پژوهش های فلسفی-کلامی
پژوهش های فلسفی - کلامی سال شانزدهم بهار 1394 شماره 3 (پیاپی 63) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
تشکیک در وجود از اصولی ترین مبانی حکمت متعالیه است ، این مسأله مبنای تبیین و اثبات مسائل متعدد فلسفی گردیده است به گونه ای که ملا صدرا بسیاری ابتکارات خود را در حوزه های مختلف فلسفی وامدار این مسأله است، یکی از مهمترین ابتکارات ملاصدرا در حوزه معرفت شناسی که تشکیک در آن نقش اساسی ایفا کرده است، مسأله اتحاد عالم ومعلوم است، حکماء پیش از صدرالمتالهین چون از مساله تشکیک در وجود غافل بوده اند مناط انواع ادراک را میزان تجرید مدرَک از ماده ولواحق آن می دانستد و تفاوت ادراکات را ناشی از تفاوت مقدار تجرید ماهیت از امور مغایر خود می دانستند؛ لکن صدرالمتالهین با رد نظریة تقشیر، تفاوت ادراکات را ناشی از تفاوت انحاء وجود مجرد می داند. درحکمت متعالیه ملاک معلومیت فقط بر اساس نظام تشکیکی وجود توجیه پذیر است وی با پذیرش وجود جمعی در نطام تشکیکی وجود قائل به انحاء وجود در طول یکدیگر برای یک ماهیت می شود که مستلزم حمل دیگری به نام «حمل حقیقه و رقیقه» است و بر همین اساس ملاک معلومیت براساس تأکد وجود است، هر چه میزان وجود از نطر تحصّل وفعلیت شدیدتر باشد میزان معلومیت آن بیشتر است و هر قدر وجود آن ضعیف تر باشد از میزان معلومیت آن کاسته می شود و نفس برای ادراک هر معلومی در مرتبه همان معلوم با آن متحد می گردد.
بررسی و تحلیل سیر معتزله پژوهی در قرن بیستم میلادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کشف و انتشار نسخه های خطی معتزله و در رأس آن ها دو کتاب «الانتصار» و «المغنی» در اوایل قرن بیستم میلادی، باعث شد مذهب معتزله که از قرن ها پیش مورد بی توجهی قرارگرفته بود، بار دیگر کانون توجه محققان قرار گیرد و در این راستا تحقیقات بی شماری در جهت معرفی اندیشه های معتزله انجام شود. در این مقاله، سیر معتزله پژوهی در قرن بیستم در سه مرحله ی زمانی بررسی می شود؛ مرحله اول، نیمه ی نخست قرن بیستم یعنی زمان انتشار کتاب «الانتصار» و سایر تحقیقاتی است که در پی آن صورت گرفت. مرحله دوم، آغاز دهه ی 60 تا اواخر دهه ی 80 میلادی است که سرآغاز و نقطه ی عطف آن، کشف «المغنی» قاضی عبدالجبار در یمن است که به دنبال آن نسخه های خطی دیگری از عبدالجبار و سایر متقدمان معتزله منتشر شد و تحقیقات متعددی نیز ناظر بر آراء عبدالجبار نگاشته شد. مرحله ی سوم نیز دو دهه ی پایانی قرن بیستم با ویژگی افزایش گستره ی موضوعی تحقیقات است.
فرایند معناجویی زندگی و نقش آن در ایجاد حیات اجتماعی مؤمنانه «از منظر جهان بینی اسلامی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین ماهیت و الگوی مناسبات میان فرد و جامعه، یکی از مباحث بنیادین علوم اجتماعی است که قدمتی طولانی دارد. محقق امیدوار است که در پرتو این تحقیق، به تبیین چگونگی اتخاذ «رویکردی مؤمنانه به حیات اجتماعی از سوی کنشگر، در پرتو فرایند کشف معنای واقعی زندگی»، پرداخته و در این راستا الگوی مناسبی از مناسبات فرد و جامعه را تحصیل و ارائه کند. بدین منظور تحقیق حاضر به دو بخش تقسیم می شود. ابتدا جهت رسیدن به یک مفهوم عملیاتیِ روشن از عنوان تحقیق، به ترسیم چارچوب مفهومی بحث پرداخته و سپس به تبین« فرایند» معناجویی زندگی و نقش آن در ایجاد حیات اجتماعی مؤمنانه»، می پردازد و در پایان با توجّه به اثبات وجود فرایند معناجویی در انسانی، قرار گرفتن وی در قلمرو «حیاتی معنادار» و انطباق با آموزه ها و لوازم آن، در مقام نظر و عمل، تمهیدات لازم را خروج وی از تسلسل سئوالاتی از قبیل: «چگونه زیستن در حیات دنیوی در عین فنا پذیری آن » و نیز «اتخاذ رویکردی مؤمنانه به حیات اجتماعی» را فراهم می آورد. این واقعیت، ضرورت زندگی معنادار مبتنی بر معرفت وحیانی را اثبات می کند.
وجوه فردی و جمعى روایت حى بن یقظان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان رمزی حی بن یقظان («حی»، رمزی از عقل و «یقظان»، رمزی از خداوند) به گونه ای روایت شده است که می توان آن را به وجوه مختلف و حتی متفاوت تفسیر نمود. می توان برخی از این تفاسیر را چنین خلاصه کرد: الف) اثبات جاودانگی نفس ناطقه انسان؛ ب) نظریه پردازی دوگانه در باب ابتدای خلقت انسان؛ ج) بررسی رابطه میان فرد و اجتماع و ارائه این نظریه که منشأ جامعه فرد است؛ د) شرح غربت و تنهایی انسان. این دو تفسیر اخیر، بر اساس مقایسه رساله حیّ بن یقظان ابن طفیل با کتاب تدبیرالمتوحّد ابن باجّه صورت گرفته است. طی تفسیر اخیر، انسان موجودی گمشده در این جهان است که به دنبال پیدا کردن خویش است. اگر انسان بتواند خودش را پیدا کند می تواند به مراحل کامل انسانیت برسد. نکته مهم روایت حی ابن یقظان این است که انسان در جستجوی خویش، به اموری دست پیدا می کند که همگی وجوه اجتماعی دارند: تقلید اصوات و وضع لغت، اختراع لباس، تهیه مسکن، آماده ساختن وسایل و ابزار دفاعی مانند چوب دستی و نیزه، بهره گیری از حیوانات اهلی؛ کشف آتش و به کار بردن آن در پختن غذا و رفع نیازمندیهای دیگر، آگاهی انسان به اهمیت اعضا و جوارح خود و همچنین تشریح آنها و سرانجام کشف نقش اساسی قلب در ساختمان بدن که می تواند استعاره ای از وجود رهبر و ضرورت یا حاکم در جامعه باشد. در این مقاله، تلاش می شود تا به روش تحلیل فلسفی، و با تمرکز بر تفسیر داستان حی بن یقظان و مقایسه آن با سلامان و ابسال، به شرح غربت انسان پرداخته شود و وجوه اجتماعی آن نیز به بحث گذاشته شود.
نقش معرفتی عقل فعال و تأثیر آن بر مُثل نزد ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارسطو در تقابل با جایگاه معرفت شناسی مُثل، به طرح نظریه عقل فعال پرداخت. مشاییان بعد از ارسطو برداشتهای متعددی از عقل فعال نموده اند. ابن سینا عقل فعال را موجودی مجرد و مستقل از نفس معرفی نمود که در سلسله عقول در مرتبه آخر قرار دارد و صور عینی و علمی را به عالم ماده و نفوس افاضه می کند. عقل فعال صور ادراکی را به نفوس مستعد افاضه می کند، یعنی نفوسی که بواسطه طی مراتب تجرید حسی و خیالی و عقلی آماده پذیرش افاضه عقل فعال باشند. اما بعضی مبانی فکری ابن سینا مثل رابطه طولی میان مراتب ادراک، عرض انگاشتن علم، انکار اتحاد عاقل و معقول و نفی حرکت جوهری با این رویکرد معرفتی تقابل دارند و ناقض تجریدند، لذا معرفت چیزی جز افاضه عقل فعال نیست. لازمه این سخن، پذیرش وجود معقولات به نحو مستقل نزد عقل فعال و به تعبیری پذیرش مثل در بعد معرفتی است که محل انکار ابن سینا است. بنابراین عقل فعال ارسطو که در تقابل با مُثل شکل گرفته بود، در ادامه مسیر فلسفه دوباره به دامن نظریه مثل باز می گردد.
تبیین مفهوم «عرش» و «کرسی» بر مبنای علم بلامعلوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله مباحثی که در آیات ذکر شده و روایات منظور از آن را «علم الهی» بیان کرده اند، «عرش و کرسی» است. علم الهی - نیز بر اساس روایات دیگری- «علم بلا معلوم» معرفی شده است؛ علم بلا معلوم، علم ذاتی است که نافی اضافی بودن صفت علم است، نتیجه ی مهمی که در پس آن نهفته شده، عدم تقیید و تحدید علم الهی به معلوم می باشد که کاشفیت اتم این علم را در پی دارد.
یکی از مسائل مهم که در پرتو این نظر مورد تبیین قرارمی گیرد، مسئله ی « عرش و کرسی» است. روشن است که کرسى خدا که آسمانها و زمین را در برگرفته است، چیزى نیست که مادی باشد، واضح است که منظور از عرش در آیات شریفه، تخت نیست.
بر مبنای روایات، مراد از عرش و کرسى، علم است. و منظور از وسعت و گستردگى آنها هم، احاطه علمى آن دو بر آسمانها و زمین می باشد. وجه اشتراک آنها در این است که، عرش و کرسى هر دو از بزرگترین غیبها یعنى هر دوى آنها علم حقیقى اند و غیب بوسیله آنها معلوم و شناخته مى شود. امّا تفاوت آن دو این است که: کرسى، علم به عالم شهادت است پیش از مرتبه ایجاد آن، امّا عرش، هم علم به عالم شهادت و هم علم به غیر آن است، از امورى که کرسى کاشف و شامل آن نیست.
گورو در رساله های اوپانیشاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله می کوشیم ضمن بیان مقدمه ای کوتاه پیرامون اوپانیشادها و طرح بسیاری از مسائل فلسفی-عرفانی، قلمرو معنایی گورو، اقسام گورو، اوصاف شاگرد و گورو، آداب و تعالیم گورو و نقش آن در منازل سلوک را در تفکر عرفانی اوپانیشادها بحث و بررسی کنیم. پر واضح است که در فلسفه و ادبیات عرفانی شرق یکی از سنن هندویی که در آن حضور گورو بسیار پررنگ است اوپانیشادها می باشد. تا آنجا که اگر بگوئیم اوپانیشادها، رساله هایی پیرامون گفتگوی شاگردان با گورو است سخنی به گزاف نگفته ایم.
در فلسفه ی ودایی، گورو به مثابه ی هر یک از خدایان سه گانه هندویی یعنی برهما، شیوا و ویشنو تصویر شده است. در این متون، گورو بیشتر جنبه عینی دارد. از این رو، اغلب از آن به برهما و ریشی تعبیر می شود، یعنی پیشوایان دینی که حقایق ازلی و اسرار مربوط به آیین قربانی را به نومریدان تعلیم می دهند. اما در تفکر عرفانی اوپانیشادها گورو گاهی جنبه عینی و گاهی جنبه ذهنی دارد. جنبه عینی گورو همان دهیرا و انسان نامشوّش است. این در حالی است که جنبه ذهنی گورو به مرشدی معنوی و راهنمایی درونی اطلاق می شود که پس از طی منازل سلوک در ژرفای وجود نومرید اهل سلوک به ظهور می رسد و هدایت او را بر عهده می گیرد.