رهیافتی نو در مدیریت آموزشی
رهیافتی نو در مدیریت آموزشی سال دهم بهار 1398 شماره 1 (پیاپی 37) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف اثربخشی آموزش مبتنی بر الگوی تدریس پنج مرحله ای بایبی (5E) بر یادگیری و انگیزش پیشرفت تحصیلی دانشجویان انجام گرفت. مطالعه به روش شبه تجربی انجام شد. جامعه آماری، شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاه در سال تحصیلی 1395 بود. به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای، تعداد50 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش آزمون انگیزش پیشرفت هرمنس بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از شاخص های میانگین و انحراف معیار و آزمون تحلیل کواریانس انجام شد. نتایج نشان داد که میانگین نمرات یادگیری و انگیزش پیشرفت دانشجویان گروه آزمایش که از الگوی طراحی آموزشی بایبی برای آموزش آنها استفاده شده بود به شکل معنی دار آماری از گروه کنترل که به شکل متداول آموزش دیده بودند در پس آزمون، بیشتر بود(p=0.001). همچنین بین میانگین نمرات گروه های آزمایش و کنترل در آزمون یادگیری و انگیزش پیشرفت تفاوت معنی دار آماری یافت شد(p<0/05). با توجه به تاثیر مثبت الگوی طراحی آموزشی بایبی بر افزایش میزان یادگیری و انگیزش پیشرفت؛ استفاده از این الگو به منظور افزایش میزان یادگیری و انگیزش پیشرفت دانشجویان، پیشنهاد می گردد.
چارچوب انگیزش مبتنی بر مفاهیم قرآنی: به سوی توسعه یک دیدگاه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله مولفه های اساسی که جایگاه مهمی در رفتار فردی به عنوان آغازگر، استمرار بخش و جهت دهنده آن دارد، انگیزش است. با توجه به غنای تعالیم اسلامی در زمینه جهت دهی و تحریک رفتار در سطوح فردی و اجتماعی و تجربه عمومی موفق آن در شکل دهی و تولید رفتارهای مورد نظر و از سوی دیگر ضرورت های ایجابی و سلبی و اتکا به تعالیم دینی در تولید علوم بومی انسانی و کاربست علم در عمل، پرداختن به انگیزش به عنوان شاخص ترین جهت دهنده رفتار، با رویکردی دینی، اهمیتی دو چندان می یابد. این پژوهش با هدف توسعه چارچوبی برای انگیزش مبتنی بر قرآن کریم و از طریق روش فرایند چرخه ای تحلیل انجام شد. این روش مشتمل بر چهار مرحله گردآوری داده ها و اطلاعات، تقلیل داده ها، سازماندهی و تفسیر می باشد که امکان تحلیل داده های کیفی پراکنده و پر بعد را فراهم می کند. جامعه آماری (قلمرو) این پژوهش کلیه آیات قرآن کریم می باشد که پیام های انگیزشی موجود در آیات مورد کاوش قرار گرفته است. همچنین با توجه به ماهیت کیفی پژوهش، از کاربرگ های محقق ساخته مبتنی بر روش کیفی فرآیند چرخه ای تحلیل به عنوان ابزار، استفاده شده است. یافته های حاصل در مرحله اول در قالب پیام انگیزشی گرد آوری شد که در نهایت در یک طبقه بندی و در سه حوزه جهت گیری، اصول و روش انگیزش در قالب مفهوم طبقه بندی گردید. با توجه به نتایج پژوهش امید است هم زمینه ی توسعه ی مفاهیم سازمانی به ویژه مفهوم انگیزش با رویکردی اسلامی در کشور فراهم آید و هم مدیران بتوانند با انگیزش موثرتر سرمایه انسانی سازمان خود سطح و کیفیت رفتار و عملکرد آنان را بهبود بخشند و از این مسیر سازمان های خود را به سمت بهره وری و تعالی بیشتر در زمینه های عملکردی و فرهنگی متناسب با فرهنگ بومی و اسلامی سوق دهند.
تأثیر یادگیری مشارکتی همیاردبیر و خودارزیابی بر انگیزش خود و عملکرد تحصیلی دانش آموزان سوم دبیرستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر یادگیری مشارکتی همیار دبیر و خودارزیابی دانش آموزان بر «انگیزش خود» و پیشرفت تحصیلی در سطوح بالای یادگیری دانش آموزان انجام شد. روش پژوهش شبه آزمایشی بوده و عمل آموزشی در دو گروه آزمایش اجرا شد، روش تدریس یادگیری مشارکتی همیار دبیر در یک گروه و در گروه دیگر همین روش به همراه خودارزیابی دانش آموزان به مدت هشت جلسه 90 دقیقه ای به کار گرفته شد. جامعه آماری کلیه دانش آموزان پسر سال سوم دوره متوسطه نظری شهر بیرجند و نمونه پژوهش شامل 54 نفر به صورت 3 گروه 18 نفری (دوگروه آزمایش و یک گروه کنترل) بود. نمونه در دسترس و ابزار پژوهش بخشی از پرسشنامه راهبردهای یادگیری خودانگیخته (MSLQ) پینتریچ و دی گروت به علاوه یک آزمون پیشرفت تحصیلی هندسه محقق ساخته برای سنجش سطوح پایین و بالای حیطه شناختی بوده است. از آزمون تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی برای بررسی داده های آزمون انگیزش خود استفاده شده است. برای تحلیل داده های حاصل از آزمون پیشرفت تحصیلی از آزمون تحلیل واریانس مختلط استفاده شده است. عمده ترین یافته های پژوهش حاکی از آن است که «یادگیری مشارکتی و خودارزیابی» درارتقاء «انگیزش خود» دانش آموزان در درس هندسه تأثیر دارد. همچنین«یادگیری مشارکتی و خودارزیابی» بر مؤلفه های انگیزش خود یا همان «باورهای انگیزشی» تأثیر و تفاوت معناداری را در گروه ها نشان داد. علاوه بر این، الگوی یادگیری مشارکتی همیار دبیر و خودارزیابی هم در سطوح بالای یادگیری و هم در سطوح پایین یادگیری دانش آموزان در حیطه ی شناختی تأثیر مثبتی داشت.
بررسی تطبیقی هوشمندسازی در برنامه درسی کشورهای مالزی، استرالیا و فنلاند و ارائه الگویی برای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این مطالعه، بررسی تطبیقی برنامه درسی مدارس هوشمند کشورهای مالزی، استرالیا و فنلاند و ارائه الگویی برای ایران است. دلیل انتخاب کشورهای مورد مطالعه، تلفیق هوشمندسازی در برنامه درسی آنها می باشد. برای انجام این پژوهش از روش توصیفی مبتنی بر تجزیه و تحلیل مقایسه ای استفاده شده است و محقق با مراجعه به اسناد و مدارک مربوط به برنامه درسی مبتنی بر هوشمندسازی در کشورهای مورد مطالعه از طریق جستجو در سایتهای اینترنتی مرتبط مانند یونسکو، دیزرتیشن، پروکوئست، سایتهای وزارت آموزش و پرورش کشورهای مورد مطالعه و مراجعه به اسناد و مدارک مربوط به برنامه درسی ایران در زمینه توسعه مدارس هوشمند بر اساس روش مطالعه تطبیقی جر ج بردی به سوالهای تحقیق پاسخ داده است. جامعه آماری این مطالعه، برنامه درسی با رویکرد هوشمندسازی در کشورهای جهان و نمونه آماری، برنامه درسی مبتنی بر هوشمندسازی در کشورهای منتخب می باشد. با توجه به مطالعه برنامه درسی کشورهای موفق طرح هوشمندسازی نتایج تحقیق نشان داد که مدل مطلوب برنامه درسی مبتنی بر هوشمندسازی در ایران در برگیرنده پنج عامل سیستم مدیریت، محیط یاددهی و یادگیری، توانمندسازی نیروی انسانی، عوامل سخت افزاری و عوامل نرم افزاری است.
رابطه بین هوش معنوی با رفتار شهروندی سازمانی،تعهد سازمانی و رهبری تحولی مدیران دوره ابتدایی شهرستان گلپایگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین هوش معنوی با رفتار شهروندی سازمانی، تعهد سازمانی و رهبری تحولی مدیران دوره ابتدایی شهرستان گلپایگان در سال تحصیلی 93-92 به روش توصیفی از نوع همبستگی انجام شد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه مدیران دوره ابتدایی شهرستان گلپایگان به تعداد 100 نفر تشکیل دادند که از این تعداد مطابق با فرمول حجم نمونه و به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب با حجم بر اساس جنسیت تعداد 80 نفر برای شرکت در پژوهش حاضر انتخاب شدند. ابزاراندازه گیری چهار پرسشنامه رفتار شهروندی سازمانی ارگان(1996)با 24 سؤال، تعهد سازمانی می یر(1985)با 24 سؤال، هوش معنوی کینگ(2008)با 24 سؤال و رهبری تحولی باس(1992) با 24 سؤال بوده است که روایی صوری آن توسط اساتید راهنما و مشاور و چند نفر از پاسخگویان تأیید شد و پایایی آن نیز از طریق ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب معادل 80/0 ، 78/0 ، 88/0 و 85/0 برآورد گردید. تجزیه و تحلیل داده های پژوهش دردو سطح آمار توصیفی (فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار) واستنباطی ( آزمون همبستگی پیرسون،رگرسیون چندگانه و تحلیل واریانس چند راهه)انجام گرفت.نتایج به دست آمده از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که بین هوش معنوی و ابعاد آن با رفتار شهروندی سازمانی)33/0r= ،05 /0>p)، هوش معنوی و ابعاد آن با تعهد سازمانی)30/0r= ،05 /0>p) و هوش معنوی و ابعاد آن با رهبری تحولی)26/0r= ،05 /0>p) رابطه معنادار وجود دارد. از بین ابعاد هوش معنوی تفکر انتقادی وجودی در گام اول قادر به پیش بینی رفتار شهروندی سازمانی و تعهد سازمانی بود. همچنین از بین ابعاد هوش معنوی گسترش خود آگاهی در گام اول توان پیش بینی رهبری تحولی را دارا بود
ارائه مدل جامع عوامل مؤثر بر استقرار اثربخش مدیریت دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل جامع عوامل مؤثر بر استقرار اثربخش مدیریت دانش انجام شد. تحقیق از منظر ماهیت و روش جمع آوری داده ها، توصیفی-پیمایشی و از منظر هدف کاربردی می باشد. جامعه مورد مطالعه، خبرگان دانشگاهی وحرفه ای صنعت بودند و نمونه گیری به شکل غیراحتمالی و قصدی انجام و در مجموع 33 نفر انتخاب گردیدند. پس از تعریف موضوع و انجام مطالعات اکتشافی و کتابخانه ای اولیه، عوامل و مؤلفه های مربوطه از طریق روش دلفی و توسط پرسشنامه محقق ساخته که به نظر خبرگان دانشگاهی و حرفه ای آشنا با موضوع رسیده و پس از اخذ نظرات اصلاحی کیفی و کمّی ایشان براساس روش های آماری مربوط تحلیل و نهایتاً تناسب مدل، مؤلفه ها و ترکیب عوامل به اجماع نخبگان رسیده است. در ادامه تحلیل عاملی تاییدی هر یک از متغیر های پژوهش توسط نرم افزار SmartPLS3 به صورت جداگانه برای هر متغیر انجام شد تا تعیین کنند که داده ها با یک ساختار عاملی معین هماهنگ هستند یا خیر. یافته های پژوهش شامل توسعه مفهوم مدیریت دانش؛ معرفی عوامل مرتبط با منابع انسانی (رویکرد دانش محوری در جذب و بکارگیری، توانمندسازی با رویکرد دانش بنیان، محرک های انگیزاننده دانشی، کار تیمی، فرهنگ دانشی)، عوامل ساختاری (ارتباطات سازمانی پشتیبان دانش، ساختار دانشی سازمان، فرآیندهای مدیریت دانش)، عوامل زیرساختی (سخت افزار، نرم افزار، شبکه، مخازن دانش، خط مشی امنیت در مدیریت دانش) و عوامل استراتژی (اجتماعی سازی، برونی سازی، ترکیب، درونی سازی) می باشد. در انتها، مدل جامع عوامل مؤثر بر استقرار اثربخش مدیریت دانش ارائه شده است.
مطالعه پدیدار شناختی از تجارب معلمان برخوردار از تحصیلات دکتری تخصصی از مواجه آنان با خدمات مبتنی بر نگهداری منابع انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، بررسی تجارب معلمان با شرایط تحصیلات آکادمیک بالا درخصوص خدمات مبتنی بر نگهداری نیروی انسانی است. روش پژوهش، کیفی و از نوع پدیدارشناختی می باشد. شرکت کنندگان در این پژوهش معلمان با تحصیلات دکتری تخصصی شاغل در مدیریت آموزش و پرورش شهرستان مرند بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و حجم آن با توجه به ماهیت پژوهش کیفی تا اشباع نظری داده ها (8 نفر) ادامه یافت. داده ها از طریق مصاحبه عمیق نیمه سازمان یافته گردآوری شد. روش تجزیه و تحلیل اطلاعات روش کدگذاری موضوعی و استفاده از روش هفت مرحله ای کلایزی بود. روایی پژوهش حاضر از نوع روایی درونی بود که بدین منظور آنالیز داده ها توسط هر دو نویسنده مقاله به منظور بازسازی واقعیت انجام گردید. سپس داده ها و تفسیر از آن ها در اختیار خود معلمان که به عنوان شرکت کننده در پژوهش بودند قرار گرفت تا صحت داده ها و تفسیر از آن را تایید بکنند. برای افزایش پایایی پژوهش، مصاحبه ها با یک برنامه قبلی در یک فضای مناسب و رعایت شرایط مصاحبه با راهنمایی های لازم و به دور از سوگیری و اعمال نظر شخصی انجام می گرفت. از تحلیل داده ها، تعداد 16 زیر درون مایه استخراج شد و این زیردرون مایه ها به ترتیب در 4 درون مایه اصلی (رضایت شغلی، شایسته سالاری، ارتقای شغلی، تعهد سازمانی) طبقه بندی شدند. یافته های پژوهش نشان داد عدم توجه به بهبود ارتقای شغلی، عدم شایسته سالاری و عدم رضایت شغلی نقش مثبتی در خروج این معلمان به رغم داشتن تعهد سازمانی و علاقه به شغل معلمی از سیستم آموزش و پرورش داشت. بنابراین می توان گفت بایستی تحولی در ساختار و تشکیلات و مقررات فعلی آموزش و پرورش متناسب با نظام شایسته سالاری و کاهش بوروکراسی و تقویت مدیریت مشارکتی صورت گیرد.
ارائه چارچوب ادراکی برای نهادینه کردن شایسته گزینی مدیران در بانک ملی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش ارائه چارچوب ادراکی برای نهادینه کردن شایسته گزینی مدیران در بانک ملی ایران بود. روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر نوع داده آمیخته (کیفی و کمی) از نوع اکتشافی؛ برحسب روش گرداوری داده ها، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری بخش کیفی پژوهش شامل نخبگان و متخصصان مرتبط با امور بانکی بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و اصل اشباع 10 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شد. گروه دوم از جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه مدیران بانک ملی ایران در کشور به تعداد 3766 نفر بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای و انتخاب حجم نمونه در مدلسازی معادلات ساختاری 384 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شد. در این پژوهش به منظور گردآوری داده ها از روش کتابخانه ای، مصاحبه نیمه ساختار یافته (بخش کیفی) و پرسشنامه محقق ساخته (بخش کمی) استفاده شد. به منظور بررسی روایی پرسشنامه نیز از روایی صوری، محتوا و سازه استفاده شد و به منظور محاسبه پایایی آن نیز از ضریب آلفای کرونباخ (دانش (0.862)، مهارت (812)، عامل فردی و ادراکی (858) و عامل سازمانی (0.812)) و پایایی ترکیبی استفاده شد که نتایج بیانگر روا و پایا بودن پرسشنامه محقق ساخته بود. برای تحلیل داده های کیفی پژوهش از روش تحلیل محتوا (کد گذاری) استفاده شد. در بخش کمّی نیز از روش های آمار توصیفی و استنباطی (مدل سازی معادلات ساختاری و تحلیل عاملی اکتشافی) و با استفاده از نرم افزارهای Spss-V22، Lisrel-V8.8 و Smart PLS-2 استفاده شد. نتایج نشان داد که مؤلفه های مؤثر بر شایسته گزینی مدیران بانک ملی عبارت اند از دانش، مهارت، عوامل فردی و ادراکی و عوامل سازمانی؛ با توجه به مؤلفه های پژوهش مدلی ارائه شد که برازش مطلوبی داشتند؛ اولویت بندی عوامل مؤثر بر شایسته گزینی مدیران بانک ملی نشان داد به ترتیب دانش مدیران (0.498)، عوامل فردی و ادراکی (شخصیتی) (0.332)؛ عوامل سازمانی (0.253) و مهارت مدیران بانک ملی (0.169) اولویت اول تا چهارم را به خود اختصاص دادند.
بررسی نقش سبک رهبری زهراگین بر ترومای سازمانی با توجه به نقش میانجی سکوت سازمانی (مطالعه موردی: کارکنان دانشگاه آزاد و پیام نور شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، تحلیل بررسی نقش سبک رهبری زهرآگین بر ترومای سازمانی با در نظر گرفتن نقش میانجی سکوت سازمانی می باشد . پژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر جمع آوری داده ها از نوع تحقیقات توصیفی و از شاخه مطالعات پیمایشی به شمار می آید. جامعه آماری پژوهش، تعداد 240 نفر از کارکنان دانشگاه آزاد و پیام نور شیراز می باشد که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده، نمونه ای به تعداد 147 نفر انتخاب شده اند. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه استاندارد جمع آوری شده است که برای تحلیل آن ها از روش مدلسازی معادلات ساختاری و نرم افزار آماری Lisrell استفاده شده است. مدل مفهومی تحقیق از برازش مطلوبی برخوردار می باشد. نتایج پژوهش نشان می دهد که سبک رهبری زهرآگین رابطه مثبت و معنی داری با سکوت سازمانی و ترومای سازمانی دارد. یافته های تحقیق دلالت بر وجود رابطه مثبت و معنادار بین سکوت سازمانی و ترومای سازمانی دارد. همچنین نتایج حاصل از بررسی داده ها نشان دهنده آن است که رهبران زهرآگین از طریق حاکم ساختن جو سکوت سازمانی می توانند زمینه ساز ترومای سازمانی گردند.
تدوین مدل هویت حرفه ای اعضای هیات علمی (مورد مطالعه: اعضای هیات علمی دانشگاه های آزاد اسلامی استان فارس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر از نظر طرح، جزء پژوهش های ترکیبی (کمّی و کیفی) است. مشارکت کنندگان بالقوه ی پژوهش، اعضای هیات علمی دانشگاه های کشور در حوزه ی علوم تربیتی و آموزش عالی بودند که با روش نمونه گیری هدفمند صاحب نظران کلیدی و در ادامه تکنیک اشباع نظری، 12 تن از اعضای هیات علمی دانشگاه های شیراز، تربیت مدرس، رازی کرمانشاه، یزد و علوم تحقیقات تهران انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از دو ابزار"بررسی اسناد" و "مصاحبه نیمه ساختار یافته" استفاده گردید. با روش همسو سازی، اعتبارپذیری داده ها تایید شد. به منظور تحلیل داده ها، از روش تحلیل مضمون استفاده شد. پس از آن اقدام به کدگذاری داد ه ها برای شناخت عوامل، ملاک ها و نشانگرهای الگو گردید. سرانجام یافته ی اصلی پژوهش، طراحی مدل هویت حرف های اعضای هیات علمی با 5 مضمون فراگیر 1)زمینه ای 2) شخصی 3) فرهنگی اجتماعی 4) حرفه ای و 5) سیاسی اقتصادی بود. بر اساس مدل مستخرجه از شبکه مضامین، پرسشنامه سنجش هویت حرفه ای اعضای هیات علمی تدوین شده و جهت تعیین روایی و پایایی در اختیار 30 نفر از اعضای هیات علمی قرار گرفت. روایی پرسشنامه از طریق تحلیل گویه با ضریب 86/0 – 69/0 و پایایی آن نیز با آلفای کرانباخ و ضریب 76/0 به تایید رسید. در بخش کمّی پژوهش، پرسشنامه تدوین شده در اختیار 331 نفر از اعضای هیات علمی دانشگاه های آزاد اسلامی استان فارس که به صورت خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده بودند قرار گرفت. نتایج آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری های مکرر نشان داد که از نظر اعضای هیات علمی، عوامل حرفه ای، شخصی، فرهنگی اجتماعی، زمینه ای و سیاسی اقتصادی به ترتیب بیشترین تا کمترین میزان تاثیر را بر رشد هویت حرفه ای آنان دارا می باشند. نتایج تحلیل واریانس چند متغیره نیز نشان داد که بین هویت حرفه ای اعضای هیأت علمی دارای مرتبه های علمی مختلف، تفاوت معناداری وجود ندارد.
طراحی الگوی مدیریت استعداد معلمان دوره متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، طراحی الگوی مدیریت استعداد معلمان دوره متوسطه شهر اردبیل بود. روش پژوهش از نوع همبستگی با استفاده از مدل یابی علی بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه معلمان دوره متوسطه شهر اردبیل به تعداد 2360 بود که با استفاده از فرمول کوکران 331 نفر به صورت نمونه گیری چندمرحله ای و طبقه ای متناسب انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته مدیریت استعداد معلمان بود. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه مورد تایید صاحبنظران قرار گرفت. روایی همگرای( ( AVE سوالات پرسشنامه 80/. بدست آمد. پایایی پرسشنامه نیز از طریق ضریب آلفای کرونباخ 83/. بدست آمد. به منظور تحلیل داده های کمّی از مدل معادلات ساختاری با نرم افزار 2 PLS استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که شایسته گرایی (شایسته گزینی، شایسته پروری، شایسته گماری) از طریق عوامل علی مدیریت استعداد (بلوغ سازمانی و ساختار سازمانی)، راهبردهای مدیریت استعداد (آموزش کارکنان، طرح ریزی اجرای مدیریت استعداد، تمرکز زدایی)، عوامل زمینه ای (مشارکت معلمان،ساختار نظامند، امکانات آموزشی) و استقلال مدارس تاثیر مثبت و معناداری بر بالندگی سازمانی دارد. شاخص ارتباط پیش بین یا استون-گایسر نیز نشان داد که مدل ساختاری از کیفیت مناسبی برخوردار است.
تحول نظام آموزشی آکادمیک هنر در تقویت تفکر خلاق و فرآیند ادراک دانشجویان (با تکیه بر رویکرد آشنایی زدایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله وظایف مهم نظام آموزش عالی آکادمیک هنر، افزایش مهارتهای تفکر خلاق در دانشجویان و ایجاد نسبت مناسب آن با فرآیندهای ادراک در آفرینش های هنری بدیع است. در این میان، یکی از متغیر های مهم، چگونگی سازماندهی نظام آموزش هنر در نسبت میان تفکر، خلاقیت و انواع ادراکات انسانی است که با تکیه بر رویکرد آشنایی زدایی می تواند بر ایجاد تحولی هر چند ساده اما عمیق و بدیع در نظام آموزش مؤثر باشد. هدف این پژوهش ارائه راهکارهای مناسب جهت تنظیم سلسله مراتب مراحل آموزش در هر یک از این سطوح است که به شیوه کیفی و با استفاده از راهبردهای نظریه داده بنیاد صورت پذیرفت. در این راستا سعی بر آن شده است که محورهای اصلی و سطوح فرعی داده ها از طریق تجزیه و تحلیل استقرائیِ متنی و با تکیه بر کدگذاری باز، نظری و انتخابی انجام گردد. برای به دست آوردن میزان اعتبار روایی و کاربردی داده ها نیز، از تحلیلگران توانمند هنریِ خارج از محدوده نظریات تئوری درون متنی استفاده شده است. نتایج حاکی از 35 مقوله کلی در 4 سلسله مراتب ارتباطی است که سیر مطالعه در چارچوب مدل پارادایمی شامل: راهکارهای اولیه، نسبت های ثانویه و سطوح پیامدها ارائه شده است.
آسیب شناسی خلق ظرفیتهای نوآوری در مدیریت دانشگاهی ایران (مورد: دانشگاه آزاد اسلامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی چالش ها و آسیب های خلق ظرفیت های نوآوری در مدیریت دانشگاهی ایران با تاکید بر دانشگاه آزاد اسلامی به انجام رسیده است. روش پژوهش از نظر هدف کاربردی، از نظر داده ها آمیخته(کمی کیفی-) اکتشافی و از نظر روش اجرا بر مبنای نظریه داده بنیاد و پیمایشی مقطعی است. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی خبرگان و صاحب نظران دانشگاهی بودند که از آنها 17 نفر به عنوان نمونه انتخاب و در فرایند مصاحبه شرکت کردند. جامعه آماری بخش کمی 248 نفر از روسا، معاونان پژوهش و فناوری، آموزشی، روسای دانشکده ها و اعضای هیات علمی برجسته با درجه استادیاری به بالا با تاکید بر گرایش های مختلف مدیریت و متخصصان خبره آموزش عالی واحدهای دانشگاه های آزاد اسلامی تهران بوده اند که بر اساس جدول مورگان 212 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند و به روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی پرسشنامه بین آنها توزیع شد که در نهایت 197 پرسشنامه عودت داده شده است. ابزار جمع آوری داده ها اسناد و مدارک، مصاحبه ساختاریافته و پرسشنامه بوده است. به منظور تعیین اعتبار و روایی بخش کیفی از فن دلفی استفاده شده و در مرحله کمی برای تعیین روایی، از روایی صوری و اعتبار پرسشنامه با استفاده از آلفای کرونباخ ، برابر با 91 /0 بدست آمده است. روش تجزیه و تحلیل داده در بخش کیفی تکنیک کدگذاری و در بخش کمی از آمار توصیفی و تحلیل عامل اکتشافی، تاییدی و آزمون تی تک نمونه ای و دو گروهی همبسته استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داده است که خلق ظرفیت نوآوری در مدیریت دانشگاهی با 2 بعد، 8 مؤلفه و 106 شاخص(شامل بعد سخت با سه مؤلفه سازماندهی و ساختار سازمانی(35 شاخص)، فرایندهای سازمانی(3 شاخص)، منابع و تجهیزات(4 شاخص) و بعد نرم با 5 مؤلفه فرهنگ سازمانی(12 شاخص)، مدیریت سرمایه انسانی(18 شاخص)، رهبری و مدیریت استراتژیک دانش(14 شاخص)، آموزش و ارتقاء علمی(9 شاخص)، پژوهش و فناوری(11 شاخص) سنجیده شده است. همچنین وضعیت هر دو بعد سخت و نرم خلق ظرفیت نوآوری و مؤلفه های آنها پایین تر از میانگین نظری است و بطور کلی وضعیت موجود دانشگاه از حد متوسط و مورد انتظار پایین تر است.
شناسایی مولفه های آموزش ضمن خدمت و تعیین رابطه آنها با بهبود عملکرد کارکنان (مورد: سازمان پزشکی قانونی کشور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، شناسایی مولفه های آموزش ضمن خدمت و تعیین رابطه آنها با بهبود عملکرد کارکنان (مورد:سازمان پزشکی قانونی کشور) است. مطالعه حاضر، مقطعی و از نوع توصیفی تحلیلی است. جامعه آماری، 2800 نفر از کارکنان شاغل در 31 اداره کل پزشکی قانونی کشور در سال 1396 می باشد که از میان آنان و بر اساس فرمول کوکران و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، 338 نفر بعنوان نمونه آماری پژوهش از میان 15 استان، انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها، از دو پرسشنامه محقق ساخت موسوم به آموزش ضمن خدمت و بهبود عملکرد(1396) استفاده شد. روایی صوری و سازه ای پرسشنامه ها توسط صاحب نظران و خبرگان امر، تایید و پایایی پرسشنامه ها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ، به ترتیب برابر (89/0=α) و (87/0=α) محاسبه گردیدند. ضریب همبستگی بین مولفه های آموزش ضمن خدمت(9 مولفه شناسایی شده) با بهبود عملکرد(3 مولفه)، 77/0 بود که فن آوری و عملکرد فردی به ترتیب، 92/0 و 96/0 بالاترین ضریب را تبیین و نشان دادند. یافته های تحقیق نشان می داد که بین مولفه های آموزش ضمن خدمت(نیازسنجی، اهداف و اولویت ها، محتوا، برنامه ریزی و اجراء، شیوه ارزشیابی، مدیریت اجرایی، تجهیزات و امکانات، فن آوری و دانش پذیران) با بهبود عملکرد کارکنان، رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین یافته ها نشان داد که بهترین پیش بین برای بهبود عملکرد کارکنان با توجه به آموزش ضمن خدمت، نقش فن آوری نوین می باشد.
شناسایی عوامل توسعه دهنده فرهنگ کارامدی جمعی معلمان شهر تهران از دیدگاه خبرگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معلمان، آینده سازان و مهم ترین نیروی محرک توسعه هر کشور هستند. هدف از این مطالعه شناسایی عوامل موثر بر رشد و توسعه فرهنگ کارامدی جمعی معلمان در مدارس شهر تهران بود. این مطالعه با رویکرد کیفی از نوع پدیدارشناختی انجام شد. برای شناسایی عوامل توسعه دهنده کارامدی جمعی معلمان از سه نظریه پرداز بین المللی و بیست و یک کارشناس داخلی که در حوزه تعلیم و تربیت صاحب نظر بودند، مصاحبه نیمه ساختار یافته صورت گرفت که بطور هدفمند انتخاب شده بودند. داده های لازم براساس اشباع نظری جمع آوری گردید؛ چرا که بعد از 24 مصاحبه به اشباع نظری رسیدیم. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار NVivo 10 استفاده گردید. یافته های این تحقیق حاکی از آن است که 8 عامل بیشترین نقش را در رشد و توسعه فرهنگ کارامدی جمعی معلمان در مدارس ایفا می نمایند. این عوامل عبارتند از: «کیفیت زندگی معلمان» دارای بیشترین امتیاز و در جایگاه اول، «توانمندسازی معلمان» در جایگاه دوم، «ویژگی های انگیزشی» در جایگاه سوم، «ساختار توانمندساز» در جایگاه چهارم، «ویژگی های شخصیتی» در جایگاه پنجم، «نظارت و راهنمایی» در جایگاه ششم، «برنامه ریزی هدفمند» در جایگاه هفتم و «سیاستگذاری های آموزشی» در جایگاه هشتم قرار گرفتند. در نهایت بر اساس عوامل هشت گانه مدلی ارائه گردید که می تواند منشور راهنمای برنامه ریزان و سیاستگذاران آموزشی کشور قرار گیرد. از طرفی، فرهنگ کارامدی جمعی معلمان در مدارس زمانی رشد و توسعه پیدا می کند که عوامل مطروحه و راهکارهای ارائه شده مورد توجه قرار گیرند.