۱.
در این مقاله ابتدا خواننده با تعاریف و معانی مختلف واژه ((ادب))در زبان و فرهنگ فارسی آشنا میگردد. ادب به معانی ‘مؤدب بودن‘خوشرفتاری‘فرهنگ و تربیت فکری‘ادبیات‘هنر‘معرفت‘قدرشناسی و ... بکار رفته است . در این مقاله مجموع رفتار و کردار پهلوانان بخصوص داستان رستم و اسفندیار ((ادب پهلوانی)) نامیده شده است. اینک به برخی از خصایص مذکور اشاره میکنیم: - احترام پدر و مادر و رفتار محبت آمیز آنان نسبت به فرزندان. - معرفی کردن خود به دیگران در اولین برخورد. - دعوت از میهمانان برای شروع غذا. - صبر در برابر خواسته های نامعقول و غیر عادی بهمن پسر اسفندیار مبنی بردست بسته بردن رستم به نزد پدر و پدر بزرگ. - سعی در اتمام جریان یا خواسته با مسالمت آمیزی. - رستم برای اثبات صداقت خود و جلوگیری از جنگ حاضر شد تمام دارائی و گنجینه خود را به گشتاسب پیش کش کند اما او را از تسلیم رستم(به حالت دست بسته)منصرف نشد. - پیش باز و بدرقه کردن میهمان. - وفای به عهد. - تقاضای عفو و بخشش برای تأخیر در دیدار از پادشاه(گشتاسب) - اقرار به تواناییها و شایستگی های طرفین مقابل با وجودی که حریف و رقیب است. - خواهش و وصیت به قاتل در مورد تربیت و حمایت فرزند و ... در این مقاله سعی شده است تواناییها و اشراف و آگاهی فردوسی‘به عنوان شاعری بزرگ بیان شود. ضمناً به برخی زمینه های تربیتی و اخلاقی یا روانشناسی رفتاری در اندیشه های شاعر نیز اشاره شده است.
۲.
در روایات و قصص آمده است که پیامبر سایه نداشت ‘ راست است زیرا‘پیامبر سلطان دین بود و سلطان دین هم سایه حق است و سایه ‘سایه ندارد. آن جمال دین و دنیا از کمال لطافت سایه نداشت و ابر بر سر مبارک ایشان سایه می افکند. رسول خدا خورشید و ماه بود که با وجودش ظلمت کفر از دلها برخاست و رایحة دلاویز عشق و ایمان مشام جانها را معطر نمود. فرجام سخن آنکه سایه‘شخصیت پست ومنکوب که سرچشمه گناهان و اعمال مکروه است در وجود پاک و مبارک ایشان راه نداشت .
۳.
یکی از قالب های کلاسیک شعر فارسی ((قصیده))است که از دیرباز کاربرد فراوانی جهت ابراز عقیده شاعران داشته است و یکی از انواع آنها قصیده((مدحیه))به شمار میرود.قصاید را از دیدگاه عناصر تشکیل دهنده آن میتوان به پنج بخش عمده تقسیم بندی نمود: 1. تشبیب(نسیب= تغزل) 2. تخلص(گریزازتشبیب به نام ممدوح) 3. متن 4. شریطه 5. تخلص(نام هنری شاعر) چنانکه از عنوان این مقاله برمی آید بحث ما بر روی ((شریطه)) (دعای تأبید) است که معمولاً در مقطع بیشتر قصاید رایج است . شریطه آنست که شاعر برای ممدوح خود عمر جاودانی طلب کند و یا متضمن دعا برای ممدوح و نفرین برای دشمن او باشد. این دعا را چون غالباً به اموری جاودانی و اصولی تغییرناپذیر مشروط و وابسته می کنند بدین جهت آن را((شریطه))نامیده اند. بنابراین شاعران برای رسیدن به این مقصود‘قصیده خودرا با ((حسن مقطع)) و پایانی امیدبخش به پایان برده و سعی داشته اند که با انتخاب موارد و اصولی که در نفس خوانندگان بیشتر کارگر افتد از ترفندها و شگردهای جالب و نو در این بخش بهره گیرند. بررسی و تتبع درین قسمت نشان میدهد که سرایندگان به اصول وموارد زیر بیشتر توجه داشته ودلبستگی نشان داده اند‘قضا و سرنوشت‘احکام الهی‘فلک و اصطلاحات نجومی‘خورشید و ستارگان‘اصول دستور و زبان(صرف و نحو) توالی اعداد‘عناصر پایداری که بنیادجهان بر آنها استوار است و غیره... به عنوان نمونه آمده است که ای ممدوح من(سلطان)تا زمانی که دور تسلسل در فلسفه باطل است و یا تا زمانی که در زبان عربی پاسخ نفی((لا)) است و آری ((نعم)) است و یا تا زمانی که خورشید پرتوافکنی میکند تو جاویدان و کامروا باشی و دشمنانت خوار و سرافکنده و نابود باشند... مثال از فرخی‘ همیشه تا دل آزار مرد جای وفاست چنانکه هست صدف جای لؤلؤ شهوار امیرعالم عادل به کام خویش زیاد زبخت شاد و زملک وزعمر برخوردار نصیب او طرب و عیش زین مبارک عید نصیب دشمن او ویل و وای و نالة زار
۴.
ابن فارض مصری عارف و شاعر بزرگ قرن ششم و هفتم مصر را قصیده ای معروف است در عشق خالق ازلی و بادة وجودی لم یزلی‘که در نوع خود بی همتا و بی نظیر است . و در طول تاریخ بزرگان ادب و عرفان شروحی بر آن نگاشته اند. از آن جمله نورالدین عبدالرحمن جامی کتاب لوامع را و امیر سیدعلی همدانی ملقب به علی ثانی کتاب مشارب الاذواق را. نگارندة این شرح منظوم روشی ابتکاری را در شرح این قصیده پیش گرفته است. ضمن ترجمه و تفسیر ابیات‘بکشف رموز و اسرارآن پرداخته و موضوع قصیدة خمریه را با وقایع اسلامی و یاد پیغمبر مصطفی(ع) و ولیّ مرتضی(ع) و واقعة کربلا و قهرمانان آن که نمایانگر عشق پاک الهی هستند تطبیق کرده است . و پیش از شرح منظوم‘مقدمه ای دربارة ابن فارض ومعانی بادة عرفانی و شروح خمریّه گفته آمد. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
۵.
شکل گرایی روسی در اوایل قرن حاضر بجای ادبیات‘به "ادبیت" یعنی آنچه نوشته را به اثری ادبی بدل میکند پرداخت و مفهوم "آشنایی زدایی" رامطرح کرد. ساخت گرایی پراک تداوم شکل گرایی روسی بود و ساخت گرایی مدرن نیز همانند ساخت گرایی پراک وامدار نظریه سوسور است و عقیده دارد که بر نظام زبان دو محور"همنشینی"و"جانشینی"حاکم است.همه این نظریه پردازان ساختار یا نظام زبان را بطور همزمان بررسی می کنند آنان به آنچه معنی را ممکن می سازد توجه دارند تا به خود معنی ساخت گرایان عمل نگارش را ناشی از"دستور"یا نظامی گشتاری میدانند که بر خلق اثر مقدم است. زبان از دیدگاه ساخت گرایی نظام بسته و بخود پیچیده دارد که فشارهای ساختارهای بیرونی("جهانی واقعی") بر آن مؤثر نمی افتد. نهضت"پسا ساخت گرایی" که مهمترین جلوه آن "ساختارزدایی" است به تجدید نظر یا تعمیم باورهای ساخت گرایی می پردازد. بعقیده دریدا جمله صرفا میتواند از راه تمایز از سایر معانی ممکن که تعدادشان نامحدود است کسب معنی کند وچون معنی در نشانه معنایی(دال)نیست لذا تعبیر معنایی ‘ حرکتی بی سرانجام است که هرگز نمیتواند به مدلول مطلقی برسد. این بررسی نتیجه میگیرد که تحولات نقد ادبی از شکل گرایی روسی تا پسا ساخت گرایی بجای معنی درصدد آشکارکردن نظام و قراردادهایی بوده است که عامل زایش فرم و معنایند. تمهیدات نهضت های انتقادی مورد بحث یعنی"آشنایی زدایی"و "ساختار زدایی"‘همگی بر"آشکار کردن صناعت"‘بر فرم به بهای نادیده گرفتن یا کم اهمیت جلوه دادن محتوی تأکید دارند
۶.
واژه زهد در ادبیات عربی فراز و نشیب زیادی را پیموده و میتوان گفت قبل از اسلام نوعی زهد در میان برخی از شعرا یا خطبای جاهلی وجود داشته است. مهمترین آنان قسّ بن ساعدء ایادی-اکثم بن صفی و امیه ابن ابی الصلت می باشند. با ظهور اسلام در زهد تحولی عظیم پیدا شد‘آیات و روایات فراوانی از پیامبر(ص)ومعصومین(ع)وصحابه آنها وارد شده که هر کدام انگیزه ای برای پیدایش مکاتب مختلف کلامی و عرفانی و اخلاقی می باشد و هرکدام از این مکاتب نوعی زهد را که منبعث از دیدگاه خاص آنان بود و در تربیت جامعه اسلامی سخت مؤثر واقع شد‘ایجاد نمودند... آنچه در این مقاله اهمیت دارد‘اشاره ای است به زهد و موضوعات شعری و ذکر شعرا و نویسندگان در هر دوره‘ توجه به زهد عراقی و شعرای این خطه‘توجه به زهد اندلسی و شاعرانی که در آن سرزمین ظهورکردند و آثار بدیعی بجای گذاشتند‘ذکر چهره های مهمی از زهد عارفان چون منصور حلاج‘رابعه عدویه‘محی الدین بن عربی‘بکاربن داودالمروانی و فرق آنها با چهره های زهد غیرعرفانی چون ابوالعتاهیه‘صالح بن عبدالقدوس و دیگران که به نحوی در رشد بدنه ادب عربی تأثیر داشتند. همچنین تلبیس زهد مثبت و زهد منفی و فرق آن دو و اشره به برخی از موضوعات شعر زهد مانند یادمرگ-عبادت-اجتناب از محرمات و کسب مکارم اخلاقی ومقایسه این موضوعات با موضوعاتی که زهد عرفانی چون‘یقظه-توبه-انابه-ریاضت‘حزن-محبت-قبض و بسط و سکر و محو و فناءو بقاءومانند آن ارائه داده اند. در پایان مقاله موضوعات شعر زهد به طور مجمل همراه با ذکر شعرای آنها بررسی و تحقیق شده و درنتیجه گیری مقاله این نکته مهم مورد توجه قرار گرفته است که :ادب زهد میان شعرای عربی و غیر عرب نسبت به موضوعات دیگر از اهمیت کمتری برخوردار بوده در حالیکه با اندکی فحص و تحقیق میتوان نکات بدیعی را که در تربیت جامعه اسلامی اهمیت دارد استخراج کرد و پس از تسویه و آرایش در قالب زیباترین آثار ادبی-تربیتی به انسان سرخورده از مادی گری عرضه کرد.
۷.
ابوتمام که بزرگترین شاعر عرب عصر عباسی و دارای خصوصیات شعری منحصر به فرد و مبتکر مکتب فنی جدیدی در شعر عرب بود به سال219ه.ق به ایران سفر کردو قصد عبدالله بن طاهر امیر دولت طاهریان نمود. در این سفر درباره امیر و برخی از شخصیتهای خراسان اشعاری سرود‘و کلیه حوادث سالها219-223ه.ق ایران مانند قضایای مربوط به بابک و افشین و مازیار را در شعر خود آورده است. این سفر در شعر ابوتمام تحول شگرفی بوجود آورد.ناقدان برآنند که پس از سفر به خراسان شعر وی وارد مرحله جدیدی شده است که در آن‘ تفکر و عمق و پختگی بیشتری دیده میشود. شایان توجه است که نه فقط ابوتمام بلکه دیگر شعرای بزرگ عرب چون متنبی از قدما و جواهری از معاصرین‘ پس از سفر به ایران چنین تحولی در شعر آنان صورت گرفته است . مقاله حاضر برآنست که مهمترین حوادث ایران در شعر ابوتمام را بازگو کرده‘ مظاهر و علل تحول شعر او پس از سفر به خراسان را بررسی نماید.
۸.
اصل سوم قانون اساسی ایران بر فراهم آوردن شرایط لازم بمنظور ایجاد روستاهای فعال و پررونق تا سرحد خودکفائی در محصولات اساسی کشور تأکید دارد. تا چندی پیش برای دستیابی به این هدف و فراهم آوردن زمینه های بیشتر اشتغال و توسعه سطح زندگی روستائیان بر محوریت تولیدات کشاورزی و دامی و افزایش محصول با دو نگرش گسترده(Extensive)ومتمرکز(Intensive)توجه میشد . لیکن محدودیتهای موجود در زمینه های آب و خاک در نگرش اول و کمبود یا نبود سرمایه در شیوه دوم موجب گردیده که این تفکر نتواند چندان راه گشای برنامه های توسعه روستایی و ملی باشد.
۹.
مقاله حاضر‘مقام و اعتبار پژوهشی میراثهای مشترک فرهنگ غنی و پویای ایران و شبه قاره را در تکوین بخش مهمی از ادب فارسی در دورانی طولانی ودر قلمروی گسترده مورد مطالعه قرار میدهد و اهمیت توجه به آن را به عنوان یکی از موازین استمرار وگسترش ادبیات وهنر ایرانی ومبانی معنوی و اخلاقی انسانی که در ادب ایرانیان آکنده است و دربخش مهمی از قلمرو فرهنگ ایرانی و اسلامی در پرده فراموشی قرار گرفته است مورد تأکید قرار میدهد. همچنین به تجلیات فرهنگ و هنر ایران دوره بعد از اسلام درهند دوره اسلامی می پردازد و به ادب نوازی و معارف پروری ومعانی شناسی و طبیعت دانشپروری و هنرپروری کم سابقه رجال دوره گورکانی در بوجود آوردن کاروان علم وادب هند اشاره میکند ومنشوری ازتمدن و فرهنگ ایرانی با طیفهایی از زیبایی و جمال و آزادی و آزادمنشی در سرزمین پهناور شبه قاره‘ارائه میدهد و بخصوص جنبه هایی از تجلیات روحی و مدنی یی را که سبب پیوندهای معنوی و علمی و عقلی و پیوستگیهای دیرینه تاریخی و فرهنگی ایران و شبه قاره بوده است ‘روشن می سازد.
۱۰.
کتاب و کتابخانه در بررسی قلمرو اندیشه و آثار ذوقی و هنجارهای علمی و فرهنگی ‘ ملاک اصالت تمدن هرملت تواند بود و پایه استوار فرهنگ او ‘ بدانگونه که سیر تکاملی تمدن هرقوم را بدان باز توان شناخت. اگر به پیشینه پیدایش تمدن ملت ها درنگریم‘درمی یابیم که پژوهش در کار کتاب و کتابخانه بر هر چیز تقدم دارد. چه استمرار خط سیر ذوقی و فرهنگی ملتها را بدان بازشناساند. درتمام حوزة جغرافیایی زبان فارسی از خراسان تا آذربایجان و فارس‘و از ماوراءالنهر(ازبکستان وتاجیکستان)تا شبه قاره (هندو پاکستان وبنگلادش)کتاب و کتابخانه به صورت یک مرزبندی علمی و فکری در فراسوی مرزبندی حکومتها نقشی حساس و اثر بخش داشته است . وبیگمان باید گفت همه نوع جنبشهای اصلاح طلبانه در زمینه های مسایل اجتماعی‘سیاسی‘اخلاقی‘علمی وذوقی جهان از بستر کتاب ‘یعنی کتابخانه آغاز شده است.آنچنانکه پژوهشگران استمرار طبیعی و تاریخی فرهنگ ملتها را با کتاب و کتابخانه ارزیابی توانند کرد.از این رو سخن خود را در این مقاله به بحث در موضوع کتابخانه های ایران در دوره حکومت تیموریان منحصر کرده و حضور مداوم و نفوذ معنوی و اهمیت ناپیداکران کتاب و کتابخانه را در ترازوی سنجش فکری در یک تحلیل کوتاه در بوته ارزیابی قرار میدهیم.
۱۱.
قاعده""الاتفاقی""یکی از قواعد فلسفه اسلامی به حساب آمده است‘و از این حیث که تصور میرود استنتاج احکام علوم تجربی بر اساس آن قرار دارد از اهمیت ویژه ای برخوردار است.مرحوم شهابی (مجتهد خراسانی)در کتاب رهبر خرد در مبحث مجربات‘در حالیکه تفسیر رایج و سنتی این قاعده را میپذیرد ‘ درستی احکام حاصله از آن را مورد تردید قرار میدهد.علامه شهید سیدمحمدباقر صدر در کتاب الاسس المنطقیه للاستقراء صحت این قاعده را به عنوان یک قاعده قبلی عقلی مورد تردید قرار میدهد‘واستدلال میکند که این قاعده حداکثر خود یک قاعده تجربی است‘ولذا نمیتوان درستی احکام علوم تجربی را بدان متکی ساخت. نویسنده این مقاله این قاعده را درآثار ارسطو وابن سینا به تفصیل بررسی میکند و نشان میدهد که مضمون این قاعده چنانکه در برهان شفا به کار گرفته شده است خلاف آن چیزی است که از گفته ارسطو میتوان برداشت نمود‘وخلاف آن چیزی است که ابن سینا خود در طبیعیات شفاء به هنگام بررسی""امراتفاقی"" بیان داشته است .با این حال تأکید شده است که این قاعده در برهان شفا برای مشخص کردن علتی به کار میرود که براساس اعتقاد به اصل علیت میدانیم لامحاله موجود است ‘ و نه برای تبدیل رابطه مقارنت به رابطه سبیبیت چنانکه اخیراً تصور شده است . در ضمن به برخی از اشکالات تفسیر مرحوم صدر از این قاعده اشاره گردیده و در پایان به نظرات کانت و هیوم نیز در تأیید صحت نحوة استدلال ابن سینا اشاره شده است.
۱۲.
در این مقاله مسئله تغییر زبان از نظر تاریخی و از لحاظ جامعه شناسی زبان مورد بررسی قرار میگیرد و دیدگاه تاریخی که می گوید برای اینکه زبان تغییر کند به زمان نسبتاً طولانی نیاز داریم(چندقرن)در تحقیقات و مطالعات جدید نقل می شود و ضمن نقض این نظریه مسئله تغییر همزمانی و عوامل غیر زبانی مؤثر در تغییر زبان(واژه گان‘نحو و غیره) بررسی می شود و با طرح منحنی (S.curve) بخوبی نشان میدهند که یک فرم نحوی واژگانی قدیم تا مدتی در کنار فرم جدید باقی میماند تا اینکه این تغییر فراگیر شود در این خصوص کاربرد یک متغیر زبانی(نحوی واژگانی و غیره)تابعی است از طبقه اجتماعی فرد و سبک گفتاری او.
۱۳.
در این مقاله نقش وجوه اعرابی در ترجمة قرآن کریم مورد بحث و بررسی قرار گرفته است . نخست وجوه اعرابی به دو دسته تقسیم شده است: 1. وجوه اعرابی که تغییر اساسی در ترجمة آیات قرآن کریم به وجود نمی آورد. 2. وجوه اعرابیی که موجب تغییر بنیادی در معنی و ترجمة آیه می شود. آنگاه نمونه ای از نوع اول‘و نمونه ای از نوع دوم ارائه شده است . نویسنده پس از تبیین مطلب فوق به این نتیجه می رسد که: 1. تا زمانی که اختلاف در وجوه اعرابی قرآن کریم وجود دارد‘اختلاف در ترجمة آنها غیرقابل اجتناب است. 2. پاره ای از خرده گیریهای ناقدان ترجمه های کلام الهی نتیجة عدم توجه ایشان به وجوه مختلفی اعرابی است ‘وازاین رو ممکن است یک آیه مطابق وجهی که ناقدی برگزیده اشتباه و مطابق وجه دیگر صحیح باشد. 3. ما اگر بخواهیم امانت در ترجمة کلام الهی را رعایت کنیم باید یک آیه را مطابق همة وجوه اعرابی گفته شده ترجمه نماییم‘ویا دست کم به وجه اعرابی برگزیده خود اشاره کنیم.
۱۵.
باروخ بندیکت اسپینوزا در 24 نوامبر 1632 میلادی در شهر آمستردام به دنیا آمد در20 فبریه1677 در شهر لاهه درگذشت. خانواده اش از جهودان مارونی-سفاردی(اسپانیایی-پرتقالی)بودند که از ترس محکمة تفتیش عقاید به کشور هلند پناهنده شده بودند. او معلومات اولیة خود را درمدرسه عبرانی شهر آمستردام فراگرفت و در این مدرسه بود که بنیادی ترین بخش تفکر وی تکوین یافت.خدا را جوهری یگانه‘نامتناهی مطلق‘طبیعت طبیعت آفرین وخلاصه اصل و سرچشمه هر موجودی و معرفتی تصورکرد‘که نه تنها وجود عالم و به تعبیروی حالات ‘یا طبیعت طبیعت یافته متوقف براوست‘بلکه هیچ تصوری نیز بدون تصور او امکان وجود نمی یابد. این گرایش اشراقی و عرفانی پایه و اساس فلسفه او شد. برخلاف فیلسوفان دیگر‘ فلسفه اش را با خدا آغازید. فضیلت برتر و سعادت راستین را در معرفت حقیقی و عشق به خدا جستجو کرد. او متفکری آزاد و رهبری شجاع و صریح بود‘که در راه دفاع از عقاید خود شدیدترین نوع تکفیر را تحمل کرد. آنچه می گفت عمل می کرد. زندگیش بسیار ساده بود‘به امور دنیاوی توجه و علاقه چندانی نداشت‘به درآمد اندکی از راه تراش دادن عدسیها به دست می آورد بسنده می کرد. حتی از یاران و دوستان صمیمی اش چیزی نمی پذیرفت‘ولی با وجود این به زندگی بدبین وتارک دنیا نبود و رهبانیت و ترک دنیا را مذمت می کرد. درمیان مسائل فلسفی به مباحث اخلاقی دلبستگی خاصی داشت.ومسائل مزبور را با روش علمی و ریاضی مورد بررسی قرار میداد. عقیده داشت‘که اخلاق با شناخت عواطف و حالات نفس رابطه تنگاتنگ دارد. و دربارة اعمال و خواسته های انسان میتوان دقیقاّ همانگونه سخن گفت که دربارة خطوط‘ سطوح و اجسام گفته می شود. فضیلت را با قدرت یکی میدانست و اساس هر فضیلتی را حس صیانت ذات و به تعبیر خود وی کناتوس(Conatus) می انگاشت.در اهتمام وی به مسائل اخلاقی همین بس که موضوع رسالة مختصره خود را خدا‘انسان و سعادت او قرار داد و کتاب عمدة خود را اخلاق نامید‘ به علاوه در آغاز رساله اصلاح فاهمه سخن از خیر به میان آورد‘البته خیری که از اهمیت بالایی برخوردار است و راستین و پایدار است ‘که اگر کسی آنرا یابد از لذتی عظیم برخوردار خواهدشد‘که تا ابدالابد پایدار است. و این در واقع اعتراف شخصی اوست به اینکه علم اخلاق برترین علوم است و فیلسوف باید بیش از هرچیز در اندیشه و طلب خیرو سعادت اخلاقی باشد. خلاصه میتوان گفت همچنانکه برخی از فیلسوفان از طریق علم طبیعت به فلسفه رو آورده اند‘و برخی دیگر از راه ریاضیات‘اسپینوزا از مدخل علم اخلاق به حوزه فلسفه وارد شده است. بنابراین مناسب آمد مقاله ای تحقیقی-انتقادی در خصوص مفاهیم ومسائل اخلاقی این فیلسوف بزرگ به رشته تحریر درآید.امید است که سودمند و نافع باشد.والسلام
۱۶.
روسو معتقد است که خداوند قدرت و نیروی نیکی و خیر و آفریننده همه جامعه های انسانی است . بنیان فلسفه سیاسی روسو بر""اراده عمومی"" قرار دارد که بر اراده فرد مقدم است . وی اراده عمومی را دولت نامید که به منظور حمایت از منافع اکثریت مردم بوجود می آید. بنا بر شالودة اراده عمومی‘دولت پدید آمد و مردمان با هم توافق کردند که براساس پیمانهایی با شرایطی به همزیستی پردازند و مطابق همین توافق است که مردم قوانین عادلانه حکومت را محترم می شمارند. به عقیده روسو انسان پیش از تشکیل اجتماع از حیث فکری ناتوان تر بود ولی از لحاظ اخلاقی در مرحله ای بالاتر قرار داشت واین خود جامعه متمدن بوده است که افراد را آزمند و نسبت به امتیازهای یکدیگر حسود کرده است . وضع قوانین با مردم است یعنی مردم نمایندگانی را برمی گزینند تا آنان قانون وضع نمایند و از این راه شرکت خود را در اداره امور جامعه اعمال کنند. نتیجه استدلال روسو این است که اراده همگانی بوسیله ساختار سیاسی موجود در دولت همواره آماده رهبری کردن و حاکم بودن می باشد.