علوم انسانی اسلامی و بومی در گرو بهره برداری از فلسفه اسلامی به جای فلسفه های غربی است. حکمت متعالیه، از ظرفیت خوبی برای ورود به عرصه علوم انسانی برخوردار میباشد. علوم و مطالعات امنیتی، در سال های اخیر، در کشور ما از رونق خوبی برخوردار شده، اما تلاش درخور توجهی برای طرح مباحث امنیتی، با تکیه بر مبانی فلسفه اسلامی، به ویژه حکمت متعالیه، صورت نگرفته است. هدف مکتوب حاضر، ارائه کاربردها و وجوه امنیتی انسان شناسی چهار تن از حکمای حکمت متعالیه؛ یعنی صدرالمتالهین، علامه طباطبایی، امام خمینی و استاد مطهری است. مدعای مقاله این است که بر اساس مبانی حکمت متعالیه و به ویژه، مبانی انسان شناختی که در این مقاله محور بحث و بررسی ماست، به جای علم امنیت، باید از «علوم امنیتی» سخن بگوییم. بر این اساس، از سه الگوی متعالی، متعارف و متدانی در حوزه مباحث امنیتی یاد شده است.
در دوران جنگ سرد، بزرگترین مانع دموکراسی در جهان سوم، قدرتهای بزرگ بودند؛ ولی پس از جنگ سرد، با اولویت یافتن اقتصاد در روابط بینالملل و گسترش موج انقلاب الکترونیک، دموکراتیزه کردن نظامهای سیاسی، اجتنابناپذیر شده است. هماکنون مانع اصلی دموکراسی، باورها و گرایشهای دینی و فرهنگی ملتهاست.
انقلاب اسلامی ایران، به عنوان سرآغاز بیداری اسلامی معاصر، رسالت آگاهی رسانی به مردم کشورهای منطقه پیرامون فرصت ها و چالش های خیزش های انجام شده را برعهده دارد. از سوی دیگر، آگاه سازی مردم کشورهایی که هنوز بیداری اسلامی در آنچا فراگیر نشده است، رسالت دیگری است که انقلاب اسلامی بر دوش دارد و بنیانگذار انقلاب از آن با عنوان صدور انقلاب یاد می کردند. ابزار برقراری ارتباط انقلاب اسلامی ایران با مردم کشورهای منطقه، دیپلماسی عمومی است. مطالعه حاضر می کوشد ضمن واکاوی مفهومی دیپلماسی عمومی و تبیین انواع آن، با استفاده از چارچوب مفهومی و نظری ارائه شده و با تاکید بر اندیشه مقام معظم رهبری، مدلی را برای دیپلماسی عمومی فعال مبتنی بر فضای سایبر، به منظور ارتباط موثرتر با مردم کشورهای اسلامی ارائه نماید.
کتاب اسلام، سنت، دولت مدرن در صدد است با بهره گیری از شیوه تحلیل گفتمانی، اجتهاد شیعی را وا کاود؛ اندیشه سیاسی شیعی را در این راستا گونه شناسی نموده و علل ناسازگاری اندیشه سیاسی سنتی با مقتضیات دولت مدرن را به بحث گذارد. مهم ترین انتقادات به این کتاب در حوزه روش عبارت است از: استفاده از روش های ناهمگون و ناسازگار، تطبیق ناصحیح آنها بر اندیشمندان اسلامی همچون جاحظ، و بالاخره به کار نگرفتن شایسته آن روش ها. در حوزه گفتمان، قرائت های متفاوت با الزامات مختلفی وجود دارد؛ به طوری که از همه آنها به یک جا نمی توان بهره برد؛ علاوه بر اینکه جمع آنها با هرمنوتیک، امکان پذیر نیست. از نظر محتوایی نیز گونه شناسی گفتمان سنتی، اصلاحی و انتقادی، و همچنین برخی استنادات، قابل تامل به نظر می رسد.