فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۲۴۱ تا ۲٬۲۶۰ مورد از کل ۳٬۶۵۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
با مطالعه شعر عربی سعدی، به خوبی می توان دریافت که او علاوه بر استفاده از دانش وسیع قرآنی، به شعر شاعران بزرگ عرب نیز نظر داشته و افزون بر وام گیری برخی مضامین و درج تعابیر در برگزیدن وزن و قافیه چند قصیده، تحت تأثیر آنان بوده. اشراف او بر شعر شاعران عرب به وسعت دایرة لغوی او و حسن انتقال و انسجام در موضوعات متعدد در بافت قصیده و تثبیت اصالت آن انجامیده است. نویسنده ضمن تبیین این مناسبت ها در اشعار عربی سعدی به بررسی قصیده «در رثای بغداد» سعدی پرداخته، ویژگی های آن را مورد بررسی قرار داده است.
بررسی تطبیقی اندیشه های علامه اقبال لاهوری و امیر الشعرا شوقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال ششم زمستان ۱۳۹۱ شماره ۲۴
7 - 30
حوزههای تخصصی:
علامه اقبال لاهوری شاعر فارسی زبان هنددی و امیرالشدارا شوقی شاعر عرب زبان مصری، هر یک در دوره زندگانی خود از سرشناس تدرین شداعران کشورشان به شمار می آمدند. شرایط اجتماعی و سیاسی تقریبا مشابه حاکم بر جماه هند و مصر در قرن نوزدهم، باعث به وجود آمدن اندیشه هدای مشترک در ذهن و زبان این دو شاعر وطن پرست گردیده است. در این مقاله سعی ما بر این بوده اسدت، بدا بررسدی شدرایط اجتماعی و سیاسی حاکم بر جاماه هند و مصر، به بررسدی اندیشده هدای مشترک این دو شاعر بپردازیم. مهمترین منابع در تهیه این مقالده دیدوان شار اقبدال و شوقی می باشد و آنچه بیان شده است، تنها به استناد شعر آنان می باشد.
تطبیق مفهوم توکل در نگاه خواجه عبدالله انصاری و سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال ششم پاییز ۱۳۹۱ شماره ۲۳
108 - 137
حوزههای تخصصی:
توکّل اصطلاح دینی، اخلاقی و عرفانی است؛ در لغت به معنای اعتماد کردن، تکیه کردن، اعتمادنمودن بر کسی و اعتراف کردن بر عجز خود است. (لغت نامه دهخدا: ذیل لغت) خواجه عبدالله انصاری از عرفای مشهور قرن پنجم هجری، از مفاهیمی مانند لجا، تفویض و تسلیم در کنار توکّل نام برده است. وی مقام توکّل و تفویض را کار خود به حقّ سپردن معنا کرده است. و سپس مقام لجا و تسلیم را بر توکّل و تفویض برتری بخشیده و آن را سپردن خویشتن به حقّ دانسته است؛ یعنی تسلیم هر آنچه میان بنده و خداوندا از اعتقاد، خدمت (بندگی) و حقیقت است. سنایی نیز در باب اول حدیقه الحقیقه، این دیدگاه را در مقام توکل در دو "حکایت فی توکّل العجوز "، "حکایت التمثیل فی الذی هو یطعمنی و یسقینی" به تصویر کشیده است. هم چنین انصاری با بیان درجات توکّل و نامگذاری آن به این نکته ی مهم اشاره دارد که یقین به قسمت غیر از رضا به قسمت است؛ و عمیق ترین آرامش ناشی از رضایت به خدا و قضای وی را سنایی در داستان "حاتم و زن" وی در ذیل حکایت "فی توکل العجوز" آورده است. خواجه عبدالله انصاری نهایت کار خود را متوکّل را به توکّل حقیقتی می داند که همانا پیوند مقام توکّل با حال و مقام رضاست.
بررسی تطبیقی جایگاه "بیایمانی" و "ایمان" در داستانهای صادق هدایت و بنت الهدی صدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال ششم زمستان ۱۳۹۱ شماره ۲۴
91 - 111
حوزههای تخصصی:
پژوهش ذیل جستاری تطبیقی است پیرامون جهت گیری متفاوت صادق هدایت و بنت الهدی صدر، دو نویسنده برجسته ادبیات فارسی و عبدی نسبت به اندیشه های اعتقادی با بکارگیری یک ابزار، در یک برهه زمانی مشابه و در گستره جغرافیایی متفاوت؛ هدف از این مقاله، بررسی سبک و نوع نگرش دو نویسنده چیره دست نسبت به محیط پیرامونی و ماورایی خود می باشد. با توجه به طرح ایده های نو در قالب جذاب داستانی، ضروری است با نگاهی جدید، مقوله های مطرح شده را به صورت علمی مورد بررسی قرار داد. شیوه انجام این تحقیق، به صورت توصیفی و تحلیلی است. در آغاز، برخی از برجسته ترین داستانهای دو نویسنده مورد مطالعه قرارگرفته، پس از آن دیدگاه این دو به مقوله "جایگاه ایمان در زندگی" مورد مقایسه قرارگرفته است. پژوهش حاضر تلاش دارد با آوردن بخش هایی از متنهای داستانی این دو نویسنده و تجزیه و تحلیل داده های آنان، جهت گیری هدایت را در نوشته هایش و ارتباط آن با بی ایمانی و جهانبینی نادرست و سطحی نگری او ترسیم نماید.
مولانا و سعدی
حوزههای تخصصی:
نویسنده کوشیده است تا ضمن بررسی اشتهار سعدی در دوران حیاتش با تکیه بر منابعی چون «سفرنامة ابن بطوطه» و ادعای سعدی مبنی بر «قصب الجیب حدیثش را هم چون شکر می خورند و رقعه منشآتش را چون کاغذ زر می برند» به تبیین جایگاه سعدی در نزد مولانا و جایگاه مولانا در نزد سعدی بپردازد. او با تکیه بر کتاب «مناقب» سپهسالار و نیز تطبیق برخی از اشعار سعدی و مولانا و قرابت هم اندیشی آنان به آشنایی و بهره مندی آنان از آثار یکدیگر می پردازد.
مطالعة تطبیقی «خرق عادت» در ادبیّات عرفانی و سوررئالیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی سبک شناسی مفاهیم کلی سنتی سطح فکری
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی تطبیق زبان و ادبیات فارسی و ادبیات غرب
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه عرفان و تصوف در ادبیات متون عرفانی و تحلیل عرفانی متون ادبی
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی مکتب های ادبی سورئالیسم
از عقل ناصر خسرو تا عقل ابو العلاء پژوهشی تطبیقی در حوزه موضوعات و مضامین(مقاله علمی وزارت علوم)
بررسی تطبیقی شخصیت اصلی و شخصیت پردازی آن در داستان حادثة شرف یوسف ادریس و سنگ های شیطان منیرو روانی پور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«شخصیّت» مهم ترین عنصر داستانی است که بدون آن داستان پدید نمی آید. ممکن است در داستان یک شخصیّت و یا بیشتر نقش آفرینی کنند و در این میان شخصیّتی را که نقش کلیدی در پیشبرد حوادث دارد «شخصیّت اصلی» می نامند. «فاطمه» و «مریم» در داستان های حادثة شرف و سنگهای شیطان شخصیّت های اصلی داستانی هستند که در آن زنان در پای بت باورهای غلط قربانی می شوند. اگرچه حادثة شرف را داستان نویسی مصری و سنگ های شیطان را نویسنده ای ایرانی خلق کرده است با این وجود درون مایه مشترک (انتقاد از سنّت های نادرست در ارتباط با زن) دو داستان را بسیار به یکدیگر نزدیک ساخته است؛ به گونه ای که می توان شب اهت را در ابع اد گون اگون داست ان ها مشاه ده ک رد. نگارندگان در این مق اله شخصیّت اص لی و شخصیّت پردازی آن را برای بررسی تطبیقی برگزیده اند تا از طریق مقایسه، نقاط تفاوت و تشابه آن دو را با یکدیگر در یابند. اگر از میان عناصر سازندة داستان این عنصر برگزیده شده از آن رو است که با بررسی شخصیّت های اصلیِ زن می توان تا حدّی از مشکلات آنان در جامعة مصری و ایرانی آگاه شد.
"اغراق" در زبانِ حماسی فردوسی و متنبّی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال ششم بهار ۱۳۹۱ شماره ۲۱
103 - 135
حوزههای تخصصی:
جلوه های اغراق در نزد ملّت های مختلف با توجّه به شرایط فرهنگی و جغرافیایی و باورهای قومی متفاوت است در فرهنگ ایران و عرب اغراق بیشتر جنبه ی عینی دارد و غالباً در بزرگ نمایی های فیزیکی ظهور می یابد: کوه های بسیار بلند، چاه های عمیق، پهلوانان قد بلند، پرخوران سیری ناپذیر و ... . وجه افتراق این دو نیز در بسامد بالای بکارگیری غلوّ مردود است؛ چرا که از دیر بازگفته اند که اگر ممدوح شاه بود هر چه می خواهی بگو؛ و لذا اغراق های شعر متنبّی که بیشتر در حوزه ی مدایح درباری بوده با همین مسئله مواجه است، یعنی با وجود هنر شاعری منحصر بفرد و بی نظیرِ شاعرش، دچار نقصان شده، عیب و نقصی که در شعر دوره های بعد از فردوسی نیز اندک اندک سبب انحطاط شعر فارسی گردید بنابراین؛ متنبّی بر خلاف فردوسی که دارای اغراق های مفاخره آمیز و پرقدرتی است، گاهی اوقات دچار گزافه گویی های بسیار شده است. انجام یک بررسی دقیق در زمینه ی اغراق های شاهنامه و یا اشعار متنبّی، مستلزم فراهم آوردن کتابی به اندازه دیوان شعر متنبّی و یا شاهنامه فردوسی است. در این مقاله تلاش بر آن بود تا مطالبی را برگزینیم که دارای ارزش هنری بیشتری بوده از ذکر نمونه های بی ارج و منزلت که تعبیر بر همان غلوّ مردود می شوند اجتناب گردد. امید است خواندن آن برای خواننده محترم خالی از لطف نباشد.
بررسی جنبه های تاریخی دو منظومه غنایی «خسرو وشیرین» نظامی و«شیرین و خسرو» امیرخسرو دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان داستان های خمسهی نظامی، ماجرای عشق خسرو پرویز، پادشاه ساسانی به شیرین برادر زادهی بانوی ارمن، به سبب رنگ ملی و برخورداری اززمینه های افسانه ای و غنایی از زیبایی و اهمیت خاصی برخوردار است. امیرخسرو دهلوی دومین منظومهی خمسهی خویش را به این داستان اختصاص داده است. او با آنکه سوژه و سیر اصلی داستان را مطابق روایت نظامی سروده است اما تغییراتی نیز در جریان داستان ایجاد کرده است. ضرورت و اهمیت این پژوهش از آن جهت است که برتری و تواناییهای زبانی، انتخاب واژگان و صور خیال نظامی در خمسه سبب شده است تا دیگر جنبه های داستانی، افسانهای و تاریخـی نادیده گرفتـه شود. لذا در پژوهش حاضر با شیـوهی توصیفی- تحلیـلی وتاریخی داستان غنایی خسرو و شیرین بر اساس قدیم ترین منابع معتبر مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت و در نهایت این نتیجه به دست آمد که: امیرخسرو، بیش از نظامی، به الگوی تاریخی پایبند بوده است. او هر چند به اعتراف خود هرگز نتوانست به پای نظامی برسد، اما توانسته است، با روی آوردن به الگوی تاریخی و تغییراتی جزئی اما هنرمندانه در بخشهای افسانهای و تاریخی، از بین دیگر نظیره پردازان این اثر غنایی بزرگ تاحدّی نوآور باشد.
بررسی تطبیقی رنگ های سرخ و سبز در تصویرپردازی اشعار گرمارودی و محمود درویش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رنگ به عنوان برجسته ترین عنصر حوزة محسوسات از دیرباز تا کنون مورد توجّه انسان بوده و همواره روح و روان او را مسحور قدرت نافذ خویش نموده است. از آنجا که شاعران از ژرف بین ترین اقشار جامعه هستند و نوع نگاه آنان به رنگ، اصیل تر و معنادارتر از دیگر افراد است، لذا این پژوهش، تلاش نموده براساس چارچوب های ادبیّات تطبیقی، از میان رنگ های گوناگونی که دو شاعر برجستة ادبیّات پایداری معاصر؛ یعنی گرمارودی و درویش، به کار برده اند، دو رنگ سرخ و سبز را از لحاظ تعامل و تقابلی که با هم در تصویرپردازی آنان از مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و... داشته اند، مورد بررسی قرار دهد. نتیجه حکایت از آن دارد که رنگ قرمز در شعر گرمارودی نشانة تمایل انسان به داشتن زندگی پر جنب و جوش است و زندگانی سرشار از مبارزة گرمارودی خود مبیّن همین نکته است. رنگ سبز نیز نمادی از آرامش، حیات و جاودانگی و گاه نماد تقدّس و پاکی است. در شعر درویش، رنگ سرخ، عشق به فلسطین و ملّتش را تجلّی داده، رمز شهادت، فداکاری و ایثار در راه آزادی است و رنگ سبز، نماد امید، آزادی طلبی، حیات و حرکت بوده و عشق به فلسطین و ملّت مبارزش را به تصویر می کشد. افزون بر این، گرایش این دو شاعر به ادبیات پایداری، باعث ایجاد شباهت های زیادی در آن دو از لحاظ کاربرد نمادین رنگ شده است.
جایگاه لوح و قلم در جهان شناسی عرفانی ابن عربی و عطار نیشابوری
حوزههای تخصصی:
در جهان شناسی عرفانی ابن عربی «قلم اعلی» همان «عقل اول»، «روح کلی» و «حقیقت محمدیه» است که در تدوین و نگارش سطور کتاب آفرینش نقشی اصلی دارد،
اما ایجاد قلم مستلزم وجود قابلیت است که به صورت «لوح محفوظ» یا «نفس کلی» آشکار می گردد. ابن عربی کوشیده
تا از طریق تمثیل، نقش لوح و قلم را در تجلی صفات علم و اراده الهی روشن سازد. او
در این راه، آیات قرآن را بر اساس شهود و مبانی عرفانی تفسیر می کند، اما افزون بر
این، آنها را با اصول و قواعد حکمی و نیز طبیعیات قدیم تطبیق می نماید؛ کوششی که
برخی از حکیمان مسلمان در تبیین نظریه فیض انجام داده اند. عطار نیشابوری در نقطه
اوج تبیین جهان شناسی خود در «مصیبت نامه» لوح و قلم را به ترتیب مظهر صفات علم و قدرتِ «جان» معرفی می کند و اصل «جان» را نور مصطفی یا حقیقت
انسان کامل می بیند. او نیز در توصیف ها و تمثیل های خود درباره لوح و قلم هم به
اصول عقلی حکمت و هم به مبانی هیئت قدیم یا نظریة افلاک نه گانه نظر دارد. توضیح
مبانی و بیان نقاط اشتراک و تفاوت این دو عارف برجستة مسلمان از جمله نتایج این
مقاله است.
از سیمرغ قاف تا خداوندگار دژ درون بررسی تطبیقی ساختار و محتوای منطق الطّیر و دژ درون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی سبک شناسی مفاهیم کلی سنتی سطح فکری
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی نقد و بررسی آثار ادبی کلاسیک نظم
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی نقد ساختارگرا
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه عرفان و تصوف در ادبیات متون عرفانی و تحلیل عرفانی متون ادبی
دین وتکثّرگرایی دینی نزد جبران خلیل جبران و سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی سبک شناسی مفاهیم کلی سنتی سطح فکری
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی نقد و بررسی آثار ادبی معاصر شعر
- حوزههای تخصصی ادبیات ادبیات و مطالعات بین رشته ای ادیان
- حوزههای تخصصی ادبیات ادبیات و مطالعات بین رشته ای علوم اجتماعی مفاهیم کلی
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی تطبیق ادبیات فارسی و ادبیات عرب
والت ویتمن و احمد شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال ششم بهار ۱۳۹۱ شماره ۲۱
89 - 102
حوزههای تخصصی:
والت ویتمن و احمد شاملو هر دو از شاعران مدرن و نوگرا هستند که مشترکاتی در شعر آنان از نظر فرم و محتوا دیده می شود. مضامین مشترک شعری همچون طبیعت گرایی، انسان گرایی، اهمیت دادن به مسائل سیاسی- اجتماعی و توجه به جسم در کنار روح و جان در آثار هر دو مشهود است. از نظر سبک شعری نیز هر دو به رهایی از قید و بند قافیه و به کارگیری کلام آهنگین و گشایش راه جدیدی در شعر معتقدند. شاملو همچون ویتمن، زبان محاوره و غیر فاخر ادبی را وارد شعر کرد اما، به زبان فاخر ادبی و حماسی نیز توجه ویژه ای داشت و لحن حماسی و اسطوره ای شعرش از متون کتاب مقدس متأثر است. برخی از تقابل ها نیز در کار آن دو قابل مشاهده است. برای مثال شاملو اغلب به ستایش قهرمانان می پردازد؛ این قهرمان از دید او گاه یک مبارز و گاه معشوق وی است اما، والت ویتمن نه تنها به انسان، بلکه به نبات و حیوان و جماد نیز به دیده تقدیس می نگرد. بیان مسائل عرفانی در شعر ویتمن بیش از شاملو مشهود است.
تأملی بر ادبیات تطبیقی در قرن بیست ویکم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر دورنمایی از جهت گیری و موقعیت ادبیات و ادبیات تطبیقی را در سده بیست ویکم به دست می دهد. درآمدی است به یکی از رویکردهای اخیر نقد ادبی، یعنی مطالعات استعماری و پسااستعماری. افزون بر این، مطالعات نیم کره جنوبی و پسااستعماری و مطالعات ترجمه را به عنوان دو رویکرد اصلی در ادبیات تطبیقی نوین معرفی می کند. در عین حال، به بررسی شباهت ها و تفاوت های نظرات خود و اسپیواک نیز می پردازد. هر دو پژوهشگر در مورد تحول شگرف مفهوم ادبیات تطبیقی و لزوم گسترش حیطه مطالعات در این حوزه به فراتر از بنیاد اروپامحورِ سنتّی آن اتفاق نظر دارند. اما باسنت در موضوع پژوهش و تأکید آن با اسپیواک موافق نیست. او معتقد است که پژوهشگران اروپایی نباید قانون ادبی خود را یکسره به فراموشی بسپارند. همچنین، علاوه بر مسائل سیاسی، بر جنبه های زیبا شناختیِ پژوهش های ادبی نیز اصرار می ورزد. نویسندهْ موضوعِ اصلی پژوهش های تطبیقی را مطالعه درباره تاریخ ادبیات ــ یعنی مطالعه تاریخی درباره پیشینه دریافت و پذیرش متن در طول زمان ــ می داند، و بر پرهیز از تجویزگرایی در ادبیات تطبیقی تأکید می کند. (م. ذ.)
تصویرشناسی سیمای شرق و غرب در شعر شوقی و بهار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شوقی و بهار دو شاعر برجسته ادبیّات معاصر پارسی و عربی، در شرایط مشابهی چون هم زمان بودن، مسلمان بودن، زندگی در شرایط استبداد سیاسی، درگیری با کشورهای استعمارگر، آزادی خواهی، داشتن مبارزات انقلابی و تحمّل تبعید، زندان و... از نظر فکری و ادبی نزدیکی فراوانی به یکدیگر یافته اند. بررسی تطبیقی اشعار این دو شاعر، نشان دهنده آن است که مضامینی هم چون: ملّی گرایی، تقابل شرق و غرب، جنگ، زن، آزادی، علم، عدالت و فقر، جلوه های بارز مشترک در اندیشه آن ها را تشکیل می دهد. نگارنده در این پژوهش کوشیده است با تصویرشناسی دو جهان شرق و غرب در شعر شوقی و بهار، به تطبیق این رویکرد به عنوان یکی از رهیافت های فکری عصر حاضر بپردازد. نتایج به دست آمده نشان می دهد: الف) ایستادگی در برابر زیاده خواهی استعمارگران از اصول مورد اتّفاق در اندیشه دو شاعر است. ب) بهار و شوقی ضمن اشاره به جنبه های مثبت و منفی تقلید از غرب، به بیان نمونه هایی در هر دو حیطه پرداخته اند.