دکتر عبدالوهاب المسیری، که یکی از متفکرین عرب میباشد، در این مقاله سعی کرده است سیر تاریخی برخورد انواع گفتمانهای اسلامی در جهان اسلام و بالاخص جهان عرب با جهان غرب و مدرنیته را بررسی و تبیین کند. وی با تقسیمبندی گفتمانهای اسلامی به سه گفتمان تودهگرا، سیاسی و فکری، برداشت خود را از مؤلفههای اساسی بحث ارائه میدهد. نویسنده معتقد است که گفتمانهای تودهای جهان اسلام، گفتمانی ناکارآمد و غیر موفق در مواجهه با جهان غرب و مدرنیسم است و برای اثبات این مطلب سعی کرده است به پارهای از مفاهیم تطبیقی و وقایع تاریخی قرن بیستم استناد کند.
موضوع حقوق زنان به عنوان یکی از موضوعات حقوق بشری ، هم در نظام حقوق بین الملل و هم در نظامهای حقوق داخلی ، موضوعی بسیار بحث برانگیز بوده و هست . جنبش بین المللی احیای حقوق زنان ، نخست از طریق جامعه ملل و سپس از مجرای سازمان ملل متحد فرایند حمایت از حقوق انسانی زنان را ایجاد و تقویت کرد و تصویب «کنوانسیون ریشه کنی هرگونه نابرابری علیه زنان» در سال 1979 بزرگترین دستاورد و نقطه اوج حرکت این جنبش بود. نوشتار پیش روی با بررسی مراحل طرح ، تکامل و پیشرفت حقوق زنان و معرفی اسناد و نهادهای مختلف مربوط به زنان ، سیر تاریخی فعالیتهای جنبش بین المللی زنان را به خواننده می نمایاند و سپس با بررسی تفصیلی محتوای کنوانسیون ریشه کنی هرگونه نابرابری علیه زنان و تطبیق آن با قوانین و مقررات داخلی ، به بررسی موضع حقوقی جمهوری اسلامی ایران نسبت به این سند می پردازد...
نویسنده معتقد است تفکر اقتدارگرایانه در اندیشه سیاسى اسلام تحت تأثیر الگوى قبیلهاى قبل از اسلام و سلطنتهاى ایرانى قرار دارد و با نقد نگاه سنتى که متأثر از شرایط تاریخى است مىتوان عناصر صرفاً تاریخى را از عناصر عقیدتى و اسلامى در اندیشه سیاسى اسلام جدا کرد.
سلفیه به صورت یک جریان فکری مذهبی به شیوه ای انتقادی در بین جامعه اهل سنت ظاهر شد، به تدریج رنگ سیاسی به خود گرفت، و درنهایت به یک جریان فکری سیاسی تبدیل گردید. با وجود این، پس از مدتی منازعات فکری و عقیدتی موجب اختلاف میان رهبران و طرفداران این جریان گردید. دسته ای از آن ها به نام «جامیه» در کنار حکومت قرار گرفتند و اطاعت از سلطان را لازم دانستند. دسته دوم «سروریه» نام گرفتند که با تشکیک در تقلیدگرایی و با فردی سازی فتوا زمینه خروج بر سلطان را فراهم کردند. دسته سوم به نام «قطبیه» نسخه بیگانه را برای کشورهای اسلامی نفی کردند و شعار جهادگرایی و حق مجازات سلطانی که رفتار اسلامی نداشته باشد را تبلیغ کردند. و درنهایت، دسته چهارم تشکیک در تقلیدگرایی سروریه و جهادگرایی قطبیه را درهم آمیختند و به نام «القاعده» مبارزه جهانی و افراط گرایی را عملیاتی نمودند. در مقاله حاضر با گزارشی از این جریان های سلفی، چگونگی تحول پدید آمده در جریان سلفیه، از انتقاد تا افراط گرایی، توضیح داده می شود. از دیدگاه حاکم بر مقاله، مهم ترین عامل این تحول، شرایط سیاسی اجتماعی حاکم بر کشورهای اسلامی و فرایند های حاکم بر مناسبات این کشورها در نظم جدید جهانی است.