیری بر ارتفاع ندارد.
بررسی وضعیت بیابان زایی با استفاده از مدل IMDPA با تأکید بر معیارهای فرسایش آبی و بادی (مطالعه موردی: منطقه بهاباد استان یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بهره برداری بیش از حد از منابع طبیعی در سال های اخیر منجر به تشدید فرآیند بیابان زایی گردیده است و برای مقابله با آن یک عزم جدی و فراگیر لازم است. هدف از این مطالعه بررسی وضعیت بیابان زایی منطقه بهاباد با استفاده از مدل ایرانی ارزیابی پتانسیل بیابانزایی (IMDPA) با تأکید بر معیارهای فرسایش آبی و بادی می باشد. این موضوع ضمن ارزیابی وضعیت فرسایش پذیری منطقه می تواند به شناسایی عوامل و شاخص های مهم در بروز بیابانزایی کمک نموده و مناطق بحرانی جهت انجام اقدامات کنترلی و مؤثر را تعیین نماید. ارزیابی پتانسیل بیابانزایی اراضی به صورت کمّی و کیفی در قالب واحدهای کاری و تحت شرایط اقلیمی خشک انجام گرفت. در مورد معیار فرسایش آبی چهار شاخص نوع و تراکم فرسایش آبی، تراکم زهکشی، نوع استفاده از اراضی و تراکم پوشش گیاهی و در مورد معیار فرسایش بادی نیز سه شاخص ظهور رخساره فرسایشی، تراکم پوشش غیرزنده و تعداد روزهای گرد و خاک بررسی شد. نتایج حاصل از این ارزیابی نشان داد که در بخش معیار فرسایش آبی، بالغ بر 61 درصد منطقه از نظر شدت پتانسیل بیابانزایی در وضعیت متوسط و حدود 39 درصد منطقه از این نظر در وضعیت زیاد قرار دارد. در بخش معیار فرسایش بادی، قسمت عمده منطقه (8/97درصد)، از نظر پتانسیل بیابانزایی در وضعیت زیاد قرار دارد. نتایج این مطالعه نشان داد که معیار فرسایش بادی بیشتر از معیار فرسایش آبی در بیابانزایی منطقه مؤثر است. علاوه بر آن پوشش سطح زمین هم از نظر معیار فرسایش آبی (شاخص پوشش گیاهی) و هم از نظر معیار فرسایش بادی (شاخص تراکم پوشش غیر زنده و پوشش گیاهی) نقش مهمی در رخداد پدیده بیابانزایی در عرصه مطالعاتی دارد و در مجموع اگرچه عوامل طبیعی در این منطقه سهم مهمی در بیابانی شدن اراضی داشته اند، اما پارامترهای انسانی و مدیریتی علاوه بر تأثیر مستقیم در تخریب اراضی و بیابان زایی، به طور غیر مستقیم در تشدید اثرات عوامل طبیعی عمل کرده اند.
تحولات مورفولوژی زراعی سکونتگاه های روستایی دهستان صالحان (شهرستان خمین) دوره 85- 1341(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مورفولوژیزراعیبهعنوانجزئیازساختزراعیسکونتگاه هایروستاییکشورتحول پذیراست. اینتحولاتکهماهیتیساختاری-کارکردیدارد، پیوستهدر حالوقوعاست. امّا، در جریاناصلاحاتارضیساختزراعیتحولاتناگهانی وسریعیراتجربهنمود. بهدنبالآن،مالکینافزایشیافتند،مکانیزاسیونواردروستاشدوجامعه یروستاییواردمرحله ی جدیدی از صورت بندی اجتماعی- اقتصادی یعنی دنیایسرمایه داری (البته شبه سرمایه داری) شد. اگرچه،تحولخصیصه یهرنظامیاست،امّاپیامدهایحاصلازاینتحولاتحائزاهمیتاست.
اینپژوهش،باهدفتوصیفوتحلیلمورفولوژیزراعیدر دهستانصالحانتحتتأثیرعواملونیروهایاجتماعی – اقتصادیانجام گرفته است. روشپژوهشازنوعتوصیفی- تحلیلیاستوبرایجمع آوریاطلاعاتازروش هایکتابخانه ایومیدانیوابزارهایی نظیرپرسشنامهونقشهاستفادهگردید. جامعه یآماریموردبررسی،دهستانصالحان(شهرستان خمین) می باشدکهدارای 9574 نفرجمعیّتدرسال 1385 بودهاست. برایانتخابروستاهاوخانوارهاینمونهازروش هاینمونهگیریطبقه بندیاحتمالیومکانیاستفادهشدهاست. براساساینروش ها،3 روستا (روستاهایمیشیجان علیا،خراوندودیوکن) و 174 بهره بردارانتخابگردیدند. نتایجاینپژوهشنشانمی دهدکهمورفولوژیزراعی (اعمازاندازهقطعات،شکلقطعاتو غیره) در جریاناصلاحاتارضیمتأثرازتغییردرساختارمالکیّت (بزرگمالکیبهخرده مالکی)، تغییردرمنابعآبمورداستفادهوتغییرشیوه یکشت (بهعبارتیمتأثرازتحولدرنظامسنتیتولید) تحولیافتهاست که زمینه سازافزایشدرآمدواشتغالروستاییانگردید.
تحلیل تأثیرات برداشت شن و ماسه بر مورفولوژی رودخانه قرنقو (محدوده بعد از سد سهند تا روستای خراسانک)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۱ زمستان ۱۳۹۳ شماره ۱
21 - 39
حوزههای تخصصی:
به برداشت مستقیم مکانیکی منابع شن و از بستر رودخانه، معدن کاری رودخانه گفته می شود. برداشت منابع شن و ماسه از بستر رودخانه موجب بریدگی بستر رودخانه می شود و می تواند کیلومترها به پایین دست و بالادست رودخانه کشیده شود و این امر باعث تخریب یا تضعیف پلها و سایر سازه های رودخانه و مشکلات زیست محیطی می شود. هدف این تحقیق بررسی تأثیرات مخرببرداشت بیش از حد منابع شن و ماسه از بستر رودخانه قرنقو است. نقشه های توپوگرافی، نقشه های زمین شناسی، داده های هیدرولوژیکی جریان، داده های مستخرج از مدل رقومی ارتفاع، داده های مطالعات صحرایی و تصاویر ماهواره ای لندست سنجنده ETM سال 2008، و سنجنده OLI سال 2013 مواد تحقیق را تشکیل می دهند. جهت رسیدن به هدف تحقیق ابتدا جریان سیلابی رودخانه را محاسبه کرده، مقدار مجاز برداشت را برآورد کردیم و در مرحله بعد برای بررسی تأثیرات تخریب ضریب سینوزیتی رودخانه در دوره زمانی 1387 و 1392 را محاسبه و همچنین میزان جابه جایی رودخانه را در سالهای مزبور برآورد کردیم. نتایج تحقیق نشان داد که میزان برداشت رودخانه بسیار بیشتر از حد مجاز بوده است. همچنین ضریب سینوزیتی رودخانه در سال 1392 نسبت به سال 1387 افزایش محسوسی پیدا کرده است. نتایج جابه جایی رودخانه نشان داد که میزان جابه جایی رودخانه در فاصله زمانی مورد بررسی از 75 تا 100 متر متغیر بوده است.
نظریه آشوب در ژئومورفولوژی جریانی (مطالعه موردی تغییرات بستر رود کل، هرمزگان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده نظریه کیاس به بیان نوعی نظم در چهارچوب روندی بی نظم می پردازد، گرچه سیستم های پیچیده صرفاً ظاهری پر آشوب و نامنظم دارند و درنتیجه نامنظم و تصادفی به نظر می رسند، در واقعیت دارای نظمی پیچیده و تابع یک جریان معین هستند. این مقاله به تبیین مبانی تئوری کیاس و تطبیق آن در ژئومورفولوژی جریانی با تحلیل تغییرات مسیر رودکل در سواحل شمالی تنگه-هرمز می پردازد و برای دست یابی به چنین منظوری با مقایسه عکس های هوایی و تصاویر ماهواره ای در دوره های زمانی مختلف، ضمن تشریح پاره ای مفاهیم، تغییرات بستر رودکل در طول زمان را که شواهد بارز کیاس به شمار می آید، تشریح نموده و با مواردی که این پدیده در آن قابل مشاهده نیست، مقایسه می کند. نتایجی که این تئوری در اختیار ما قرار می دهد، تغییر مقیاس در نگاه به وقایع است؛ به گونه ای که بتوان نظم ساختاری آن را کشف کرد. مسیرهای قبلی رود کل حالتی از سیستم جریانی است که با فرایندهای امروزی در تعادل نیستند و بیانگر نوعی بی نظمی در رابطه بین پاسخ فرم و فرایند می باشد، اما این امر به مفهوم ایجاد عدم تعادل در کل سیستم نیست؛ تغییرات حول وحوش میانگین صورت می گیرد و نوسان خاصی که بیانگر افت وخیز روند کلی تغییر باشد، دیده نمی شود. منحنی ناتعادلی در ابتدا تغییرات فرمی زیادی نشان می دهد، اما این تغییر در جهت دست یابی به پایداری است، اگرچه هنوز این امر رخ نداده است.
ارزیابی پتانسیل توسعه کارست در تاقدیس کبیرکوه استان ایلام با استفاده از تلفیق فازی و روش تحلیل سلسله مراتبی(AHP) و سنجش از دور و GIS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کشف منابع آب زیر زمینی به عنوان یکی از راه های تأمین آب شرب در جهان با توجه به نیاز روزافزون جهانیان به آب، امری ضروری و اجتناب ناپذیر است. در این تحقیق به بررسی درجه اهمیت عوامل موثر در توسعه کارست در بخشی از پهنه کارستی زاگرس در محدوده تاقدیس کبیرکوه در استان ایلام پرداخته شده است. بدین منظور لایه های اطلاعاتی لیتولوژی، چگالی خطواره ها، شیب سطح زمین، بارش، ارتفاع، پوشش گیاهی و تراکم آبراهه ها با استفاده از اطلاعات رقومی سنجش از دور، نقشه های زمین شناسی، نقشه های توپوگرافی و آمار بارش فراهم شد و برای تهیه مدل پتانسیل توسعه کارست به نرم افزار ArcGIS معرفی شد. لایه های اطلاعاتی مختلف با اعمال قضاوت کارشناسی و بازدید های صحرایی به صورت نقشه-های معیار طبقه بندی شده و با توجه به درجه اهمیت هرکدام از پارامترها رتبه ای از 1 تا 9 داده شده و همچنین به هر لایه براساس اولویت در پتانسیل توسعه کارست و با استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) وزن مناسب اختصاص داده شد. سپس لایه ها به نرم افزار Idrisi انتقال یافته و با استفاده از روش فازی استاندارد سازی روی آنها اعمال شده است. سپس برای تهیه نقشه پتانسیل توسعه کارست لایه های موجود با روش هم پوشانی در محیط نرم افزار Idrisi با استفاده از ماژول Image Calculator با هم تلفیق شدند. در این روش وزن هر لایه با توجه به تأثیری که آن لایه در توسعه کارست دارد به صورت درصد و نقشه یا مدلی بدست آمد که توسعه کارست را در سازندهای مختلف دارای پتانسیل نشان می-دهد. آنالیز حساسیت مدل مذکور نشان داد که مهمترین پارامتر تأثیرگذار بر روی توسعه کارست در تاقدیس کبیرکوه، پارامتر لیتولوژی می باشد. این مدل با استفاده از آمار چشمه های منطقه و حوضه آبگیر آنها بویژه چشمه های پر آب منطقه ارزیابی و صحت سنجی گردید. بطوریکه همخوانی مطلوبی بین حوضه آبگیر چشمه های پر آب منطقه و مناطق با توسعه کارست مشاهده گردید.
تعیین مرز پهنه های خطر زمین لغزش در مسیرآزادراه خرم آباد- پل زال با روش تحلیل سلسله مراتبی- فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مخاطرات مهم طبیعی که راه های ارتباطی را در مناطق کوهستانی تهدید می کند، ناپایداری های دامنه ای و زمین لغزش هاست. این پدیده در زمان احداث جاده ها به واسطه برهم زدن تعادل دامنه ها فراوانی بیشتری را نشان می دهد. آزادراه خرم آباد – پل زال جزئی از مسیر ترانزیتی شمال – جنوب کشور است که سیستم حمل و نقل این مسیر از نظر حرکات توده ای دچار تهدید شده است. در این تحقیق ابتدا عوامل هشت گانه شیب، جهت، بارندگی، فاصله از جاده، فاصله از گسل، فاصله از شبکه زهکشی، کاربری اراضی و سنگ شناسی به عنوان عوامل مؤثر در بروز زمین لغزش های منطقه تشخیص داده شدند. پس از تهیه لایه های اطلاعاتی با استفاده از پارامترهای فوق و تطبیق هر کدام از این لایه ها با لایه پراکنش زمین لغزش ها، نقشه پتانسیل خطر با روش سلسله مراتبی (AHP) و طبقه بندی با روش فازی به کمک قابلیت مدل سازی و تحلیل فضائی بالای سامانه اطلاعات جغرافیائی (GIS) تهیه شد. به منظور میزان کارائی مدل، با استفاده از تکنیک Cross tabulate area، میزان تطابق پهنه های خطر با لغزش های رخ داده محاسبه شد. نتایج به دست آمده از مدل و تطبیق آن با لغزش های روی داده در مسیر راه، ضمن کارائی مناسب مدل در شناسائی پهنه هائی با خطر زیاد (42٪) و خیلی زیاد (15٪)، بیانگر آن است که در کنار عامل شیب و سنگ شناسی به عنوان عوامل اصلی رخداد لغزش، احداث جاده وقوع لغزش ها را تشدید نموده است.