مقالات
حوزه های تخصصی:
پاسخگویی متناسب نظام آموزش عالی به نیازهای جامعه در ابعاد مختلف یکی از چالش های اصلی در دهه های اخیر بوده است. متناسب با این چالش، هدف از اجرای پژوهش حاضر، شناسایی جهت گیری برنامه های درسی در نظام آموزش عالی بر مبنای رویکرد جامعه محوری بود. متناسب با این هدف از روش توصیفی_ تحلیلی و همچنین جهت پیشبرد پژوهش از گام های اجرایی روش اسنادی بهره گرفته شد. جامعه آماری شامل مبانی نظری و پژوهشی (اسناد) داخلی و خارجی در راستای موضوع پژوهش بود که کل جامعه آماری (تمام شماری بدون بازه ی زمانی) به عنوان نمونه انتخاب شد. گرد آوری اطلاعات از راه مطالعات کتابخانه ای و پایگاه های اطلاعاتی داخلی و خارجی صورت پذیرفت و تا زمان اشباع نظری داده ها ادامه پیدا کرد. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از تکنیک های بازخوانی متون و مطالعه منابع، شامل «طبقه بندی و جدول های مفهومی» و «تقلیل داده ها»، استفاده شد. همچنین به منظور بررسی اعتبار یافته ها از معیارهای خودبازبینی پژوهشگر در طی فرایند گرد آوری و تحلیل داده ها و همچنین از توسعه و توصیف غنی داده ها برای اطمینان از قابلیت انتقال پذیری استفاده شد. بر اساس یافته ها مفاهیم کلیدی چشم انداز و مأموریت نظام آموزش عالی جامعه محور را روشن و متناسب با آن هشت جهت گیری (اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، فناورانه، زیست محیطی، آموزشی، پژوهشی) برای برنامه های درسی بر اساس ابعاد و کارکردهای اصلی نظام آموزش عالی جامعه محور (آموزش، پژوهش، خدمات) تبیین شد.
کاربرد ارزیابی درونی برای بهبود کیفیت گروه های آموزشی (مورد مطالعه: گروه آموزشی علوم تربیتی دانشگاه ملایر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف اجرای ارزیابی درونی در گروه آموزشی علوم تربیتی دانشگاه ملایر انجام گرفت. روش این پژوهش توصیفی از نوع پیمایش است. در این پژوهش 7 عامل، 27 ملاک و 78 نشانگر در میان شش جامعه آماری شامل: اعضای هیئت علمی، مدیران گروه ها، معاونت و ریاست دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشجویان در حال تحصیل رشته علوم تربیتی، دانش آموختگان سه دوره گذشته و کارفرمایان بررسی شدند. نمونه ها از جوامع مدیران گروه و دانشکده، اعضای گروه آموزشی و کارفرمایان به صورت سرشماری کامل، و از جوامع دانشجویان و دانش آموختگان، با استفاده از جدول مورگان، تعیین و به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته و چک لیست، اطلاعات لازم گردآوری شد و روایی آنها را استادان راهنما تأیید کردند. در بررسی پایایی پرسشنامه ها از روش آلفای کرونباخ استفاده شد. در تجزیه وتحلیل داده ها از آمار توصیفی و قضاوت در مورد مطلوبیت هر یک از عوامل استفاده شد. عوامل ساختار سازمانی، تشکیلات و مدیریت، دوره های آموزشی مورد اجرا، فرایند یاددهی-یادگیری مطلوب، و عوامل امکانات و تجهیزات، دانشجویان، هیئت علمی نسبتاً مطلوب، و عامل دانش آموختگان نامطلوب ارزیابی شدند. با توجه به یافته های به دست آمده، پیشنهادهایی برای ارتقای سطح کمی و کیفی گروه ارائه شد.
رابطه التزام دانشجویان و رفتار تسهیم دانش دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تبریز: نقش میانجی خودکارآمدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی خودکارآمدی در رابطه التزام دانشجویان و رفتار تسهیم دانش آنان اجرا شده است. روش پژوهش توصیفی- همبستگی مبتنی بر مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل همهدانشجویان علوم پزشکی دانشگاه تبریز در سال 1393-1394 به تعداد 1752 نفر بود که به شیوه نمونه گیری تصادفی طبقه ای، 317 نفر (149 نفر آقا و 168 نفر خانم) از آنان انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد التزام شوفلی و همکاران1 (2006)؛ خود کارآمدی شرر و همکاران[1] (1982) و رفتار تسهیم دانش بوک و همکاران[2] (2005) استفاده شد. روایی ابزار نیز با استفاده از روایی محتوایی و روایی سازه تأیید شد. نتایج نشان داد، ضریب همبستگی بین متغیر التزام با خودکارآمدی و تسهیم دانش، مثبت و معنی دار هستند. شدت این همبستگی از مقدار 21/0 تا 33/0 است. همچنین التزام دانشجویان با ضریب 18/0 دارای اثر مستقیم، مثبت و معنی دار بر خودکارآمدی دیده شد. همچنین خودکارآمدی دارای اثر مستقیم، مثبت و معنی دار بر تسهیم دانش با ضریب 24/0 دیده شد. درنتیجه نقش میانجی خودکارآمدی دانشجویان در رابطه بین التزام و تسهیم دانش در مدل مفهومی پژوهش تأیید شد. <br clear="all" /> [1]. Sherer et al [2] .Bock et al
کاربرد یادگیری ترکیبی در آموزش عالی از منظر آموزش دهنده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی از اجرای پژوهش حاضر، بررسی جوانب مهم یادگیری ترکیبی چون عوامل مؤثر بر کاربرد، چالش ها و چشم اندازها از منظر آموزش دهنده، به عنوان یکی از مهم ترین کنشگران فرایند یاددهی و یادگیری است. پژوهش حاضر از نوع مروری است. برای گردآوری اطلاعات از موتورهای جستجو و پایگاه داده های معتبر چون نورمگز، مگیران، ساینس دایرکت، گوگل اسکولار، پروکوئست و مطالعات کتابخانه ای و جستجو در کتاب ها و مقاله ها استفاده شده است. یافته های پژوهش، نشان دهنده آن است که عوامل مختلف درونی و بیرونی بر کاربرد یادگیری ترکیبی از منظر آموزش دهنده مؤثر است و در این خصوص موضوعات متعددی چون ترکیب مناسب عناصر یادگیری سنتی و چهره به چهره، تغییر نقش آموزش دهنده، حمایت مؤسسه و مدیریت، عوامل روانی چون اطمینان و اضطراب از فناوری و کنترل بر فرایند یاددهی از مهم ترین چالش های کاربرد آن هستند. همچنین بر اساس پژوهش ها، کاربرد یادگیری ترکیبی در مؤسسات آموزشی در سال های آینده بیش از پیش گسترش خواهد یافت، کنشگران آموزش رضایت بیشتری از آن خواهند داشت و به توسعه حرفه ای آموزش دهندگان توجه بیشتری خواهد شد.
واکاوی حیطه های موضوعی پژوهشگران برنامه ریزی درسی بر مبنای مقاله های چاپ شده آنان در پایگاه جهاد دانشگاهی و مجلات نور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی از اجرای پژوهش حاضر، شناسایی متخصصان رشته برنامه درسی از راه بررسی مقاله های آنان و تعیین حوزه خاص پژوهشی هر کدام است. این پژوهش از نوع کاربردی و به روش توصیفی- تحلیلی است که طی سه گام اجرا شده است. درگام اول، نام افراد دارای پنج مقاله یا بیشتر در مجلات تخصصی برنامه درسی مورد تأیید وزارت علوم، استخراج شد که تعداد آنها به 57 نفر رسید و به عنوان مبنای کار قرار گرفت. در گام دوم، به منظور تهیه فهرست موضوعی مقاله ها، نام پژوهشگران منتخب در دو پایگاه مجلات نور و جهاد دانشگاهی جستجو شد. در این مرحله با بررسی مقاله های ده نویسنده اول از نظر تعداد مقاله، فهرستی از حیطه های موضوعی تهیه شد. در گام سوم، مقاله های هر پژوهشگر در دسته بندی موضوعی جایگذاری شد. این فهرست شامل چهار دسته به شرح زیر است: 1-دسته بندی کلی؛ 2- آموزش عالی، 3- آموزش متوسطه و 4- آموزش ابتدایی که هر کدام دربردارنده عناصرطراحی، اجرا، هدف، محتوا، روش، ارزشیابی از برنامه درسی، معلم، فراگیر، زمان و مکان و کاربرد فناوری هستند. بر این اساس، فهرست نام های متخصصان رشته برنامه درسی به همراه تعداد مقاله های هر کدام در 4 حیطه به دست آمد و نقشه راهی تدوین شد.
مدل ساختاری تأثیر هوش سازمانی و مهارت های مدیریت کوانتومی بر قابلیت چابکی سازمانی (مطالعه ای در آموزش عالی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر هوش سازمانی و مهارت های مدیریت کوانتومی بر قابلیت چابکی سازمانی اجرا شد. این پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی، مبتنی بر معادلات ساختاری است و جامعه آماری شامل همه مدیران دانشگاه های منتخب شهر اصفهان بودند و با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم 165 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گرد آوری داده ها سه پرسشنامه (هوش سازمانی (آلبرشت)، مهارت های مدیریت کوانتومی محقق ساخته، قابلیت های چابکی سازمانی (شریفی وژانگ)) بود که پایایی آن با ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب 97/0 ، 92/0 و 93/0 برآورد شد و روایی محتوایی و سازه و تحلیل عاملی آنها (پرسشنامه ها) تأیید شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون های ضریب همبستگی، رگرسیون و مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها نشان داد: الف) هوش سازمانی بر قابلیت چابکی سازمانی تأثیر مثبت، مستقیم و معنی داری دارد (001/0=P)؛ ب) هوش سازمانی بر مهارت های مدیریت کوانتومی تأثیر مثبت، مستقیم و معنی داری دارد (001/0=P)؛ ج) مهارت های مدیریت کوانتومی بر قابلیت چابکی سازمانی تأثیر مثبت، مستقیم و معنی داری دارد (001/0=P)؛ د) هوش سازمانی و مهارت های مدیریت کوانتومی بر قابلیت های چابکی سازمانی تأثیر مثبت، مستقیم و معنی داری دارند (001/0=P).
طراحی و اعتباریابی مدل ساختاری پیامدهای فرهنگ سازمان یادگیرنده (مطالعه موردی: دانشگاه اراک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از اجرای این پژوهش، آزمون و ارائه مدل ساختاری پیامدهای فرهنگ سازمان یادگیرنده دانشگاه اراک بود. این پژوهش برحسب روش، توصیفی- همبستگی و برحسب هدف از نوع کاربردی است. جامعه آماری این مطالعه 247 نفر، شامل همه کارکنان اداری دانشگاه اراک در سال 1398 بود که با استفاده از جدول مورگان و روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 176 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل عاملی تأییدی و روش مدل یابی معادلات ساختاری برای بررسی روابط بین متغیرها و ارائه مدل ساختاری با استفاده از نرم افزارهای SPSSو LISREL استفاده شده است. یافته های این پژوهش نشان داد که بین متغیرهای فرهنگ سازمان یادگیرنده و انگیزه انتقال یادگیری با ضریب(32/0ß =)و نیز فرهنگ سازمان یادگی رنده با یادگی ری غیر رسمی با ضریب (25/0ß =) رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد؛ و همچنین فرهنگ سازمان یادگیرنده بر تمایل به ترک خدمت کارکنان با ضریب (54/0-ß = ) اثر منفی معنی داری دارد. به عبارت دیگر، افزایش فرهنگ سازمان یادگیرنده سبب افزایش انگیزه انتقال یادگیری و یادگیری غیر رسمی کارکنان و همچنین کاهش تمایل به ترک خدمت آنان می شود.