فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۷۸۱ تا ۲٬۸۰۰ مورد از کل ۵٬۶۵۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
بررسی برخی وجوه اشتراک و افتراق داستان های کوتاه صادق چوبک و ارنست همینگوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
صادق چوبک از جمله بینان گذاران داستان کوتاه در ایران است. علیرغم نوسان هایی که در تکنیک او وجود دارد، وی نویسنده ای توانمند و تاثیرگذار در تاریخ ادبیات داستانی ایران بوده است. به همین ترتیب نقش ارنست همینگوی از نظر تاثیر در شکل گیری داستان کوتاه به عنوان یک قالب جدی هنری در جهان انکارناپذیر است. چوبک برخی داستان های کوتاه خود را کاملا به سبک همینگوی نوشته است. در بسیاری از داستان های کوتاه او، ردپای همینگوی مشاهده می شود. علاوه بر این، تاثیر همینگوی حتی در رمان او (تنگسیر) مشهود است. با این حال، به طور طبیعی برخی از ویژگی های داستان نویسی او چه در بعد اندیشه و چه در بعد تکنیک با همینگوی متفاوت است و در مواردی این تفاوت به طور کامل خود را نشان می دهد. در این بررسی، هدف آن است که وجوه مشترک و متفاوت شیوه نویسندگی چوبک در مقایسه با ارنست همینگوی مورد توجه قرار گیرد. در این مجال بررسی داستان ها و مقایسه آنها در دو بعد درونمایه و ساختار انجام گرفته است. نتایج بررسی نشان داده است که صادق چوبک نخستین نویسنده ایرانی است که به گرته برداری از ارنست همینگوی پرداخته است. عینی گرایی، استفاده از ضدقهرمان ها و بکارگیری شیوه نگارشی خاص همینگوی، از موارد عمده شباهت میان برخی آثار دو نویسنده است. از وجوه مهم تفاوت دو نویسنده، یکی عدم پیروی چوبک از یک سبک واحد، دیگری درونمایه های آشکار و صریح داستان های چوبک و در نهایت گرایش چوبک به داستان هایی با لایه های سطحی روان شناختی است که در آثار همینگوی قابل مشاهده نیست. ضمن این که چوبک نیز مانند بسیاری از پیروان همینگوی در درک عمیق شیوه نگارشی او موفق نبوده و تنها به گرته برداری سطحی پرداخته است.
ریشه یابی داستان لیلی و مجنون(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
تمثیل، آیینه اجتماع (سیری در تمثیل های ادبیات عرفانی در آثار عطار و مولانا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تمثیل یکی از صور خیال است و یکی از انواع تشبیه به شمار می آید. از آنجا که مشبه به در تمثیل معمولا حسی و ملموس است، می توان از ظاهر آن پی به واقعیت های اجتماعی برد. ادبیات عرفانی ما قسمت عمده ای از گنجینه ادبی ما را شامل می شود و عطار و مولانا کوه موج این دریای عظیم ادب عارفانه هستند. با نگاهی به تمثیل های این دو شاعر بزرگ می توان از ورای آموزه های عرفانی وبا دقت در ظاهر داستان های آنان، به واقعیت های جامعه قرن ششم و هفتم هجری پی برد. اگرچه محور ادبیات عرفانی، به ویژه در شعر این دو شاعر، برتری عالم غیب بر عالم شهادت است، باز هم می توان از ظاهر تمثیل ها و انتخاب موضوعاتی که پیام های عرفانی دارند، اجتماع شاعر را شناخت، زیرا اگر تمثیل را مشبه بهی ملموس برای مشبهی معقول بدانیم، شاعر ناگزیر است از حکایات و داستان هایی به عنوان مثل استفاده کند که برای مخاطبان او شناخته شده باشد؛ پس انتخاب چنین تمثیل هایی خواننده را به فهم اوضاع و احوال اجتماعی شاعر از ورای آموزه های عرفانی و تجربیات شخصی عارفانه نایل می کند.
کالیگولا (1): خطر اعاده ی دد وحشی در یک انسان والاتبار تفسیری بر نمایش نامه ی کالیگولا اثر آلبرکامو
مدایح سبک خراسانی و گرایش به قطب مجازی زبان با استناد به شعر منوچهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این نوشته مبحث مجاز را از دیدگاه بلاغیون و معنی شناسان بررسی می کند و سپس ضمن توضیح نظریه شعری یاکوبسن و تعریف او از قطب مجازی زبان، می کوشد تا چگونگی سازوکار این پدیده را در اشعار شاعران مدیحه پرداز توضیح دهد. به این منظور شعر منوچهری را به عنوان بهترین نماینده سبک نیمه اول قرن پنجم از نظر تصاویر شعری، مورد دقت نظر قرار می دهد؛ عملکرد دو محور ترکیب و انتخاب را در ابیاتی از شعر او بررسی می کند و نشان می دهد که چگونه کارکرد این دو محور بر قطب مجازی زبان، مدلول را از نظام زبان به مصداق موجود در جهان خارج از زبان نزدیکتر می کند. تمامی این فرآیندها شعری را پدیده می آورد که به رغم بهره گیری از آرایه ها و زیباییهای هنری از لحاظ زبانی هر چه بیشتر به زبان ارجاعی نزدیک و همواره معنی اندیش است.
جولان گرد میدان عشق جستاری در باب بازتاب عناصر حماسی در شعر سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در عرصه ادب فارسی، سنایی به عنوان مبدع اصلی تغییر سبک خراسانی به عراقی و گذر از توصیف ظاهری به توصیف باطنی و عرفانی پدیده ها شناخته شده است. بالطبع سنایی در نمودن همسانی و یکتایی نمادهای عرفانی با حماسی نقش بسزایی دارد. استحاله، دگردیسی و تصعیدی که در این نوع شعر ایجاد می شد، شعر حماسی را از بن بست رهاند.
این جستار به نمایاندن وجوه همانندی عناصر حماسی و عرفانی و بازتاب آنها در شعر سنایی می پردازد.
ویژگیهای ساختاری و روایتی حکایتهای مشایخ در مثنویهای عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بخش قابل توجهی از ادبیات کلاسیک فارسی به آثار تعلیمی اختصاص دارد. تعلیم عرفانی در ادبیات فارسی نمود بارزی دارد و نقل و روایت انواع داستانها و تمثیلات، سهم مهمی در تبیین مفاهیم متعالی و آموزه های دینی، اخلاقی و عرفانی داشته است. حکایتهای مربوط به مشایخ صوفیه و شرح احوال و گفتار آنان نیز در حُکم ابزاری در جهت تعلیم است. عطار نیشابوری در آثار منظوم و منثور خود، اهتمام ویژه ای به آنها داشته و به فراوانی از آنها سود جسته است. آگاهی از کم و کیف نقل و روایت این حکایات در آثار عطار، علاوه بر اینکه جهان بینیِ یک عارفِ معتقد به مبانیِ نظری و عملیِ سلوک عرفانِ عاشقانه را نشان می دهد می تواند شیوه های به کار رفته از سوی این شاعر برجسته عرفانِ تعلیمی را در روایتگری و نقاط قوت و ضعفِ کار او را آشکار کند. در این مقاله برخی از برجسته ترین ویژگیهای ساختاری و رواییِ داستانهای مشایخ در منظومه های عطار بیان گردیده است؛ و بویژه به شیوه های دخالت شاعر در جریان داستان و نتیجه گیری از آن اشاره شده است.
پژوهشی در زمینه اساطیر مشترک ایران و هند(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
همواره در ذهنم این کلمات خطور می کند که چرا نگاه و دیدگاه ما کمتر بسوی شرق است و بیشتر به غرب و غربیان می اندیشیم؟ درحالی که اصل و ریشه و بنیاد کهن ما نشات گرفته از شرق و سرزمین های خاوری پیرامون ایرانشهر است.هندیان از هزاران سال پیش به علت هم نژادی و بسیاری از آداب و رسوم و سنت های مشترک بیشتر با ما انس و الفت دارند تا مناطق غربی سرزمین ما.هنوز در کتابخانه ها و مراکز فرهنگی شبه قاره هند، هزاران جلد نسخ خطی بزبان فارسی موجود است که بسیاری از آنها را نتوانسته ایم ویا نخواسته ایم مورد بررسی و مطالعه قرار دهیم. درحقیقت آنقدر قند پارسی به بنگاله رفته است که مایه تحسین و اعجاب همگان است. گفتنی است که در مورد مناسبات تاریخی و فرهنگی دو ملت کهنسال ایران و هند پژوهش های ارزشمندی تاکنون از سوی اندیشمندان دو کشور ارایه شده است. نگارنده تا حد امکان به برخی از آنها با دقت نگریسته و در واقع خوشه چینی کرده است.
تقابل عنصر روایتگری و توصیف در هفت پیکر نظامی
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی برآن است که تا به مدد نظریه روایت شناسی ساختارگرا به تحلیل و بررسی دو عنصر مهم روایتگری و توصیف در روایت های داستانی پرداخته شود. در هر روایت داستانی مکتوبی، روایتگری جنبه اساسی و اولیه آن است که به بازنمایی کنش ها، رخدادها و اعمال شخصیت ها می پردازد. توصیف نیز عنصر ثانوی هر روایت داستانی است که بازنمایی اشیاء، مکان ها و جنبه های ایستای داستان و شخصیت ها از طریق آن صورت می گیرد. اگر چه توصیف بدون روایتگری نیز می تواند وجود داشته باشد، به خودی خود نمی تواند سازنده روایت داستانی شود؛ از دیگر سوی هر چند روایتگری عنصر اساسی هر داستان روایی است، هرگز بی نیاز از توصیف نیست. روایتگری جنبه پویای متن است که هم دارای زمان داستان است و هم زمان سخن؛ در حالی که توصیف فقط دارای زمان متن است. توصیفات در متون روایی می توانند دارای کارکرد تزیینی، توضیحی و نمادین باشند و در عین حال فضای داستان را مشخص کنند. برای ملموس و عملی کردن این بحث های انتزاعی، شواهد و مثال هایی از هفت پیکر نظامی برگزیده ایم که در آن انواع توصیفها موجود است.
«تأملی در استوره ی شهر بانو»
حوزههای تخصصی:
نو اما کوتاه
منبع:
شعر مهر ۱۳۸۷ شماره ۶۱
حوزههای تخصصی:
نگاهی انتقادی بر مراثی دوره ی مشروطه
حوزههای تخصصی: