مطالعات روانشناسی تربیتی
مطالعات روانشناسی تربیتی سال هجدهم پاییز 1401 شماره 47 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی سازگاری اجتماعی بر اساس متغیرهای سبک فرزندپروری، کمالگرایی و تفکر خلاق در دانش آموزان پایه نهم در شهر رشت انجام شد. روش پژوهش از نوع توصیفی همبستگی و جامعه آماری شامل تمامی دختران پایه نهم مدارس دولتی و غیرانتفاعی شهر رشت در سال تحصیلی 1400- 1399 بودند که از میان آنها تعداد 150 نفر به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه سازگاری بل (1961 )، سبک های فرزند پروری بامریند (1967)، مقیاس کمال گرایی هیل و همکاران (2004) و ارزیابی مهارت تفکر خلاق ولچ و مک داول(2002) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه گام به گام انجام شد. نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد بین سازگاری اجتماعی با شیوه های فرزندپروری(استبدادی و مقتدرانه)، کمالگرایی و تفکر خلاق رابطه معنی دار وجود دارد(01/0˂p). نتایج تحلیل رگرسیون آشکار کرد از بین مؤلفه های شیوه های فرزندپروری، سبک استبدادی به شکل منفی با ضریب بتا برابر74/2- و سبک مقتدرانه به شکل مثبت با ضریب بتا برابر 29/4 توان پیش بینی متغیر سازگاری اجتماعی را دارا است همچنین کمالگرایی و تفکر خلاق هر کدام به ترتیب دارای ضرایب بتا برابر 37/0 و 24/0- برای سازگاری اجتماعی است که نشان می دهد متغیرهای پیش بین کمالگرایی به شکل مثبت و تفکر خلاق به شکل منفی سهمی را برای تبیین متغیر ملاک فراهم می آورند(01/0˂p). با در نظر گرفتن یافته های فوق، به نظر می رسد برای افرایش سازگاری اجتماعی، متغیرهای شیوه های فرزندپروری، کمالگرایی و تفکر خلاق ضروری است. نوع شیوه های فرزندپروری والدین می تواند قویترین و پایدارترین تاثیرات را بر رشد عاطفی و شناختی کودک داشته باشد بطوریکه اثرات آن در دوران نوجوانی نمود خواهد داشت. همچنین کمال گرایی از سازه های شخصیتی است که نقش مهمی را در سازش یافتگی افراد ایفا می نماید. و یک بعد از سازش یافتگی سازگاری اجتماعی است که شامل سازگاری فرد با محیط اجتماعی خود است لذا کمالگرایی مثبت می تواند راهبردهای منطقی برای فرد داشته باشد.
مدل معادلات ساختاری پیش بینی اشتیاق تحصیلی بر اساس سبک های اسناد و سرمایه های روانشناختی با میانجی گری تجربه شیفتگی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اشتیاق تحصیلی یکی از عواملی است که به نظر می رسد در تحقق اهداف آموزشی، موثر باشد، به همین جهت شناخت عوامل موثر و مرتبط با اشتیاق تحصیلی دانشجویان دارای اهمیت است. پژوهش حاضر با هدف بررسی روابط بین سبک های اسناد و سرمایه های روانشناختی به واسطه تجربه شیفتگی با اشتیاق تحصیلی انجام شد. نوع تحقیق توصیفی از نوع همبستگی بود و به روش مدل یابی معادلات ساختاری صورت گرفت. جامعه آماری پژوهش دانشجویان پسر و دختر دانشگاه یزد در سال تحصیلی 1399-1398 بودند (14470 نفر)، که تعداد 384 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های سبک های اسنادی پترسون، سلیگمن و آبرامسون (1984)، تجربه ی شیفتگی جکسون و اکلند (2002)، سرمایه روانشناختی لوتانز، آولیو، آوی و نورمن (2007) و اشتیاق تحصیلی فردریکز، بلومنفیلد و پاریس (2004) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار PLS 2 SMART انجام شد. نتایج مدلسازی معادلات ساختاری نشان داد که سرمایه های روانشناختی در پیش بینی اشتیاق تحصیلی به صورت مستقیم و غیر مستقیم(به واسطه تجربه شیفتگی) به صورت مثبت و معنادار نقش داشت. سبک اسناد مثبت در پیش بینی اشتیاق تحصیلی هم به صورت مستقیم و هم غیرمستقیم به صورت مثبت و معنادار نقش داشت(05/0> P). همچنین سبک اسناد منفی در پیش بینی اشتیاق تحصیلی به صورت مستقیم و غیر مستقیم اثر منفی و معنادار داشت(05/0> P). در نهایت با توجه به نقش سبک های اسناد و سرمایه روانشناختی در پیش بینی اشتیاق تحصیلی تشکیل کارگاه های آموزشی برای ارتقای سرمایه روانشناختی و اصلاح سبک های اسنادی دانشجویان ضروری به نظر می رسد.
اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی بین فردی بر امید به تحصیل و احساس تعلق به مدرسه دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی بین فردی بر امید به تحصیل و احساس تعلق به مدرسه انجام گرفت. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی شهر زهک (استان سیستان و بلوچستان) در سال تحصیلی 1401-1400 به حجم 413 نفر بودند. نمونه شامل 30 دانش آموز بود که به شیوه نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره و کنترل گمارده شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه های امید به تحصیل (خرمائی و کمری، 1396) احساس تعلق به مدرسه (بری، بتی و وات، 2004) بود که تمام آزمودنی ها در مرحله پیش آزمون آن را تکمیل کردند، سپس برنامه آموزش مهارت های ارتباطی بین فردی (احمدی و همکاران، 1392) برای گروه آزمایش در هشت جلسه اجرا شد و در نهایت، پس آزمون از تمام گروه های گروه آزمایش و کنترل گرفته شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کواریانس استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش مهارت های ارتباطی بین فردی هم بر امید به تحصیل و هم بر احساس تعلق دانش آموزان به مدرسه تأثیر مثبت و معناداری دارد (01/0>p-value). بنابراین باید آموزش مهارت های ارتباطی بین فردی به عنوان یکی از سرفصل های درسی در راستای ارتقای امید به تحصیل و احساس تعلق دانش آموزان به مدرسه مورد توجه قرار گیرد.
اثربخشی مداخله ی رایانه-محور کاپیتان لاگ بر عملکرد برنامه ریزی-سازماندهی دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله ی رایانه-محور کاپیتان لاگ بر عملکرد برنامه ریزی-سازماندهی دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص انجام گرفت. روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش را تمامی دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص مراجعه کننده به مرکز اختلالات یادگیری شهر اردبیل در سال 1400 تشکیل دادند که از بین آنها با روش نمونه گیری در دسترس 40 دانش آموز انتخاب شده و در گروه های آزمایش (20 نفر) و کنترل (20 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش، 8 جلسه در معرض مداخله ی رایانه-محور کاپیتان لاگ قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از آزمون برج لندن (1982) استفاده شد. داده ها از طریق آزمون آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که مداخله ی رایانه-محور کاپیتان لاگ موجب بهبود عملکرد برنامه ریزی-سازماندهی در دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص گروه آزمایش شده است (05/0>P). بنابراین، می توان از این نوع مداخله برای ارتقاء عملکرد برنامه ریزی-سازمان دهی دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص بهره گرفت.
مدل یابی معادلات ساختاری کمک طلبی بر اساس خودتعیین گری و شکفتگی با نقش میانجی باورهای انگیزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه کمک طلبی با خودتعیین گری و شکفتگی با میانجیگری درگیری تحصیلی، به روش همبستگی انجام شده است. بدین منظور از جامعه آماری دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه دولتی شهر تهران، که در سال تحصیلی 99-1398، مشغول به تحصیل بودند نمونه ای به حجم 539 دانش آموز، با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و به پرسشنامه های کمک طلبی رایان و پنتریچ(1997)، درگیری تحصیلی شوفلی و بکر(2006)، نیازهای اساسی خود تعیین گری دسی و رایان(1993) و مقیاس شکفتگی داینر و همکاران(2009) پاسخ دادند. داده های حاصل از پژوهش ، با نرم افزار SPSS-23 و AMOS-23 تحلیل شدند. یافته ها نشان دادند مدل ساختاری کمک طلبی بر اساس خودتعیین گری و شکفتگی با نقش میانجی درگیری تحصیلی دانش آموزان با داده های تجربی ، برازش مناسبی داشت. بین خودتعیین گری، شکفتگی ودرگیری تحصیلی با کمک طلبی رابطه معنادار وجود دارد. همچنین درگیری تحصیلی نقش واسطه ای در پیش بینی کمک طلبی بر اساس خود تعیین گری داشت. نقش واسطه ای درگیری تحصیلی در پیش بینی کمک طلبی بر اساس شکفتگی معنادار نبود. با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان گفت، میزان کمک طلبی تحصیلی دانش آموزان به طور مستقیم براساس خودتعیین گری و شکفتگی و به صورت غیرمس تقیم براساس درگیری تحصیلی دانش آموزان پیش بینی می شود.
نقش ابعاد سبک تدریس ادراک شده در پیش بینی توانمندسازی روانشناختی و پیوند با مدرسه دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف تعیین نقش ابعاد سبک تدریس ادراک شده در پیش بینی توانمندسازی روانشناختی و پیوند با مدرسه دانش آموزان مقطع متوسطه اول شهرستان هیرمند انجام شد. در این مطالعه توصیفی- همبستگی با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی، تعداد 206 نفر پسر و 143 نفر دختر انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه های سبک تدریس (بلومنت و همکاران، 1988)، توانمندسازی روانشناختی (اسپریتزر، 1998) و پیوند با مدرسه (رضایی شریف و همکاران، 1393) استفاده شد. داده ها با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و تحلیل رگرسیون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نرم افزار SPSS نسخه 24 برای تحلیل داده ها استفاده شد. تحلیل داده ها نشان داد که ابعاد سه گانه سبک تدریس، در مجموع 41 درصد از تغییرات پیوند با مدرسه دانش آموزان را پیش بینی کرده اند. بعلاوه تنها دو بعد ساختار و حمایت از خودمختاری به عنوان پیش بین توانمندسازی شناسایی شدند. این دو بعد سبک تدریس در مجموع توانستند، 8/34 درصد مولفه توانمندسازی را در میان دانش آموزان نمونه مورد بررسی شناسایی نمایند. در این مطالعه، قوی ترین پیش بینی کننده برای مولفه پیوند با مدرسه و نیز توانمندسازی بعد ساختار سبک تدریس بود.
مقایسه هوش هیجانی و توانایی شناختی در دانشجویان با پاسخ وانمود و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی هوش هیجانی و توانایی شناختی در دانشجویان با پاسخ وانمود و عادی انجام شد. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش عِلی- مقایسه ای بود. جامعه آماری20000نفر از دانشجویان دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی مشغول به تحصیل در سال 1400-1399دانشگاه آزاد تهران جنوب بود. در این پژوهش، نمونه ای به تعداد 295 نفر دانشجو به شیوه ی نمونه گیری در دسترس در دو گروه وانمود (149 نفر) و عادی (146 نفر)، پرسش نامه های هوش هیجانی شات و همکاران (1998)، توانایی شناختی نجاتی (1392) را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس چندمتغیره، مورد تحلیل قرار گرفتند. با توجه به معناداری F در متغیر هوش هیجانی (F=8.730 و p<0.05) و نیز معناداری مقدار F در متغیر توانایی شناختی (F=10.773 و p<0.05) نتایج تحلیل واریانس نشان داد که هوش هیجانی و توانایی شناختی دانشجویان با پاسخ وانمود و عادی تفاوت وجود دارد. میانگین هوش هیجانی و توانایی شناختی در گروه وانمود، بالاتر از گروه عادی است (p<0.05)؛ بنابراین می توان گفت در مقیاس های خودگزارشی، به نظر می رسد که پاسخ دهندگان، قابلیت وانمود را دارند و این قابلیت، رابطه ی مثبتی با توانایی شناختی و هوش هیجانی افراد دارد، از این رو لازم است در گزینش افراد و استفاده از آزمون های شخصیتی، با توجه به توانایی شناختی افراد و هوش هیجانی افراد صورت گیرد.
اثربخشی آموزش برنامه فرزندپروری حمایت گرایانه بر الگوهای فرزندپروری، افسردگی، اضطراب و استرس مادران و مشکلات رفتاری برونی سازی کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش برنامه فرزندپروری حمایت گرایانه بر الگوهای فرزندپروری و کاهش استرس، افسردگی و اضطراب مادران و مشکلات رفتاری برونی سازی کودکان انجام شد. مطالعه حاضر یک کارآزمایی نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود که مادران ایرانی به همراه فرزندانشان که در مدارس ابتدایی شهر تهران در سال 1400 تحصیل می کردند و دارای مشکلات رفتاری برونی سازی بودند، در آن شرکت کردند. آزمودنی ها شامل 32 مادر بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به گروه های مداخله و کنترل (در هر گروه تعداد=16) تقسیم شدند. 16 مادر گروه مداخله در یک دوره آموزشی 10 جلسه ای برنامه فرزندپروری حمایت گرایانه بر اساس برنامه فرزندپروری مثبت ساندرز (Triple p) (ساندرز، 1999)، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) (هایز، 2012) و آموزش مهارت های زندگی (سازمان بهداشت جهانی، 2015) شرکت کردند. در مقابل، 16 مادر در گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. شرکت کنندگان با استفاده از مقیاس فرزندپروری (آرﻧﻮﻟﺪ، اولیری، ولف و آکر، 1993)، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (لاویباند و لاویباند (1995) (DASS-42) و پرسشنامه رفتار کودک آیبرگ (EBCI) (آﯾﺒﺮگ و ﭘﯿﻨﮑﺎس، 1999) مورد ارزیابی قرار گرفتند. همچنین معلم کیفیت رفتار هر کودک را با استفاده از نسخه تجدیدنظر شده مقیاس مشاهده معلم از رفتار انطباقی در کلاس(TOCA-R) (مرکز پیشگیری و مداخله جان هاپکینز، 1991) گزارش کرد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با طرح اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پس از پایان جلسات برنامه فرزندپروری حمایت گرایانه، در ابتدا بهبود قابل توجهی را در الگوهای فرزندپروری و کاهش افسردگی، اضطراب و استرس مادران نشان داد. در پیگیری 6 ماهه، وضعیت این مادران در گروه مداخله به طور معناداری بهتر از نمره پایه آنها و همچنین گروه کنترل بود (05/0p<)؛ همچنین مشکلات رفتاری برونی سازی شده کودکان آنها در گروه مداخله به طور معنی داری کاهش یافت و این تأثیر مداخله پس از 6 ماه به طور معنا داری حفظ شد. نتایج حاکی از اثربخشی برنامه آموزش فرزندپروری حمایت گرایانه به عنوان رویکردی مؤثر در کاهش مشکلات رفتاری برونی سازی کودکان و همچنین بهبود کیفیت رفتارهای فرزندپروری مادران دارای فرزندان دچار مشکلات رفتاری می باشد.
تدوین مدل تفکر انتقادی بر اساس عدالت اخلاقی و توانایی های شناختی با میانجی گری فراشناخت در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تدوین مدل تفکر انتقادی بر اساس عدالت اخلاقی و توانایی های شناختی با میانجی گری فراشناخت در دانشجویان شهر سمنان در سال 1400-1399 بود. بنابراین روش تحقیق از نوع همبستگی و جامعه ی آماری شامل کلیه ی دانشجویان شهر سمنان بودند که براساس دیدگاه نورمن و استرینر(2003) تعداد 300 نفر از آنها با استفاده از روش نمونه گیری بعنوان نمونه انتخاب شدند. نمونه ی موردنظر به پرسشنامه های ریکتس(2003)، فرم کوتاه پرسشنامه ی فراش ناخت ول ز(1997)، توانایی های شناختی نجاتی(1392) و عدالت اخلاقی بیرگر(2012) پاسخ دادند. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار Amos و به روش تحلیل مسیر انجام گرفت. یافته ها نشان داد به ترتیب بین فراشناختی، عدالت اخلاقی و توانایی شناختی با تفکر انتقادی 24/0، 45/0 و 21/0 رابطه مثبت معنادار وجود دارد. همچنین نتایج معادلات ساختاری نیز نشان داد توانایی شناختی و عدالت اخلاقی بطور غیرمستقیم با میانجی گری باورهای فراشناختی با تفکر انتقادی ارتباط معناداری وجود دارد؛ همچنین بین تفکر انتقادی و باورهای فراشناخت با عدالت اخلاقی و توانایی شناختی ارتباط مستقیم و معنادار وجود دارد(01/0P<). و مدل مفروض نیز نشان داده است که مدل از برازش مناسب و قابل قبولی برخوردار است. بر اساس یافته های پژوهش ضرورت ترکیب سازه های مختلف در عملکرد فردی مورد تائید قرار گرفت، بنابراین پیشنهاد می شود با تایید روابط فوق آموزش های اساسی از همان اوان کودکی و در مراحل پیش دبستانی مورد توجه متخصصین و برنامه ریزان قرار گیرد.
بررسی تجربه زیسته خودکارآمدی اجتماعی دانش آموزان دختر دوره ی دوّم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تجربه زیسته دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه از خودکارآمدی اجتماعی انجام شده است. این مطالعه از نوع کیفی بوده و با رویکرد پدیدارشناسی انجام شده است. جامعه پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهر اهواز در سال 1398 که مجموعاً به تعداد نفر بودند. برای نمونه تحقیق ابتدا از میان هر پنج آموزشگاه متوسطه دوره دوم دخترانه یک کلاس 30 نفری به صورت تصادفی گزینش و در میان آنان پرسشنامه توزیع گردید. بر این اساس پرسشنامه بین 150 نفر از دانش آموزان توزیع گردید و در نهایت 25 دانش آموز دختر به صورت هدفمند انتخاب شدند بود. برای تعیین نمونه تحقیق از پرسشنامهخودکارآمدی اجتماعی نوجوانان (کنلی، 1989) و مصاحبه استفاده شد. که پرسشنامه جهت مشخص نمودن دانش آموزانی بود که بیشترین خودکارآمدی اجتماعی را نسبت به بقیه داشتند از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته و اشباع داده حجم نمونه نهایی بدست آمد. یافته های این مطالعه شامل 6 مضمون اصلی (ابراز وجود، عملکرد در موقعیت اجتماعی، شرکت در گروه های اجتماعی، دوستی و صمیمیت، کمک کردن و کمک گرفتن، احترام متقابل) و 19 مضمون فرعی است. با توجه به یافته های این مطالعه به نظر می رسد که بهترین راه افزایش خودکارآمدی اجتماعی در دختران نوجوان ایجاد درک صحیح از خودکارآمدی اجتماعی توسط والدین، مسئولان مدرسه و مسئولان و سیاستگذاران جامعه است. فرهنگ سازی، آگاهی دادن به خانواده ها و از بین بردن تبعیض جنسی در جامعه به رشد خودکارآمدی اجتماعی دختران نوجوان کمک شایانی می کند.