مطالعات روانشناسی تربیتی
مطالعات روانشناسی تربیتی سال 19 زمستان 1402 شماره 52 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر فلسفه های آموزشی اعضای هیأت علمی بر اصول یادگیری با نقش میانجی باورهای معرفت شناختی انجام گرفت. روش تحقیق مورداستفاده در این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل اساتید دانشگاه سیستان و بلوچستان در سال تحصیلی 1400-1399 به تعداد 341 نفر بود و حجم جامعه نمونه به استناد جدول تعیین حجم نمونه سینگ و ماسکو برابر با 181 نفر برآورد شد. روش نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم (برحسب دانشکده) و نمونه گیری در دسترس بود. داده ها با استفاده از سه پرسشنامه فلسفه های آموزشی کانتی (2004)،اصول یادگیری سدلر و زیتلمن (2013) و باورهای معرفت شناختی شومر (1993) جمع آوری شد که اعتبار آنها به ترتیب 84/0، 76/0 و 89/0 محاسبه گردید. شد برای بررسی متغیرهای موردمطالعه از آزمون t تک گروهی، جهت روایی سازه از روش تحلیل عاملی تأییدی و برای آزمون فرضیه های پژوهشی از روش معادلات ساختاری با کمک نرم افزارهای SPSS20 و Lisrel8 استفاده شد. نتایج یافته های پژوهش نشان داد که میزان تأثیر متغیر فلسفه های آموزشی بر اصول یادگیری و باورهای معرفت شناختی به ترتیب 59/0 و 52/0 است و این تأثیر نیز معنیدار بود. همچنین اثر فلسفه های آموزشی بر اصول یادگیری با میانجیگری باورهای معرفت شناختی 11/0 بود و این تأثیر نیز معنیدار دار بود؛ بنابراین متغیر فلسفه های آموزشی با اصول یادگیری و باورهای معرفت شناختی رابطه مثبت و معنیدار داشت. همچنین نقش میانجی باورهای معرفت شناختی در رابطه بین فلسفه آموزشی و اصول یادگیری تأیید شد.
مقایسه اثربخشی آموزش مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا با آموزش مبتنی بر روش شناختی-رفتاری بر تاب آوری دانش آموزان مدارس استعدادهای درخشان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا با آموزش مبتنی بر روش شناختی-رفتاری بر تاب-آوری دانش آموزان مدارس استعدادهای درخشان بود. روش پژوهش، آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان مدارس استعدادهای درخشان، مشغول به تحصیل در مقطع متوسطه اول در سال تحصیلی 97-1396 (حدود 12000 نفر) بود که از بین آن ها نمونه ای به حجم 45 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شد و به تصادف در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایدهی شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) استفاده شد. گروه های آزمایشی به مدت 14 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا (سلیگمن و رشید، 2006) و روش شناختی-رفتاری (بک و همکاران، 1988) قرارگرفتند اما گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. یافته ها نشان داد که تفاوت گروه آزمایش و گواه در هر دو رویکرد معنادار است و به ترتیب آموزش مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا و آموزش شناختی-رفتاری بیشترین تأثیر را بر تاب آوری دانش آموزان مدارس استعدادهای درخشان داشته است (001/0P=). براساس یافته های حاصل می توان نتیجه گرفت که افراد با یادگیری فنون مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا و شناختی-رفتاری می توانند به تاب آوری بیشتری، دست پیدا کنند اما آموزش مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا بیش از روش شناختی-رفتاری در این امر توفیق دارند.
نگاهی دوباره به فرآیند تربیت در بستر ایدئولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش تاملی در باب تربیت در آئینه ایدئولوژی می باشد که تحلیلی از تقابل واقع بینی و ایده ال خواهی است؛ این پژوهش با روش تحلیلی - استنتاجی و در قالب یک پژوهش کیفی می باشد. در این تحقیق بعد از تبیین و تشریح ایدئولوژی، با تاکید بر اندیشه ون دایک و ساندرول-چالش های تربیت در عصر حاضر، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. با توجه به مبانی نظری، می توان استلزام کرد، در صورت استیلای تفکر ایدوئولوک، بر سیستم آموزشی، تربیت مبنا محور(مبتنی برعلم، دین و فلسفه)، کم رنگ می شود. زیرا طرحواره های قطبی شده گروه خاص، شناخت و نگرشِ اجتماعیِ فعالینِ عرصه ی تربیت را تحت مهار خود خواهد داشت، و با ارائه و پیاده سازی مدل های ذهنی گفتمان و عمل فعالین این عرصه را هدایت می نماید و درصورت ناهمسویی فعالین عرصه تربیت، ناسازواری شکل می گیرد. در این راستا نمایش معلم و فراگیر دگراندیش برای صیانت از خوددر سیستم، و هزینه ی شناسایی و نگه داشتن ایشان در ریل مانیفست از سوی حاکمیت، هزینه بردار شده و باور قطبی شده ی ما (ی مثبت) و آنها (ی منفی)، ذهنی شورشی شکل خواهد داد. دراین میان ممکن است تغییر در ایدئولوژی رخ دهد، ولی رهایی از ایدئولوژی در جهان امروز، یک خودفریبی است. تصور تربیت تحولی در این فراشد را باید آموخت و در این چالش توان زیست و تعالی داشت. سازوارگی عناصر تربیت، مانیفست بعنوان ظرفیت و پرهیز از تعریف عین مانیفست بعنوان محتوا و در نهایت عدم تقلیل مانیفست به ایده های فردی، می تواند توفیقاتی را در عرصه تربیت منجر شود
پیش بینی نگرش به تقلب براساس هوش معنوی و جهت گیری هدف پیشرفت در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پیش بینی نگرش به تقلب براساس هوش معنوی و جهت گیری هدف پیشرفت (تسلط گرایشی، تسلط اجتنابی، عملکرد گرایشی و عملکرد اجتنابی) در دانش آموزان بود. روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه اول منطقه 15 شهر تهران در سال تحصیلی 1402-1401 بود که در رشته-های ریاضی فیزیک، علوم تجربی و علوم انسانی به تحصیل اشتغال داشتند. از بین 3500 نفر از اعضای جامعه، 245 دانش آموز بر اساس جدول کرجسی و مورگان و با روش نمونه گیری تصادفی به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه های جهت گیری هدف پیشرفت الیوت و مک گریگور (2001)، تقلب تحصیلی فراست (1392) و هوش معنوی کینگ (2008) بود. نتایج نشان داد که بین هوش معنوی و جهت گیری هدف (تسلط گرایشی، تسلط اجتنابی) با نگرش به تقلب رابطه منفی و معنادار و بین عملکرد گرایشی و عملکرد اجتنابی با نگرش به تقلب رابطه مثبت و معنادار وجود داشت ( 01/0>P) . همچنین جهت گیری هدف پیشرفت (تسلط گرایشی، عملکردگرایشی، عملکرد اجتنابی) و هوش معنوی توانستند روی هم 40 درصد از واریانس نگرش به تقلب را پیش بینی کنند (001/0>P). بر اساس یافته های پژوهش لازم است که در رابطه با متغیرهای زیربنایی مانند هوش معنوی و جهت گیری هدف که بر نگرش به تقلب تاثیر می گذارند، مداخله و بررسی صورت گیرد تا زمینه ارتقا و بهبود عملکرد تحصیلی و کاهش تقلب تحصیلی فراهم شود.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت و رفتاردرمانی دیالکتیکی بر ضریب سختی و پردازش هیجانی نوجوانان دارای زمینه خودجرحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت و رفتاردرمانی دیالکتیکی بر ضریب سختی و پردازش هیجانی نوجوانان دارای زمینه خودجرحی انجام شد. این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه آزمایش و گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم سال تحصیلی 1400-1399 بوشهر بود که دارای سابقه خودجرحی بودند. از میان آنان تعداد 60 نفر انتخاب گردیده و به تصادف در دوگروه آزمایشی و یک گروه گواه (هرکدام 20 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش اول تحت درمان مبتنی بر شفقت و گروه آزمایش دوم تحت مداخله رفتاردرمانی دیالکتیکی قرارگرفتند و گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش پرسشنامه رفتار خودجرحی (سانسون و همکاران، 1998) نیمرخ واکنش به سختی (استولتز، 1997) و پرسشنامه پردازش هیجانی (باکر و همکاران، 2010) بود. نتایج نشان داد که هردو مداخله موجب افزایش ضریب سختی و کاهش پردازش ناسازگارانه هیجانی در نوجوانان شده است (05/0p<). همچنین یافته های پژوهش حاکی از آن بود که بین درمان مبتنی بر شفقت و رفتاردرمانی دیالکتیکی تفاوت معنی دار وجودداشته و درمان مبتنی بر شفقت در افزایش ضریب سختی و رفتاردرمانی دیالکتیکی در پردازش هیجانی روش مؤثرتری می باشند (001/0p<). باتوجه به نتایج پژوهش می توان از هردو مداخله در بهبود ضریب سختی و پردازش هیجانی نوجوانان دارای زمینه خودجرحی در کنار دیگر مداخلات درمانی استفاده نمود.
روایی سازه و مشخصه های روان سنجی نسخه فارسی مقیاس پایستگی انگیزشی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شواهد نشان می دهند که پایستگی برای دستیابی به هدف ها در موقعیت های پیشرفت، وجهی بنیادین، تلقی می شود. به دلیل عدم دسترسی به ابزاری قابل اعتماد برای سنجش این نیرومندی معطوف بر تلاش های هدفمند در نمونه ایرانی، پژوهش حاضر با هدف انطباق و رواسازی مقیاس پایستگی انگیزشی در بین دانشجویان انجام شد. در این پژوهش همبستگی، 400 دانشجو (200 پسر و 200 دختر) که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند به پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی (زاژاکووا، لینچ و اسپنشادی، 2005)، نسخه کوتاه پرسشنامه هیجان های پیشرفت (عبدالله پور، 1394) و مقیاس پایستگی انگیزشی (کنستانتین، هالمن و هاجباتا، 2011) پاسخ دادند. نتایج روش آماری تحلیل عاملی تاییدی از ساختار سه عاملی مقیاس شامل تعقیب های هدف های بلندمدت، تعقیب هدف های کوتاه مدت و بازرجوع به سوی هدف های محقق نشده، به طور تجربی، حمایت کرد. نتایج مربوط به همبستگی بین وجوه پایستگی انگیزشی با هیجانات پیشرفت مثبت و منفی و باورهای خودکارآمدی شواهدی در دفاع از روایی ملاکی این مقیاس فراهم آورد. ضرایب همسانی درونی زیرمقیاس های تعقیب های هدف های بلندمدت، تعقیب هدف های کوتاه مدت و بازرجوع به سوی هدف های محقق نشده به ترتیب برابر با 87/0، 89/0 و 90/0 به دست آمد. در مجموع، نتایج این پژوهش، با تکرار ساختار عاملی مشتمل بر سه مولفه تعقیب هدف های بلندمدت، تعقیب هدف های کوتاه مدت و بازرجوع به سوی هدف های تحقق نایافته، ضمن دفاع از اتقان خاستگاه نظری مقیاس پایستگی انگیزشی و همچنین، تدارک شواهدی مضاعف و ناظر بر مقبولیت مشخصه های فنی روایی و پایایی این مقیاس، استفاده از آن را برای اندازه گیری این خصیصه انگیزشی در دانشجویان ایرانی، مورد تاکید قرار می دهد.
مدل یابی روابط ساختاری اهمال کاری تحصیلی بر اساس باورهای انگیزشی با نقش میانجی گری سرزندگی تحصیلی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مدل یابی روابط ساختاری اهمال کاری تحصیلی بر اساس باورهای انگیزشی با نقش میانجی گری سرزندگی تحصیلی در دانش آموزان انجام شد. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی مبتنی بر روش مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان دوره متوسطه دوم شهر همدان در سال تحصیلی ۴۰۱ -۱۴۰۰ بود. تعداد ۳۰۴ دانش آموز با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های اهمال کاری تحصیلی سولومون و راثبلوم (۱۹۸۶)، راهبردهای انگیزش یادگیری پینتریچ و دیگروت (۱۹۹۰) و سرزندگی تحصیلی مارتین و مارش (۲۰۰۸) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق نرم افزارهای SPSS-25 و Amos-24 صورت گرفت. نتایج نشان داد که باورهای انگیزشی اهمال کاری تحصیلی را به صورت مستقم (۴۷/۰-=β)، سرزندگی تحصیلی اهمال کاری تحصیلی را به صورت مستقیم (۴۵/۰-=β) و باورهای انگیزشی با نقش میانجی سرزندگی تحصیلی اهمال کاری تحصیلی را پیش بینی می کند (۲۶/۰-=β). بر اساس نتایج این پژوهش باورهای انگیزشی و سرزندگی تحصیلی از عوامل اثر گذار بر اهمال کاری تحصیلی هستند. به عبارت دیگر، با مداخله و تقویت باورهای انگیزشی و سرزندگی تحصیلی می توان به دانش آموزان کمک کرد تا بر اهمال کاری تحصیلی خود غلبه کنند.
تأثیر آموزش ترکیبی بر سلامت ذهنی، انگیزش تحصیلی و درگیری تحصیلی در دانشجویان دانشگاه پیام نور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش ترکیبی بر سلامت ذهنی، انگیزش تحصیلی و درگیری تحصیلی دانشجویان بود. پژوهش حاضر از لحاظ هدف جز تحقیقات کاربردی و از لحاظ اجرا توصیفی از نوع تحقیقات نیمه آزمایشی بود از جامعه آماری721 نفری دانشجویان دانشگاه پیام نور خلخال در نیمسال تحصیلی1403-1402، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، بر اساس فرمول کرلینجر تعداد60 نفر به روش تصادفی در دو گروه 30 نفره یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل آموزش شیوه تدریس ترکیبی؛ سلامت ذهنی اریکسون و نانون (2018)؛ انگیزش تحصیلی هارتر (1981) و درگیری تحصیلی زرنگ (2011) بود. جهت تجزیه وتحلیل داده ها نیز از تحلیل کوواریانس استفاده استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد آموزش ترکیبی بر تعامل، هتاگوژی، پداگوژی، فناوری و بر سلامت ذهنی تأثیر دارد (01/0 >p). تأثیر آموزش ترکیبی بر انگیزش بیرونی و انگیزش درونی نیز مثبت و معنادار بود (01/0 >p). همچنین، نتایج تأثیر آموزش ترکیبی بر درگیری انگیزشی، درگیری شناختی، درگیری رفتاری و درگیری تحصیلی نیز مثبت و معنادار به دست آمد (01/0 >p). نتیجه نهایی اینکه، اگر رویکرد آموزش ترکیبی به عنوان عامل بیرونی اثرگذار آموزشی مبتنی بر چندرسانه ای ها، فرامتن ها، فراپیوندها، موک ها، پادکست و متاورس به خوبی نیازسنجی، طراحی، اجرا و ارزشیابی شود؛ موجب افزایش رضایتمندی، شایستگی، اعتماد به باورهای شخصی و مشارکت پذیری یادگیرندگان خواهد شد که سرانجام این امر نیز به ترتیب موجب سلامت ذهنی ، انگیزش تحصیلی و درگیری تحصیلی یادگیرندگان می شود.
ویژگی های روان سنجی و تحلیل عامل تأییدی پرسشنامه سه گانه تاریک شخصیت پائلوس و جونز در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تلاش های گوناگونی پیرامون طبقه بندی صفات شخصیتی ناکارآمد انجام پذیرفته است. از این بین، طبقه بندی صفات سه گانه تاریک توجه زیادی طی دهه ی گذشته در حیطه های روان شناسی اجتماعی و شخصیت جلب کرده است. این پژوهش با هدف بررسی روایی و پایایی مقایس سه گانه تاریک شخصیت در گروهی از دانش آموزان 13 تا 18 سال انجام شد. پژوهش در قالب یک طرح پژوهش همبستگی انجام گرفت. جامعه آماری را کلیه دانش آموزان 13 تا 18 سال شهرستان خرم آباد در سال تحصیلی 99-1398 تشکیل می-دهند. نمونه پژوهش 300 نفر(150 دختر و 150پسر) دانش آموزان شهرستان خرم آباد بود که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی، با استفاده از نرم افزار SPSS-26 و AMOS-21 استفاده شد. نتایج نشان داد که بین مؤلفه های سه گانه تاریک شخصیت با سه گانه تاریک شخصیت جونز و وبستر رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد (001/0≥P). نتایج حاصل از تحلیل عامل اکتشافی 3 عامل را شناسایی کرد که در مجموع این سه عامل 72/40 درصد از واریانس سه گانه تاریک شخصیت را تبیین می کنند. نتایج تحلیل عامل تأییدی 24 گویه را در سه عامل تأیید کردند. آلفای کرونباخ برای کل پرسشنامه سه گانه تاریک شخصیت 79/0 و برای خرده مقیاس های ماکیاولیسم 803/0، خودشیفتگی 78/0، جامه ستیزی (سایکوپات) 68/0 به دست آمد. مقیاس سه گانه تاریک شخصیت دارای ویژگی های روان سنجی مطلوبی در جامعه دانش آموزان ایرانی برخوردار است.
تحلیل محتوای کتاب های فارسی اول تا ششم دوره ابتدایی براساس مدل رشدی خرد براون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی و تحلیل محتوای کتب فارسی دوره ابتدایی انجام شد تا میزان پرداخته شدن به شرایط تسهیل کننده رشد خرد بر اساس مدل براون در آنها مشخص گردد. این پژوهش ازنظر هدف، بنیادی و ازنظر ماهیت، توصیفی از نوع تحلیل محتوا بود. جامعه آماری شامل محتوای کتب فارسی دوره ابتدایی بود. به منظورگردآوری داده ها از روش تمام شماری استفاده شد. واحد تحلیل، صفحات(متن، تصاویر، پرسشها یا فعالیت ها) بود. یافته های پژوهش حاکی از آن بود که در بین مؤلفه های رشدی خرد بیشترین فراوانی مربوط به مؤلفه ی تحلیل و قضاوت و کمترین فراوانی مربوط به مؤلفه دانش زندگی بود. به صورت کلی تنها کتاب های فارسی پایه اول و دوم بیشترین میزان توجه را به شرایط و مؤلفه های تسهیل کننده رشد خرد دارا بودند. نتایج نیز نشان داد، در کتاب های درسی فارسی توجه متناسب و مناسبی نسبت به مؤلفه های خردمندی صورت نگرفته است و ضرورت تغییر در محتوای کتب درسی وجود دارد.