هدف از تحریر مقاله حاضر، باور نگارنده نسبت به گویای واقعیت زیر است. به نظر می رسد ،آنچه را تاکنون در منابع دستور زبان فارسی تحت عناوین اصطلاحاتی چون(( بند وابسته قیدی )) و یا (( حرف ربط مرکب )) مورد بررسی قرار گرفته است ‘ براساس تحلیل زبان شناختی استوار نیست . در سطور نوشته حاضر‘ سعی می شود تا از یک طرف آن دسته از بندهای وابسته قیدی که دارای عنصر ((که )) هستند به صورت بند وابسته موصولی تحلیل شود‘ و از طرف دیگر هر حرف ربط مرکب ‘ به صورت مجموعه ای متشکل از گروه اسمی و حرف ربط استدلال گردد. بدین منظور در وهله اول تجزیه جملات مرکب مورد بحث قرار میگیرد و سپس نشان داده می شود که تا چه حد رویارویی تحلیل سنتی از این پدیده با ملاک های ارائه شده در مقاله حاضر تعارض دارد .
مشاهدات عادی نشان می دهد که شکل گیری دانش زبانی در روند زبان آموزی همانند رشد اندامها و فعالیتهای زیستی دیگر به طور طبیعی و کم وبیش یکسان نزد همه افراد به انجام می رسد؛ به این معنی که در ذهن سخنگویان هر زبان به طور ناخوداگاه و کاملا طبیعی دانش مشترکی درباره زبان محیط شکل می گیرد که آنان را تا پایان عمر به تولید و درک گفتار و نوشتار و نیز تنظیم اندیشه و برخی کارکردهای دیگر توانا می سازد. همچنین پژوهشهای بیشتر نشان داده است که تنها با فرض وجود اصلها و ویژگیهای زبانی همگانی که از راه وراثت زیستی در ذهن انسان پدید می آید، توضیح شکل گیری دانش زبانی ممکن می شود. توصیف دقیق دانش دستوری زبانهای گوناگون که به آن دستور زبان زایا گفته می شود و جستجوگری در آنها، نظام اصلها و ویژگیهای زبانی همگانی را نیز آشکار می نماید.در این مقاله، کوشش می شود که با اشاره به برخی داده های زبان فارسی، اثبات فرض دستور زبان همگانی و شکل گیری دانش زبانی به عنوان ویژگی خاص نوع انسان بررسی و ارائه گردد.
"از افعالی که در ساخت موضوعی آنها هم موضوع برونی و هم موضوع درونی مستقیم وجود دارد، میتوان هم اسم فاعل و هم اسم مفعول ساخت و مصدر این افعال میتواند در ترکیبات اسمی با دو گروه اسمی ظاهر شود.از افعالی که دارای ساخت موضوعی با یک موضوع برونی هستند فقط میتوان اسم فاعل ساخت و مصدر آنها در ترکیبات اسمی با یک گروه اسمی رخ میدهد.از افعال دارای ساخت موضوعی با یک موضوع درونی فقط میتوان اسم مفعول مشتق کرد و مصدر آنها در ترکیبات اسمی با یک گروه اسمی ظاهر میگردد.
"
در این مقاله نظام واجگونه های زبان فارسی در چارچوب نظریه واج شناسی تولیدی تجزیه و تحلیل می شود. برای این منظور‘((بستارهای تولیدی)) به عنوان واحدهای کمینه تجزیه و تحلیل واجی تعریف می شوند. بستارهای تولیدی ‘ الگوهای گرفتگی در جهاز صوتی هستند که چون برخلاف مشخصه های تمایز دهنده ذاتأ زمان بند هستند‘ با ترکیب غیر خطی خود در فضای زمانی-مکانی‘واج ها و واجگونه های زبان در بافت CC انتخاب شدند. نگارنده با استفاده از دستگاه الکتروپالاتوگراف و نصب کام مصنوعی در دهان خود‘ کلمات را تولید کرد و علامت صوتی کلمات و قالب های حرکت زبان در دهان را بدست آورد. سرانجام قواعد همپوشی بستارهای زبان فارسی در چارچوب واج شناسی تولیدی برای واجگونه ها بدست آمدند.
عنوان مقاله پیام مقاله را باصراحت تمام بیان می کند.مساله این است که ما امروز همگی به طور ضمنی این اصل را پذیرفته ایم که درفارسی فعل باید درپایان جمله بیاید و ساختارهای استاندارد همان : فاعل+مفعول+فعل و مسندالیه+ مسند+ و رابطه می باشند. ما در این مقاله روشن کرده ایم که باتوجه به اوستا، فارسی باستان، فارسی میانه، فارسی دری تا فارسی امروز و زبان گفتار و آثاری چون مقدمه ابومنصوری،تاریخ سیستان، بلعمی، ناصرخسرو، تذکره الاولیاء، فیه مافیه، گلستان سعدی، تا آل احمد و دولت آبادی، زبان فارسی ساختاری آزاد داشته و روشن کرده ایم که ساختار متحجر کنونی چگونه بر زبان تحمیل شده و به تدریج به صورت قاعده درآمده است. با توجه به این نکته حرف ما این است که با یک ساختار متحجر بی انعطاف همه حرفها به راحتی گفتنی نیستند، و اگر می خواهیم زبان فارسی توانمندتری داشته باشیم، باید با الهام از ساختار آزاد زبان در دوره هایی مورد بحث، دوباره در زبان وحی تازه بدمیم و تفصیل این نکته راباید در اصل مقاله دید. در ضمن این جانب این مساله را در کار ناصر خسرو و بیهقی نیز با جدیت پی گرفته ام و امیدوارم که این کارها و این پیشنهاد در نهایت به نتیجه دلخواه بینجامد.
فعل «است» (مصدر:استن) در طی دوره های مختلف زبان فارسی به شکل های مختلفی تغییر پیدا کرده و تحولات فروانی داشته است ؛ ولی همچنان نامشخص بود، که «است» فعل حال است یا گذشته، و اگر یکی از موارد صحیح باشد، به ترتیب، فعل گذشته یا حال آن چیست؟ در این مقاله ، نمونه های مختلف فعل از متون ادبی دوره هایی مختلف زبان فارسی آورده شده است و سیر تحول مصدر «استن» نشان داده شده است. در نهایت نگارنده، این نظر را بیان می دارد که «است» و «استی» که هر دو معنای زمان حال دارند بایستی از فعل دیگری که فعل «ایستادن» است باشند، به همین منظور نیز نمونه های متعدد فارسی نو و کهن در مورد کاربرد ایستادن به جای بودن آورده شده است ...
"نگاهی گذرا بر آنچه در منابع گوناگون دستور زبان فارسی در زمینه وجه فعل به رشته تحریر در امده است نگارنده را بر آن داشت تا با زرفنگری بیشتری نسبت به گذشته مقوله مزبور را مورد بررسی قرار دهد و ابعادی را که در ارتباط با وجه فعل مبهم یا ناگفته مانده است بررسی و توصیف نماید. نویسنده طی این تحقیق، ضمن نقدی مختصر بر معتبرترین منابع فارسی در این زمینه به توصیف وجه و انواع آن در فارسی امروز میپردازد و سپس ارتباط آنرا با مفاهیمی چون وابستگی و دستوریشدگی تشریح مینماید.
در این مقاله بین وجه به عنوان مقولهای معنائی و وجه به منزله مقولهای صوری تمایز روشن ایجاد میشود.وجه از نظر معنا اصولا به نگرش متکلم به وقوع یک واقعه اطلاق میشود.وجه از نظر صورت به دو دسته کلی اخباری و غیراخباری تقسیم میشود.وجه اخباری تنها یک عضو، و وجه غیر اخباری دو عضو دارد که به ترتیب عبارتند از:اخباری، التزامی و امری.
وجه فعل گاهی بر وقوع بیقید و شرط رخداد و زمانی بر وقوع مشروط آن دلالت دارد که بر این اسا جملات موجود زبان به وابسته و غیر وابسته دستهبندی میشوند.
انتظار نمیرود که در همه زبانها برای بیان هر رخداد از یک وسیله دستوری معین استفاده شود، اما میتوان گفت که برخی از مقولات معنائی با ابزار خاص دستوری از قبیل صورت خاصی از فعل، وندهای گوناگون، قیود و غیره بیان میشوند.این همان چیزی است که در این مقال تحت عنوان ""دستوری شدگی""مورد بحث قرار میگیرد.
"