آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۳

چکیده

دو پرسش اساسی پیرامون اقتصاد اسلامی وجود دارد که پاسخ‎های متفاوتی به آن داده شده و تا کنون نیز بین اقتصاددان مسلمان وحدت نظر به‎وجود نیامده است. دو پرسش مذبور عبارتند از: 1. اقتصاد اسلامی چیست؟ 2. روش کشف آن کدام است؟ بی تردید پاسخ پرسش دوم تا حدود زیادی به پاسخ پرسش اول بستگی دارد و بر آن مترتب است. این مقاله تلاش می‌کند با ارائة روش ساده و عام به پرسش اول پاسخ داده و راه را برای پاسخ به پرسش دوم باز کند. روش مذبور، روش «استقراء نصوص اقتصادی و طبقه‌بندی آن‌ها» است. امیدوارم ارائه این روش گامی در جهت وحدت نظر اندیشمندان اسلامی در این باره باشد.

متن

مقدمه

پرسش از ماهیت اقتصاد اسلامی ناشی از رشد علم اقتصاد پس از رنسانس در غرب است. بیش از دو قرن پیش از علم اقتصاد در دامان مکتب سرمایهداری متولد شد و به تکامل رسید و امروزه دارای موضوع، مسائل و روش مشخص و کاربرد پذیرفته شدهای در دنیاست. این علم به تدریج گسترش یافته و به رشتههایی چون اقتصاد خرد، کلان، پول و بانک، بخش عمومی، اقتصاد بینالملل و … منشعب شده است. در کنار آن در طول زمان مقولاتی چون فلسفه، مکتب، حقوق و نظام اقتصادی مطرح شده و به صورت رشتهای از علم اقتصاد در آمده است.

دنیای اسلام پس از ابن خلدون، که میتوان گفت اولین کسی است که به صورت علمی به تحلیل علل عمران و آبادی شهرها پرداخته است، به دلیل مختلف در مقابل رشد علم اقتصاد در غرب منفعل و غالباً مصرف کننده بوده است.

در طول فرایند رشد این دانش در غرب اندیشمندان اسلامی همواره خود را در مقابل پرسشهایی از این قبیل مییافتند که آیا میتوان گفت اسلام دارای علم اقتصاد خاص خود است؟ اگر چنین است موضوع، مسائل، روش و اهداف این علم چیست و چه تفاوتی با اقتصاد اثباتی غرب دارد؟ و آیا میتوان گفت اسلام دارای اقتصاد دستوری، نظام یا مکتب اقتصادی است؟

در چهار دهة اخیر اندیشمندان اسلامی در صدد پاسخ به پرسشهایی فوق برآمدند، و تحقیقات نسبتاً گسترده‎‎‎ای انجام دادند ولی به نتایج واحدی دست نیافتند. برخی همچون (شیخ علی عبد الرازق) به کلی منکر اقتصاد اسلامی شدند. (ر.ک. الخالدی، 1406 ق: ص 37 و 40) برخی همچون شهید صدر (ره) معتقد شدند اقتصاد اسلامی مذهب است و علم نیست.  (ر.ک. الصدر، 1417 ق: ص 315 و 319) برخی بین مذهب و نظام اسلامی تفکیک کرده، قائل شدند که اسلام دارای مذهب اقتصادی ثابت است ولی نظام اقتصادی ثابت ندارد. (ر.ک: صالح ، 1417 ق: ص 27 و الفنجری، 1417ق : ص 15 و 24) برخی نیز به این نتیجه رسیدند که اسلام دارای نظام اقتصادی ثابت است. البته این گروه در تعریف نظام اقتصادی اسلام با هم اختلاف دارند. (ر.ک: ابراهیم و قحف، 1420 ق: ص 94) و بالأخره برخی بر وجود علم اقتصاد اسلامی استدلال کردند. (ر.ک. الزرقا، 1410 ق و (1990 م.): ص 3 و 40) این اختلافات علل متعددی دارد. عدم اطلاع کافی از ادبیات دانش اقتصادی در غرب، عدم استفاده از مفاهیم و اصلاحات مشترک و عدم اطلاع کافی از اسلام از جملة این علل است. ولی یکی از علل اصلی آن عدم اتخاذ روش معین و منطقی برای پاسخ به این پرسشهاست.

در این مقاله تلاش می‌کنیم ابتدا روشی ساده و عام را برای پاسخ از ماهیت اقتصاد اسلامی ارائه کنیم. نام این روش را «استقراء نصوص اقتصادی و طبقهبندی آن‌ها» نهادهایم. سپس با استفاده از این روش به پرسش مذبور پاسخ خواهیم داد.

لازم به ذکر است که این روش، روشی عام و قابل استفاده در سایر عرصه‌های علوم نیز هست و اختصاصی به علم اقتصاد ندارد. در علوم سیاسی، علم حقوق، جامعه شناسی و… برای پاسخ به پرسشهای مشابه درباره ماهیت جامعه شناسی اسلامی، حقوق اسلامی و سیاست اسلامی و… میتوان از این روش استفاده کرد.

 

روش جمع آوری نصوص اقتصادی و طبقه‌بندی آن‌ها

اسلام از طریق آیات و روایات معتبر به ما رسیده است. بنابراین یکی از منطقیترین راهها برای پاسخ به پرسشهای پیشین و پیبردن به ماهیت اقتصاد اسلامی بررسی آیات و روایات و به عبارت دیگر نصوص اقتصادی است. اما در این راه با دو پرسش اساسی مواجهیم:

1.     نصوص اقتصادی کدامند؟

2.     چگونه آن‌ها را طبقه‌بندی کنیم؟

بیتردید میزان اطلاع محقق از دانش اقتصاد به مفهوم عام آن و نیز احاطة او به آیات و روایات در پاسخ به هر دو پرسش مؤثر است. با توجه به همة آنچه که در ادبیات اقتصادی پیرامون مکتب، نظام، علم و حقوق اقتصادی مطرح میشود، با همة‌ اختلافاتی که بین اقتصاددانان غرب در زمینة‌ مکاتب و نظامهای اقتصادی و نیز ماهیت علم اقتصاد وجود دارد و نیز با توجه به آیات و رویاتی که در زمینههای مشترک وارد شده، تعریف جامعی که همة‌ نصوص مورد نظر را در بر گیرد چنین است:

«نصوص اقتصادی به آن دسته از آیات و روایات اطلاق می‌شود که دربارة رفتارها و روابط اقتصادی مردم با یکدیگر و با دولت در سه حوزة تولید و توزیع و مصرف و یا مبانی بینشی و ارزشی رفتارها و روابط مذبور باشد.»

همچنین طبقه‌بندی نصوص باید با توجه به پرسشهایی که با آن مواجهیم و نوع قضایایی که در دانش اقتصاد به مفهوم عام آن مطرح است، انجام شود. برخی مقولات از سنخ جهانبینی و برخی اخلاقی، برخی حقوقی و برخی از سنخ مقولات علوم تجربیاند. بر این اساس باید جدولی بسازیم که در آن همة‌ این انواع دیده شده باشد تا بتوانیم هر نص را بر حسب دلالت آن در جایگاه ویژهاش قرار دهیم.

بر این اساس نصوص اقتصادی را به چهار قسم تقسیم میکنیم:

1.     نصوص عقیدتی: آیات و روایاتی که بر جهانبینی ویژهای دلالت دارند و زیربنای بینشی رفتار‌ها و روابط اقتصادی را بیان میکنند.

2.     نصوص ارزشی و اخلاقی: که بر ارزشها و ضدارزشها و بایدها و نبایدهای اخلاقی در حوزة روابط اقتصادی دلالت دارند و دارای ضمانت اجرای دولتی نیستند.

3.     نصوص حقوقی:‌ که بایدها و نبایدهای حقوقی را بیان کرده و دارای ضمانت اجرای دولتیاند.

4.     نصوص علمی:‌ که بیان کنندة یک رابطة‌ عینی بین پدیدههای خارجیاند و به صورت «اگرالف آنگاه ب» بیان میشوند.

در ادامه به توضیح بیش‌تر اقسام چهارگانة فوق و ارائة چند نمونه برای هر یک از آن‌ها میپردازیم.

 

1. نصوص عقیدتی

این نصوص نوع نگرش به خداوند،‌ انسان و جهان را بیان کرده چگونگی ارتباط آن‌ها با یکدیگر را بیان میکند. البته ما فقط به بخشی از قضایای جهانبینی توجه داریم که به نوعی در رفتارها و روابط اقتصادی مؤثرند.

در این باره به سه مثال اکتفا میکنیم.

الف) آیات و رویات فراوانی بر صفات فعل خداوند و چگونگی ارتباط او با جهان هستی و انسآن‌ها دلالت دارند. بر اساس این نصوص خداوند خالق (انعام(6): 102) ، رب(انعام (6): 164)، مالک(آل عمران (3): 109)، حافظ(هود (11): 57)، محیط (نساء (4): 126) و برپادارندة (بقره (2): 255) جهان هستی و هدایت کننده(جمعه (62): 2) و روزی دهندة‌ (آل عمران (3): 27 و زمر (39): 52 و شوری (42): 12) انسآن‌ها معرفی شده است.

ب) بخشی از آیات و روایات نگرش اسلام به جهان هستی را بیان میکنند. بر اساس این نگرش جهان هستی هدفدار است و بیهوده آفریده نشده است:

«وَمَا خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الاَرْضَ و مَا بَیْنَهُما لاعِبِینَ» (دخان(44):  38)

و به سوی خداوند در حرکت است:

«ألاَ إِلَی الله تَصیِرُ الاُمُور» (شوری(42): 53)          

جهان برای انسان و رفع نیازهای او آفریده شده است:

«الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ الاَرْضِ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمرات رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لله اَنْداداً وَ اَنْتُمْ تَعْلَمُونْ» (بقره(2)‌: 22)     

و هر آنچه مورد نیاز انسان است در آن فراهم گشته است:

«وَ آتاکُمْ مِنْ کُلِّ مَا سَألْتمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الاِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ» (ابراهیم(14): 32)   

همه چیز در این جهان و از جمله منابع طبیعی در نزد خداوند متعال دارای خزائن است.

«وَ إِن مَن شَیْءٍ إِلا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلـُهُ إلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم» (حجر(15): 21)    

عالم هستی دارای نظام علی و معلولی است و در این نظام همه چیز در جای خود قرار دارد و هیچ عیب و خللی مشاهده نمی‌شود:

«ما تَری فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَری مِن فُطُورٍ * ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَر کَرَّتَیْنِ یَنقَلِبُ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسیِرٌ» (ملک(67): 43)

ج) بخشی از نصوص، انسان را در نگرش اسلامی تبیین می‌کنند. در این نصوص هدف از آفرینش انسان عبودیت است:

«وَمَا خَلَقَتْ الْجِنَّ وَ الإنسَ إلا لِیَعْبـُِدوُنِ» (ذاریات (51): 56 )  

انسان دارای بعد مجرد (روح) و بعد مادی (بدن) است:

«وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَه إِنی خالِق بَشَراً مَن صَلْصالِ مَنْ حَمَإ مَسنُونِ * فَإذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیِه مِن روحِی فَقعُوا لَهُ ساجِدین» (حجر(15) :‍ 29.28)  

و دارای عقل و غرائز نفسانی است و میتواند عقل را بر غزائزش حاکم کند و راه کمال بپیماید و یا عقل را به اسارت غرائزش در آورد و سقوط کند. حضرت علی (ع) در این باره میفرماید: العقل صاحل الجیش الرحمن و الهوی قائد جیش الشیطان و النفس متجاذبة بینهما فایهما غلب کانت فی حیزه. (الری شهری، 1416 ق: ج 3، ص 2038 )    

انسان خلیفة خداوند در زمین است:

«وَ هُوَ الَّذی جَعَلَکُم خَلائِفَ الارضِ» (انعام(6): 165)

مجموعة نصوصی که در این بخش نمونههایی از آن ذکر شد مبانی اعتقادی اقتصاد اسلامی را بیان میکنند. بر این اساس می توان گفت اسلام دارای مبانی اعتقادی ویژهای است که با مبانی اعتقادی اقتصاد سرمایهداری (دئیسم، نظام طبیعی و اصالت فرد) بسیار متفاوت است و این مبانی در رفتارها و روابط اقتصادی مردم و نیز در تعریف جایگاه و نقش دولت در اقتصاد و کیفیت ساماندهی نظام اقتصادی مؤثر است.

 

2. نصوص اخلاقی

همة‌ نصوصی که دلالت بر مستحبات و مکروهات در حوزة‌ رفتار‌ها و روابط اقتصادی میکنند و نیز نصوصی که بر واجبات و محرماتی دلالت میکنند که رعایت آن‌ها بر عهدة فرد است و ضمانت اجرای دولتی ندارد و تخلف از آن جرم محسوب نمیشود. در این قسم قرار میگیرند. این نصوص فراوانند و مجموعة کاملی از احکام اخلاقی را در حوزة‌ رفتارهای اقتصادی تشکیل می‌دهند.

برای نمونه نصوص متعدد بر حرمت اسراف و تبذیر دلالت دارند:

وَکُلُوا وَاْشَرُبوا وَلا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْرفیِنَ (اعراف(6): 31 )

إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطین (اسراء (17): 27 )

این امر با اخلاق تجملگرایانه و مسرفانه در مکتب سرمایهداری کاملاً در تضاد است. همچنین آیات و رویات متعددی بر استحباب صدقه و قرض الحسنه دلالت دارند:

«مَثَلُ الَّذینَ یَنْفَقُونَ أَمْوالَهُم فِی سَبِیل الله کَمَثَل حـَبـَّةٍ أَنْبَتَتْ سـَبـْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سـنْـبُلةٍ مائُةٍ حَبَّةٍ وَالله یُضاعِفُ لِمَنْ یشاءُ وَالله واسِعٌ عَلیمٌ» (بقره(2):261 )

«أَلَمْ یَعْلَمُوا أنَّ الله هُوَ یَقْبَلُ التَّوبةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَأخُذُ ألصَّدَقاتِ وَ أنَّ الله هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» (توبه (9): 104)

«فَاتُّقوا الله ما اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأطیعُوا وَ أَنْفَقُوا خَیراً لانَفُسِکُمْ وَمَنْ یُوق شُحَّ نَفْسِهِ فَأولئِکَ هُمُ اْلمُفْلِحُونَ * إِنَّ تُقْرِضُوا الله قَرْضاً حَسَنًا یًضَاعِفْهَ لَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَالله شَکُورٌ حَلیمٌ» (تغابن(65):17.16)

این دستور اخلاقی نیز با اخلاق حداکثر کردن نفع شخصی در مکتب سرمایهداری سازگار نیست.

 

3. نصوص حقوقی

آیات و روایاتی که دلالت بر احکام حقوقی در رفتارها و روابط اقتصادی مینمایند نیز بسیارند. این نصوص بر مجموعة‌ کاملی از نصوص اقتصادی، که بسیار متفاوت از حقوق اقتصادی غرب است، دلالت دارند. لذا بهصورت قطع می‌توان گفت اسلام دارای حقوق اقتصادی ویژهای است. این نصوص در کتب روایی اهل تشیع و تسنن ابواب زیادی را به خود اختصاص داده‌اند. در ادامه به ذکر چند نمونه از آیات قرآن کریم اکتفا میشود.

ـ حرمت ربا:

«الَّذینَ یَأکُلوُنَ الرِّبا لا یَقُومونَ إلا کَمَا یَقُومُ الَّذی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلکَ بِأّنَّهُمْ قالُوا إِنَّما الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الْرِّبا فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَهٌ مِن رَبِّهِ فَانْتَهیَ فَلَهُما سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَی اللهِ وَمَنْ عَادَ فَأوُلئِکَ اَصْحابُ النّار هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» (الحر العاملی، 1413: ج 12و 13)  (بقره(2): 275)

«یا اَیُّها الَّذینَ آمَنُو اتَّقُوا الله وَذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا إِنْ کُنْتُم مؤمِنینَ * فَاِن لَمْ تَفْعَلُوا فَاذْنُوا بِحَرْبٍ مِنَ الله وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رؤُوسُ أَمْوالِکُمْ لا تَظلِمُونَ وَلا تَظْلَمُون» (بقره(2): 278و279)

ـ حرمت کنز:

«یا ایُّها الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ کَثیراً مِن الأحْبارِ واَلرُّهبْان لَیأکُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِأْلباطِلِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ الله والَّذینِ یَکْنِزُون الذَّهَبَ وَالفضـَّة وَلا یُنْفِقُونَهَا فِی سَبیل الله فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابألیمٍ * یَومَ یُحْمَی عَلَیْها فِی نَارِ جَهَنَّم فَتُکوی بِها جِبَاهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُم هذا ما کَنَزتُمْ لأَنْفُسِکُم فَذُوقُوا ماکُنْتُم تَکْنِزوُن» (توبه(9):35.34)

ـ حرمت اکل مال به باطل:

«وَلا تَأکُلُوا أَمْوالَکُم بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ وِ تَدْلُوا بِها إِلی الْحُکّامِ لِتَأکُلُوا فَریِقاً مِنْ أَمْوالِ النّاسِ بِالاِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون» (بقره(2): 188)

«یا أّیُّهَا الَّذیِنَ آمَنوا لا تَأکُلُوا أَمْوالَکُم بَیْنَکُم بِالْباطِلِ إِلاّ أَنْ تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِنْکُم وَلا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُم إِنَّ الله کانَ بِکُمْ رَِحیِماً» (نساء (4): 29)

ـ‌ حرمت تطفیف:

«وَیْلٌ لِلْمَطفِّفینَ * الَّذینَ إِذا اکْتَالُوا عَلَی النَّاسِ یَسْتُوفُونَ *‌ وَإِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُم یَخْسِروُنَ» (مطففین 31:83)

ـ‌ وجوب زکات:

«واقیمُوا الصَّلاةَ وآتُوا الزَّکـَاةَ وَما تـُقدِّمُوا لاَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدوُهُ عِنْدَالله اِنَّ الله بما تَعْمَلُونَ بَصیٌر» (بقره(2):  110)

«خُذْمِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَة تـُطـَهـِّرُهُمْ وَ تَزْکِّیهِم بِها وَصلِّ عَلَیْهِم اِنَّ صَلاتَکَ سَکَنُ لَهُم والله سَمِیعٌعَلیِمٌ» (توبه(9):  103)

 

4. نصوص علمی

نصوص علمی به آن دسته از آیات و رویات اطلاق میشود که رابطة‌ علّی و معلولی را بین دو پدیدة تکوینی بیان میکنند. و میتوان مدلول آن‌ها را به صورت جملة‌ شرطیة «اگر الف اتّفاق افتد آنگاه ب اتّفاق خواهد افتاد» بیان کرد. در منابع اسلامی اینگونه نصوص فراوانند. در قرآن کریم از این قوانین که خداوند بر جهان هستی حاکم کرده است به (سنّت) تعبیر شده است. قرآن کریم بارها به وجود سنّتهای الاهی در جوامع انسانی تصریح کرده بر تغییر ناپذیری آن‌ها تاکید میکند:

«قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسیُروا فِی الارْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کانَ عاقِبَة الْمُکـَذِّبینَ» (آلعمران 137:3)

« اسْتِکباراً فِی الارْضِ وَمَکرَ السَّییِّ وَلا یَحیِقُ الْمَکْرُ السَّییُ اِلّا بِاَهْلِهِ فَهَلْ یَنظَرُون اِلاّ سُنَّتَ الاوَّلِین فَلَن تَجِدَ لِسنَّتِ اللهِ تَبدیِلاً وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ الله تَحْویلا» (فاطر(35)‍: 43 )

متأسفانه اندیشمندان اقتصاد اسلامی به این دسته از نصوص کم‌تر توجه کردهاند. از این رو لازم است نمونههای بیش‌تری را ذکر کنیم. در ادامه به ذکر نمونههایی از قوانین حاکم بر جهان هستی و جوامع انسانی که شناخت آن‌ها در تجزیه و تحلیل رفتارها و وقایع اقتصادی مفیدند می‏پردازیم.

ـ تقوا سبب نزول برکات الاهی است:

«وَلَوْ أنَّ أهْلَ القُریَ آمَنُوا و اتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماء وَالارْضِ وَلکن کَذَّبـُوا فَاخَذْنا بِمَا کانُوا یَکْسِبُونَ» (اعراف 7: 96)

ـ تقوا موجب گشایش مشکلات و روزی غیر منتظره است:

«فَاذا بَلَغْنَ اَجْلَهُنَّ فَامْسِکُوهُّنَّ بِمَعْروفٍ أَو فَارقُوهُنَّ بِمَعْروفٍ وِأَشْهِدوا ذَوَیْ عَدْل مِنْکُم وِاَقیمُوا الشَّهَادَةَ لله ذلکُم یُوعَظُ بِه مَن کانَ یُؤمِن بِالله وَالْیُوْمِ الآخِرِ وَمَنْ یَتَّقِ الله یَجْعَلْ لَه مَخْرَجاً * وَیَرزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبْ وَمَنْ یَتَوکَّلُ عَلی الله فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ الله بالِغُ اَمْرِهِ قَدْجَعَلَ الله لِکُلِِّ شّیءٍ قَدْراً» (طلاق (65): 2 و 3)

ـ عدل سبب افزایش برکات میشود:

قال علی بن ابی طالب (ع): بالعدل تتضاعف البرکات. (الری شهری، همان: ج 1، ص 256، ح 1702)

ـ ظهور جنایت سبب زوال نعمت میشود:

قال علی بن ابی طالب (ع): اذا ظهرت الجنایات ارتفعت البرکات.  (همان: ص 257، ح 1705)

ـ شکر نعمت موجب ازدیا آن است:

«یَتَجَرَّعُهُ وَلا یَکادُ یُسیغُهُ وَ یَأْتِیهِ الْمواتُ مِن کُلِّ مَکَانٍِ وَمَا هُوَ بِمَیّتٍ وَمِن وَرآئِهِ عَذابٌ غَلیظٌ» (ابراهیم(14): 17)

ـ غنی و ثروت زمینة‌ طغیان را در انسان فراهم میآورد:

«کَلاَّ إِنَّ الإنسَانَ لَیَطْغَی * أن رَآهُ اسْتَغْنَی» (علق(96): 6  و 7)

«وَلَوْ بَسْطَ الله الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبغَوْا فِی الاَرْضِ وَلکِن یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ إِنَّهُ بِـِعِبَادِِهِ خَبِیرٌ بَصیرٌ» (شوری(42): 27)

ـ استعانت از خداوند، تقدیر معیشت، نیکو کاری و صدقه دادن و صلة رحم فقر را از بین میبرد و اظهار فقر، عدم درخواست از خداوند،‌ خیانت در امانت، تنبلی، گدایی کردن، عادن به دروغ، عدم تقدیر در معیشت و قطع رحم موجب فقر است. (همان، ج 3، باب 3232 و 3233) .

آیات و روایات در این زمینه بسیار فراوان است و مجموعة آن‌ها میتواند بیانگر مجموعهای از قوانین ثابت و قطعی حاکم بر رفتارها و پدیده‌های اقتصادی باشد. به کمک این قوانین میتوان برخی پدیدههای اقتصادی را تحلیل کرد.

سازگاری نصوص

از آنجا که منشاء این نصوص خداوند حکیم است. انتظار آن است که مجموعة نصوصی که در هر قسم وجود دارد از سازگاری درونی برخوردار بوده و افزون بر آن اقسام چهار گانه نیز با یکدیگر سازگار باشند. اصل سازگاری نصوص میتواند به عنوان شرط اعتبار یک نص مطرح شود. بدین معنی که اگر یک نص اخلاقی با نصوص اعتقادی یا علمی مسلم تعارض داشت کنار گذاشته شود و غیر معتبر محسوب گردد.

ـ ارتباط نصوص چهار گانه

بیتردید نصوص اعتقادی و علمی در رتبة‌ علل نصوص اخلاقی و حقوقی قرار دارند. به عبارت دیگر نصوص اعتقادی و علمی بیانگر فلسفة احکام اخلاقی و حقوقیاند. این ارتباط منطقی بین نصوص، ما را قادر میسازد که گاهاً از نصوص اخلاقی و حقوقی یک اصل اعتقادی یا علمی را کشف کنیم و بالعکس از یک نص اعتقادی یا علمی به یک حکم اخلاقی یا حقوقی برسیم.

 

ـ استنباط مذهب اقتصادی اسلام از نصوص

بر اساس آنچه که گذشت آیات و روایات به صورت مستقیم بر مبانی اعتقادی، احکام اخلاقی و حقوقی و برخی قوانین علمی در حوزة رفتارهای اقتصادی دلالت دارند.

افزون بر این، از نصوص مذبور مذهب اقتصادی را نیز میتوان استنباط کرد. و بدین ترتیب اثبات نمود که اسلام دارای مذهب یا مکتب اقتصادی به مفهومی که شهید صدر (ره) بیان کرده نیز میباشد.

شهید صدر (ره) مذهب اقتصادی را چنین تعریف میکند.

«المذهب الاقتصادی مجموعة من النظریات الاساسیة التی تعالج مشاکل الحیاة الاقتصادیة» (الصدر، 1417 ق: 365)

در عبارت دیگری میگوید:

«المذهب الاقتصادی هو عبارة عن الطریقة التی یفضل المجتمع اتباعها فی حیاته الاقتصادیه و حل مشاکلها العلمیة»(همان: 44) و «یشمل کل قاعدة اساسیة فی الحیاة الاقتصادیة تتصل بفکرة العدالة الاجتماعیة»(همان، 362)

شهید صدر (ره)‌ قواعد اساسی مذهب اقتصادی اسلام را از فتاوای فقهای اسلام استخراج میکند. وی معتقد است قواعد اساسی زیربنای احکام فقهی است. لذا میتوان از احکام مذبور به این قواعد به روش استدلال از معلول بر علت دست یافت. با توجه به نصوص چهارگانة پیش گفته میتوان جایگاه قواعد اساسی مذهب را تعیین کرد. این قواعد در حقیقت معلول مبانی اعتقادی و اصول علمی و علت احکام اخلاقی و حقوقی است. از اینرو میتوان این قواعد را از مبانی اعتقادی و اصول علمی به روش حرکت از علت به معلول استنتاج کرد و نیز میتوان آن‌ها را به روش حرکت از معلول به علت از احکام اخلاقی و حقوقی کشف کرد.

بر این اساس میتوان گفت اسلام دارای مذهب اقتصادی به مفهومی که شهید صدر (ره)‌ بیان کرده است نیز میباشد.

 

ـ استنباط نظام اقتصادی اسلام از نصوص

محقّقان اقتصاد اسلامی تعاریف گوناگونی از نظام اقتصادی اسلام ارائه کرده‌اند.  (ر.ک: میرمعزی، 1381: صص 20 ـ 22) برخی همچون دکتر سعاد ابراهیم صالح نظام اقتصادی را مجموعة‌ عملیات و تطبیقات و تنفیذاتی میدانند که با حفظ اصول مذهب و متناسب با هر عصر و مکان به وسیلة‌ جامعه پذیرفه میشود. (صالح، همان: 27) بر اساس این تعریف، نظام اقتصادی اسلام امری نیست که از نصوص بتوان آن را کشف کرد بلکه باید آن را بر اساس اصول مذهب و متناسب با هر عصر و مکان طراحی و ایجاد کرد. برخی همچون دکتر منذر قحف معتقدند که هر نظام اقتصادی بر سه جزء مشتمل است:

فلسفة اقتصادی،‌ مجموعهای از اصول و مبادی و روش تحلیلی علمی است که متغیرات اقتصادی را تعیین میکند. (ابراهیم، قحف، همان: 94) منظور از عنصر سوم مجموعة‌ قواعدی است که رعایت آن‌ها کارکرد نظام به سمت اهداف را تضمین میکند. برخی از این قواعد عبارتند از: وجوب زکات، تحریم ربا، نظام تامین مالی اسلام بر اساس عقود مشارکتی و تامین اجتماعی و نظام ارث. چنانچه مشاهده میشود آنچه را که ایشان نظام اقتصاد اسلامی مینامند از نصوص اعتقادی و اخلاقی و حقوقی به صورت مستقیم قابل استنباط است.

برخی همچون دکتر خورشید احمد و دکتر میر آخور الگوهای رفتاری یا هنجارهای رفتاری مستفاد از آیات و روایات را جزئی از نظام اقتصادی اسلام میدانند.  (احمد، 1374: صص 269 و 270) الگوهای رفتاری مطلوب همچون الگوی مصرف، سرمایهگذاری، تولید، خرید و فروش، قرض، انفاق و… از نصوص اخلاقی و حقوقی قابل استنباط‌اند. به سادگی میتوان از مجموع احکام اخلاقی و حقوقی اسلام دربارة مصرف، الگوی مصرف فرد مسلمان را با استفاده از ابزارهای ریاضی و هندسی که در اقتصاد خرد فراهم آمده، ارائه کرد. و با جمع افقی توابع مصرف فرد به تابع مصرف کلان در جامعة اسلامی مطلوب رسید. بر این اساس اگر نظام اقتصادی را «مجموعهای از الگوهای رفتاری در سه حوزة تولید و توزیع و مصرف بدانیم که از آیات و روایات بهدست آمده و نهادینه کردن آن‌ها در جامعه موجب حرکت به سمت اهداف مورد نظر اسلام میشود»، در این صورت به وضوح میتوان گفت اسلام علاوه بر امور پیش گفته دارای نظام اقتصادی نیز هست.

 

ـ علم اقتصاد اسلامی

منظور از علم اقتصاد شاخهای از معرفت است که به تحلیل پدیده‎‎های اقتصادی برای شناخت روابط موجود بین اجزاء آن و رابطة آن با پدیدهها و متغیرهای دیگر میپردازد. هدف از این تحلیل شناخت قوانین اقتصادی حاکم بر پدیدههای اقتصادی است. چنانچه گذشت در اسلام آیات و روایات فراوانی به بیان قوانین علمی پرداختهاند. بخشی از نصوص علمی مربوط به حوزة رفتارها و پدیدههای اقتصادی را پیش‌تر ذکر کردیم. اما هنوز به این پرسش صریحاً پاسخ نگفتیم که آیا اسلام دارای علم اقتصادی ویژهای است؟ آیا وجود نصوص علمی میتواند دلیلی بر وجود علم اقتصاد اسلامی باشد؟ پاسخ به این سؤال به صورت تفصیلی و دقیق نیازمند مجالی واسع است. در این مقاله تنها میتوانیم خطوط اصلی روش پیدا کردن پاسخ را بیان کنیم. علم اقتصاد کلاسیک دارای موضوع، مسایل، هدف و روش ویژهای است. هدف علم اقتصاد کلاسیک بر اساس جهانبینی ویژهای گزینش شده است و روش آن نیز مبتنی بر مبانی معرف شناختی ویژهای است. و از آنجا که اسلام دارای مبانی هستیشناسی بسیار متفاوتی است انتظار آن است که در تحلیل پدیدههای اقتصادی هدف و روش متفاوتی را ارائه نماید.

بنابراین به دو دلیل میتوان گفت علم اقتصاد اسلامی وجود دارد:

1.     به دلیل قوانین علمی ویژهای که نصوص علمی بر آن دلالت دارند.

2.     به دلیل مبانی هستی شناسانه و معرفت شناسانه ویژهای که نصوص اعتقادی بر آن دلالت میکنند.

 

نتیجه

برای کشف ماهیت اقتصادی باید نصوص اقتصادی را در چهار گروه اعتقادی، اخلاقی، حقوقی و علمی طبقهبندی کرد. سپس در دو مرحله این نصوص را بررسی کرد.

مرحلة اول: در این مرحله به دنبال پاسخ پرسشهایی هستیم که از بررسی مستقیم نصوص در هر گروه بهدست میآیند؛ مانند:

1.     آیا نصوص اعتقادی مبانی اعتقادی یا فلسفة اقتصادی متفاوتی را ارئه میدهند؟

2.     آیا میتوان به استناد نصوص اخلاقی اثبات کرد اسلام دارای اخلاق اقتصادی ویژهای است؟

3.     آیا نصوص حقوقی بر حقوق اقتصادی کامل و متفاوتی دلالت دارند؟

4. آیا قوانین علمی مستفاد از نصوص علمی برای تحلیل پدیدههای اقتصادی کافی است؟

مرحلة دوم: در این مرحله پاسخ پرسشهایی را جستجو میکنیم که پس از انجام مرحلة‌ اول قابل بررسی است؛ مانند:

1. آیا از نصوص چهارگانه فوق میتوان مذهب اقتصادی ویژهای را استنباط کرد و قائل شد که اسلام دارای مذهب اقتصادی است؟

2.آیا میتوان بر وجود نظام اقتصادی اسلام به نصوص مذبور استناد کرد؟

3. آیا با استناد به نصوص مذبور می‌توان وجود علم اقتصاد اسلامی را اثبات کرد؟

در این مقاله سعی کردیم با مطالعة‌ نصوص اقتصادی و ذکر نمونههایی از هر نوع و بررسی آن‌ها روش پاسخ به پرسشهای فوق را بیان کرده، اجمالاً اثبات کنیم که اسلام دارای فلسفه، اخلاق، حقوق، مذهب، نظام، و علم اقتصادی ویژهای است.

 

منابع و مأخذ

1.     القرآن الکریم.

2.     ابراهیم، غسان محمود و قهف، منذر، حوارات القرن الجدید، الاقتصاد الاسلامی علم او وهم، دار الفکر ودار الفکر المعاصر، الاولی، 1420 ه.ق. (2000م.)، بیروت،‌ دمشق.

3.     احمد، خورشید، مطالعاتی در اقتصاد اسلامی، ترجمة محمد جواد مهدوی، موسسة چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، اول، 1374 هـ.ش.، مشهد.

4.     الجندی، المستشار عبدالحلیم، الاخلاق فی الاقتصاد الاسلامی، دارالمعارف، القاهره.

5.     الحر العاملی، محد بن الحسن، تفصیل وسایل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، موسسه آل البیت علیهم السلام لإحیاء اتراث، الاولی 1413 هـ .ق. (1993م.) بیروت.

6.     الخالدی، محمود، مفهوم الاقتصاد فی الاسلام، مکتبة الرسالة الحدیثه، الطبیعة الاولی، 1406 ه.ق. (1986م.)، عمان، الاردن.

7.     الری شهری، محمد، میزان الحکمة، دار الحدیث، الاولی 1416 ه.ق.، قم.

8.     الصدر، محمد باقر، اقتصادنا، مکتبة الاعلام الاسلامی، فرع خراسان، الاولی 1417 هـ.ق. (1997م.)، الریاض.

9.     الفنجری، محمد شوقی، الوجیز فی الاقتصاد الاسلامی، دار الثقیف للنشر و التألیف، الخامسة، 1417 هـ.ق. (1996م.)، الریاض.

10.   صالح، سعاد ابراهیم، مبادی النظام الاقتصادی الاسلامی و بعض تطبیقاته، دار عالم الکتاب، 1417 هـ.ق. (1997م.)، الریاض.

11.   صنعتکار، حسن، اخلاق بازار، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، دوم، 1375هـ.ش، قم.

12.   میرمعزی، سید حسین، نظام اقتصادی اسلام، ساختار کلان، مؤسسة فرهنگی دانش و اندیشة معاصر، اول، 1381 هـ .ش، تهران.

13.   یوسفی، احمد علی، ماهیت و ساختار اقتصاد اسلامی، موسسة فرهنگی دانش و اندیشة معاصر، 1379 هـ.ش، تهران.

14.   Beekun, Rafik Issa: Islamic Business Ethics, the International Institute of Islamic Thought, 1417 AH/ 1997 AC, United State of America.

 

تبلیغات