مطالعات روان شناسی بالینی
مطالعات روان شناسی بالینی سال چهارم پاییز 1393 شماره 16 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
مقدمه: تحقیقات نشان می دهد که گروههای مختلف افراد بعضا از لحاظ سلامت روان در سطح پایین تر از عادی می باشند. از این رو به نظر می رسد که افراد مبتلا به وابستگی مواد نیز از لحاظ کارکردهای سلامت روان دچاره مخاطره هستند.
هدف: هدف تحقیق حاضر تعیین اثر بخشی برنامه آموزش تاب آوری بر سلامت روان افراد مبتلا به وابستگی مواد در کانون توسکای شهر تهران می باشد.
روش: این تحقیق جزء تحقیقات کاربردی بوده و روش این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی است. جامعه ی آماری شامل کلیه ی نوجوانان و جوانان پسر مبتلا به وابستگی مواد کانون توسکا که در برنامه ی 28 روزه ایمان مدار- پرهیز مدار تحت درمان بوده اند، می باشد.حجم نمونه ی مورد نظر شامل 42 نفر می باشد که به صورت تصادفی ساده انتخاب شده اند. ابزار های مورد استفاده در این تحقیق پرسشنامه های سلامت عمومی (GHQ28) و پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون می باشند که بر اساس آن، آزمونها به صورت گروهی انجام شده است.
یافته ها: یافته های تحقیق حاضر نشان می دهد که آموزش تاب آوری بر سلامت روان افراد مبتلا به وابستگی مواد درکانون توسکا موثر است (01/0>p ).
نتیجه گیری: نتیجه تحقیق حاضر نشان می دهد که آموزش تاب آوری بر بهبود سلامت روان افراد مبتلا به وابستگی مواد نقش مهم و تعیین کننده ای دارد. بدین معنا که آموزش تاب آوری باعث افزایش سلامت روان افراد مبتلا به وابستگی مواد می شود. بر اساس یافته های پژوهش پیشنهاد می شود که به افراد مبتلا به وابستگی مواد آموزش تاب آوری داده شود. همچنین به نظر می رسد که یافته های تحقیق حاضر می تواند در برنامه ریزی های پیشگیری، آموزشی و بهداشت روانی افراد مبتلا به وابستگی مواد موثر باشد.
اثربخشی درمان خود متمایز سازی بر میزان ابراز وجود دانشجویان دختر دانشگاه علامه طباطبایی تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی درمان خودمتمایزسازی بر ابراز وجود دانشجویان دختر دانشگاه علامه طباطبایی تهران بوده است این پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بوده است. از میان دانشجویان دختر سال اول در مقطع کارشناسی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی، 20 نفر به عنوان نمونه انتخاب و در دو گروه 10 نفره، یک گروه به عنوان گروه آزمایش و یک گروه به عنوان گروه کنترل، جایگزین شدند. آموزش خودمتمایزسازی به مدت 8 جلسه برای گروه آزمایش اجرا گردید. گروه کنترل، هیچ مداخله ای دریافت نکرد.داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس، تجزیه و تحلیل آماری شدند. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که درمان خود متمایز سازی بر افزایش میزان ابراز وجود موثر بوده است (01/0 P<). به طور کلی می توان به این نتیجه رسید که درمان خودمتمایزسازی میزان ابراز وجود شرکت کنندگان را افزایش می دهد.
مقایسه بازشناسی عواطف چهره ای در خرده ریخت های اسکیزوفرنی و ارتباط آن با علائم مثبت و منفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقص در بازشناسی عواطف چهره ای از جمله مشکلات برجسته ی بیماران اسکیزوفرن می باشد با این وجود اطلاعات اندکی در خصوص چگونگی این نقص در زیر گروه های اسکیزوفرن موجود می باشد. از این رو هدف پژوهش حاضر، مقایسه بازشناسی جلوه های عواطف چهره ای بین سه زیر گروه اسکیزوفرن پارانوئید، آشفته و باقیمانده و نیز ارتباط آن با علائم مثبت و منفی این بیماران می باشد. پژوهش حاضر توصیفی و از نوع علی مقایسه ای می باشد. به شیوه نمونه گیری در دسترس و بر اساس تشخیص روانپزشکی، مصاحبه بالینی و ملاک های ورود و خروج، 60 بیمار مبتلا به اسکیزوفرن در بیمارستان رازی شهر تهران انتخاب شدند (19 بیمار پارانوئید، 21 بیمار آشفته، 20 بیمار باقیمانده). ابزارهای پژوهش شامل آزمون بازشناسی عواطف چهره ای و مقیاس علائم بالینی PANSS بود. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس یک راهه و آزمون های تعقیبی، و نیز آزمون همبستگی غیرخطی ایتا استفاده شد. نتایج نشان داد که عملکرد بیماران آشفته در مقایسه با دیگر زیرگروه ها در بازشناسی عواطف چهره ای ضعیف تر می باشد و پس از آن به ترتیب بیماران نوع پارانوئید و باقیمانده بیشترین نقص را داشتند. بعلاوه نقص در بازشناسی با علائم منفی بیماران رابطه ی معنادار داشت. به طورکلی، شدت نقص بازشناسی عواطف چهره ای در بین زیرگروه های مختلف بیماران اسکیزوفرنی متفاوت می باشد.
مقایسه گروه درمانی به دو شیوه عقلانی- عاطفی- رفتاری و معنادرمانی در کاهش افسردگی بیماران مالتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه کاهش میزان افسردگی بیماران مالتیپل اسکلروزیس[1] (ام. اس) به دو شیوه ی معنادرمانی و درمان عقلانی- عاطفی- رفتاری انجام شد.
روش: برای آزمون اثربخشی این دو شیوه در کاهش میزان افسردگی، سه گروه دوازده نفری از بیماران ام. اس. در مرکز جامع سینا برگزیده شدند و به شیوه ی تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه جایگزین شدند. گروه های آزمایش در نشست های گروهی عقلانی- عاطفی- رفتاری و معنادرمانی شرکت کردند و گروه گواه از فرایند درمان دور نگه داشته شد. سنجش میزان افسردگی به وسیله پرسشنامه افسردگی بک، سه بار(پیش آزمون، پس آزمون، و آزمون پیگیری) انجام شد. برای تحلیل داده های گردآوری شده از تحلیل واریانس یک راهه برای نمره های افتراقی و آزمون شفه بهره گرفته شد.
نتایج: برایند این پژوهش گویای سودمندی هر دو شیوه در کاهش افسردگی بیماران و ماندگاری این نتیجه پس از سه ماه بود. افزون بر آن که معنادرمانی در کاهش افسردگی سودمندتر از درمان عقلانی-عاطفی-رفتاری بوده است. بر این اساس پیشنهاد می شود برای درمان افسردگی بیماران ام. اس. از هر دو روش به ویژه روش معنادرمانی گروهی بهره گرفته شود.
کلید واژه ها:"" افسردگی، بیماری مالتیپل اسکلروزیس (ام. اس)، درمان عقلانی- عاطفی- رفتاری به شیوه ی گروهی، معنا درمانی گروهی ""
اثر بخشی مدل پیشگیری از بازگشت بر پایه ذهن آگاهی ( MBRP) در پیشگیری از بازگشت و افزایش مهارت های مقابله ای در افراد وابسته به مواد افیونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه:این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی مدل پیشگیری از بازگشت بر پایه ذهن آگاهی (MBRP) در پیشگیری از بازگشت و افزایش مهارت های مقابله ای در افراد وابسته به مواد افیونی انجام شده است.
روش: در یک طرح شبه آزمایشی 24 نفر مراجع با تشخیص اختلال سوء مصرف مواد افیونی که دوره سم زدایی را با موفقیت به پایان رسانده بودند، با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای در دو گروه آزمایشی و گواه ( هر گروه 12 نفر) تقسیم شدند. گروه آزمایشی به مدت هشت هفته و هر هفته یک جلسه گروهی تحت آموزش قرار گرفتند و گروه گواه در طول این مدت هیچ درمانی دریافت نکردند. آزمودنی های پژوهش توسط پرسشنامه مهارت های مقابله ای با سوء مصرف الکل (که برای سوء مصرف مواد نیز کارایی بالایی دارد) و نیز آزمایش مورفین پیش از شروع درمان، تصادفی در طی درمان، پس از درمان و پس از اتمام مرحله پیگیری سه ماهه، مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از آزمون های تجزیه و تحلیل کواریانس چند متغیری (MANCOVA)، تجزیه و تحلیل کواریانس تک متغیری (ANCOVA) و خی دو استفاده شد.
یافته ها: نتایج آزمون های تجزیه و تحلیل کواریانس چند متغیری و تجزیه و تحلیل کواریانس تک متغیری نشان داد که تفاوت معنی داری بین دو گروه در افزایش مهارت های مقابله ای در مرحله پس آزمون و پیگیری وجود دارد. همچنین نتایج آزمون خی دو نشان داد که تفاوت معنی داری بین فراوانی بازگشت در دو گروه وجود دارد.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که آموزش مدل پیشگیری از بازگشت بر پایه ذهن آگاهی (MBRP) در پیشگیری از بازگشت به اعتیاد و افزایش مهارت های مقابله ای مؤثر است
بررسی اثربخشی توانبخشی شناختی در بازسازی کارکردهای اجرایی بیماران وسواسی جبری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: یکی از رویکرد های درمانی جدید که اثر بخشی آن قابل بررسی است، توان بخشی شناختی و تلاش در جهت ترمیم نقایص شناختی است.
هدف: هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی توانبخشی شناختی در بازسازی کارکردهای اجرایی بیماران وسواسی جبری بود.
روش: روش پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. در این پژوهش حجم جامعه 300 نفر بیمار وسواسی جبری است که از بین آنها نمونه ای متشکل از 30 نفر (15 نفر گروه آزمایشی و 15 نفر گروه کنترل بودند) که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده های پژوهش از طریق سه آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین، آزمون رنگ واژه استروپ و خرده مقیاس فراخنای ارقام معکوس وکسلر جمع آوری شد. و داده ها با استفاده از روش های آماری توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: یافته ها نشان داد که برنامه توانبخشی در بهبود مفهوم سازی و انعطاف پذیری ذهنی تاثیر مثبتی دارد (01/0> P). همچنین برنامه توانبخشی در بهبود آغازگری و طرح پذیری ذهنی افراد تاثیر دارد یعنی برنامه توانبخشی بر روی کاهش زمان پاسخگویی در کارت های یک، دو و سه تاثیر مثبتی داشته است به عبارت دیگر این برنامه توانبخشی بر روی گروه آزمایش در متغیر بهبود آغازگری و طرح پذیری تاثیر قابل توجهی داشته است ( 01/0 > P). یافته ها همچنین نشان داد که این برنامه توانبخشی در بازداری پاسخ تاثیری ندارد (05/0P<). این طرح همنچنین حافظه شنیداری بیماران وسواسی جبری را بهبود بخشید. (01/0 > P) نتیجه گیری: به طور کلی در پژوهش حاضر برنامه توانبخشی شناختی مفهوم سازی، انعطاف پذیری ذهنی، آغازگری و طرح پذیری و حافظه شنیداری بیماران وسواسی جبری را بهبود بخشیده اما در بازداری پاسخ تاثیر مثبتی نمی گذارد، بنابراین توانبخشی شناختی در بازسازی کارکرد های اجرایی بیماران وسواسی جبری موثر است
ارتباط ادراک رفتار والدین با طرحواره های ناکارآمد اولیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقیقات بسیاری بر نقش رفتار پدر و مادر بر شکل گیری مشکلات شناختی و عاطفی فرزندان تأکید کرده اند، بر این اساس هدف پژوهش حاضر تعیین ارتباط بین ادراک پیوند والدینی با طرحواره های ناکارآمد اولیه فرزندان بود.روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بود، جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان عادی و دانشجویان مراجعه کننده به مرکز مشاوره دانشگاه بوعلی سینای شهر همدان در سال 1392 بود. در این پژوهش از دو نمونه بالینی و غیر بالینی استفاده شد که تعداد آن 203 نفر (نمونه بالینی 69 نفر و نمونه غیر بالینی 134 نفر) بود. جهت انتخاب نمونه بالینی از روش نمونه گیری در دسترس و برای نمونه غیر بالینی از نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای استفاده شد. در این پژوهش از دو پرسشنامه ارتباط والدینی پارکر و پرسشنامه فرم کوتاه طرحواره یانگ استفاده شد. نتایج پژوهش حاکی است بین ادراک مراقبت والدین(پدر و مادر) طرحواره های ناکارآمد اولیه رابطه منفی و معنی دار و بین ادراک محافظت بیش از حد والدین با طرحواره های ناکارآمد اولیه رابطه مثبت و معنی دار وجود داشت(05/0P<).همچنین نتایج نشان داد که بین ادراک رفتار والدین (مراقبت و محافظت بیش از حد) در گروه بالینی و غیربالینی تفاوت معنی دار وجود داشت. در مجموع یافته های پژوهش حاضر نشان داد رفتار والدین (مراقبت و محافظت بیش از حد) با شکل گیری طرحواره های ناکارآمد فرزندان ارتباط دارد، بنابراین می توان توجه متخصصان را به نحوه رشد شناختی افراد در تعامل با مراقبان اولیه و شکل گیری آسیب های شناختی بعدی رهنمون کرد
مقایسه تأثیر روش های آموزش دلگرم سازی، رفتاری و دارو درمانی بر مهارت های خودکنترلی در کودکان با اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه ی اثر روش های آموزش دلگرم سازی مبتنی بر نظریه ی آدلر، آموزش رفتاری مبتنی بر نظریه ی بارکلی و دارودرمانی بر مهارت های خودکنترلی در کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی است. جامعهآماریپژوهشحاضرعبارتازکلیه والدین کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی که به درمانگاه کودک و نوجوان بیمارستان روان پزشکی روزبه شهر تهران مراجعه کرده و فرزندان آن ها بر اساس تشخیص روان پزشک و بر اساس پرسش نامه تشخیصی علایم اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی کانرز این اختلال را دارا می باشند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 40 نفر از والدین (پدران و مادران) کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی مراجعه کننده به این درمانگاه برای پژوهش حاضر انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل قرار گرفتند. پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه اندازه گیری خود کنترلی کندال و ویلکاکس می باشد. نتایج تحلیل آماری داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس و نمرات Fنشان داد که به طور کلی بین اثربخشی سه روش مورد مطالعه در افزایش مهارت خودکنترلی کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی تفاوت معنادار وجود دارد، 09/ 10= F.بر این اساس می توان نتیجه گرفت که روش های آموزش دل گرم سازی والدین بر اساس نظریات آلفرد آدلر و روش آموزش رفتاری والدین بر اساس نظریات راسل بارکلی بر افزایش مهارت خودکنترلی کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی تأثیر دارد.