مقالات
حوزه های تخصصی:
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از منظر نظریه های مختلف روابط بین الملل توسط پژوهشگران داخلی و خارجی مورد بررسی قرار گرفته است. مهمترین چالش پیش روی همه این نظریه ها، تحلیل و توضیح جنبه های متضاد سیاست خارجی ایران بوده است. در این مقاله، ما چارچوب جدیدی برای بررسی و تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ارائه و استدلال می کنیم که این چارچوب، می تواند تناقضات و تفاوت های ظاهری سیاست خارجی ایران را توضیح دهد. "رئالیسم انتقادی" چارچوبی است که از نظر ما برای تحلیل سیاست خارجی ایران تناسب بیشتری دارد. این حوزه نظری، در میانه رئالیسم و نظریه انتقادی در روابط بین الملل قرار دارد و ضمن اینکه برخی از اصول و شاخصه های هرکدام از این دو را داراست، تفاوت هایی نیز با هر یک از آن ها دارد. رئالیسم انتقادی ضمن قائل بودن به تغییر وضع موجود و دارا بودن ماهیت ضدهژمونیک، دولت محوری و اهمیت قدرت را نیز نادیده نمی گیرد. مقاله در دو قسمت ابتدا به شرح و توضیح نظریه رئالیسم انتقادی و ویژگیهای آن می پردازد و سپس تناسب و تطابق این نظریه را با سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مورد بررسی قرار می دهد.
رژیم های چند جانبه کنترل صادرات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پایه شکل گیری رژیم های چند جانبه کنترل صادرات محدود کردن دستیابی کشورهای خارج از بلوک غرب پس از جنگ جهانی دوم مخصوصا کشورهای حوزه شوروی به فناوری های نظامی و نوین بخصوص در حوزه موشکی و سلاح های انهدام انبوه بود اگرچه در همان دوران جنگ سرد و پس از آن حوزه در برگیری رژیم های کنترل فراتر از کشورهای بلوک شرق رفته و کشورهایی را به عنوان هدف خود تعیین نمودند و باید اعتراف نمود که در این زمینه موفق بوده و گام های مؤثری نیز برداشته شده که به طور مستقیم و غیرمستقیم بر امنیت ملی کشورهای خارج از رژیم ها و مخصوصا کشورهای هدف تأثیرگذار بوده است. در این بین، برخی از رژیم های چند جانبه کنترل صادرات از جمله رژیم کنترل فناوری موشکی و ترتیبات واسنار، دو رژیمی هستند که در پی وضع سازوکارهای اجرایی برای اطمینان از عدم دستیابی سایر کشورها به فناوری های موشکی مرتبط با انتقال و حمل سلاح های انهدام انبوه و فناوری های دو منظوره می باشند.
بلوک های تجاری منطقه ای در خاورمیانه: بررسی چالش ها از منظر اقتصاد سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر، بررسی عوامل و مشکلاتی است که سد راه شکل گیری بلوک های تجاری منطقه ای در خاورمیانه شده است. در سال های اخیر منطقه گرایی به لحاظ جغرافیایی و روابط ژئوپلتیک توانسته میزانی از وابستگی متقابل و منافع مشترک را به وجود آورد و در نتیجه دولت ها را به همکاری و تعامل سازمان یافته در زمینه های مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی برای حرکت به سمت همگرایی سوق دهد. این مقاله با تمرکز بر محیط خاورمیانه و تاکید بر لزوم توسعه همکاری ها و کاهش فضای امنیتی با طرح این پرسش که چه عواملی منجر به عدم شکل گیری بلوک های تجاری منطقه ای در خاورمیانه شده است؟ با روشی توصیفی تبیینی بیان می دارد که عوامل سیاسی همچون تضادها و رقابت های ساختاری در میان دولت های خاورمیانه، بحران های داخلی در کشورهای منطقه و نفوذ کنشگران فرامنطقه ای، و عوامل اقتصادی متعدد از جمله توسعه نیافتگی در سطوح گوناگون و اقتصادهای مبتنی بر دولت های رانتیر و متکی به دلارهای نفتی و ضعف خصوصی سازی از جمله نکاتی هستند که منجر به عدم شکل گیری بلوک های تجاری منطقه ای در خاورمیانه شده اند.
معضلِ عدم قطعیت در تحلیل بحران کره شمالی و آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع بحران میان کره شمالی و آمریکا برخلاف بسیاری از بحران های موجود در عرصه جهانی، کاملاً متفاوت و تابعی از مکانیسم دوران جنگ سرد است. ازهمین رو بی اعتمادی و عدم قطعیت، ادراک ایالات متحده و کره شمالی را در قبال یکدیگر تعیین کرده است. در این چارچوب، آمریکا اصرار دارد تا قبل از رسیدنِ پیونگ یانگ به چرخه کاملِ بازدارندگی اتمی، این کشور را به واسطه تحریم های چندجانبه و تهدید نظامی به زانو درآورد و کره شمالی نیز سرسختانه در مسیر تکامل سطوح بازدارندگی هسته ای و تضمین بقاء، حاضر نیست توافقی بدون در نظر گرفتن امنیت و منافع آن حداقل در موقعیت انجماد منازعه شکل بگیرد. در این میان، مسائلی همچون تهدیدهای بالقوه، تعهدات متقاوت، تغییر در اولویت های دو کشور، سیاست های داخلی و حتی وقایع و رویدادهای برون منطقه ای یکی پس از دیگری تنها به افزایش دامنه مناقشه و عدم قطعیت منجر شده است. نظر به این مهم، مقاله حاضر درصدد است به روشی توصیفی- تحلیلی و با استفاده از «نظریه بیزی»، ابعاد و پیامدهای بحران میان دو کشور را مورد توجه قرار داده، و با بکارگیری سناریوهای نظامی موجود و چالش های آن، به تحلیلِ این موضوع بپردازد که اطلاعات ناقص و عدم قطعیت در بحران دو کشور، ناظر به چه تحولاتی بوده و وقایع احتمالی از چه ویژگی هایی برخوردار خواهند بود.
تحول رویکردهای کنترل تسلیحات و مسئله اشاعه موشک بالستیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کنترل تسلیحات خصوصاً در زمینه موشک در دوران جنگ سرد مبتنی بر روابط قدرت بین دو ابر قدرت بود و دو ابر قدرت برمبنای مفهوم ثبات راهبردی تعاملات خود در حوزه موشک را تنظیم می کردند. پایان جنگ سرد به منزله ظهور بازیگران جدید در عرصه بین المللی و نقش آفرینی آنها در تعاملات بین المللی بود.در نتیجه، رویکردهای کنترل تسلیحاتی نیز برای انطباق با شرایط جدید تغییر کردند. از این رو، این سوال مطرح می شود که با توجه به تغییر در نظام بین الملل و ظهور چالش های جدید، رویکردهای کنترل تسلیحات در حوزه موشک با چه تغییراتی مواجه شده اند. این مقاله معتقد است رویکردهای کنترل تسلیحات در زمینه موشک بعد از پایان جنگ سرد به منظور پاسخگویی به چالش های جدید از حوزه محدود دولت محوری و روابط بین دو ابرقدرت به سمت جامع نگری حرکت کردند که در آن بر سه اصل اعتمادسازی، شفاف سازی و پادمان سازی تاکید می شود. این مقاله برای تبیین این موضوع ابتدا به بررسی تحول نظری در رویکردهای کنترل تسلیحات می پردازد. در بخش دوم چالش های ناشی از موشک مورد بررسی قرار می گیرد و در نهایت روند حرکت رویکردهای کنترل تسلیحات در زمینه موشک مورد بررسی قرار می گیرد.
دیپلماسی انرژی و توسعه اقتصادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فضای پسابرجام ضرورت دیپلماسی انرژی در راستای توسعه اقتصادی و ارتقاء جایگاه کنونی ایران در منطقه و جهان قابل تأمل است. در این رابطه و در پرتو سیاست خارجی توسعه گرا، دولت یازدهم با تاکید بر تعامل گرائی و همزیستی سازنده با جهان، اعتدال گرایی و تنش زدائی، اعتماد سازی، و چند جانبه گرایی، بستر را برای پیشبرد بهینه دیپلماسی انرژی فراهم کرده است. به عبارت دیگر، دولت خواهد توانست در چارچوب سیاست خارجی توسعه گرا و با لحاظ کردن واقعیت های داخلی و موقعیتی (هارتلند انرژی)، به شکار فرصت های پدیدار شده در فضای پسابرجام، به منظور توسعه اقتصادی بپردازد. حال این پرسش مطرح است که اتخاذ دیپلماسی انرژی در چارچوب سیاست خارجی توسعه گرا با چه سازوکاری زمینه را برای توسعه اقتصادی فراهم خواهد کرد؟ در پاسخ، این فرضیه مطرح است که اتخاذ دیپلماسی انرژی در چارچوب سیاست خارجی توسعه گرا، موجب توسعه اقتصادی کشور خواهد شد. یافته های مقاله نشان می دهد که قدم نهادن در مسیر توسعه اقتصادی و داشتن رویکردی آینده نگرانه به جایگاه ایران در منطقه و جهان، ضرورت اتخاذ دیپلماسی انرژی را در فضای پسابرجام برجسته ساخته است. این مقاله با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و با هدفی کاربردی و به منظور سنجش رابطه بین سیاست خارجی توسعه گرا، توسعه اقتصادی و دیپلماسی انرژی نگاشته شده است.