فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۰۱ تا ۱٬۵۲۰ مورد از کل ۵٬۲۳۷ مورد.
بررسی متون مانوی درباره مدت آتش سوزی در پیان جهان
حوزههای تخصصی:
در اسطورهٔ آفرینش مانوی رقم 1468 سال، که مدت آتش سوزی در پیان جهان مانوی را نشان می دهد، رقمی نجومی است که مانی، با آگاهی از اطلاعات نجومی زمان خود، به احتمال زیاد، آن را معادل یک دورهٔ خورشیدی به حساب آورده است.
جشن تیرگان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
جشن «تیرگان» از اعیاد بسیار کهن و آیینی مردم ایران است. بررسی «در زمانی» این آیین مارا به سوی نخستین صورت های مکتوب آن در کتابهای گذشتگان باز می برد، حال آن که بررسی «همزمانی» آیین یاد شده بی شک با شناخت فرهنگ عامه مردم ایران و جلوه های امروزی آن ممکن می شود.بر پایه مردم نگاری محققان، این آیین در برخی حوزه های فرهنگی ایران و خرده فرهنگ های آن وجود داشته است و در این میان به ویژه می توان به برخی حوزه های فرهنگی: گیلان، مازندران، خراسان، کرمان، یزد و نیز زرتشتیان، آشوریان و ارمنیان اشاره کرد.اما متاسفانه برپایی این آیین مانند بخش عمده ای از جشن های دوازده گانه سال خورشیدی در ایران کاستی گرفته است و امروزه از صورت یک جشن ملی در آمده است.اینک در این مقاله سعی بر آن است که تاریخچه و آداب و رسوم این جشن باستانی به یادگار مانده، مورد توجه و بررسی قرارگیرد. به امید این که خوانندگان را به کار آید.
تمثیل گرایی فلسفی و پیوند آن با ادبیات تمثیلی مولانا در مثنوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
تمثیل گرایی فلسفی بر پایه اعتقاد به دوگانگی جهان ناسوت و لاهوت، صدور معقول در محسوس و نزول از وحدت به کثرت استوار است. این فلسفه که بر ماهیت دو بعدی تمثیل- روساخت روایی و ژرف ساخت فکری- مبتنی است، ساختاری دو وجهی به حکایت تمثیلی می بخشد که یکی نقش ممثل به داستانی و دیگری نقش ممثل فلسفی را برعهده دارد. درآثار مولانا- به خصوص مثنوی- نیز پیوند میان تمثیل گرایی فلسفی و ادبیات تمثیلی را در ساختار داستانی مثنوی مولانا می توان دید، پیوندی که در ادبیات غرب در ارتباط بین سمبولیزم غربی و ایده آلیسم افلاطونی دیده می شود.در این جستار، ضمن مروری بر ریشه های تمثیل گرایی فلسفی، تجلی این فکر در جهان بینی و آثار مولانا مورد نگرش قرار خواهد گرفت و جلوه های این پیوند میان نظام فکری و بیان ادبی در ساختار داستانی مثنوی مولانا مورد بررسی قرار می گیرد، اشکال ساختاری ظهور این گرایش در قصص مثنوی در سه عنوان تعلیق گریزی، مثل گذاری و تفسیر تمثیلی، تحلیل خواهد شد.
«وایه» ایزد آرزوها(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
«وایه» که در فرهنگها به معنی آرزو، کام دل و خواست آمده است، در حقیقت، دگرگونه یافته باورِ اساطیری «وایو»، «وای»، «وات»، «اندروای» و «وای وه» است، که در طول و طی دگرگونی های زمانی، این اسطوره، در ذهن و زبان بعضی از ایرانیان مانده است و به صورت مثبت آن «وایه بر آمدن» و منفی آن «وایه ت ورنیامدن» به کار می رود: چون «وایه» را، در گذشته های دور، به صورت جوانی بلند بالا تصور می کردند که نیاز «دوشیزگان هنوز به مردها نرسیده» را بر می آورد و آنها را به آرزویشان، که داشتن همان «خانخدای = شوهر» باشد، می رساند.
سیزده بدر مازندران
حوزههای تخصصی:
مینوشناسی اهریمن در اوستا و متون پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مینو شناسی اهریمن، عبارت است از بررسی و شناخت اهریمن در دنیای مینو؛ دنیایی که موجودات آن در حالت نادیدنی، ناپسودنی و بدون تن هستند. در این مقاله مینوشناسی اهریمن در اوستا و متون پهلوی مورد بررسی قرار می گیرد. در گاهان، اهریمن به عنوان منش بد در برابر منش نیک قراردارد که به آفریدگاری او در هفتها می انجامد. در اوستای نو این حضور مینوی با ویران گریهای اهریمن ادامه و با ناتوانی و گریز او به دوزخ در رستاخیز پایان می یابد.در متون پهلوی تصویر زندگی مینوی اهریمن گسترش می یابد که برجسته ترین ویژگی آن آموزه نیستی اهریمن در برابر هستی اورمزد است. این آموزه از سویی اندیشه های فلسفی و انتزاعی درباره اهریمن را به وجود آورده و از سوی دیگر اندیشه گیتی پذیری او را فراهم می کند تا اسطوره های مربوط به اهریمن به داستان و تمثیل دگرگون گردد. یکی از مباحث مهم در مینوشناسی اهریمن، زندانی شدن او در آسمان در حالت مینوست. این گرفتاری اندیشه های فلسفی، تمثیلی و نمادی را به وجودآورده که نخستین بنیادهای آموزه دفاع از اهریمن در آنها دیده می شود. در فرجام شناسی ایرانی، اهریمن یا ناکار شده و به دوزخ افکنده می شود(بازتاب چالش های درونی و روانی انسان) و یا کشته می-شود(بازتاب سرنوشت شورشیان و بددینان).
جستاری درباره ی دو واژه ی سکولاریسم و لائیسیته و برابر نهادهای فارسی و عربی این دو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انقلاب فرانسه، زمینه ی پیدایش دیدگاه ها و مفهومهایی چون لائیسیته و سکولاریسم بود. اگر چه بسیاری در ایران و جهان عرب، این دو پدیده را یکی می انگارند، اما با توجه به بنیادها، هدفها و ریشه ی واژگانی لائیسیته و سکولاریسم می باید میان این دو مفهوم تمایز افکند.
استفاده ی ابزاری حزبهای مارکسیستی، سوسیالستی، لیبرال و جز اینها، باعث کژفهمی و همسان شماری این دو پدیده شده است.
لائیسیته، جدایی دین از دولت است نه از سیاست؛ دولتی که به حکومت یا قدرت اجرایی محدود نمی شود. حوزه ی لائیسیته کشورهای کاتولیک است اما سکولاریسم، ویژگی کشورهای پروتستان به شمار می رود.
بیشتر نظریه پردازان و نویسندگان ایرانی و عرب، منطق و فرایند لائیسیته و سکولاریسم را به درستی درنیافته، آنها را با مقوله های دیگری هم چون دموکراسی آمیخته اند.
آن چه درپی می آید چشم اندازی است به تاریخچه، ریشه های لاتین و برابر نهاده های فارسی و عربی لائیسیته و سکولاریسم.
مباحث کلامی در تاریخ بیهقی
حوزههای تخصصی:
در اینکه ابوالفضل بیهقی اهل سنت بوده تردیدی نیست؛ اما اینکه بر منوال کدامین فرقه می گشته جای درنگ است. از سویی در تاریخ او اعتقاد استواری بر تقدیرگرایی که ذهن را به جانب جبر می برد، وجود دارد؛ در حالی که بیهقی ضمن تقدیرمداری، با توجه به مسئولیتی که برای کارهای شخصیت های تاریخش قائل است، ظاهراً اختیار آدمی را منکر نیست. از دیگر سوی، تمجید و توصیف هایی گسترده از خرد و خردورزی به چشم می آید و این در حالی است که خردگرایان معتزلی را هم رتبه زندیقان و دهریان، دشمنان دین می شمارد. این چه شیوه و مذهبی تواند بود؟
اشعری نمی تواند باشد؛ زیرا اشاعره با خردورزی چندان میانه ا ی نداشتند و حتی تمییز نیک و بد را از حیطه عقل برکنار می دانستند و حسن و قبح شرعی را گردن می نهادند؛ ضمن آن که از جنبه سیاسی نیز تا زمان به قدرت رسیدن سلجوقیان (حدود نیمه قرن پنجم هجری) مکتب اشعری از موقعیت خوبی برخودار نبود. اما در همان زمان که اشعری در بصره و بغداد به اصلاح عقاید دینی پرداخت در ناحیه سمرقند، ابومنصور ماتریدی (متوفای 333هجری) با آرمانی مشابه اشعری ظهور کرد که به سبب اهمیت دادن به خرد – نه تا حد معتزله- شاگردان اشعری را به خود جلب کرد و آنان از عقاید ماتریدی به عنوان احیا کننده تسنن کامل دفاع می کردند. بنابراین، ابوالفضل بیهقی را «ماتریدی» توان دانست؛ به ویژه که در تاریخ خود از ابوحنیفه به نیکی یاد می کند و این، گمان حنفی بودن او را تایید می کند. در زمان قدیم، بیشتر حنفیان ماتریدی بودند؛ در این نوشتار، با در نظر گرفتن برخی نوشته های بیهقی در تطبیق و مقایسه با اندیشه های اشاعره و ماتریدیه، احتمال ماتریدی بودن ابوالفضل بیهقی مطرح شده است.
روایت شناسی داستان هفت گُردان برپایه روایت انوشیروان مرزبان و ابوالقاسم فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به روایتشناسی داستان هفتگردان به روایت فردوسی در شاهنامه و قصه افراسیاب بن پشنگ به روایت انوشیروان مرزبان در روایات داراب هرمزدیار میپردازد. به این منظور پس از بررسی خلاصه دو روایت از دیدگاه راویان، روایتشناسی، ساختارشناسی تطبیقی و ریشهشناسی بنیادهای آیینی و اساطیری، دو روایت مورد بررسی قرار گرفته است. بررسیها نشان میدهد که روایت فردوسی، روایتی دهقانی، ملّی و خردگراست که در آن حذفهای آیینی (زردشتیبودن رستم) و اسطورهای (دیدار افراسیاب با اهریمن) به چشم میخورد. اگرچه به نظر میرسد، این آیینزدایی پیش از فردوسی صورت گرفته؛ اما ممکن است، اسطورهزدایی از سوی وی انجام شده باشد. در برابر، روایت انوشیروان روایتی موبدی با تکیه بر آموزههای مزدیسنایی، اصیل، یکدست، کامل و دارای ژرفساختی اسطورهای و آیینی است که با الگوهای اساطیری- آیینی داستانهای ایرانی همخوانی دارد. این داستان نقشی مهم در الگوشناسی روایی داستانهای حماسی ایران، در گذر از روایت موبدی به دهقانی دارد.
بررسی و مقایسه دو چهره نیمه تاریخی شاهنامه (بهرام گور و بهرام چوبین) بر اساس نظریه قدرت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بهرام گور و بهرام چوبین از چهره های برجسته شاهنامه اند. به نظر می رسد، داستان زندگی این دو قهرمان، درگذر زمان دستخوش روایتهای افسانه ای و عامیانه شده و تا اندازه ای در هاله رمز و ابهام فرو رفته است. تشابه در برخی از روایات و حوادث زندگی این دو، این فرضیه را قوّت می بخشد که این وقایع مربوط به زندگی یک نفر است. با وجود این از خلال ابیات شاهنامه می توان تا حدودی به شخصیت واقعی آنها پی برد. داستان بهرام گور و بهرام چوبین به علّت آنکه در بخشهای پایانی شاهنامه قرار گرفته، کمتر مورد توجه بوده است، با این حال مردم همواره به نظر احترام به آنان نگریسته اند؛ زیرا شخصیت این دو قهرمان بزرگ را با روحیه حقیقت جویی خویش، همراه و هماهنگ دیده اند. هم نامی این دو چهره نیمه تاریخی، آمیختگی بیشتر سرگذشت آنها را در پی داشته است که بازتاب آن را در شاهنامه نیز می توان دید.
در این جستار تلاش برآن است تا با در نظر گرفتن یکی از نیرومندترین انگیزه های بشری؛ یعنی قدرت که بسیاری از رفتارهای انسانی را شکل می دهد و همچنین دیگر نظریه های مربوط به آن، تصویری تقریباً واقعی از شخصیت این دو قهرمان بزرگ نشان داده شود. ظهور این دو شخصیت در شاهنامه، براست ی بروز «ناخودآگاه جمعیِ» ملّتی آرمان خواه و حقیقت جو در برابر تجاوز بیگانه و استبداد داخلی است.
اندیشه ماکیاولی و تاریخ بیهقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی: