مطالب مرتبط با کلیدواژه

نقد مضمونی


۱.

سن ژون پرس در مسیر رهایی

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: زمان جوهر رهایی تناقض نقد مضمونی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۹۵
در این مقاله اشعار پر رمزو راز یکی از برجسته ترین شاعران قرن بیستم فرانسه بر اساس روش نقد مضمونی و از دیدگاه منتقد مشهور فرانسوی ژان پیر ریشارد بررسی می گردد آنچه مد نظر است ‘ پیگیری مسیر تخیل و رؤیاهای شاعر و دست یابی به راز خلاقیت اوست. این روش که در اصل ا ز نقد دنیای خیال گاستون باشلار ملهم است با توسل به سبک شناسی شعر افق های تازه تری را در نقد اشعار پرس می گشاید. در این راستا‘ آرایه ها و تصاویر شاعرانه‘ همراه با تناقض هایی که در بطن این اشعار پیچیده وجود دارند مورد مطالعه قرار می گیرد.همچنین ارتباط اشعار پرس با مفهوم زمان که از جلوه های مهم این اشعار است و نیز درونمایه های دیگری مانند حرکت و پیشروی به سوی فتح و رهایی تحلیل می گردد.
۲.

مقاله به زبان فرانسه: کلیدر؛ مهد عشق، آتش و شکوه (Kalidar; un berceau de l’amour, du feu et de la gloire)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: محمود دولت آبادی نقد مضمونی کلیدر باشلار عناصر چهارگانه گل محمد

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۲۴ تعداد دانلود : ۴۸۲
نقد مضمونی روشی است که به ویژه از پدیدار شناسیِ هستی گرا نشأت می گیرد. هدف اساسیِ این روش بررسیِ مضامینی است که در یک متن به کار رفته اند و بدین منظور روی تکرار مفاهیم اساسیِ متن متمرکز می شود. در این روش، شیوه ی مطالعاتیِ باشلار به ویژه به تحلیل عناصر چهارگانه که توسط هر نویسنده به کار رفته می پردازد تا بدین وسیله، جوهره ی تخیّلِ مادی وی را نمایان سازد. این تخیّل توسط رؤیایی تبیین می شود که بر پایه ی ماده شکل می گیرد. محمود دولت آبادی نویسنده ا ی ایرانی است که شهرت خود را به زبانی ممتاز مدیون است که توسط شناخت و انتخابِ بجای کلمات برجسته می شود. کلیدر بلندترین رمان وی، از هر جهت از این تسلط بر زبان بهره می گیرد. هدف این جستار اینست که ابتدا سلطه ی عنصر خاک را در آثار دولت آبادی نشان دهد و سپس به بررسی امکان تلفیق چندین عنصر و تحولاتی که این تلفیق در آینده ی شخصیت های کلیدر ایجاد می کند، بپردازد.
۳.

زمان و هویت در داستان های گلشیری از منظر نقد مضمونی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هویت زمان نقد مضمونی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۷۰ تعداد دانلود : ۸۰۳
زمان از خصیصه های اصلی نقد ادبی و رمان قرن بیستم است. ژرژ پوله (1902-1999م) از منتقدان بزرگ نقد مضمونی، بنیان آراء انتقادی-فلسفی اش را به مقوله ی زمان اختصاص می دهد و می کوشد تا از خلال تصاویر نویسندگان به تشریح درک آنان از زمان بپردازد. هوشنگ گلشیری از جمله داستان نویسان مدرن ایران است که در روایت داستان هایش، به ترسیم هویت انسان هم عصر خود و درک او از زمان می پردازد. شخصیت های داستانی او هر کدام به نوعی با زمان درگیرند. مقاله ی حاضر بر اساس نگرش پوله و با رویکرد تحلیلی- توصیفی به درک شخصیت های داستانی گلشیری از لحظه می-پردازد. مفهوم فضاهای شخصی در داستان های او با ادراک لحظه ی گذرای حال مرتبط است و با تصاویری چون ایستادن افراد در صف های طولانی، هم قدم شدن راوی با آنان، سفر، گام زدن ها و شمردن نقطه های متوالی به ایجاد ادراک متقاطع شخصیت ها از زمان می پردازد. علاوه بر این سرریز شدن گذشته در قالب تداعی صداها و تصاویر در لحظه ی حال ویژگی دیگرچنین زمان است و خصلتی جاودانه به لحظات می دهند. طرح های تکه تکه و ناتمامی که در داستان های گلشیری به شکل نمادهایی چون ریزش مداوم و یکنواخت فواره ها، تکه تکه شدن و شکستن موج های حوض از آن یاد می شود در عین اشاره به گذرایی لحظه، طرحی از معنای ذاتاً پایان ناپذیر آن است. از این رو تکرارها، یادآوری ها و حتی فراموش کردن های افراد رکن اصلی کشف هویت آنان و درک شان از لحظه محسوب می شود.
۴.

از «اپوخه» تا نوآوری های شاعرانه: آسیب شناسیِ کاربستِ روشِ پدیدارشناسی در مطالعات ادبیِ فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پدیدارشناسی نقد مضمونی اپوخه مکتب ژنو ژرژ پوله

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۴۵ تعداد دانلود : ۷۲۸
مقاله ی حاضر بر آن است تا با بررسیِ پژوهش های مبتنی بر رویکردهای پدیدارشناسانه در حوزه ی زبان فارسی، کاستی های بنیادین این دسته از پژوهش ها را روشن سازد. برای این منظور، مقالات پژوهشیِ یک دهه ی اخیر که در نشریات دانشگاهیِ کشور منتشر شده اند و مدعیِ کاربستِ روش پدیدارشناسانه بوده اند، گردآوری شده و شیوه ی استفاده ی آنان از روش پدیدارشناسی، با آن چه سردمداران این مکتب، خصوصاً ادموند هوسرل ، در نظر داشته اند، مورد مقایسه قرار گرفته است. مقالات مورد بررسی به لحاظ نحوه ی به کارگیری روش پدیدارشناسانه، به سه دسته قابل تقسیم اند: 1- مقالاتی که با استفاده از یکی از رویکردهای پدیدارشناختی، به تفسیر و خوانش یک اثر یا تعدادی از آثار ادبی پرداخته اند. 2- مقالاتی که رویکرد پدیدارشناسی را با مضامین موجود در اشعار یک شاعر یا دیدگاه های نظریِ یک شاعر قابل مقایسه دانسته اند. 3- مقالاتی که کاربرد اصطلاح پدیدارشناسی در عنوان یا متن آن ها، کاملاً «تزیینی» است، و دستاوردهای مقاله عمدتاً بر اساس به کارگیریِ رویکردهای دیگری حاصل شده است. در پایان، نشان داده شده است که به دلایلی از جمله بدفهمیِ مبانیِ نظری و روش شناختیِ رویکرد پدیدارشناسی، بسنده کردن به شباهت های ظاهری میان اصطلاحات خاص این رویکرد و مضامین موجود دراشعار شاعران و نیز آراء نظریِ آن ها، کاربرد نادرست رویکرد پدیدارشناسانه در خوانش و تفسیر آثار ادبی، و مهم تر از همه، فقدان درک صحیح از مفهوم «چارچوب نظریِ پژوهش» ، این دسته از پژوهش ها کاستی ها و بدفهمی های بنیادینی را به بار آورده است که با آن چه بنیانگذاران این رویکرد در پی دست یابی به آن بودند، فاصله ی زیادی دارد.
۵.

تحلیل جغرافیای نمادین مکان- کهف در تفسیر عرائس البیان روزبهان با رویکرد نقد مضمونی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تفسیر عرائس البیان روزبهان نقد مضمونی افق-منظر مکان کهف

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۷۰ تعداد دانلود : ۷۰۳
یکی از وجوه تأثیرگذاری قرآن کریم بر تفسیرهای عرفانی، توجه به بعد زمان و مکان در زندگی بشری است. نظریه های گوناگونی در نقد ادبی معاصر به تحلیل سیمای مکان می پردازند که از آن میان، نظریه افق-منظر میشل کولو در تحلیل تفسیر عرفانی روزبهان کارآمدتر است؛ زیرا این نظریه به عنوان شاخه ای از نقد مضمونی قادر است مکان را از عنصری در پس زمینة روایت، به عنصری نمادین و معنادار تبدیل سازد و جهان بینی عرفانی را از خلال تعامل میان انسان و محیط تبیین سازد. با توجه به این امر سؤال اینجاست که چه رابطه ای میان مکان-کهف و نگرش عرفانی روزبهان در عرائس البیانوجود دارد. به اجمال می توان گفت روزبهان بیشتر رویکردی پدیدارشناختی به مقولة مکان دارد. غار نمادی از یک خاطرة ازلی است که عارف می کوشد در مسیر سلوک خود آن را در قاب های مختلفی از مکاشفه های خود نمایان سازد. عارف در توصیف قاب های خود در یک مکان نمی ماند، بلکه از مکانی به مکان دیگر گذر می کند. از این رو، گاه از کهف بدن به کهف رعایت و سپس به کهف غیرت، روح، محبت و جز آن عبور می کند؛ بنابراین می توان گفت که مکان در تجربة عرفانی، واقعیتی محصور و عبور ناپذیر نیست، بلکه واقعیتی انعطاف پذیر است که عارف را در مسیر صیرورت و سلوک همراهی می کند.
۶.

بررسی «من وجودی» در داستان سفر به انتهای شب با تکیه بر نظریه «ژرژ پوله»(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: من وجودی فضا - مکان سفر سلین سفربه انتهای شب نقد مضمونی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۳۳ تعداد دانلود : ۳۱۴
کشف «من وجودی» یا آگاهی نویسنده، از نتایج اصلی نقد مضمونی بوده و مسأله ای است که همواره مورد توجّه نویسندگان بزرگ بوده است. «لویی فردینان سلین» یکی از نویسندگانی است که در سفر به انتهای شب با استفاده از مضامین تکرارشونده به خوبی آن را به نمایش می گذارد. به عقیده «ژرژ پوله»، از منتقدان نقد مضمونی، هر فرد به گونه ای در جهان هستی و در رابطه اش با جهان پیرامون به شناخت از خود دست می یابد. برای رسیدن به این آگاهی، پوله مکان را به عنوان یکی از مقوله های بنیادی ارتباط با جهان پیرامون به حساب آورده است. او تلاش می کند تا با تحلیل درک راوی از مکان، به کشف هرچه بهتر زوایای «جهان آگاهی» نویسنده دست یابد. تحقیق پیش رو، در نظر دارد با رویکردی تحلیلی‑توصیفی نشان دهد چگونه تئوری ژرژ پوله در رمان سفر به انتهای شب خود را ارائه می کند. فرضیّه این مقاله این است که نحوه پرداختن به فضا و قرار دادن «من وجودی» در این فضا که بازتابی از ارتباط منِ باردامو با «جهان آگاهی» نویسنده از دنیاست، اهمّیّت مقوله پردازش فضا-مکان از دیدگاه پوله را به نمایش گذارد. در این رمان که نوعی شرح حال داستانی است، راوی از خلال سفرها و مکان ها، داستان زندگی و پرسه زدن هایش را بازگو می کند.
۸.

زمان آگاهی بیدل دهلوی از منظر نقد مضمونی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نقد مضمونی زمان ژرژ پوله هانری برگسون بیدل دهلوی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۴ تعداد دانلود : ۱۳۹
زمان در نقد مضمونی یکی از موضوعات اساسی است و از میان منتقدان این حوزه، ژرژ پوله بیش از همه به مؤلفه های زمان و مکان توجه دارد. محور اساسی نقد پوله کاوش و بررسی چگونگی ارتباط با دنیای بیرونی است که با تأکید بر مؤلفه های زمان و مکان صورت می گیرد. تأکید بیدل دهلوی به «زمان» و «صیرورت» و ابعاد معرفت شناسی آن چه در مثنوی ها و چه در غزلیات از مؤلفه های اصلی اندیشه ی اوست. بیدل در غزلیاتِ خود از طریق نمادها، تصاویر و استعارات، فضایی سوررئالیستی خلق می کند و برداشت متفاوت خود از زمان را که مطابق با جهان بینیِ عرفانی اوست ارائه می دهد. این پژوهش در پی آن است که ضمن ترسیم همبسته های مفهومی زمان و شبکه تصویری آن، مبانی فلسفی و عرفانی تلقی بیدل از زمان یعنی اندیشه وحدت وجود و حکمت هندی را نشان دهد. مقاله حاضر با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی مفاهیم و تصاویر مرتبط با مقوله زمان در غزلیات بیدل دهلوی می پردازد و با رویکرد نقد مضمونی بر محوریت آرای پوله، ادراک بیدل از زمان حال، گذشته و آینده را در آیینه ی تصاویر تکرارشونده بررسی می کند. دست آورد این تحقیق، این است که بیدل بنا به آموزه های حِکمی ِهندی و عرفان اسلامی به مراقبه و مکاشفه و تأمل و شهود بسیار بها می دهد و بسامد بالایِ واژگانی همچون «لحظه، لمحه، دَم و آن»، و دیگر ترکیباتِ مشابه مانند «چشم بر هم زدن»، «طَرفه العین» و «کاغذِ آتش رسیده»، «برق و شرر»، «برگ کاه در مقابلِ آتش، گردش چشم، آهوی رمیده.....» نشان از توجه بیدل به مقوله زمان است.