فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۹۲ مورد.
حوزه های تخصصی:
انسان ها از گذشته، بر حسب نوع بافتِ محیطی یا اقلیمی و اجتماعی خود، ضمن استفاده عملی از موجودات بی جان و جاندار محیط خود، از قبیل جماد، گیاه و حیوان، روابط و مناسبات خیالی و نمادین را نقش آفرینی می کردند. زمینه اصلی همة نظام سازی ها و مفهوم پردازی ها، فرهنگ و نهادهای فرهنگی اند. اندیشة طبع نگرانه مبتنی بر اخلاط چندگانه و رابطة انسان با جماد، حیوان و گیاه، در چارچوب بنیادی تر «انسان- طبیعت» قرار می گیرد که به مرور زمان، از دلالت های انضمامی به دلالت های انتزاعی و استعاری تبدیل می شوند. این استعاره ها، نقش عمده ای در تخیل و گفتمان معرفتی ابن خلدون داشته اند. این مقاله، با روش اسنادی، به استفاده از استعاره های طبیعت گرایانه در مبادی معرفتی گفتمان ابن خلدون می پردازد. گرچه امروزه استعاره های طبیعت محوری و طبع نگرانه، در بین اندیشمندان و متفکران اجتماعی، استعاره های مرده و غیرفعال محسوب می شوند، اما مبادی و پیش فرض های معرفتی اندیشة ابن خلدون را فراهم کرده است. او هم در تبیین جهان محسوسات و هم عالَم اجتماعی از استعاره های طبع گرایی سود جسته است.
استعاره و بینش جامعه شناختی دورکیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جامعه مفهومی انتزاعی است و غالباً از طریق چیزی ملموس و عینی درک می شود. در این باره، یکی از حوزه های عینی که در شکل گیری استعاره از آن کمک گرفته می شود، اندام های بدن است. هدف این مقاله تبیین استعاره ها در بینش جامعه شناختی دورکیم بر اساس نظریه معاصر استعاره ی لیکاف است. روش پژوهش به صورت توصیفی- تحلیلی و جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای است. از یک سو استعاره ها در تکوین نظریه جامعه-شناختی دورکیم اثربخش بوده اند، زیرا مفاهیم انتزاعی در ذهن انسان از طریق مفاهیم عینی ادراک می شوند؛ از سوی دیگر، پارادایم ها نقش عمده ای در تولید مفاهیم و استعاره ها دارند. رویکردهای اثباتی/ تطوری/ کارکردی در تخیّل جامعه شناختی دورکیم مؤثر بوده اند. بنابراین هم دورکیم در تولید مفاهیم و استعارات نقش داشته و هم پارادایم ها در اندیشه او موثر بوده اند. هسته اصلی استعارات در تخیّل دورکیم استعاره پیشرفت است. وی غالباً از استعاره های قطبی و تقابلی برای مقایسه جوامع سنتی و مدرن استفاده می کند. او جوامع گذشته را فروتر از جوامع مدرن محسوب می کند و دوران مدرن را دوره بلوغ انسان می داند که توانسته در نسبت با جوامع سنتی، جهان پیچیده تری را خلق کند. دورکیم این پیچیدگی را با بدن انسان و سلول تمثیل می کند و آن را ارگانیک می داند و برعکس جهان سنتی را با تمثیل شی انگارانه مکانیکی تلقی کرده و اجزای آن را مولکولی فرض می کند.
اصول حاکم بر تحلیل مفهومشناختی سبک زندگی از نگاه ملاصدرا(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف این نوشتار، تحلیل مفهومی سبکزندگی با توجه به مبانی و اصول فلسفه ملاصدرا در این مسأله است. مسأله اصلی این است که ملاصدرا با چه رویکردی به تحلیل این مفهوم پرداخته و در نهایت چه تعریفی از آن ارائه نموده است؟ هرچند این اصطلاح به عنوان یک مفهوم مستقل در فلسفه ملاصدرا جا باز نکرده است؛ اما با نگاه به اصول مورد قبول او و با روش توصیفی تحلیلی نه تنها میتوان باب آن را در حکمت متعالیه گشود؛ بلکه بسیاری از دغدغههای موجود در این زمینه را پاسخ گفت. رویکرد انسانشناسانه و فلسفی، نگاه جامع و کلان به شبکه هستی، تحلیل هویت و رابطه آن با سبکزندگی، نگاه غایتشناختی به مسأله، تمرکز بر محتوای سبکزندگی و توجه به مقتضیات سبکزندگی مطلوب از جمله اصول حاکم بر تحلیل مفهومشناختی سبکزندگی از نگاه صدرایند. با لحاظ این اصول، سبکزندگی عبارت است از چگونگی تنظیم روابط انسان با خدا، خود، انسانهای دیگر و محیط، تحت مدیریت الهی، در جهت غایت معین که متأثر از ذات و صفات انسانی، باورها، ارزشها و نگرشهای پذیرفته شده، همچنین متناسب با امیال و خواستههای حقیقی انسان و وضعیت محیطی اوست.
انتقاداتی بر انواع مثالی در جامعه شناسی دین ماکس وبر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ماکس وبر، عموماً به عنوان ارائه کننده انواع مثالی اقتدار شناخته می شود. اما وی، همچنین انواع مثالی نگرش های دینی را نیز مطرح کرده است. تاکید من بر انواع مثالی در جامعه شناسی دین وی، بر این واقعیت شکل گرفته است که کتب اصلی جامعه شناسی و نیز منابع جامعه شناسی دین، گرایش به این دارند که نوع شناسی دینی ارائه شده توسط وی را نادیده بگیرند، در حالی که این نوع شناسی،یک طبقه بندی مبتنی بر مقوله بندی هایی معین را ارائه می کند که به ما اجازه می دهد تا رفتار دینی- یا شاید رفتار انسانی در کل- را با رجوع به انواع مثالی پیشنهاد شده بررسی نماییم. این مقاله، سه نوع مثالی اصلی را در جامعه شناسی دین وبر ارائه می کند و نشان می دهد که چگونه آن ها می توانند به وسیله نوع مثالی چهارمی تکمیل شوند. چهارمین نوع مثالی، بر پایه مطالعات نگارنده درباره تصوف، به مثابه طریقت دینی در اسلام،شکل می گیرد. .
درآمدی بر اندیشه اقتصادی نصیرالدین طوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حمله ویرانگر مغول، جامعه و اقتصاد ایرانی را با بحرانی جدی مواجه نمود و برای چند دهه فعالیت های اقتصادی را در محاق فرو برد. بازشناخت اندیشه و کنش دولتمردان و اندیشمندان مسلمان در برخورد با وضعیت موجود، ضمن اینکه سهم آنها را در سیر تفکر اقتصادی و اجتماعی این عصر نشان می دهد، فهم بهتر ساختار اجتماعی و اقتصادی ایران عهد ایلخانان را در خود دارد. نوشتار حاضر با طرح این سوال که مبانی حِکمی و اخلاقی نصیرالدین طوسی شرایط سیاسی و اقتصادی زمانه وی در اندیشه های اقتصادی او چه جایگاهی داشته است؟ دستاورد تحقیق حاکی از این است که نصیرالدین اندیشه های اقتصادی خود را در پرتو اصول اخلاقی و ضرورت تامین محبت، امنیت و عدالت اقتصادی مطرح ساخته است. وی علاوه بر تبیین اقتصاد فردی و خانوادگی، به جایگاه اقتصاد در جامعه پرداخته و سعی در تبیین اقتصاد سیاسی با رویکرد اخلاقی و روانشناختی کرده است. در همین جهت، مقاله حاضر با ابتنای بر تأثیر شرایط زمانی عهد ایلخانان، بازشناخت اندیشه های اقتصادی وی را مورد بررسی قرار می دهد.
تحلیلی تطبیقی بر کارکرد عوامل اجتماعی مؤثر بر معرفت از دیدگاه غزالی و ابن خلدون(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف از نوشتار حاضر استخراج تطبیقی نقش عوامل اجتماعی در چگونگی تکون معرفت انسانی از دید غزالی و ابن خلدون است. روش مطالعه، تحلیل تطبیقی و خوانش محتوای دیدگاه های دو متفکر مورد نظر است. مناسبات جامعه و معرفت از دغدغه های مهم غزالی و ابن خلدون است. هر دو تلاش دارند تا در این مقوله، نحوه تأثیرگذاری عوامل اجتماعی را بر سطوح گوناگون معرفت های بشری بررسی کنند. در دیدگاه ابن خلدون مهم ترین تقسیم انسان ها به شهرنشین و بادیه نشین مبتنی بر تنوع عوامل اجتماعی است، ولی در دیدگاه غزالی تقسیم آدمیان به عوام، متکلمان و عارفان، مبتنی بر نظام معرفتی آنهاست که البته می تواند متأثر از عوامل اجتماعی نیز باشد. غزالی ضمن توجه به نقش عوامل اجتماعی به عنوان نوعی مانع تحقق شناخت حقیقی، کارکرد آنها را در شکل گیری معارف بشری چون فقه، کلام و سیاست نشان می دهد. رویکرد غزالی عمدتاً نشان دادن ابعاد سلبی عوامل اجتماعی در معرفت است. ابن خلدون با واقع گرایی و با استفاده از تجربه بیرونی سعی می کند تا تنوع عوامل اجتماعی چون عصبیت، اوضاع جغرافیایی، اقتصاد، دین و محیط زندگی را مورد تحقیق قرار دهد. او هر دو نقش ایجابی و سلبی آنها را بیان می کند و تلاش می کند تا تأثیرگذاری آنها را در صورت معرفت، نه محتوای آن، نشان دهد.
بررسی شناخت تربیت فلسفی انسان از دیدگاه ملاصدرا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
تعلیم وتربیت اسلامی اهمیت ویژه ای برای انسان قائل است که در راستای آن شناخت ابعاد وجودی انسان نیزتحقق می یابد، ازطرفی هدف اساسی فلسفه تربیت در انسان، تقویت و رشد کمال عقلانی است. پژوهش حاضربا روش توصیفی – تحلیلی، در صدد است با شناخت تربیت فلسفی از دیدگاه ملاصدرا، پاسخی برای تربیت انسان داشته باشد. زیرا آموزش تفکر و تربیت عقلانی و گسترش آن از مهم ترین مبانی فلسفه است که موجب علوّ هر بنیانی است. تربیت در فلسفه یعنی رشد خرد بر اساس غایت فلسفه به گونه ای که بتواند تحلیل و معنای درستی از زندگی داشته باشد، از آن جا که هدف از آفرینش انسان، تکامل و سعادت است نتایج بدست آمده ی آن نیز که تربیت عقلانی انسان با اتکاء به شناخت نفس است، امری لازم و ضروری است، زیرا از نگاه ملاصدرا کمال نفس منتهی شدن به نور الهی است.
بررسی تطبیقی عقل و دین از دیدگاه فارابی و کانت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
موضوع رابطه عقل و دین همواره یک مسأله اساسی و مطرح در میان متکلمان و فلاسفه مسلمان و غیره مسلمانان بوده و هست. در میان متفکران و فلاسفه اسلامی ابونصر فارابی در این رابطه نقش بسزایی دارد. زیرا پس از آشنایی مسلمانان با عقل گرایی یونان و سر گرفتن این بحث که شاید این پدیده محصول بیگانه باشد، فارابی بود که با اعتقاد به هماهنگی بین عقل و دین، باب جدیدی به روی فلسفه اسلامی گشود. بابی که راه را برای فلاسفه بزرگ بعدی از جمله، ابن سینا، خواجه نصیر الدین طوسی، ملاصدرا و... هموار کرد. در میان اندیشمندان و فلاسفه غرب نیز رویکرد کانت، نقطه عطفی در موضوع رابطه عقل و دین است. کانت در بحث نقادی عقل محض نظری و عقل عملی به این نتیجه می رسد که ازعقل نظری نمی توان توقع داوری درباره مسایلی هم چون خدا، نفس، اختیار و جهان داشت و اما عقل عملی از نظر او راهی به سوی موضوع خدا می گشاید. این تحقیق با تکیه بر روش توصیفی، تحلیلی به بررسی دیدگاه های این دو فیلسوف و تطبیق تفاوت های میان آن دو در رابطه به عقل و دین پرداخته و به تفاوت های از قبیل: تفاوت درباره عقل نظری و عقل عملی و رابطه آنها با دین، تفاوت در رابطه عقل با خدا، تفاوت در راه وصول به سعادت و...اشاره دارد. عقل فعال در فلسفه فارابی جایگاه ویژه ای دارد، به گونه ای که مبدأ معرفت را در عقل و دین، فیض عقل فعال یعنی فرشته وحی، جبرئیل (ع) می داند و بر همین اساس معتقد است که عقل و دین ماهیتاً یکی هستند. در صورتی که کانت وحدت کامل بین عقل و دین را رد می کند و معتقد است از طریق عقل نظری به مسائلی مثل خدا، جاودانگی نفس و جهان نمی توان رسید. پس دیگر به دنبال مسائل فرعی مثل نبوت، قبر، قیامت و ملائکه نمی رویم. در راه رسیدن به سعادت، فارابی شناسایی کلی و عقلی سعادت را به عهده عقل نظری می گذارد در حالی که کانت نهایت کوشش عقل نظری را توجیهی عقلانی می داند برای این که به گونه ای عمل کنیم که گویی خداوند وجود دارد. در اعتقاد به خدا، فارابی به خدای عقلانی و کانت به خدای اخلاقی معتقد است.
تطورات مفهوم طبقه در اندیشه های مارکسیستی با تاکید برآراء رایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر قصد دارد پس از بررسی فشرده آراء مختلف در مود مفهوم طبقه به بررسی این مفهوم در مهمترین نحله متعلق به آن–نحله مارکسیستی– بپردازد. بنابراین این مقاله سه هدف اساسی را دنبال خواهد کرد: ابتدا یک نوع شناسی از مفاهیم کلی طبقه به تبعیت از اریک الین رایت ارائه می گردد، دوم به بررسی این مفهوم در اندیشه مارکس پرداخته می شود و در ادامه چهار نحله اساسی همرا با زیر مجموعه های هریک در نحله های گوناگون مارکسیستی مورد بررسی قرار می گیرد و در نهایت مدل رایت به عنوان یکی از متا خرین در این نحله مورد واکاوی قرار می گیرد و در پایان مدلی برای بررسی مفهوم طبقه ارائه می گردد.
دین و بررسی انتقادی مبانی جامعه شناسان در مطالعة آن (با محوریت نظریه فریزر، دورکیم، وبر و گیرتز)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با استفاده از الگوی «روش شناسی بنیادین» درصدد است مبانی و جهت گیری های فلسفی دخیل در نظریه های جامعه شناسی دین را بررسی کند. جامعه شناسان با تکیه بر اصول و مبادی نظری خاص، به تحلیل دین پرداخته و به جهت گیری هایی همچون نگاه ماده انگارانه به دین، محوریت انسان و منافع دنیوی او، استفاده از معرفت حسی و روش تجربی در تحلیل دین و درنهایت، بازکاوی منشأ دین و توجیه کارکردی آن ملتزم شده اند. جهت گیری های مزبور، تعارض جامعه شناسی و دین، تقلیل گرایی، تساهل و تسامح روش شناختی و نیز تقویت سکولاریزم و پلورالیزم مذهبی و اجتماعی و درپی آن، گردن نهادن به جنبش های مذهبی متکثر و متضاد را موجب شده است. این درحالی است که اگر جامعه شناسان در طرح نظریه های خود، به مبانی دیگری ملتزم می شدند بسیاری از پیامدهای معرفتی، اجتماعی و فرهنگی فرصت بروز نمی یافت و وضع مذهب در جامعة نوین به گونه ای دیگر رقم می خورد.
دوگانه فرد/جامعه در اندیشه دورکیم: دوگانهای کاذب یا واقعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از مقاله حاضر بررسی دوگانه فرد/جامعه در آثار امیل دورکیم جامعه شناس فرانسوی است. به عبارت دیگر آنچه این مقاله دنبال می کند همان پروبلماتیکی است که وی در مقدمة نخستین اثر جامعه شناختی اش یعنی تقسیم کار با عنوان بررسی رابطه فرد وجامعه بیان می دارد. در این مقاله تلاش می شود که نشان دهیم تحلیل دورکیم در مورد رابطه فرد/ جامعه ورای این دوگانه می رود. دورکیم با تاکید بر مفهوم فردگرایی اخلاقی و گزاره های اخلاقی کانت، اولاً بر ذات گرایی پیش از خود در آثار اسپنسر، کنت، اقتصاد دانان فایده گرا و روانشناسان حمله میکند و ثانیاً تلاش میکند مفهومی از فردگرایی را بسط و توسعه دهد که نه در تقابل با جامعه بلکه در درون جامعه معنادار است. بدین ترتیب با توجه به این که جامعه از نظر دورکیم یک هستی اخلاقی است تلاش می شود که تلقی ای از فردگرایی ارایه شود که نه بر فرد خودمختار استوار باشد و نه بر فرد اقتصادی، بلکه در عوض بر فردگرایی اخلاقی موجود در جامعه بنا نهاده شده باشد. دورکیم درنهایت نیروی اجتماعی موثر دربسط فردگرایی اخلاقی را درجامعه مدرن، تربیت یا همان آموزش وپرورش می داند.
جهانی شدن سیاست و چالش “دولت سرزمینی” وبر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم جهانی شدن در زمینه سیاست به مجموعه فرآیندهای پیچیده ای می گویند که به موجب آن دولت های ملی به نحو فزاینده ای به یکدیگر مرتبط و وابسته می شوند. در دوره جهانی شدن، که دوره فراتر رفتن از سرزمین های ملی است و انسان ها برحسب توانمندی های اطلاعاتی، از حاشیه خارج و به متن جهانی شدن وارد می شوند و تکثرگرایی زمینه بیشتری پیدا می کند؛ دولت ها از شکل سرزمینی و محدود به یک موقعیت ژئوپولیتیکی خاص و ثابت، خارج شده و الگوهای رفتاری آنها نیز (به ویژه اقتصادی) فقط تابع موقعیت جغرافیایی سرزمینی مشخص نیست. جهانی شدن با نظم دهی مجدد به زمان و مکان، سرزمینی بودن روابط بین الملل سنتی را تغییر می دهد و دیگر به گره خوردن ساختارهای اقتدار با بازیگران سرزمینی نیازی نیست. دولت ملی ابزار مؤثری برای حاکمیت بر قلمرو خاص است و جهانی شدن فرآیندی متکی به قلمرو فراملی است که حاکمیت سرزمینی را با چالش مواجه می کند.
موضوع این جستار، این است که متأثر از جهانی شدن سیاست، امروزه «دولت سرزمینی» کاملاً منطبق بر ویژگی های کلاسیک نظریه دولت سرزمینی ماکس وِبِر نیست؛ البته باید تغییرات به وجود آمده در این پدیده در طول قرن کنونی را در نظر گرفت. برای توضیح این موضوع ابتدا همگام با شناخت گونه آرمانی «دولت پساسرزمینی»، ویژگی های آن را با گونه «دولت سرزمینی» وبری در ابعاد جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی، سازمانی و حقوقی، مقایسه می کنیم؛ سپس از دریچه این دو گونه، نگاهی به تغییرات صورت گرفته در دولت معاصر ایران، در جهان جهانی شده می افکنیم. این پژوهش بر اهمیت ویژگی جهانی شدن و تغییرات آن تأکید دارد که پدیده دولت سرزمینی از سر می گذراند.
عوامل اجتماعی مؤثر در پیدایش کجروی و جرم از دیدگاه ابن خلدون(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر می کوشد مؤثرترین عوامل اجتماعی جرم از دیدگاه ابن خلدون را با نگاهی به مهم ترین نظریه های جرم شناسی بررسی کند.
ابن خلدون از سویی به اختیار انسان باور دارد و از سوی دیگر، با پذیرفتن اجتماعی بودن انسان، تأثیر عوامل محیطی و اجتماعی را بر عملکرد او می پذیرد؛ ازاین رو، به عوامل گوناگونی همچون تجمل گرایی و تضاد منافع، بیداد حاکمان، سستی هم بستگی های اجتماعی، جنگ های داخلی و خارجی توجه دارد و این عوامل را سبب وقوع جرایم بی شماری، از جمله مفاسد اقتصادی، قتل، جرایم جنسی و شورش های اجتماعی می داند.
دیدگاه ابن خلدون در تحلیل عوامل اجتماعی جرم به نظریه های تلفیقی و ترکیبی نزدیک تر است؛ اما او تجمل گرایی و بروز تضاد میان شهرنشینان را زمینه ساز بسیاری از جرایم برمی شمارد و از میان همة عوامل اجتماعی جرم، توجه ویژه ای به دولت و مفاسد سیاسی و اقتصادی آن دارد.