فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۰۰۱ تا ۴٬۰۲۰ مورد از کل ۴٬۵۱۵ مورد.
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
454 - 485
حوزههای تخصصی:
در تاریخ سینمای ایران فیلم های اقتباسی متفاوتی تولید شده است. ارتباط بین فیلم فروشنده اصغر فرهادی (1395)، به عنوان اقتباسی از مرگ فروشنده اثر آرتور میلر(1949) با نقدهای متفاوتی در ایران و غرب روبه رو شد. یافتن علت تنش بین گفتمان هایی که فیلم را نقد و بررسی کرده اند، هدف اصلی نگارش این مقاله است. با رویکردی پسااستعماری، بالاخص با عنایت به نظرات هومی بابا ( - 1949)، اثر فرهادی را در جهت روشن کردن رابطه میان غرب و شرق در سینمای ایران بررسی می کنیم. در این پژوهش، اقتباس فرهادی به عنوان تقلیدی از مرگ فروشنده میلر در نظر گرفته می شود؛ با مطالعه دقیق متن نمایشنامه و فیلم فرهادی، این نتیجه حاصل می شود که اقتباس فرهادی صرفاً تقلیدی هومی بابایی از یک نمایشنامه آمریکایی نیست و بین مفاهیم بومی سازی و فضای سوم، شناور است. عناصر فرهنگی و اجتماعی غربی و ایرانی در این فیلم به گونه ای در کنار هم قرار گرفته اند که هم برای مخاطب ایرانی ملموس باشد و هم برای بیینده غربی تداعی کننده مرگ فروشنده باشد.
بررسی لزوم برگردان دوباره دیوان حافظ به زبان آلمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۱۷ تابستان ۱۳۹۱ شماره ۲
57 - 75
حوزههای تخصصی:
Du Désir du Personnage au Désir du Lecteur : une Étude Esthétique de l’Effet de Lecture Romanesque à Travers Désert de Le Clézio(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Recherches en Langue et Littérature Françaises Année ۱۴, No ۲۵, Printemps & été ۲۰۲۰
145 - 164
حوزههای تخصصی:
L’élément de personnage a souvent fait l’objet d’études littéraires. Pourtant, rares sont les études qui scrutent l’effet esthétique de cet élément sur la réception du lecteur. Les recherches de Vincent Jouve sur l’effet-personnage pallient ce manque théorique. Dans L’effet-personnage dans le roman (2001), il explique que le personnage peut produire trois types d’effet sur le lecteur : l’effet-personne, l’effet-personnel et l’effet-prétexte. Dans cet article, nous nous pencherons sur l’étude de ce dernier effet à travers Désert (1980), roman de J.M.G. Le Clézio. Cet effet s’exerce sur le lecteur lorsque celui-ci projette ses désirs dans le personnage. Mais par quel mécanisme le lecteur entre en interaction avec le personnage-prétexte et comment cette interaction donne lieu à l’abréaction des pulsions du lecteur pour provoquer le plaisir lectoral ? Quels sont les procédés narratifs qui préparent l’effet-prétexte ? Pour répondre à ces questions et afin de mieux connaître le processus de l’activité lectoriale et son effet sur le lecteur, nous étudierons les trois désirs pulsionnels parcourant notre corpus, à savoir le voyeurisme, l’aspiration à l’inhumain et au non-humain et l’affirmation du Moi. Nous examinerons également, les modalités de la préparation narrative de l’œuvre en vue de susciter l’effet-prétexte à la réception du personnage.
فهم «در انتظار گودو» از منظری روانکاوانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
207 - 231
حوزههای تخصصی:
مقاله ی حاضر با توسل به میراث فکری فروید و لاکان خاصه آن گونه که اسلاوی ژیژک، فیلسوف و روانکاو معاصر، آن را پرورانده است، به برسی اجمالی از اثر در انتظارگودو ساموئل بکت می پردازد. ژیژک بر مبنای مفهوم" شی" یا همان "چ یز" لاکان، تقسیم بندی خاصی از مدرنیسم و پست مدرنیسم ارائه می کند و بر مبنای همین تقسیم بندی مدعی است که نمایش نامه ی در انتظار گودو در زمره ی آثار مدرنیستی است. اما ما با شرح و توضیح برخی از خود منظومه مفاهیم ژیژک و با مبنا قرار دادن تقسیم بندی او، داعیه ی او را به چالش می کشیم و تا حدی نشان می دهیم که در انتظار گودو اثری پست مدرنیستی است. از این حیث مقاله ی حاضر سر آن ندارد که به برسی خیل عظیم آثاری بپردازد که پیرامون در انتظار گودو وجود دارند، بلکه این مقاله بیشتر نوعی توضیح مفاهیم فلسفی-روانکاوانه ی ژیژک، و یا به تعبیر دقیق، نوعی دیالوگ و درگیری فکری با این فیلسوف و روانکاو معاصر است. به همین خاطر، آنچه به عنوان نتیجه گیری نیز بیان می کند بیشتر به نوعی پرسش یا چالش شباهت دارد تا نوعی نتیجه گیری قطعی. با اتخاذ چنین استراتژی است که مقاله حاضر بیان می دارد که گودو نامی برای یک "جیغ خاموش" است؛ چرا که گودو نامی برای عدم بیش نیست، گودو نام غیبتی محوری است؛ جیغ خاموشی که در گلوگیرکرده است و شاید به تعبیری که همسو با روح آثار بکت باشد، این جیغ خاموش همان "سکوت" است.
دو مضمون آب و آتش در همنوایی شبانه ارکستر چوب ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۱۸ بهار و تابستان ۱۳۹۲ شماره ۱
167 - 183
حوزههای تخصصی:
چرایی جایگزینی عنوان رمان ژِه به ابله محله در ترجمه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
197 - 220
حوزههای تخصصی:
رمان ابله اثر فیودور داستایفکسی نویسنده صاحب نام قرن نوزده روسیه است و رمان ژِه اثری است از کریستین بوبن، نویسنده معاصر فرانسوی که در آخرین ترجمه، عنوان فارسی آن به ابله محله تغییر یافته است. در این جستار کوشیده شده است تا با مطالعه ای تطبیقی، همراه با بررسی روانکاوانه شخصیت پرنس میشکین، قهرمان رمان ابله داستایفسکی، و اَلبَن، شخصیت اصلی رمان ژِه، از زاویه دیدی یکسان، برای این پرسش پاسخی بیابیم که با توجه به نظریه های رایج ترجمه، آیا تغییر عنوان در ترجمه، آن هم به تصور شباهت های میان دو شخصیت اصلی رمان های مورد بحث و این که برای نویسندگان دو اثر، جنبه های روانی شخصیت های اصلی اهمیت ویژه ای داشته است، توجیهی دارد یا نه؟ در آن صورت جایگزینی عنوان از اختیارات مترجم خواهد بود یا پیرو قواعد ترجمه؟
نظریه اسطوره گشتار و شیوه های ظهور آن در رمان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
425 - 444
حوزههای تخصصی:
امروزه به تأثیر از عصر نوگرایی، نویسندگان در رمان هایشان صرفاً به بازروایی اساطیر گذشته نمی پردازند، بلکه از آن ها الهام می گیرند، ساختارشان را دگرگون می کنند و با اساطیر دیگر درمی آمیزند. نویسندگان در ارتباط بینامتنی با اسطوره ها، هم به الگوی خدایان و قهرمانان نخستین دست می یابند و هم در برخورد با مضامین اسطوره ای، آن ها را به دلخواه تغییر می دهند و از اسطوره ای به اسطوره دیگر می پیوندند. نگارندگان در این مقاله بر آنند تا انواع تغییرات اسطوره و مبانی آن را در رمان فارسی نشان دهند. بر اساس یافته های پژوهش، شالوده شکنی ساختار و معنی اسطوره، انگاره های وجودی و بحث فردیت و نیز مبارزه با گفتمان های غالب جامعه، از مهم ترین مبانی و زمینه های گشتارِ اسطوره در رمان فارسی به شمار می رود. رمان نویسان ایرانی کوشیده اند تا با تلفیق اساطیر ملی و مذهبی، برهم زدن ساختار اساطیر و روایات اسطوره ای و نیز وارونگی آن ها، برخی از باورهای اجتماعی و فرهنگی جامعه معاصر را به چالش بکشند.
گذر فمینیستی از جزیره سرگردانی و به سوی فانوس دریایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۱۷ تابستان ۱۳۹۱ شماره ۲
25 - 40
حوزههای تخصصی:
L'étude sémiotique du personnage chez Dowlatâbâdi, Le cas d'étude : Solouk(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Le personnage fait partie des principaux composants de tout produit littéraire et s’introduit donc dans le domaine des théories et recherches littéraires. La sémiotique analysant la formation du sens, considère le personnage comme un signe motivé dont le signifiant est composé de plusieurs caractéristiques physiologiques et psychologiques, y compris le nom propre. Mahmoud Dowlatâbâdi est un écrivain réaliste iranien dont certaines particularités littéraires comme la construction du personnage, sont comparables aux grands réalistes tels que Balzac. En plus, malgré un langage poétique et une prose emphatique, le silence chez lui, dispose d'un statut remarquable. La plupart des personnages dowlatâbâdiens sont silencieux, voire muets, de par l’impossibilité à parler, le refus de la communication, la souffrance, la panique, etc. Basée sur les principes de la sémiotique du personnage, cette recherche vise à étudier le silence chez les personnages de Solouk, le roman dowlatâbâdien. Pour ce faire, on est obligé de recourir aux principes de la sémiotique tensive, ainsi qu'aux théories considérant le personnage comme un signe. Cette étude montrera donc comment le personnage/signe contribue à la formation du silence/signe chez Dowlatâbâdi. En conséquence, on verra comment le silence dowlatâbâdien se lie aux affects dysphoriques et aux sèmes divers, et dans les profondeurs du parcours génératif, à l'isotopie fondamentale de la vie/mort.
Analyse Contrastive de la Voix Passive dans le Roman L’amant de Marguerite Duras et sa Traduction(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Recherches en Langue et Littérature Françaises Année ۱۴, No ۲۶, L’hiver Et Le printemps ۲۰۲۰
136 - 148
حوزههای تخصصی:
RésuméLes études grammaticales sont considérées comme une nouvelle méthode aux études de la traduction depuis quelques années. À vrai dire, au cours des études de grammaire, nous pouvons comparer les formes grammaticales en usage dans deux langues, pour en montrer les différences et les ressemblances.Le passif est un mode qui met en valeur un état, une action ou un événement. Cette présente étude vise à comparer la voix passive dans les langues française et persane et à étudier comment cette voix est traduite dans la traduction du roman L’amant de Marguerite Duras faite par Ghassem Roubine afin de montrer l’emploi différent de cette voix dans ces deux langues. Nous aborderons, ainsi, les trois manières utilisées par le traducteur pour la traduction des verbes à la voix passive du roman : Les cas traduits sous forme active, les cas traduits sous forme passive et les cas traduits sous forme participe. Au cours de cette analyse, nous étudierons quelques exceptions, comme les participes dans le sens passif et les phrases actives traduites sous forme passive. La méthodologie adoptée pour cette étude est à la fois théorique et pratique. Notre recherche s’appuiera sur la méthode fonctionnelle et nous utiliserons la méthode d’analyse structurale et analytique.Mots-clés : L’amant, la traduction, Marguerite Duras, la voix active, la voix passive, Ghassem Roubine.
L’hybridation culturelle chez Dany Laferrière : le choix d’un mode de vie sans frontières(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Le village global, dans lequel nous vivons, donne naissance à un monde transnational où l’homme déterritorialisé apprend qu’il doit s’adapter aux règles de la société hôte pour pouvoir survivre. Ainsi, le monde transnational, redéfinissant les notions de nation et de culture, est-il la matrice de l’hybridation. La littérature narre donc l’histoire de ces populations déterritorialisées : Dany Laferrière en est un bon exemple. La présente étude vise à étudier certains de ses ouvrages, afin de montrer comment un immigrant, expérimentant une vie interstitielle, choisit enfin un mode de vie sans frontières. Nous nous intéresserons au Goût des jeunes filles, Le Cri des oiseaux fous, Le Charme des après-midi sans fin et Chronique de la dérive douce. Cette étude réalisée par l’approche postcoloniale d’Arjun Appadurai et celle d’Homi Bhabha, nous a permis d’expliquer comment un individu exilé, connaissant ses différences dans son rapport à l’autre, arrive à ce point où il décide de choisir un nouveau chemin à parcourir, s’appropriant une identité et une culture hybrides. Ainsi, vivant dans l’entre-deux des temps et des lieux, il choisit de s’adapter à un mode de vie sans frontières et décide pour s’exprimer de devenir l’écrivain d’un roman dont les inspiratrices seront les femmes.
سفر قهرمانی کهن الگویی در ملکوت بهرام صادقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۴ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
583 - 610
حوزههای تخصصی:
نقد کهن الگویی از نظریه های مدرن نقد ادبی و مبتنی بر نقد روان شناختی است که براساس آرای یونگ بنا شده است. در این نوع نقد، ضمن مطالعه و بررسی کهن الگوهای یک اثر، چگونگی جذب آن ها توسط ذهن خالق اثر نشان داده می شود. برپایه این مطالعات، سفر قهرمانی برای رسیدن به کمال فردیّت با تکیه بر حضور کهن الگوها در زندگی هر فرد میسر است. هدف پژوهشگر، بررسی رمان ملکوت نوشته بهرام صادقی از منظر نقد کهن الگویی با تکیه بر مبانی فکری کارول.اس.پیرسون و هیو.کی.مار برپایه کهن الگوهای دوازده گانه بیداری قهرمان درون است. پژوهشگر ضمن آشنایی اجمالی با این کهن الگوها، نشان می دهد شخصیت های داستانی نیز با تجلّی این کهن الگوها می توانند در فرایند تفرّد گام نهاده و سفر قهرمانی را پیش گیرند. نتایج این مقاله تحلیلی و توصیفی نشان می دهد در رمان ملکوت شخصیتی ضدقهرمان سفر درونی را طی می کند و این اثر به دلیل رویکرد روان شناسی خود، برپایه نظریات کهن الگویی قابل تحلیل است.
پسر فضل (25)
حوزههای تخصصی:
نگاهی به شگردهای شخصیت پردازی و تفاوت های آن در دو داستان ملکوت و مسخ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
289 - 314
حوزههای تخصصی:
ملکوت بهرام صادقی و مسخ فرانتس کافکا، با بُعد زمانی نیم قرن، پوچ گرایی و نگرش اگزیستانسیالیستی نویسندگان خود را فریاد می زنند. این دو اثر اگرچه دارای ژرف ساختی بسیار نزدیک به هم هستند، در جهاتی از جمله شخصیت پردازی، از یکدیگر فاصله می گیرند. شخصیت، یکی از عناصر مهم داستان است که نخستین بار، ارسطو آن را مطرح نمود و مورد توجه قرار داد. نظریه پردازان و منتقدین داستان، شخصیت را در پیوندی بی واسطه و عمیق با عناصر دیگر داستان می دانند؛ بر طبق این نظریه، شیوه های شخصیت پردازی در هر داستان نیز، با توجه به چگونگی دیگر عناصر آن داستان انتخاب می شود. با مقایسه شیوه های شخصیت پردازی در دو داستان ملکوت و مسخ، در پی آن هستیم که مصداقی برای این نظریه در دو داستان جاودانه جهان بیابیم و اثبات کنیم که علی رغم نزدیکی مضمون و لایه های زیرین داستان، تفاوت در روساخت و عناصر داستان، باعث تفاوت در شخصیت پردازی می گردد. بدین منظور انواع شیوه های شخصیت پردازی را در هر اثر مورد مطالعه قرار داده و بسامد هریک از این شیوه ها را معلوم داشته ایم.
Aline - Ali: une étude titrologique(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Le grand nombre de romans du 19<sup>e</sup> siècle dont le titre est un nom propre a été interprété par certains critiques (Edelman, Wilwerth et Martens) comme une quête identitaire. Aline-Ali écrit par André Léo en 1869 est l’un des exemples de ce type de roman, dont l’auteur a raconté l’histoire du personnage éponyme. Le présent article, va premièrement aborder ce roman par la différence qui le distingue des autres romans de cette main chez le même auteur et ensuite étudier la relation entre le titre du roman et son contenu ainsi que l’effet que produit ce choix onomastique sur la lecture. Une question pertinente est de savoir si le titre du roman conduit le lecteur à une recherche identitaire de nature sexuelle et d’en déduire le rapport que la romancière entretient entre le titre et son pseudonyme masculin. Pour ce faire, il nous faut d’abord étudier le statut de la femme-auteur dans le contexte social du XIX<sup>e</sup> siècle, puis les motifs qui président au choix de pseudonymes masculins pour publier ses œuvres. Ensuite, nous aborderons la question du titre dans ses caractéristiques phonétiques, son rapport avec le contenu du roman et la quête identitaire qu’il engage. Nous allons suivre donc la méthodologie onomastique qui recouvre aussi les analyses titrologiques.
Texte Phénix La textophagie chez Lautréamont(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Si le Mal comprend entre autres la signification de la destruction et de la négativité, le texte lautréamontien, un texte omnivore qui s’élabore et croît en se nourrissant de la vie des autres textes, pourrait en incarner l’exemple par excellence. Ce texte hétérogène, en s’appropriant une telle absorbation dévoratrice, avance une conception novatrice du texte et de l’écriture, et exige une nouvelle lecture, qualifiée de périlleuse, dont le présupposé est le discrédit des notions tels la création et l’auteur. Pour expliquer le mécanisme complet de ce texte dont a été assez démontré le côté subversif, la présente étude se réfère aux idées du formalisme russe et de Jauss portant sur l’évolution littéraire. Mais ce mouvement négatif reste incomplet, voire stérile, sans sa contrepartie qui met plutôt l’accent sur l’idée du Bien qui ne pourrait être ni nommée ni pensée sans celle du Mal qui la précède. En exploitant largement la parodie, ce texte textophage et autophage, après avoir extrait l’âme de la littérature majeure, se métamorphose en un résurrecteur et la refonctionnalise. Il crée une écriture impersonnelle et essaie de valoriser, ou du moins d’évaluer esthétiquement la littérature marginale.
تاریخ لمیا (15)
حوزههای تخصصی:
بررسی بینامتنی مفهوم سیمرغ در مجمع مرغان ژان-کلود کَریِر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۳ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
355 - 370
حوزههای تخصصی:
نمایشنامه ی مجمع مرغان ژان کلود-کَریِر، از جمله متون اقتباس شده از منطق الطّیر عطّار است. کَریِر در این اثر، سعی بر آن داشته که شکل اصلی داستان عطّار را حفظ کرده و با توجّه به ضرورت ها و محدودیت های متن نمایشی در آن تغییراتی انجام دهد. از جمله تغییرات شاخصی که او در این متن انجام داده، دگرگونی مفهوم «سیمرغ» است. در واقع، کَریِر هم جهت با مؤلفه های جهان-نگری خویش و نوعی شبه عرفان ناسوتی، معنای دیگری را برای سیمرغ در نظر گرفته و برخلاف عطّار مفهومی زمینی به سیمرغ بخشیده است. در نوشتار حاضر سعی بر آن داریم تا با استفاده از رویکردهای تحلیلی بینامتنیت ژُنتی به بررسی مفهوم سیمرغ در اثر کَریِر بپردازیم و در جستجوی پاسخ به این پرسش باشیم که شخصیّت اسطوره ای سیمرغ با چه تغییراتی در دلالت های نخستین و شناخته شده اش به تصویر کشیده شده است و چگونه یک متن معاصر غیرفارسی زبان، هم چون نمایشنامه ی مجمع مرغان، موفّق به انعکاس پیام عطّار در قالبی دیگر شده است؟
بررسی تأثیر تغییر ژانر در جهت دهی افق انتظار مخاطب به عنوان یکی از نمودهای بدخوانی خلاق در دو رمان "خشم و هیاهو" و "سمفونی مردگان"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۵ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
101 - 124
حوزههای تخصصی:
از جمله نظریاتی که در باب تأثیرپذیری آثار ادبی ارائه شده است، نظریه بدخوانی خلاق هارولد بلوم است که در این نظریه به نوعی دیالکتیک ستیزه جویانه و ادیپی مابین مؤلف پیشاهنگ و مؤلف پیرو اشاره شده است و از تلاش های مؤلف دیرآمده برای رهایی از اضطراب تأثیرپذیری تحت عنوان بدخوانی خلاق نام برده شده است. از آنجا که خوانش اثر پیشاهنگ، افق انتظاری مشخص را برای خواننده ترسیم کرده است، تغییر این افق توسط نویسنده پیرو می تواند یکی از نمودهای بدخوانی خلاق باشد. تغییر افق به روش های گوناگونی امکان پذیر است که یکی از آنها اعمال تغییراتی در ژانر اثر است. هدف از نگارش این پژوهش، بررسی تغییراتی است که عباس معروفی نویسنده رمان سمفونی مردگان به منظور رهایی از اضطراب تأثیرپذیری از خشم و هیاهوی ویلیام فاکنر در ژانر اثر خود اعمال کرده است و به این وسیله خوانشی خلاقانه از اثر نویسنده نامدار پیش از خود ارائه داده است.
مقایسه شخصیت های قصه های عامیانه ایرانی و داستان های هانس کریستین اندرسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۱۶ زمستان ۱۳۹۰ شماره ۴
5 - 20
حوزههای تخصصی:
نویسندگان این مقاله برانند تا تیپ های به کار رفته در قصه های عامیان? شفاهی ایرانی و داستان های هانس کریستین اندرسن را با یکدیگر مقایسه کنند. برای توضیح بهتر این موضوع در این داستان ها به مسائلی همچون، اخلاق، اراده شخصیت ها در برابر قضا و قدر الهی و سیمای شخصیت های زن نیز پرداخته می شود. مقاله پیش رو به نتایج زیر می رسد: اول، هم محتوا و هم شخصیت های داستان های هانس کریستین اندرسن بیشتر از داستان های ایرانی اخلاق مدارند. دوم، شخصیت های اندرسن بسیار بیشتر از تیپ های قصه های ایرانی با مسئل? مرگ روبرویند. سوم، چهر? منفی زن در داستان های ایرانی به مراتب نمود بیشتری دارد. چهارم، در داستان های اندرسن، خواننده افزون بر انسان، حیوان و عناصر طبیعی، واداشته می شود تا با طیف وسیعی از اشیاء نیز همزادپنداری کند. بر خلاف داستان های ایرانی که تاریخ دقیقی برای خلق آنان ذکر نشده است، اندرسن داستان های شفاهی مردم سرزمین خود را در قرن نوزده و زمانی مقارن با گسترش مکتب رمانتیسم به رشته تحریر درآورده؛ مسئله ای که در ایجاد این تفاوت ها بی تأثیر نبوده است.