فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۸۱ تا ۱٬۰۰۰ مورد از کل ۱۱٬۴۰۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
در آفاق پژوهش های ادبی فهرست های کتابشناسی و مقاله شناسی بسیاری وجود دارد که به دو صورت اجمالی و توصیفی فراهم آورده شده است. گونه اول تنها به ذکر اطلاعات کتابشناختی مقالات و کتاب ها پرداخته و نوع دوم خلاصه ای از محتوای اثر را نیز ذکر می نماید. در دهه اخیر و با انتشار کتاب فرهنگ سعدی پژوهی ژانر تازه ای از کتابنامه های ادبی شکل گرفت که جز ذکر خلاصه محتوای کتاب ها و مقالات، به داوری آنها نیز می پرداخت.
به زعم نگارنده امروزه پژوهشگران ادبی نیازمند گونه ای تازه از کتابنامه های ادبی هستند. چراکه اکنون با مراجعه به فهرست های دیجیتالی کتابخانه ای و سایت های نمایه ساز می توان به اطلاعات اجمالی و توصیفی خوبی در باب کتابها و مقالات دست یافت. همچنین به نظر می رسد کتابشناسی های دهه اخیر نیز به این دلیل که به تحلیل چرایی و چگونگی شکل گیری کتاب ها و مقالات درباره یک اثر ادبی و علل توجه و بی توجهی به آن در طول زمان نپرداخته، قابل نقد و بازنگری است.
در جستار پیش رو ضمن ذکر پیشینه فهرست های کتابشناسی و کتابنامه های ادبی خواهیم گفت که چگونه می توان با بهره گیری از نظریه زیبایی شناسی دریافت، به گونه ای خواندنی تر از کتابنامه های ادبی دست یافت.
معنازایی در عدول از پیش متن؛ خوانش بینامتنی داستان هابیل و قابیل و رمان های هابیل سانچت (میگل د. اونامونو) و سمفونی مردگان (عباس معروفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بینامتنیت نظریه ای ادبی است که بر پایه نظریه گفت وگومندی باختین، نخستین بار توسط ژولیا کریستوا ارائه شد. بر طبق این نظریه، هر متن در گفت وگو با متن های دیگر تولید و خوانش می شود. خوانش بینامتنی، خوانشی است که متن را به جای جهان واقعی به جهان متنی تأویل می کند. پیش متن هابیل و قابیل که در کتب مقدس ادیان الهی آمده ، الهام بخش بسیاری از متون ادبی بوده است. امّا همان طور که کریستوا تصریح می کند، منبع شناسی غایتِ نظریه بینامتنیت نیست. کشف روابط بینامتنی و بینانشانه ای است که منجر به نفوذِ خوانشگر به لایه دوم متن یا همان لایه نشانه ای می شود. با تحلیل بینامتنی می توان معانیِ مختلفِ مستتر در متن را دریافت. بینامتنیت متضمن گفت وگوی بین متن-هاست. این گفت وگو موجب تغییر و معنازایی در هر دو طرف گفت وگو می گردد. ما در این پژوهش، دو متن هابیل سانچت نوشته میگل د. اونامونو و سمفونی مردگان نوشته عباس معروفی را خوانش کرده و با توجه به میزان دگرگونی و عدول این دو متن از پیش متن اصلی- داستان هابیل و قابیل در کتب مقدس- معنازایی را در طرفین مکالمه بررسی می کنیم. در این راه، «شاخص گفت وگومندی» را برای سنجش میزان تأثیر و تأثرات متون معرفی می کنیم. ماحصل این پژوهش در سطح بینامتنیت خوانشی، استفاده از شاخص گفت وگومندی در طبقه بندی متون و در سطح بینامتنیت تولیدی، راهکاری عملی برای تولید متون جدید در گفت وگو با متون پیشین است.
مهمترین رویکردها به تعریف روایت و عناصر آن با نگاهی میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه روایت یکی از مفاهیم بسیار رایج، نه تنها در ادبیات، بلکه همچنین در عرصه های غیرادبی از جمله روان شناسی، علوم اجتماعی و فلسفه است، تا بدان جا که از مفهوم «گشتار روایی» سخن به میان آمده است. این مقاله می کوشد رویکردهای مهمی که برای پرداختن به روایت مطرح است را بررسی نماید، چرا که این کار نه تنها برای مطالعات ادبی و روایت واجد اهمیت است، بلکه در عین حال می تواند ارتباط عمیق ادبیات با سایر رشته ها را به خوبی نشان دهد. روشن است که به این منظور نه تنها باید به منابع ادبی مراجعه کرد، بلکه لازم است برخی از مهم ترین آرای مربوط به روایت را به ویژه در فلسفه و روان شناسی هم از نظر دور نداشت. به این ترتیب است که می توان از روایت به عنوان مبنایی برای مطالعات میان رشته ای سخن به میان آورد. به این منظور با استفاده از روش مطالعه کتابخانه ای دو دسته رویکرد اساسی به تعریف روایت، یعنی رویکرد تعریف محور و رویکرد تبیینی (کارکردمحور) مطالعه می گردند؛ در بخش رویکرد تعریف محور با مقایسه تعاریف روایت، عناصر رایج آنها استخراج و موارد تزاحم آن ها بررسی می گردد. در قسمت بعد با بهره گیری از رویکرد تبیینی، ماهیت روایت و نسبت آن با فرهنگ (بعد اجتماعی) و فهم و زندگی (بعد فردی) مورد بررسی قرار خواهد گرفت که برای این منظور هم آرای روایت شناسان و هم نظرات فیلسوفان مهم در این زمینه مورد بررسی قرار می گیرد. نتیجه این که روایت پدیده ای است فراگیر که نه تنها در زمینه ادبیات اهمیت دارد، بلکه نقش بسیار مهمی در فرهنگ، فهم، هویت و اخلاق نیز ایفا می کند.
متون کهن فارسی و نظریه ادبی مدرن (سخن سردبیر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قریب به دو دهه از ورود نظریه های ادبی به مطالعات ادبی در زبان فارسی می گذرد. برخی دوستداران ادبیات فارسی نظریه ادبی را امری فارغ از پژوهش ادبی و حتی رقیب آن می دانند. این تلقی پرسش ها و اعتراض هایی را در میان دانشگاهیان هوادار ادبیات سنتی برانگیخته و برخی را نیز به تردید افکنده است که آیا نظریه های ادبی مدرن و پسامدرن با متون ادبی کهن فارسی نسبتی دارند. این پرسش که البته پرسش مبارکی است، حدوداً نیم قرن پس از اروپا و آمریکا برای ما فارسی زبانان مطرح شده است؛ درست پنج دهه پیش در اوج شکوفایی نظریه های ادبی در مغرب زمین، چنین پرسشی مطرح بود. اینک ما درست با همان ذهنیتی مواجهیم که محافل دانشگاهی آلمان، فرانسه، انگلستان و آمریکا از دهه هفتاد میلادی گرفتار آن شدند. این ذهنیت ناشی از مقاومت سنت مطالعات کلاسیک دربرابر نوآوری های معرفتی و روش شناختی نظریه ادبی بوده و هست. لازم است برای بیان مدعای خود شماری از مقالات و کتاب هایی را معرفی کنم که نسبتِ میان نظریه ادبی و متون کلاسیک را به بحث گذاشته اند. بیشتر این منابع در فاصله سال های 1973- 2008 نوشته شده است.
بررسی میزان رشد تفکر انتقادی دانشجویان رشته ی زبان و ادبیات فارسی (مورد مطالعه: دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تفکر انتقادی آمیزه ای است از دانش، نگرش و مهارت به کارگیری آن در حیطه ی عمل. پنج مؤلفه ی تفکر انتقادی عبارتند از: 1- استنباط؛ 2- شناسایی مفروضات؛ 3- استنتاج؛ 4- تعبیر و تفسیر؛ 5- ارزشیابی استدلال های منطقی. امروزه صاحب نظران علوم تربیتی بر این باورند که یکی از هدف های اساسی هر نظام آموزشی، باید آموزش تفکر انتقادی باشد. در این پژوهش با بررسی برنامه ی درسی و مؤلفه های تفکر انتقادی دانشجویان رشته ی زبان و ادبیات فارسی مشخص کرده ایم آموزش این مهم، جایگاهی در این رشته ندارد. روش پژوهش در این مقاله، نیمه تجربی است که از یک سو به مباحث نظری تفکر انتقادی و ارائه ی پیشنهادهایی برای آموزش آن در رشته ی زبان و ادبیات فارسی پرداخته ایم و از سوی دیگر دانشجویان ورودی 1388 و 1392 رشته ی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد را با پرسش نامه ی معتبر و علمی تفکر انتقادی واتسون- گلیزر به صورت میدانی مورد بررسی قرار داده ایم و به صورت آماری روشن کرده ایم که میزان تفکر انتقادی این دانشجویان در طول تحصیل، رشد معناداری پیدا نمی کند.
کارکرد اسطوره ها در اشعار سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه و بررسی اسطوره ها یکی از راه های شناخت فرهنگ، اندیشه، باورها و اعتقادات، و تاریخ تمدن ملّت ها است؛ علاوه بر این، این بررسی ها دسترسی به ریشة برخی از آداب و الگوهایی را که هنوز در زندگی بشر کارکرد دارند، امکان پذیر می سازد. برخی از نویسندگان و شاعران در دوره معاصر نیز اسطوره ها را به منظور القای پیام، دست مایه کار خود قرار داده اند؛ چراکه این کار موجبِ نفوذ، غنا و هویت اثر خواهدگشت. در این پژوهش، به شیوه توصیفی- تحلیلی، کارکرد اسطوره ها در شعر سهراب سپهری نشان داده شده است.سپهریدر قلمرو هستی شناسی گام نهاده و فراتر از مضمون های اجتماعی با نقب زنی به جهان اسطوره ها، به دودمان و تبار انسان نظر افکنده است. وی رکود و استبداد زمانه خود را برنتافته و با انطباق اسطوره ها بر جامعه، اوضاع جامعه را با اعتراض هوشمندانه نشان داده است؛ از این رو، اشعارش نشان دهنده عصیان او در برابر تاریخ روزگار است و آرزوها و نیازهای مادی و معنوی انسان معاصر را بازتاب می دهد.
شکل شناسی ازدواج در قصه های عامه (با تکیه بر قصه های مشدی گلین خانوم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نهاد خانواده یکی از اصلی ترین هسته های جامعه بشری است و ازدواج جایگاهی ویژه در تشکیل این هسته اساسی دارد. در ادبیات عامه ایران نیز قصه ها، مثل ها و ترانه های بسیاری با محوریت ازدواج خلق شده است. این مقاله بر آن است که با بررسی 24 قصه از قصه های مشدی گلین خانوم، به چگونگی شکل گیری ازدواج در آن ها بپردازد و با واکاوی کلیشه ها و گره های تکراری در قصه ها، گامی در جهت شناخت بهتر تخیل جمعی مردمان این سرزمین در دوره های گذشته بردارد. نکته اصلی در بیشتر این قصه ها، وجود کلیشه هایی چون حسادت، عشق در یک نگاه، ازدواج دختر فقیر، پسر پادشاه یا پسر فقیری که داماد شاه شد و ... است. در بیشتر موارد عاملی شر وجود دارد که مانع ازدواج دو طرف است و در پایان با کمک نیروی خیر- که در برخی موارد نیرویی ماورائی است- قهرمان به وصال و خوشبختی خواهد رسید.
گذرایی در زبان فارسی بر مبنای برنامة کمینه گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله مقوله نقشی گذرایی موجود بین مقوله نقشی اسناد و فعل مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش که در چارچوب برنامه کمینه گرای بوورز[1] (2002) صورت گرفته، نگاهی متفاوت به ویژگی گذرایی در زبان فارسی دارد. طبق این رویکرد، گذرایی مقوله ای جهانی است که در ساخت هایی از قبیل ساخت های متعدی معلوم، مجهول و میانه وجود دارد. اگرچه هسته این مقوله نقشی، که می تواند به صورت یک فرافکن بیشینه (گروه گذرایی) نمود یابد، قابلیت اعطای نقش تتایی[2] به جایگاه مشخصگر خود را ندارد، اما در صورت داشتن مشخصه های فی[3] توانایی اعطای حالت مفعولی به مفعول صریح را دارا خواهد بود. طبق تحلیل حاضر و با استناد به داده های زبان فارسی (همانند زبان های انگلیسی، آلمانی، ایسلندی، اسکاتلندی، روسی و اوکراینی) عملکرد فعل سبک (فعل پوسته ای) لارسن (1988) در زبان فارسی را می توان به دو گروه نقشی گذرایی و اسناد واگذار نمود
نقد شعر و شاعران در سروده های شفیعی کدکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد شاعران بر شاعران که از روش ها و رویکردهای نقد ذوقی به شمار می آید، در پهنه ی شعر فارسی رواج نسبی داشته است. شاعران از دیرباز تاکنون با شیوه ها و انگیزه های مثبت و منفی به نقد و نظر درباب شاعر یا شعر او پرداخته اند. با مروری در سروده های شفیعی کدکنی درمی یابیم که وی در اشعارش به این شیوه ی نقد اهتمام ورزیده است. در این مقاله، کوشیده ایم تا افزون بر تبیین وجوه تشابه و تفاوت شعر – نقدهای شفیعی با آثار مشابه گذشتگان و نیز معاصران، به واکاوی روش و رویکردهای وی در این حوزه بپردازیم. حاصل پژوهش، نشانگر این نکات است که شعر – نقدهای شفیعی، دارای دو رویکرد اصلی اند.: نقدهای محتوا مدار، جامعه گرا و ایدئولوژیک، که بیشتر درآثار دهه های 40 و 50 شاعر تجلی یافته اند، و نیز نقدهای جمال شناسانه و ساخت گرایانه، که بیشتر شامل آثار پس از انقلاب اوست. این آثار از لحاظ روش بیان نیز دو شیوه ی اصلی دارند: روش نقد مستقیم؛ روش غیرمستقیم، که در روش نخست، از سویی به ستایش شاعران آزاده و آرمانگرا، و نکوهش شاعران و شبه شاعران مدیحه گو، عافیت جو، بی درد، افراطی و شبه مدرن پرداخته است، و در روش دوم، به تبیین شاعرانه ی مفهوم و ماهیت شعر و کارکردهای انسانی، اجتماعی و جمال شناسانه ی آن. نیز برخلاف آثار گذشتگان یا معاصران، شعر – نقدهای شفیعی، صرف نظر از برخی نمونه ها، خاستگاهی جز باورهای فرهنگی، عواطف انسانی و دغدغه های هنری ندارند.
جلوه های هنری و تصویری در رباعیات مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جلوه های هنری و تصویری در رباعیات مولوی تصاویر شعری از عوامل مهمّ ایجاد زیبایی، گیرایی و تأثیرگذاری، کلام به ویژه در شعرند که سخن را بلاغت و تازگی می بخشند. این نوع زیبایی ها نظیر تشبیه، استعاره، کنایه و نماد در رباعیات مولانا به شیوه ای طبیعی و متناسب با نیاز سخن و نیز به دور از نگرش های صرفاً شاعرانه و صنعت گرایانه به کار رفته اند. با توجه به بعد معنی گرایی شعر مولانا و گرایش او به ساده سازی و پرهیز از ابهام در سخن در رباعی های او تشبیه و استعاره نسبت به کنایه و نماد از بسامد بیشتری برخوردارند. زیرا قدرت این دو تصویر در تبیین مفاهیم مجرّد و غیرمحسوس بیش از تصاویر دیگر است. در این جستار ضمن بررسی و تحلیل رباعیات مولانا بر مبنای جنبه های تصویری و بلاغی، میزان بهره گیری شاعر از هریک از انواع تصویرهای شعری در قالب جدول های آماری بررسی و تبیین شده است. همچنین سعی گردیده که تا حدّ امکان دلایل میزان کاربرد هریک از تصاویر با توجّه به ابعاد شخصیتی مولانا مورد تحلیل و نقد و بررسی قرار گیرد.
ریخت شناسی مثنوی داستانی «گل و نوروز» خواجوی کرمانی بر اساس نظریه ی پراپ
حوزههای تخصصی:
ریخت شناسی، یکی از مباحث اساسی نقد ساختاری است که در عرصه ی ادبیات داستانی کاربرد فراوانی دارد. در این نوع از نقد ،منتقد ادبی با بررسی ساختار درونی موجود در داستان ، به کشف کنش ها و خویشکاریهای موجود در آن می پردازد . این مبحث نخستین بار توسط پراپ به عرصه ی ادبیات داستانی راه یافت.وی در این جستار که اساس کارش را بر پایه ی اعمال شخصیتهای موجود در داستان قصه های پریان قرار داد ،با بررسی کنش ها و رویدادهای هر یک از شخصیتهای داستان به این نتیجه رسید که هر یک از شخصیتها متناسب با نقش خود،در این داستان ها از قوانین و ساختار واحدی تبعیت می کنند که می توان این قوانین و ساختار را به داستان های سایر ملل نیز تعمیم داد؛چنانکه در این مقاله با تجزیه و تحلیل ساختاری مثنوی «گل و نوروز»،از لحاظ خویشکاری ها،نقش شخصیتهای داستان در این خویشکاری ها و حرکت های موجود در داستان ،بر اساس نظریهی ریخت شناسانه ی پراپ، به این نتیجه دست یافته شد که اگرچه سیر برخی توالی برخی از کارکردها با الگوی پیشنهادی پراپ قابل انطباق نیست،اما بسیاری از کارکردهای پیشنهادی او را می توان با این مثنوی نیز انطباق داد. بنابراین ساختار داستان و بطور کلی با وجود تفاوت جزئی نمی تواند از قانون ساختاری پیشنهادی پراپ سرپیچی کند. واژگان کلیدی:ریخت شناسی نظریه ادبی ،پراپ،گل و نوروز.خواجوی کرمانی.
نقدِ نظریه زدگی: کاربست نادرست نظریه ها با تأکید بر مقالات مربوط به آراء باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش هایی که بر پایه یکی از نظریه های ادبی (فرمالیسم، ساختارگرایی، روایت شناسی، شالوده شکنی و...) صورت گرفته، با اقبال فراوانی از سوی پژوهشگران و جامعه دانشگاهی روبه رو شده است. این رشد تصاعدی، منتقدانی نیز داشته و دارد. هر یک از آنان به دلایلی، پذیرش و کاربست بی چون و چرای این نظریه ها را نادرست دانسته، خواستار نگاهی انتقادی و آسیب شناسانه به این نظریه ها همچنین مقالات و کتاب هایی هستند که بر پایه آنها انتشار یافته اند. مقاله حاضر نیز نگاهی انتقادی و آسیب شناسانه دارد به پژوهش هایی (مقالات) که بر اساس آرا و آثار «میخائیل باختین» (منطق مکالمه و بینامتنیت) نوشته و منتشر شده است. نتیجه این بررسی نشان می دهد که عمده این مقالات ضعف های اساسی و متعددی دارد که اصلی ترین آنها عبارتند از: بی توجهی به بسترها و پیش فرض هایی که این نظریه ها در آن بالیده اند، انتخاب نادرست نظریه ها (بینامتنیت به جای ساختارگرایی، بینامتنیت به جای نقد منابع، منطق مکالمه به جای تبارشناسی)، ساده سازی، تصادفی بودن ارتباط نظریه و متن، برخورد ارزش مدارانه و نادیده گرفتن واقعیت ها.
بررسی فرآیند موسیقی جزء 30 قرآن کریم از دیدگاه نشانه – معناشناسی گفتمان (مبتنی بر الگوی تنشی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ساختار زبانی قرآن کریم، یک ساختار موسیقایی است که با کاربست بهترین و جذاب ترین شیوه ها به انتقال پیام و محتوای دینی خود دست یازیده است. ساختار تمام اجزاء و عناصر موسیقایی آن متناسب با یکدیگر و هماهنگ با محتوا و اغراض دینی آیات به کار گرفته شده و در القای هر چه بیشتر معانی و مفاهیم آیات قرآنی سهیم است. یکی از دانش هایی که می تواند راه جدیدی را در مطالعات قرآن کریم بگشاید و به فهم آن یاری رساند، نشانه - معناشناسی گفتمانی است. نشانه معناشناسی به منزله ی یکی از شیوه های نقد ادبی نو، برآیند نشانه شناسی ساختارگرا و نظام گفتمان روایی است که جریان تولید معنا را با شرایط حسّی- ادراکی پیوند می دهد. در این رویکرد، نشانه ها همراه با معانی به گونه هایی سیّال، پویا، متکثر و چند بعدی تبدیل می شوند. جستار حاضر درصدد است تا با رویکرد توصیفی– تحلیلی، چگونگی شکل گیری فرآیند تنشی گفتمان را در برخی آیات جزء 30 قرآن کریم و موسیقی حاصل از آیات و تأثیر آن در معانی را بررسی کند. نتایج بررسی این پژوهش بر اساس الگوی تنشی نشان می دهد که در برخی آیات، خداوند به طور مستقیم وارد فضای گفته پردازی شده و سبب خلق فشاره ی عاطفی شده است، و در این حالت آیات با سرعت بیشتری بیان می شوند اما گاه خداوند از فضای گفته پردازی خارج شده و به فضای گفته ای وارد می شود و سبب خلق گستره ی شناختی می شود و در نتیجه آیات با کندی ادا می شوند. بنابراین الگوی نشانه-معناشناسی می تواند به عنوان روشی کارآمد در تجزیه و تحلیل متن ادبی قرآن به کار رود و رویکردی نو در بررسی موسیقی آیات داشته باشد و زمینه ساز خوانش تازه ای از این متن الهی گردد.
واکاوی رمانتیسم جامعه گرا در شعر سعاد الصباح و سیمین بهبهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمانتیسم اجتماعی یا جامعه گرا شاخه ای از رمانتیسم ادبی است که یر خلاف رمانتیسم فردی، مسائل و مشکلات جامعه را مورد توجه قرار می دهد. سعاد الصباح و سیمین بهبهانی دو شاعر توانای ادب معاصر عربی و فارسی، در طول دوران شعری خود، علاوه بر رمانتیسم فردی، رمانتیسم جامعه گرا را با موفقیت تجربه کرده اند.
این پژوهش به دنبال آن است تا با روش توصیفی- تحلیلی و بر اساس مکتب آمریکایی به تطبیق مهم ترین مؤلفه های رمانتیسم جامعه گرا در اشعار این دو شاعر بپردازد و وجوه اشتراک و افتراق آنها را بیابد.
فقر، همدردی با محرومان، فساد و ناهنجاری های اجتماعی، آزادی خواهی، وطن گرایی، دفاع از حقوق زنان و بهره گیری از طبیعت و پدیده های آن به صورت رمز یا نماد در به تصویر کشیدن مشکلات اجتماعی با تکیه بر احساس، عاطفه و خیال از مهم ترین موضوعات مشترک اشعار این دو بانوی شاعر است؛ با این تفاوت که توجه به فقر، وضعیت محرومان جامعه و بی عدالتی های اجتماعی در شعر سیمین و وطن گرایی در شعر سعاد، جلوه و نمود بیشتری دارد؛ در موضوع دفاع از حقوق زنان، سیمین حتی به دفاع از زنان روسپی و مطرود از جامعه می پردازد که این ویژگی در شعر سعاد دیده نمی شود.
نشانه شناسی نگرش های حروفی مولانا در کلّیات شمس تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مولانا با بهره گیری از کیفیّت های تصویری و ترکیبی حروف الفبا در کلّیات شمس، اشعار بسیار زیبایی سروده است. به کارگیری نظریّه ای فراگیر در مطالعة این سروده ها که زمینه های فرهنگی هنر مولانا را پوشش دهد و نتیجه ای فراخور یک پژوهش را در بر داشته باشد، نیازی آشکار است. در مقالة حاضر، نگارنده بر پایة آرای چارلز سندرس پیرس به نشانه شناسی نگرش های حروفی مولانا می پردازد و همة سروده های حروفی او را گزارش می کند. نظریّة نشانه شناسی پیرس با دانش نقد بلاغی رایج در زبان فارسی پیوند تنگاتنگی دارد، امّا از توانش تفسیری بالاتری در مقایسه با آن برخوردار است و رسیدن به نتیجه ای علمی تر را میسّر می کند. در این پژوهش، سه گانه های مشهور «شمایل»، «نمایه» و «نماد» پیرس و فرایند تکامل نشانگی آنها در کلّیات شمس پژوهیده شده است. فرایندهای نشانگی متفرّد، خطّی و متداخل، سه گونة سِیر نشانگی حروف الفبا در کلّیات شمس هستند که نگارنده آنها را از یکدیگر بازشناخته است. نگارنده در پایان نتیجه می گیرد که نشانگی حروف الفبا در کلّیات شمس، بیشتر با موضوع و تفسیر خود نسبت آسان دارد.
بررسی نقش مایه های مشترک در اسطوره های برادرکشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برادرآزاری و برادرکشی در شمار کهن الگوهایی است که سابقه ای به درازای عمر بشر دارد و پیشینه آن به ادیان و اسطوره های مربوط به آغاز آفرینش بازمی گردد. در این کهن الگو، حس رقابت و حسادت میان برادران به علل گوناگونی ازجمله توجه بیش از حدّ پدر به یک برادر، یا دستیابی او به یک موقعیت ممتاز برانگیخته می شود. داستان های اسطوره ای با مضمون برادرکشی در آثار ملل مختلف دیده می شود. مقایسة این آثار وجوه اشتراک و شباهت آنها را آشکار می کند و نشان می دهد که بیشتر این داستان ها نقش ویژه های مشابهی دارند که در اغلب اسطوره های مرتبط نمود یافته اند. گونة دیگر برادرکشی، برادرکشی های تاریخی است که آن هم از اعصار کهن در تاریخ و ادب ملل گوناگون به وقوع پیوسته است. پژوهش حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که مضمون برادرکشی در اسطوره های ملل مختلف در چه اشکالی نمود یافته است؟ برای پاسخ به این پرسش، با روش توصیفی- تحلیلی، ابتدا نمونه های کهن الگوی برادرکشی در اسطوره های سرزمین های گوناگون را ذکر کرده ایم و سپس به بیان نقش مایه های مشترک در بین این اسطوره ها پرداخته ایم و آنها را به لحاظ ساختاری تحلیل کرده ایم.
بررسی و تحلیل نظریة نظم عبدالقاهر جرجانی در پرتوی نظریة نقش گرای هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه نظم عبدالقاهر جرجانی از جمله نظریات زبانی ارزشمند در میراث اسلامی ماست که در بسیاری از مبانی و مفاهیم، ارتباط تنگاتنگی با جدید ترین نظریات زبانی و نقدی معاصردارد. از جمله این نظریات، نظریه نقش گرای هلیدی می باشد آنجا که ما شاهد نقاط اشتراک فراوانی میان مفاهیم و اصول به کار رفته از جانب جرجانی و هلیدی می باشیم. پژوهش حاضر بر آن است تا با روشی توصیفی – تحلیلی، در سه بخش اساسی به بررسی برخی از این اشتراکات پرداخته تا با درنوردیدن بعد زمانی بین دو اندیشه زبانی متعلق به دوران قدیم و معاصر، برخی جوانب نقش گرایانه نظریه نظم را آشکار ساخته و ثابت کند زبان به مثابه پدیده ای بشری، زمان و مکان و قومیت خاصی نمی شناسد. این سه بخش عبارتند از: نظریه نظم و دستور نظام مند، نظریه نظم و بافت، نظریه نظم و ساخت متنی. از یافته های پژوهش می توان به موارد ذیل اشاره کرد: تقارب بین مفهوم نظم (اراده معانی نحوی) نزد عبدالقاهر و مفهوم دستور نظام مند نزد هلیدی، اهتمام هر دو نظریه پرداز به بافت (زبانی و غیر زبانی) و نقش ویژه آن در تبیین معنای متن، اتفاق نظر هر دو نظریه پرداز در نقش بی بدیل متکلم و مخاطب بر چینش کلمات و تأثیری که این چینش بر بار اطلاعاتی کلام دارد.
خوانشی از نقد اسطوره اییِ داستان اُنیتشا اثر ژان-ماری گوستاو لوکلزیو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ُمان اُنیتشا اثر لوکلزیو، نویسنده فرانسوی، بازنمود واقعی اسطوره ایی و تاریخی از سرزمین آفریقای غربی (نیجریه) است. داستان اُنیتشا «روایت» را به وقایع اسطوره ایی مرتبط می کند که با تصاویر سَمبلیک عینیّت می یابند. به نظر ژیلبر دوران(Gilbert Durand) ارزش پایدار فرهنگهای انسانی در این واقعیت اساس گرفته که آنها قادر هستند «زبانهای سَمبلیک» را با نشانه های خود بازنمایی کنند. بدین دلیل همین فرهنگها بطور ناخودآگاه به تصاویری معنادار متوسّل می شوند. زیلبر دوران در کاوشهای تاریخی و اسطوره شناختیِ خود، ساختار مستترِ اسطوره های تاریخی-انسانی را همچون کلود لِوی-استراوس آشکار می کند. ساختارهایی که در قلمرو وسیع تصاویر سَمبلیک مأوا گرفته اند. لوکلزیو نیز با داستان اُنیتشا و با نوشتاری بسیار متفاوت از «خواب و واقعیت»، اسطوره ها و ساختارهای پیچیده آنها را در قلب آفریقا به تصویر می کشد. در این مقاله با توسّل به رویکرد نقدِ اسطوره ایی ژیلبرت دوران، و با شناسایی ریز-ساختارهای اسطوره ایی به ابر-ساختارهایی دست خواهیم یافت که تحول ذهنیت ها، تجارب، خواب و ادراک انسانی را در بستر تاریخ نشان می دهند.