فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۰۱ تا ۱٬۳۲۰ مورد از کل ۱۶٬۷۲۶ مورد.
منبع:
اضاءات نقدیه سال دهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۹
133 - 151
حوزههای تخصصی:
فی منهج ریفاتیر السیمیائی المبتنی علی نظریه التلقّی لدی القارئ، یمکن دراسه القصیده الشعریه ضمن مستویین، هما القراءه الاستکشافیه والقراءه الاسترجاعیه. وفی هذه النظریه، تُکشَف بعض الجوانب الخفیه للقصائد مع الاهتمام بالجوانب المختلفه لهیکل القصیده، أی التراکم (التعابیر المتراکمه) والأنظمه الوصفیه والهیبوغرام أی الموضوعات الرئیسه والماتریس (النسیج) البنیوی، ویتجلّى أیضاً من خلال هذا المنهج التناسق والفکره والمضامین التی تکمن وراء المعانی الظاهریه والسطحیه للقصیده. یتطرق هذا المقال إلى استخدام المنهجیه السیمیائیه لریفاتیر فی خطوهٍ لإعاده قرائه قصیده "العبور إلی المنفی" لعدنان الصائغ، بأسلوب وصفی- تحلیلی بهدف فهم واستیعاب القدرات والطبقات الخفیه وتقدیم قراءه جدیده لتلک القصیده. فتُظهر نتائج البحث فی تحلیل هذه القصیده، أن التراکم فی القصیده یتمحور حول "السلطه والسیطره"، و"المعاناه والحزن"، و"الاستعمار"، و"النضال والاحتجاج"، والمنظومه الوصفیه ل "القطار"، و"المرأه"، و"الوطن"، و"المتهم". ویمکن کشف منشأ "الأوضاع المأساویه للماضی- وهی حاله ملازمه للقلق والحزن – والیأس من تحسن الأوضاع فی المستقبل". أما العناصر اللاقواعدیه (الانزیاحیه) أو الصور البلاغیه المستخدمه فی هذه القصیده هی؛ الاستعاره، والتشبیه، والکنایه، وکذلک مجاز الجزء من الکل. وقد تحوّل أصل دلاله هذه القصیده إلى نص قصیده "العبور إلى المنفى" من خلال ثلاث قواعد لتحدید العوامل المتعدده. فاکتشاف الماتریس (النسیج) البنیوی یثبت أن السیمیائیه الشعریه فی القصیده، على الرغم من اختلافها فی المظهر، إلا أنها فی الواقع تعکس حقیقه واحده وهی متغیرات (التعابیر المتراکمه والمنظومه الوصفیه) لصفه ثابته (الهیبوغرام).
مفصل بندی بینش دووجهی در ساختار اسطوره ای رمان سنجاب ماهی عزیز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بینش دووجهی/ تفکر دوسویه گی یکی از بنیادی ترین بن مایه های اسطوره ای است که در ادبیات و روایت های داستانی بازآفرینی و بازتولید می شود. در آگاهی اسطوره ای فاصله ی زمانی و مکانی امور، اشیاء و پدیدار ازبین می رود، عناصر ناهمگون و متضاد و همه ی تمایزات و تقابل ها به گونه ای درون فضا- مکان و زمان اسطوره ای و مقدس توزیع، مفصل بندی و معنا می شوند. جستار حاضر با تکیه بر بینش دووجهی/ دوتایی به تحلیل و مفصل بندی مفاهیم، پدیده ها و بن مایه های اسطوره ای در رمان سنجاب ماهی عزیز از فریبا دیندار می پردازد. زیرساخت دووجهی در همه ی مفاهیم و پدیده های داستان، درهم تنیده و موازی پیش می رود. نینا دختر نوجوانی است که با دشواری های سن بلوغ درگیر است: تجربه ی توأمان جهان کودکی و ورود به جهان بزرگسالی، تجربه ی مرگ آیینی/ فرایند آیین گذار و تولد دوباره و پیوستگی معنای زندگی خویش با مرگ پدر؛ همه ی این دوسویه گی ها در لایه لایه ی دو زمان خطی(تقویمی و واقعی) و زمان حلقوی (اسطوره ای و بی کران) و مکان ملموس زندگی نینا و مکان ماندالاگونه ی او پیش می رود. این پژوهش نشان می دهد که چگونه نینا در فرایند نامه نگاری به شخصی ناشناس/ آقای ماهی از تضادها، تناقض ها و درگیری های درونی اش می گذرد و در رسیدن به فردیت و وحدت، هم به بلوغ جسمانی می رسد و هم با پذیرش مرگ پدر، به آرامش و بلوغ روحی و اجتماعی دست می یابد. واژه های کلیدی: آیین گذار، بینش دووجهی، تفکر اسطوره ای، رمان نوجوان، سنجاب ماهی عزیز.
نقد ترجمه عناصر فرهنگی کتاب «تَذَکَّرِی» با تکیه بر مثل ها و کنایه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در جریان ترجمه داستان، ضرب المثل ها و کنایه ها از عناصر فرهنگی مهم و کلیدی هستند که مفاهیم و پیام های متن اصلی را به خواننده انتقال می دهند.مشکل عمده مترجم در این مسیر، روش برخورد صحیح با این عناصر است. در این چالش، معادل ها یکی از عوامل مهمی هستند که کمک شایانی به مترجم می کنند. معادل خوب باید نه تنها معنا، بلکه روح، حس و تجربه نویسنده ادبی را به مخاطب منتقل کند. این پژوهش، در نظر دارد شیوه ترجمه یکی از آثار پرمخاطب ادبیات پایداری با نام «یادت باشد» را با به کارگیری الگوی نیومارک، به بوته نقد بنشاند. نیومارک در مدل خود، مؤلفه های فرهنگی را مدنظر قرار داده و آن ها را در پنج گروه (بوم شناسی، فرهنگ مادی، فرهنگ اجتماعی، نهادها، آداب و رسوم و مفاهیم و حرکات، اشارات و زبان بدن) تقسیم بندی کرده است. پژوهش حاضر با تمرکز بر گروه چهارم به بررسی کیفیت ترجمه مفاهیم، شامل کنایه ها و ضرب المثل ها پرداخته و آن ها را با تطبیق بر روش های ترجمه فرهنگی نیومارک، تحلیل می کند. در این پژوهش توصیفی-تحلیلی، پس از بررسی نمونه های متعدد و تطبیق آن ها با راهکارهای نیومارک مشخص شد که مترجم با بهره گیری از شیوه معادل کارکردی در ترجمه مفاهیم کتاب موفق عمل کرده است. وی بیشتر از ترجمه معنایی، مدد جسته و گاه نیز معنای ضرب المثل یا کنایه به خوبی درک نشده و در نتیجه معادلی اشتباه در متن وارد شده است.
رویکرد شاعران معاصر پارسی و عربی به تراژدی پاتریس لومومبا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۰
41 - 63
حوزههای تخصصی:
واژه ظلم، مفاهیمی همچون منجی، قهرمان و ستم ستیزی را تداعی می کند؛ در همین راستا و حدود شصت سال پیش، ظلم استعمارگران بلژیکی و آمریکایی با حمایت عناصر خودفروخته داخلی در کشور کنگو، ذهن مردم این سرزمین را به جستجوی راهی برای رهایی سوق می داد تا آنکه «پاتریس لومومبا» این انتظار را به پایان رساند. پژوهش حاضر، به روش توصیفی- تحلیلی صورت گرفته و بر آن بوده است تا برپایه مکتب آمریکایی ادبیّات تطبیقی و با بررسی تأثیرات متقابل دو فرهنگ پارسی و عربی و نیز نگاه ادیبانه شاعران این دو زبان به حماسه این قهرمان، رخدادهای سیاسی زندگی لومومبا و سرنوشت مردم کنگو را بکاود. از رهگذر این مقایسه، نتایج زیر به دست آمد: الف: در شعر شاعران پارسی با محوریت پاتریس لومومبا، بعد عقلی بر بعد احساسی غلبه دارد درحالی که در شعر عربی، عکس این حالت صادق است. ب: واکنش به انقلاب لومومبا در شعر پارسی و عربی دو شکل مختلف دارد؛ به این قرار که بیشتر شاعران عرب به انقلاب هایی همچون انقلاب لومومبا امیدوار بوده و معتقدند فردایی روشن در انتظار انقلابیون است؛ حال آنکه در شعر پارسی، شاعران به فرجام انقلاب هایی همانند انقلاب لومومبا چندان خوش بین نیستند و از سرکوب انقلابیون و بدترشدن اوضاع بیم دارند. ج: شاعران برای توصیف لومومبا از نمادهایی همچون شمشیر، عقاب و ستاره راهنما بهره برده اند.
تحلیل داستان وامق و عذرا بر اساس نقد کهن الگویی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
نقد کهن الگویی از انواع نقد اسطوره ای است که بیشتر بر نظریات یونگ در مورد ناخودآگاه جمعی و صور ازلی تاکید دارد. در نظر یونگ، کهن الگوها آن دسته از صور ازلی ونوعی اند که در عمق ناخودآگاه جمعی انسان ها، به صورت بالقوّه وجود دارند و خفته اند. این صور کهن و اساطیری، می توانند در هنر و ادبیّات تجلّی یابند. منظومه های عاشقانه، یکی از عرصه هایی است که می تواند بستر ظهور کهن الگوها گردد. از آن جا که ادبیّات هر ملّت، ریشه در فرهنگ و باورهای آن سرزمین دارد و مطالعه داستان های کهن، نه تنها از جنبه ادبی، هنری یا سرگرمی، بلکه از نظر آشنایی با افکار و ارزش های فردی و اجتماعی مردم یک سرزمین حائز اهمیّت است؛ پژوهش حاضر، با تببین نمادها و کهن الگوهای داستان وامق و عذرا و نقش آن ها در تعالی عاشق، می کوشد جایگاه معشوق تعالی بخش را در منظومه مذکور مورد بررسی قرار دهد؛ تا آشکار شود که آیا در داستان عاشقانه، اتّحاد کهن الگوها می تواند نقش معشوق در تعالی عاشق را نشان دهد؟ مشاهده می شود؛ اتّحاد و ارتباط کهن الگوها در این منظومه در جهت رشد و شناخت و رسیدن به کمال انسانی عاشق است.
واکاوی تطبیقی جلوه های پایداری افغانستان در شعر سید ابوطالب مظفری و جابر قمیحه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
229 - 256
حوزههای تخصصی:
حوادث ناگوار دوران معاصر در کشورهای اسلامی باعث گسترش ادبیات پایداری شده است. ادبیات پایداری یکی از گونه های ادبیات متعهّد است که با توجه به رویدادهای اجتماعی و سیاسی هر ملت و شرایط تاریخی آن بازتاب و انعکاس متفاوتی در قیاس با دوره های دیگر دارد. در میان شاعران معاصری که در این زمینه اشعار بسیاری سروده اند، می توان به سید ابوطالب مظفری که شاعر افغانستانی مقیم ایران است و جابر قمیحه شاعر مصری اشاره کرد. سید ابوطالب مظفری قسمت اعظم مجموعه شعری خود را در بیان پایداری و رشادت مردم افغانستان سروده است. وی در دفتر شعری خود «عقاب چگونه می میرد؟» به روزگار دشوار و جانکاه ملت افغانستان پرداخته است. جابر قمیحه شاعر مصری نیز به دلیل حضور در مناطق مرزی نزدیک به افغانستان و مشاهده انواع دست اندازی و تجاوز نسبت به حریم این کشور مسلمان و مردمان آن، تعهّد ادبی خویش را در مجموعه ای به نام «لجهاد الأفغان ... أغنّی» اختصاص داده و از رشادت ها و دلاوری های مردم این سامان زبان به میان آورده است. این پژوهش به مقایسه تطبیقی اندیشه های مقاومتی این دو شاعر می پردازد تا از این رهگذر وجه تمایز مضامین مشترک پایداری آنها را نسبت به یکدیگر روشن کند. جابر قمیحه به عنوان یک شاعر مصری و از زاویه نگاه یک شاعر متعهد به ادبیات پایداری افغانستان نگریسته، حال آنکه مظفری خود یکی از مجاهدان حاضر در عرصه جهاد می باشد و این تفاوت در نگرش، زیبایی ادبی دو چندانی به شعرشان بخشیده است. یافته های این جستار که به روش تطبیقی و براساس مکتب آمریکایی به وارسی مضامین مشترک در دفترهای شعری دو شاعر مذکور می پردازد، حاکی از آن است که جلوه های مقاومت از قبیل ترسیم رنج و محنت دوران جنگ، روحیه مبارزه طلبی و جنگاوری، پاسداشت مقام شهیدان، جاماندن از کاروان شهیدان، دعوت به اتحاد و پرهیز از تفرقه، ترویج روحیه امید و خودباوری، در مجموعه اشعار آنها از بسامد بسیار بالایی برخوردار است..
خدای متشخّص در کشف الاسرار روزبهان بقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خدایی که در عرفان، توسط عارفان مسلمان معرفی و تبیین شده است، دارای وجود و وحدت شخصی است. کشف الاسرار روزبهان بقلی شیرزای، درباره بیان مکاشفات او از تجلیّات و تمثلات حقّ در هدایت و کشش سالکان به سوی خویش است. روزبهان در این اثر، ظهورات و جلوات حقّ را بیان نموده است. هدف این پژوهش در پی پاسخ گویی به این پرسش هاست که روزبهان تا چه اندازه از اندیشه عرفا در خدای متشخّص پیروی کرده است؟ پیشینه معرفتی روزبهان در حوزه عرفان اسلامی، و آشنایی او با آیات و روایات، تا چه اندازه در شکل گیری مکاشفات او از خدای متشخّص مؤثر بوده است؟ اندیشه خدای متشخّص در کشف الاسرار، از نگاه معرفت شناختی چگونه قابل تحلیل است؟ نوشتار حاضر با روش تحلیلی توصیفی به نگرش این عارف، در رابطه با تجلّی خداوند و نحوه حضور او در جهان پرداخته است. خداوند برای هدایت و کشش روزبهان به سوی خویش به شکل خدای متشخّص و در قالب پیر و شیخ، چوپان، نوازنده، ترکان زیبارو، رقصنده، ساقی، مؤذن، قصاب، شیر، گل سرخ، نور، سنگ های قیمتی و خاص، تجلّی کرده است. نتایج به دست آمده، گویای آن است که روزبهان از اندیشه خدای متشخّص در سنت عرفا پیروی کرده و این تشخّص را در نمودها و گونه های مختلف بیان نموده است و قرآن کریم، روایات و عرفای گذشته در شکل گیری اندیشه او مؤثر بوده و از منظر معرفت شناختی، این اندیشه قابل توجیه است.
تجلیَّات الدیستوبیا و ملامحها فی شعر علی کنعان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۰
129 - 152
حوزههای تخصصی:
الدیستوبیا أو المدینه الفاسده أو أدب الواقع المریر ناتجه عن المتغیّرات والأحداث الاجتماعیه والسیاسیه السائده. الشاعر فی الدیستوبیا یعتمد علی المجتمع أو المدینه، متخذاً إیّاها الأرضیه الممهّده والعامل الأساسی لظهور العناصر الدیستوبیه فی البنیه الشعریه. تجلَّت الدیستوبیا فی أعمال الشاعر علی کنعان الشعریه بشکل لافت للانتباه، ونحن بدورنا أیضاً نکشف عن أَبعاد خبایاه الذهنیَّه و الروحیَّه تجاه الدیستوبیا من شتى الزوایا، عبر تطبیقها علی نماذج من نصوص علی کنعان الشعریَّه، و ذلک للکشف عن دلالات هذه الظاهره الأدبیَّه. وَ یعتمد هذا المقال فی دراسته للأدب الدیستوبی بأنواعه فی سطوره الشعریه، و من ثمّ یذکر خصائصه وتأثیره فی نتاجه الشّعری، حتى نتطلع على خصائص هذه البیئه التی عاشها، وأن نصل وبصوره دقیقه إلى رؤیه الأدیب حول المدینه الفاسده. وانطلاقاً من هذا یسعی البحث إلی الوقوف علی دور الأحداث الإنسانیه والاجتماعیه والسیاسیه والاقتصادیه، والَّتی تلعب دوراً مهمّاً علی حصول المعانی الجدیده لنصوص علی کنعان الشعریه وتنوع معانیها من حیث الأدب الدیستوبی، وذلک بمنهجٍ یتصف بطابع الوصفیِّ التحلیلی مدعوماً بالبحث المکتبی والاجتماعی. وَ لقد توصلنا فی هذا البحث إلى أن الشاعر سعى جاهداً فی أعماله الشعریه أن یعطینا صوره صادقه عن المدینه الفاسده، وتأثیرها سلبیَّاً علی المجتمع، مُتخذاً إیاها وسیله لِتوعیه أبناء مجتمعه وتصحیح المسار، حتى یتمکنوا من بناء المدینه الفاضله الزاخره بالحبّ والعداله.
بررسی جایگاه «تجربه گر» در نظام فکری اشراقی بر مبنای فرانقش اندیشگانی (مطالعه موردی: رسائل لغت موران و صفیر سیمرغ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده عارف در جریان سلوک و دستیابی به کشف و شهود، میان خود، طبیعت و خدا، رابطه و پیوند برقرار می کند و امری ماورای استدلال و عقل، بر او منکشف می شود. حصول چنین امری را تجربه عرفانی می نامند. این تجارب زمانی که در قالب زبان درمی آیند، پوششی از ابهام به خود می گیرند و باعث ایجاد شیوه های متفاوت روایتِ راویان، از تجربه ای واحد، می شوند. در متون رمزی صوفیه، مؤلف نه تنها برای ابلاغ اندیشه خود تلاش می کند، بلکه قصد وی بیشتر معطوف به پنهان کردن اسرار از نااهلان می شود. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به مطالعه جایگاه «تجربه گر» در نظام فکری اشراقی، بر مبنای فرانقش اندیشگانی می پردازد. گرفتاری و غربت نفس، برداشتن موانع سلوک و دیدار با پیر مهم ترین درون مایه های رسائل سهروردی هستند و او بر سلوک به عوالم نوری بالاتر و رهایی از زندان مادی متمرکز شده است. یافته ها نشان می دهد که غلبه جهان بینی اشراقی، باعث شکل گیری سیر مشخصی از تغییر فرایندهای زبانی از رابطه ای به ذهنی شده است. نویسنده ابتدا با هدف ایجاد فضایی ملموس، به توصیف مفاهیم رمزی پرداخته، سپس از طریق گفت وگوی مشارکان، آن ها را تفسیر می کند و در نهایت در جایگاهِ پیر، به بیان مفاهیم انتزاعی می پردازد.
بررسی تطبیقی دیدگاه های نقدی ادونیس و شفیعی کدکنی در حوزه تعریف شعر، زبان و موسیقی شعر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی تطبیقی نظریه های نقدی شاعران معاصر عرب و ایرانی می تواند جایگاهی خاص در تحلیل های ادبی داشته باشد. به طور کلی نظریه های نقدی نوین شعری، متأثر از مبادی فکری فلسفه های معاصر آلمان و فرانسه است. ادونیس و شفیعی کدکنی دو تن از شاعرانِ ناقد تأثیرگذار هستند که با درایت خاصی مفاهیم و مولفه های شعری را در مقالات و کتاب های نقدی خوب به بحث گذاشته اند. پژوهش حاضر آرای نقدی این دو شاعر معاصر را با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و بر مبنای رویکرد تطبیقی مکتب آمریکایی در حوزه های تعریف شعر، زبان و موسیقی شعر مورد واکاوی قرار داده است. از نتایج گرفته شده پژوهش این است که این دو منتقد خاستگاه های فکری مشترک و در نتیجه برخی دیدگاه های نقدی مشابه دارند؛ ولی رهیافت های نقادانه آنان به لحاظ روش شناسی و هم به لحاظ عمق فکری متفاوت جلوه می کند. ادونیس در قیاس با کدکنی نگاهی ژرفتر، منسجمتر به مقوله های شعری و زبان شاعرانه دارد.
مقایسه رساله لانگینوس با کتاب «چهار مقاله» نظامی عروضی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
97 - 114
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی شباهت های کتاب «چهار مقاله» نظامی عروضی و «رساله» لانگینوس می پردازد. لانگینوس یکی از بزرگ ترین منتقدان است که تالی ارسطو دانسته می شود. او در نظریه ادبی و انتقادی خود با طرح مقوله "نمطعالی"به طرح ویژگی های یک اثر ادبی برجسته می پردازد و در واقع خصیصه شاهکار ادبی را نشان می دهد. لانگینوس بر این باور است که اثر ادبی با داشتن ویژگی هایی می تواند به عنوان نمونه و نمط عالی مطرح شود و این نمط عالی هم منحصر به یک ژانر ادبی نمی شود. نظامی عروضی سمرقندی صاحب «چهار مقاله» هم در مقالت دبیری و هم در مقالت شاعری، معتقد است که شرایطی خاص می تواند به اثری ادبی تعالی بخشد. نوشتار حاضر تبیین آراء لانگینوس و انطباق آن با دیدگاه نظامی عروضی است. در این میان البته باید توجه داشت که دیدگاه های هنری و انتقادی شاعران و ادیبان ایرانی تابع اصول و مبانی بلاغی خاصی است که ممکن است با مبانی فکری و بلاغی ادیبان غربی تفاوت هایی نیز داشته باشد اما این پژوهش صرفاً به دنبال دریافت شباهت هایی است که در این دو اثر دیده می شود. شاید تحلیل این مشابهت ها بتواند بیانگر سرچشمه های مشترک در دو اثر و بیان کننده نشانه هایی از حضور و تاثیر آراء ارسطو در هر دو کتاب باشد.
بررسی تطبیقی اندیشه های مقاومت در شعر یحیی السماوی و محمدرضا شفیعی کدکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
115 - 144
حوزههای تخصصی:
یحیی سماوی ، به عنوان یکی از شاعران برجسته معاصر عراق، و محمدرضا شفیعی کدکنی ، از شاعران معاصر ایران، می کوشند تا با سلاح قلم، زبان هنر و بهره گیری از شگردهای گوناگون ادبی، در افشای ماهیت استعمار و نیروهای اشغالگر، نفش بارزی داشته باشند. پژوهش حاضر گذشته از تبیین جایگاه ادبی این دو شاعر، می کوشد، با رویکردی تطبیقی بر اساس مکتب آمریکایی، به صورت تفصیلی و استقرایی اشتراکات و افتراقات شاعران مورد نظر را در مفاهیم مقاومت مورد مطالعه قرار داده و عوامل ظهور اندیشه های پایداری و مقاومت در شعر سماوی و شفیعی بررسی نماید. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که رد پای استعمار آمریکا در هر دو کشور پیامدهای ناگواری به دنبال داشته است. بنابراین دو شاعر، با تکیه بر ارزش های والای قرآن و اسلام و به پشتوانه فرهنگ غنی و تاریخ شکوهمند سرزمینشان، ضمن بهره گیری از اساطیر ملی- مذهبی به صورت نمادین و گاه آشکار، سهم بسزایی در بیداری ملت خویش داشته و با ایجاد همبستگی در میان آن ها، گام های استواری در مسیر پایداری برداشته اند.
بازخوانی دلوزی داستان «مدونای آینده» هنری جیمز در پرتو منطق احساس و ادبیات اقلیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۴
77 - 96
حوزههای تخصصی:
هِنری جیمز ، رمان نویس نامی آمریکایی- انگلیسی، در آثارش از زن به مثابه انسان می نویسد و به او نگاه جنسیتی ندارد. حال در این مقال، هُنری همانند نقاشی و یا به عبارت گویاتر پرتره نگاری است که تلاش دارد زن را ترسیم و روایت کند. زن نه به عنوان زن بلکه به عنوان تقلید یا بازنموده ای از یک زن یا زنان پیشینْ نگارده می شود. این بُن- مایه، تعبیر دلوز- گاتاری از غریبه- سازی را تا اندازه ای متبادر می کند. این دو متأثر از جریان فکری پساساختارگرایی و ضد روشنگری مدعی شکل خاصی از نوشتارِ ادبی هستند که در مقابل هرگونه تفسیر کُدگذاری مقاومت کرده و از هرگونه ساختارِ قابل پیش بینی و مبتنی بر سوژه- محوری گریزان است. در این پژوهش که به روش تحلیلی- توصیفی به نگارش درآمده بر آن هستیم که تحلیل نماییم بر پایه نظریه منطق احساس و ادبیات اقلیتیِ دلوز ، زنان در داستان های هنری جیمز و خصوصاً در داستان «مدونای آینده» دارای قالب و چهارچوب از پیش تعیین شده نیستند. آن ها رو به آینده دارند و بازنمایی گذشتگان نیستند؛ پس او به دنبال بازنماییِ بودن نیست و می خواهد «صیرورت» یعنی شدن را به تصویر بکشد.
تأثیر روایات قرآنی داستان حضرت موسی (ع) در غزلیّات بیدل دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۰
65 - 84
حوزههای تخصصی:
سبک هندی، بستری مناسب برای رونق غزل به شمار می آید. عبدالقادر بیدل دهلوی با سرودن 2859 غزل، یکی از معروف ترین شاعران سبک هندی و پیشرو در غزل سرایی است که به تغزّل، توسعه صوری و معنایی بخشید. تفاوت عمده غزل سرایی وی با دیگر غزل گویان بزرگ سبک هندی، جنبه توحیدی و عرفانی آثار اوست. او در غزلیّاتش به سیره و سیمای امامان و پیامبران اشاره کرده دربین آنان، تلمیح بیشتری به حضرت موسی (ع) دارد (چنان که در قرآن نسبت به سایر پیامبران، بیشترین اشاره به موسی (ع) شده است). پژوهش تحلیلی - توصیفی حاضر نشان می دهد که بیدل در غزلیّاتش گاهی به نیروی صنعت اقتباس به گفت وگوی حضرت موسی (ع) با خداوند: ﴿لَن تَرَانِی﴾ ، ﴿أرِنِی﴾ ، ﴿إِنِّی أَنَا اللَّهُ﴾ و... پرداخته است؛ گاه به معجزات عصا، شکافتن دریا، آوردن مائده سیر، عدس، منّ و سَلوی و... اشاره می کند. بیدل، شعر خویش را با اعلام قرآنی عصر موسی (ع) همچون خضر، قارون، سامری و... عجین ساخته است و به طور مستوفایی به کوه طور، آتش طور، درخت منادی آن (شجر ایمن)، وادی ایمن پرداخته، با نگاهی نمادین، طور را سرزمین عاشقان، مظهر هردو جهان، دبستان محبّت و دانش، رمز ادب، مظهر دل، نماد خلوت و... دانسته است.
واکاوی کتب آموزش زبان فارسی مرکز آموزش زبان و معارف اسلامی المهدی در میزان بهره گیری از آموزه های اسلامی
حوزههای تخصصی:
زبان بیانگر فرهنگ، آداب و رسوم، اعتقادات و ایدئولوژی یک ملت است. آموزش زبان و بویژه آموزش زبان دوم امروزه به عنوان یکی از فعالیتهای آموزشی و فرهنگی مورد توجه دانشگاه ها و مراکز آموزشی است. جامعه المصطفی یکی از نهادهای مهم در ایران است که در راستای آموزش زبان فارسی گام برمی دارد و سعی می کند تا آموزه های اسامی را از طریق زبان فارسی به مخاطبان خود منتقل نماید. برای این منظور از سال ها پیش منابعی تألیف شده است. در این پژوهش با استفاده از روش تحلیل محتوا به تجزیه و تحلیل کتب درسی آموزش فارسی مرکز آموزش زبان و معارف اسامی المهدی بر اساس میزان بهره گیری از آموزه های اسامی پرداخته شده است. مؤلفه های آموزه های اسامی مورد مطالعه در این پژوهش، آیات قرآن، احادیث، نهج البلاغه، اماکن مقدس و اسامی چهارده معصوم (ع) می باشد. بر اساس یافته ها از مجموع هفت جلد کتاب آموزش زبان فارسی بررسی شده؛ %80 اسامی اهل بیت، %8 حدیث و روایت، %5 آموزه های نهج البلاغه، %4 تصویر اماکن مقدس، %3 آیات قرآن یافت شد.
دور الحبکه السردیّه فی تکوین الوحده العضویه فی الشعر الحرّ؛ بدر شاکر السیّاب ومهدی أخوان ثالث نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۸
1-40
حوزههای تخصصی:
یتمثّل جمال العمل الأدبی وخاصه الشعر الحرّ فی تماسک أجزائه شکلاً ومضموناً لیظهر أمام القارئ کبناء متماسک بوحدات متناسقه من البدایه مروراً بالوسط وحتى النهایه. إنّ الوحده العضویه من أبرز القضایا التی أثیرت بعد ظهور الشعر الحرّ ومن أهمّ مکوّناتها هی الحبکه السردیه. یقوم الباحثون فی هذا المقال بدراسه الوحده العضویه ودور الحبکه السردیه فی إیجاد الترابط والتلاحم العضوی والتماسک بین أجزاء النص الشعری من خلال المقارنه بین رائدَی الشعر الحرّ العربی والفارسی بدر شاکر السیّاب ومهدی أخوَان ثالث، اعتمادا على المنهج المقارن الذی یستمد من المدرسه الأمیرکیه. یرید الباحثون أن یبیّنوا کیف استخدم کلا الشاعرین من هذه العناصر ومن أهمّ نتائج البحث أن الحبکه السردیه فی شعر أخوَان ومن ضمنها العقده والحل تظهر بشکل أکثر نجاحاً فی خدمه الوحده العضویه إذ إن شعره یکون فی مسار خطی واضح معتمداً على العقده والحل ویتبع التسلسل المنتظم للأفکار ویبدو أن غناء تراث الشعر القصصی الفارسی له أثر فی هذا الأمر.
نقد تحلیلی شرح های ختمی لاهوری و جمال آفتاب از منظر عشق و عرفان بر دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
451 - 466
حوزههای تخصصی:
تا کنون شرح ها و تفسیرهای زیادی بر دیوان حافظ نوشته شده است. این شرح ها عمدتاً یا به طور کلی اشعار حافظ را عاری از گرایش های عرفانی می دانند؛ یا تعبیر و تفسیر آن ها صرفاً عرفانی است و نگاهشان به تمامی غزلیات یک نگاه عارفانه است. سؤال مهمی که در این مورد پیش آمده است، این است که آیا این گونه نگاه ها به دیوان حافظ منطقاً درست است یا راه میانه ای هم وجود دارد؟ نگارنده بر این باور است که نگاه جزمی و صرفاً یکسویه به این اثر هنری روا نیست. در این مقاله تلاش شده است تا با تکیه بر چند بیت از دیوان حافظ و مقایسه دو شرح کامل عرفانی، غیر عرفانی بودن بعضی از اشعار حافظ نیز مشخص شوند. دو تفسیر عرفانی که دست مایه تحقیق در این مقاله قرار گرفته اند، عبارت اند از «جمال آفتاب و آفتاب هر نظر» از علی سعادت پرور که در سال 1380 به چاپ رسیده است، و دیگری «شرح عرفانی ختمی لاهوری بر دیوان حافظ اثرابوالحسن عبدالرحمن ختمی لاهوری» که در نیمه اول قرن یازدهم در هند به رشته تحریر درآمده است.
بررسی مقایسه ای جهان بینی قدرت ستیزانه ناصرخسرو و سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
603 - 624
حوزههای تخصصی:
در شعر شاعران، کلماتی وجود دارند که میدان و عرصه شعر شاعر را به خود اختصاص می دهند. یکی از این کلمات و پربسامدترین آنان در شعر دو شاعر پرآوازه ایرانی، ناصرخسرو قبادیانی و سنایی غزنوی ، کلمه «جهان» است. این واژه در هر فرهنگ و تمدنی به گونه ای خاص ترسیم شده است. ولی در غالب اشعار و آثار ایرانی از مفهومی یکسان برخوردار است. لذا در این مقاله، ما در پی آن هستیم تا تصویری از جهان که همان دنیا و گیتی و مافیهای آن می باشد، را از خلال اشعار این دو شاعر نشان داده و در حقیقت جهان بینی آنان را نشان دهیم و در پی آن ایم نشان دهیم چرا این واژه تا این حدّ و اندازه ذهن شاعران بلندآوازه ایرانی، یعنی ناصرخسرو و غزنوی را به خود مشغول ساخته است؟
قراءه أدبیه فی روایات "بلقیس سلیمانی" على أساس نظریه "ساره میلز" اللغویه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۰
49 - 76
حوزههای تخصصی:
اللغه هی أهمّ وسیله للتواصل بین البشر، وقد اعتُبرت موضوعاً مهمّاً یستحقّ الاهتمام ومن ثمّ البحث والدراسه. کما أن العدید من المفکّرین درسوا اللغه، واعتبرت مجموعه من اللغویین أن اللغه هی نظام من الأدلّه، بینما یرى آخرون أنها مجموعه من العلامات التقلیدیه. وضع منظّرو اللغویات الاجتماعیه وکذلک النقاد النسویون، وخاصه النسویات ما بعد الحداثه مثل ساره میلز، نظریاتٍ حول السمات اللغویه فی أعمال النساء وبیّنوا وجوه افتراقها عن أعمال الرجال؛ وقد درسوها بشکل دقیقٍ ما أدى إلى تبیین أن الاختلافات بین الجنسین، والعرق، والطبقه، وما إلى ذلک، تؤثر بشکل جلیّ فی طریقه استخدام اللغه عند کلا الجنسین. قام هذا البحث أولاً بدراسه نظریات النقد النسوی ثم النظریه اللغویه ل "ساره میلز" وتحلیلها فی روایات "بلقیس سلیمانی" فی ثلاثه مستویات معجمیه ونحویه وخطابیه، معتمداً المنهج التحلیلی الوصفی اللغوی. تظهر نتائج البحث أن لغه الشخصیات فی روایات سلیمانی متأثره بشده بجنس الکاتبه، وتمکّنت الکاتبه من ابتکار لغه تتناسب مع جنس الشخصیات فی روایاتها.
رهیافت های تحلیلی- انتقادی مولوی در علم و عالم شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
183 - 210
حوزههای تخصصی:
موضوع علم و علم آموزی یکی از مباحث مهم و محوری جلال الدین محمد بلخی، عارف و اندیشمند بزرگ قرن هفتم است که در آثار خود با شناختی دقیق به معرفی و نقد علم و عالمان، و بیان آفات، غایات و آسیب شناسی آن پرداخته است. مولوی دانش های بشری و صاحبان علوم را به دو دسته حقیقی و دینی، و تقلیدی و دنیایی تقسیم می کند؛ اما ضروری ترین بحث با جنبه پیشینی و مقدماتی از نظر او آفت شناسی، غایت شناسی، انگیزه شناسی و وظیفه شناسی درباره انواع علوم و معارفی است که آدمی در این دنیا فرا می گیرد و یا به طالب علمان و متعلمان آن می آموزاند. در این پژوهش با روش تحلیل محتوا و با رویکردی منطقی-روش شناختی و هرمنوتیکی، رهیافت های نظری و انتقادی مولوی در علم و عالم شناسی در چهار عنوانِ نقدی و آسیب شناسانه، کارکردی و غایت شناسانه، روانی و انگیزه شناسانه، و اخلاقی و وظیفه شناسانه دسته بندی شده است. نخستین دستاورد پژوهش آشکار شدن این موضوع است که مباحث مولوی در حوزه علم و عالم شناسی شاید بیشتر و پیش تر از دیگر مباحث او ضرورت و قابلیت بررسی علمی و معرفتی دارد، دوم آنکه فواید و کارکردهای بالقوه یا بالفعل منطقی، انتقادی و اخلاقی این نوع علم شناسی معلوم می شود، و سومین کارکرد مهم و اخلاقی- معرفتی این رویکرد می تواند آن باشد که اهل علم را با توجه دادن به آسیب ها و انگیزه ها و وظایف، از آفات و عوارض ناشی از علم آموزی صرف برحذر دارد.