باروخ بندیکت اسپینوزا در 24 نوامبر 1632 میلادی در شهر آمستردام به دنیا آمد در20 فبریه1677 در شهر لاهه درگذشت. خانواده اش از جهودان مارونی-سفاردی(اسپانیایی-پرتقالی)بودند که از ترس محکمة تفتیش عقاید به کشور هلند پناهنده شده بودند. او معلومات اولیة خود را درمدرسه عبرانی شهر آمستردام فراگرفت و در این مدرسه بود که بنیادی ترین بخش تفکر وی تکوین یافت.خدا را جوهری یگانه‘نامتناهی مطلق‘طبیعت طبیعت آفرین وخلاصه اصل و سرچشمه هر موجودی و معرفتی تصورکرد‘که نه تنها وجود عالم و به تعبیروی حالات ‘یا طبیعت طبیعت یافته متوقف براوست‘بلکه هیچ تصوری نیز بدون تصور او امکان وجود نمی یابد. این گرایش اشراقی و عرفانی پایه و اساس فلسفه او شد. برخلاف فیلسوفان دیگر‘ فلسفه اش را با خدا آغازید. فضیلت برتر و سعادت راستین را در معرفت حقیقی و عشق به خدا جستجو کرد. او متفکری آزاد و رهبری شجاع و صریح بود‘که در راه دفاع از عقاید خود شدیدترین نوع تکفیر را تحمل کرد. آنچه می گفت عمل می کرد. زندگیش بسیار ساده بود‘به امور دنیاوی توجه و علاقه چندانی نداشت‘به درآمد اندکی از راه تراش دادن عدسیها به دست می آورد بسنده می کرد. حتی از یاران و دوستان صمیمی اش چیزی نمی پذیرفت‘ولی با وجود این به زندگی بدبین وتارک دنیا نبود و رهبانیت و ترک دنیا را مذمت می کرد. درمیان مسائل فلسفی به مباحث اخلاقی دلبستگی خاصی داشت.ومسائل مزبور را با روش علمی و ریاضی مورد بررسی قرار میداد. عقیده داشت‘که اخلاق با شناخت عواطف و حالات نفس رابطه تنگاتنگ دارد. و دربارة اعمال و خواسته های انسان میتوان دقیقاّ همانگونه سخن گفت که دربارة خطوط‘ سطوح و اجسام گفته می شود. فضیلت را با قدرت یکی میدانست و اساس هر فضیلتی را حس صیانت ذات و به تعبیر خود وی کناتوس(Conatus) می انگاشت.در اهتمام وی به مسائل اخلاقی همین بس که موضوع رسالة مختصره خود را خدا‘انسان و سعادت او قرار داد و کتاب عمدة خود را اخلاق نامید‘ به علاوه در آغاز رساله اصلاح فاهمه سخن از خیر به میان آورد‘البته خیری که از اهمیت بالایی برخوردار است و راستین و پایدار است ‘که اگر کسی آنرا یابد از لذتی عظیم برخوردار خواهدشد‘که تا ابدالابد پایدار است. و این در واقع اعتراف شخصی اوست به اینکه علم اخلاق برترین علوم است و فیلسوف باید بیش از هرچیز در اندیشه و طلب خیرو سعادت اخلاقی باشد. خلاصه میتوان گفت همچنانکه برخی از فیلسوفان از طریق علم طبیعت به فلسفه رو آورده اند‘و برخی دیگر از راه ریاضیات‘اسپینوزا از مدخل علم اخلاق به حوزه فلسفه وارد شده است. بنابراین مناسب آمد مقاله ای تحقیقی-انتقادی در خصوص مفاهیم ومسائل اخلاقی این فیلسوف بزرگ به رشته تحریر درآید.امید است که سودمند و نافع باشد.والسلام