مقالات
حوزه های تخصصی:
از جمله پیش شرط های تصمیم گیری مناسب و به موقع توسط مدیران نظام آموزش عالی، ایجاد و استقرار نظام اطلاعات مدیریت است. هدف از این تحقیق، شناسایی و توصیف نقش سیستم های اطلاعات مدیریت و نحوه استقرار و بکارگیری آن در برنامه ریزی توسعه آموزش عالی است. در این مقاله، ابتدا اهمیت، ضرورت و نحوه بکارگیری سیستم های اطلاعات مدیریت در برنامه ریزی توسعه آموزش عالی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. سپس بر اساس نتایج حاصل، مدلی مفهومی از یک سیستم اطلاعات مدیریت در نظام آموزش عالی ترسیم شده است. یافته های تحقیق بیانگر آن است که بکارگیری سیستم های اطلاعات مدیریت در آموزش عالی می تواند نقش تعیین کننده ای در بهبود امور سیاست گذاری، برنامه ریزی و اجرای برنامه های توسعه آموزش عالی ایفا کند. بر این اساس، پیشنهاد شده است در برنامه توسعه بخش آموزش عالی، تحقیقات و فناوری طراحی، استقرار و پیاده سازی سیستم های اطلاعات مدیریت در نظام آموزش عالی مورد توجه قرار گیرد.
نقد و ارزیابی برنامه درسی رشته علوم تربیتی، گرایش مدیریت و برنامه ریزی آموزشی
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله، تبیین ضرورت بازنگری برنامه درسی رشته علوم تربیتی- گرایش مدیریت و برنامه ریزی آموزشی در دوره کارشناسی- با نظر به سهم علوم مختلف در تحقق اهداف این رشته و انطباق با شاخه های تخصصی آن در دوره کارشناسی ارشد و دکتری است. بنابراین، با استناد به برنامه و سرفصل دروس دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد علوم تربیتی- گرایش مدیریت و برنامه ریزی آموزشی، مصوب شورای عالی برنامه ریزی- تعداد واحدهای درسی و تناسب آنها با ضرایب مواد امتحانی آزمون کارشناسی ارشد و پیوستگی محتوایی بین دوره های کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری مورد بررسی قرار گرفت. نتایج به دست آمده حاکی از نسبت نامتوازن سهم علوم مختلف در برنامه درسی این گرایش است. در این میان، سهم روان شناسی در دروس پایه دوره کارشناسی در مقایسه با سایر علوم زیربنایی دیگر مانند فلسفه و جامعه شناسی بیشتر است. به طورکلی، عدم توازن، عدم انطباق و ناپیوستگی در برنامه درسی کارشناسی رشته علوم تربیتی- گرایش مدیریت و برنامه ریزی آموزشی- در دو رشته مدیریت آموزشی و فلسفه تعلیم و تربیت در دوره های کارشناسی ارشد و دکتری از چالش های اساسی نظام علوم تربیتی به شمار می آید. بر این اساس، بازاندیشی و بازنگری در برنامه درسی این رشته، امری ضروری و اجتناب ناپذیر می باشد.
مدلی برای تطبیق مؤلفه های استراتژی سیستم های اطلاعاتی و تبیین جایگاه آن در آموزش عالی ایران
حوزه های تخصصی:
با تدوین و تصویب اهداف سند ملی چشم انداز 20 ساله کشور و ابلاغ آن به وزارتخانه ها و دستگاه های دولتی، تدوین برنامه ها و انجام اقدامات گوناگونی در تمامی عرصه های علمی- فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در جریان است. یکی از این اقداماتی که توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی در حال انجام است، تهیه و تدوین نقشه جامع علمی کشور می باشد. پس از ابلاغ این نقشه، دانشگاه ها، پژوهشگاه ها و سایر مؤسسات آموزش عالی کشور، ملزم به طراحی و تدوین برنامه استراتژیک خاص خود خواهند بود که بر اساس این نقشه، اهداف سند ملی چشم انداز کشور را از نقطه نظر علمی و فرهنگی، همسو با سند تحول راهبردی علم و فناوری کشور برآورده سازند. امروزه دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی دنیا نسبت به تدوین و اجرای برنامه استراتژیک سیستم های اطلاعاتی اقدام کرده اند. دانشگاه ها، پژوهشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی ایران نیز برای رسیدن به هدف مهم سند چشم انداز، یعنی جایگاه اول علمی و فنّاوری در منطقه، ملزم به طراحی و تدوین چنین برنامه ای در راستای تحقق برنامه استراتژیک دانشگاه هستند. این مقاله به ارائه مدلی برای تطبیق مولفه های استراتژی سیستم های اطلاعاتی در دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی کشور و تبیین جایگاه آن با نگاه به سند ملی چشم انداز 20 ساله و نقشه جامع علمی کشور و نیز بررسی ملزومات و محصولات تدوین آن در سه لایه استراتژیک، تاکتیک و تکنیک می پردازد. با توجه به گوناگونی استراتژی های دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی به دلیل تفاوت موجود در ماهیت آنها، استراتژی های مختلفی نیز برای سیستم های اطلاعاتی تدوین خواهند شد که به دنبال آنها پروژه های نرم افزاری متناسب قابل تعریف و پیاده سازی می باشند.
بررسی برنامه درسی دوره های کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته تکنولوژی آموزشی از نظر اعضای هیأت علمی و دانشجویان
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی برنامه درسی دوره های کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته تکنولوژی آموزشی از نظر اعضای هیأت علمی و دانشجویان رشته تکنولوژی آموزشی انجام گرفت. این پژوهش از نوع تحقیقات توصیفی می باشد. جامعه آماری شامل اعضای هیأت علمی و دانشجویان دوره های کارشناسی و کارشناسی ارشد تکنولوژی آموزشی دانشگاه های اراک، علامه طباطبایی و تربیت معلم است. حجم نمونه مورد مطالعه 217 نفر برآورد شد که به شیوه طبقه ای تصادفی از هر سه طبقه انتخاب گردید. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که اهداف برنامه های درسی دوره های کارشناسی و کارشناسی ارشد از نظر اکثر اعضای هیأت علمی و دانشجویان مناسب می باشد. همچنین اهداف برنامه های درسی دوره های کارشناسی و کارشناسی ارشد با دروس ارائه شده مربوط به آن (به استثنای هدف شناخت و کشف مسائل آموزشی با بر خی دروس) تناسب دارد. از بین دروس اصلی، دروسی نظیر سمینار در برنامه ریزی درسی و آموزشی، و از بین دروس اختیاری، دروسی مانند بهداشت عمومی، کلیات اقتصاد، انسان شناسی در اسلام از نظر اکثریت اعضای هیأت علمی و دانشجویان غیرضروری است. از نظر اکثر اعضای هیأت علمی و دانشجویان از بین دروس تخصصی دوره های کارشناسی ارشد دروسی مانند برنامه نویسی کامپیوتری برای آموزش، تعلیم و تربیت اسلامی پیشرفته، و فلسفه و آراء تربیتی غیرضروری می باشد. افزون بر این، اکثر اعضای هیأت علمی و دانشجویان، بازنگری و تجدید نظر در اهداف، عناوین و سرفصل های دروس و برنامه درسی رشته تکنولوژی آموزشی را لازم و ضروری می دانند.
بررسی و مقایسه میزان موفقیت دوره های دکتری پیوسته در رشته های بیوتکنولوژی، فیزیک و ریاضی و ارائه راهکارهایی برای بهبود این دوره ها
حوزه های تخصصی:
برنامه ریزی برای به کارگیری ظرفیت ها و تقویت افراد نخبه و مستعد در هر کشور، نهاد و سازمانی از وظایف مهمی است که بر عهده مدیران نهادها و سازمان ها می باشد. لذا برای زنده نگهداشتن و پرورش سالم آنان، لازم است در پرورش و حفظ متفکران و استعدادهای فکری درخشان، برنامه ریزی و سرمایه گذاری کنیم. هدف این پژوهش، علاوه بر بررسی میزان موفقیت طرح دوره های دکتری پیوسته، بر اساس شاخص هایی چون رضایتمندی از برنامه ریزی دوره عملکرد مسئولان و تجهیزات و امکانات، بررسی دلایل عدم ورود دانشجویانی که علی رغم دارا بودن شرایط ورود، وارد این دوره ها نشدند، این تحقیق از نوع ارزشیابی و به صورت توصیفی و پیمایشی انجام شده است. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه و مصاحبه استفاده گردیده است؛ جامعه آماری این پژوهش، کلیه دانشجویان مشغول به تحصیل در دوره دکتری پیوسته (در دانشگاه های تهران؛ صنعتی امیرکبیر، تربیت معلم تهران و مرکز تحصیلات تکمیلی زنجان) و دانشجویان ممتازی که علی رغم داشتن شرایط ورود به دوره دکتری پیوسته، وارد دوره نشده اند، می باشد. یافته های تحقیق نشان می دهد، میزان موفقیت طرح دوره دکتری پیوسته بر اساس رضایتمندی دانشجویان شاغل به تحصیل در این دوره، به ترتیب در رشته های بیوتکنولوژی، فیزیک و ریاضی بوده است. همچنین بررسی های مربوط به دلایل دانشجویانی که علی رغم داشتن شرایط وارد دوره دکتری پیوسته نشده اند، به ترتیب حاکی از انتخاب دلایل محیطی و اجتماعی (مواردی چون نداشتن جایگاه اجتماعی علوم پایه، جامعه ما ارزشی برای علم قائل نیست)؛ دلایل فردی (مواردی چون شخصاً علاقه ای به تحصیل در دوره دکتری پیوسته ندارم، هیچ یک از رشته های دوره دکتری پیوسته را دوست ندارم) و بالاخره دلایل مدیریتی و برنامه ریزی (عدم اطلاع رسانی صحیح از سوی مسئولان مربوط، طولانی بودن طول دوره تحصیل در دوره دکتری پیوسته) می باشد.
بررسی ارتباط بین رضایت شغلی و تولیدات علمی اعضای هیأت علمی دانشگاه های پیام نور؛ مطالعه موردی استان همدان
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر بررسی ارتباط بین رضایت شغلی و تولیدات علمی اعضای هیأت علمی دانشگاه های پیام نور استان همدان می باشد. این تحقیق با روش پیمایشی و با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته انجام گرفته است. در این تحقیق روش نمونه گیری، تصادفی ساده بوده است. نتایج نشان می دهند که 60 درصد اعضای هیأت علمی کم یا خیلی کم، 25/26 درصد تاحدودی و 75/13 درصد زیاد از شغل خود رضایتمندی داشته اند. نتایج حاکی از آن است که دستیاران علمی نسبت به اعضای هیأت علمی دارای رضایتمندی خیلی کمتری از شغل خود بوده اند. میزان تولیدات علمی 25/81 درصد اعضای هیأت علمی کم یا خیلی کم، 75/3 درصد تاحدودی و 15 درصد زیاد یا خیلی زیاد می باشد. همچنین یافته های تحقیق بیانگر این هستند که دستیاران علمی نسبت به اعضای هیأت علمی دارای تولیدات علمی کمتری بوده اند. نتایج این تحقیق نشان می دهد بین متغیرهای مستقل رضایت از ماهیت کار، رضایت از مدیران دانشگاه، رضایت از همکاران، رضایت از شیوه تشویق و تنبیه، رضایت از امکان ارتقاء و ترفیع در شغل، رضایت از میزان حقوق، سن، رتبه علمی، رضایت شغلی و متغیر وابسته تولیدات علمی اعضای هیأت علمی رابطه معنادار وجود دارد. ولی بین متغیرهای مستقل جنسیت، رضایت از وضعیت بهداشتی و آموزشی دانشگاه، رضایت از نحوه ارزشیابی سالانه اعضای هیأت علمی و متغیر وابسته میزان تولیدات علمی اعضای هیأت علمی رابطه معنادار وجود ندارد. همچنین نتایج نشان دادند که بین متغیرهای سن، رتبه علمی با رضایت شغلی رابطه معنادار وجود دارد، ولی بین جنسیت و رضایت شغلی رابطه معنادار وجود ندارد.
تحلیل فرایند طراحی برنامه های درسی دانشگاهی در ایران با استفاده از مدل دکر واکر
حوزه های تخصصی:
دیدگاه ها و مدل های زیادی برای تدوین برنامه های درسی و تبیین آن وجود دارد که می توان آنها را در دو دسته، سنتی و نومفهوم گرایی طبقه بندی کرد. یکی از کامل ترین مدل های برداشت سنتی از برنامه درسی، مدل دکر واکر است. این مدل فرایند برنامه ریزی درسی را در سه مرحله کلی، دیدگاه بنیادی (خط مشی اعتقادی)، عمل فکورانه (تأمل و بررسی) و طرح خلاصه کرده است و هدف مقاله حاضر آن است که فرایند تدوین برنامه های درسی دانشگاهی با توجه به این سه مرحله تحلیل شود. ماهیت طبیعت گرایانه الگوی واکر روش تحقیق را به سمت کیفی بودن سوق داده و از مصاحبه برای جمع آوری داده ها استفاده شده است. داده ها از دو طبقه مدیران ارشد و میانی وزارت علوم (10 نفر ) جمع آوری، مقوله بندی و تفسیر شده است. یافته های پژوهش بینگر آن است که تلقی از برنامه های درسی در کشور، تلقی حداقلی (سرفصل های دروس) است و نظام برنامه ریزی درسی دانشگاهی به صورت ظاهری با مدل واکر تطابق دارد، اما به دلایلی، از جمله سیستم متمرکز و از بالا به پایین و نبود مراکز تدوین برنامه های درسی در دانشگاه ها با جزئیات مراحل مدل واکر، هماهنگی نداشته و آنچه از جلسات تدوین برنامه های درسی دانشگاهی حاصل می شود، سرفصل های دروس است که به عنوان سند در گروه های آموزشی به صورت کامل و در برخی موارد با اعمال تغییرات جزئی، اجرا می شود.
خصوصی سازی دانشگاه های دولتی امریکا :آنچه در عمل اتفاق میافتد
حوزه های تخصصی:
در نبود تحلیل ها و مباحث جدی در مورد سیاست های بخش عمومی و در مورد تصمیم های مربوط به درآمد و بودجه ایالت های مختلف امریکا، به طور پیوسته سهم بودجه ایالتی در تأمین مالی دانشگاه ها و کالج های دولتی امریکا طی دهه گذشته کاهش یافته است. این در حالی است که حدود 77 درصد کل ثبت نام های آموزش عالی امریکا در دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی دولتی (فدرال و ایالتی) این کشور صورت می گیرد. در دهه 1980 بیش از 50 درصد بودجه مؤسسات آموزش عالی دولتی از بودجه ایالتی تأمین می شد، در حالی که این نسبت به حدود 30 درصد کاهش یافته است. این کاهش کمک های ایالتی، با ساختار نامتناسب نظام بودجه ریزی و تأمین مالی دانشگاه های دولتی همراه بوده است که نتوانسته تنوع مالی ایجاد کند و کسری بودجه آنها را بپوشاند و اتکای آنها را به کمک های دولتی کاهش دهد. البته برای محاسبه و تعدیل میزان واقعی کمک های دولتی به دانشگاه ها شاخص HEPI[1] مناسب تر از شاخص قیمت مصرف کننده CPI[2] است.
در هر صورت، امریکا در حال خصوصی سازی مؤسسات آموزش عالی دولتی خود است و در حالی که سهم کمک های ایالتی از بودجه این مؤسسات کاهش یافته، بالاجبار سهم دیگر تأمین کنندگان مالی آنها (نظیر شهریه، موقوفات، دانش آموختگان و شرکت ها) افزایش یافته است. در این شرایط، هم پیامدهای مثبت و هم پیامدهای منفی قابل مشاهده است.
<br clear="all" />
[1]. Higher Education Price Index
[2]. Consumer Price Index