در این مقاله نویسنده با بیان معنای سکولاریسم بر این باور اعتماد دارد که سکولاریسم هم ارتباط خویش را با ماورای طبیعت و هم حیات پس از مرگ میگسلد و نیز توجه خویش را منحصرا معطوف به این جهان میدارد و بر طبق زندگی و حیات این دنیایی برنامه خویش را سامان میدهد. نویسنده در ادامه مقاله تحلیل خود از روند سکولاریزاسیون در غرب مسیحی را بر دنیای اسلام تطبیق میکند. دکتر سروش معنای دیگری از قول مورخان برای سکولاریسم تعریف میکند که سکولاریسم به معنای نفی دخالت روحانیت در امور است که آن را لزوما به معنای نفی دخالت دین در امور نمیداند. معنای سومی که برای سکولاریسم در نظر گرفته، سکولاریسم سیاسی به معنای جدا کردن دین از حکومت و البته نه دین از سیاست میباشد.
نویسنده در این مقاله به دنبال یافتن نسبت بین مردمسالاری دینی و سکولاریسم است و معتقد است که طرح مردمسالاری دینی به دلیل اینکه مبتنی بر مفهومی حقیقی و نفسالامری یعنی فطرت الاهی انسان، که مرجع مناسبات و اعمال و افکار اوست، با سکولاریسم، که خاستگاهش یک مفهوم اعتباری به نام قرارداد اجتماعی است، سازگاری ندارد. به تعبیر دیگر، سکولاریسم مبتنی بر یک نوع تعریف از انسان است که نهایتا به مفهوم اعتباری قرارداد اجتماعی و جدایی دین از سیاست ختم میشود و مردمسالاری دینی مبتنی بر یک نوع دیگر از تعریف انسان است که به ولایت الاهی و حکومت اسلامی میرسد که در آن، بر اساس مبانی دینی، مردم در انتخابات حاکم، ذیصلاح و برنامهریزی صاحب رأی و نقشاند.
آقای سروش در این سخنرانی فقه را تکلیفگرا دانسته و نه حقگرا و قائل شده است که باید ترتیبی اتخاذ گردد تا موازنهای بین حق و تکلیف ایجاد شود. در قسمتی دیگر با استناد به کلام اقبال لاهوری در باب فلسفه خاتمیت، اعتقاد به امامت و مهدویت را آنچنان که در شیعه مطرح است مورد تخطئه و انکار قرار داده و آن را در تعارض با خاتمیت دانسته است.
این مقاله اینترنتی را خبرنگار روزنامه شرق، تحت عنوان «بنیادگرایی و مدرنیته» طی گفتوگو با آقای داوود فیرحی از اساتید دانشگاه تهران، تهیه کرده است. گوینده در این مقاله میکوشد تا سرنوشت بنیادگرایی در اسلام را به حذف تاریخ اسلامی گره بزند، بیآنکه تعریف مشخصی از واژگان کلیدی داشته باشد.