مطالعات روان شناسی بالینی
مطالعات روان شناسی بالینی سال نهم تابستان 1398 شماره 35 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
این مقاله دارای دو بخش اصلی است. در بخش نخست به معرفی اُلگوی «پارادایم های زناشویی» (ویلوگبی و همکاران، 2015) پرداخته شده است. در این مفهوم پردازی، تمام باورهای فرد (زن یا مرد) درباره ازدواج و زندگی زناشویی را می توان در 2 حیطه متمایز دسته بندی نمود: «باورهای مربوط به متأهل شدن» و «باورهای مربوط به متأهل ماندن». «باورهای مربوط به متأهل شدن» نمایشگر باورهای فرد درباره «ازدواج» و اهمیت و جایگاه آن در زندگی، و همچنین دیدگاه کلی نسبت به نحوه انجام آن است. این باورها مشتمل بر سه بُعد متمایز است: «زمان بندی زناشویی» (دیدگاه فرد درباره زمان بندی ایده آل و موردانتظار برای ازدواج، طول موردانتظار عشقبازی ها)، «برجستگی زناشویی» (باورهای فرد در زمینه اهمیت نسبی و اهمیت کلی ازدواج و متأهل شدن)، و «بافتار زناشویی» (باورها و نگرش های فرد درباره بافتاری که ازدواج باید در آن اتفاق اُفتد). «باورهای مربوط به متأهل ماندن» نمایانگر باورهای فرد درباره ماهیت و شیوه های مدیریت زندگی زناشویی است. این باورها نیز دارای سه بُعد متمایز می باشند: «فرآیندهای زناشویی» (باورهای مبنی بر اینکه فرآیند ازدواج باید چگونه باشد، شامل باورهایی درباره نقش های جنسیتی (نقش های زناشویی)، باورهای درباره تلاش برای ساختن زندگی زناشویی (کوشش های زناشویی)، و سایر فرآیندهای رابطه ای در امر ازدواج)، «مرکزیت زناشویی» (مشتمل است بر باورهایی درباره اهمیت نقش زناشویی/همسری در رابطه با سایر نقش هایی که یک فرد بزرگسال متأهل ایفا می نماید)، و «ماندگاری زناشویی» (باورهایی مبنی بر تعهد به ازدواج و پذیرفتنی بودن طلاق). در بخش دوم، به بررسی «پارادایم-های زناشویی» در میان جوانان ایرانی (مرد و زن) و مقایسه های بین جنسیتی شش بُعد آن پرداخته شده است. نمونه پژوهش مشتمل بر 644 دانشجو (323 زن و 321 مرد) بود که با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای (طبقات: جنسیت، دانشگاه ها، مقاطع تحصیلی) در پژوهش وارد شدند. برای اندازه گیری پارادایم های زناشویی، از «مقیاس پارادایم های زناشویی» (MPS) (ویلوگبی و هال، 2015) استفاده گردید. یافته های پژوهش نشان دادند که
مدل یابی معادلات ساختاری راهبردهای مقابله ای دانشجویان بر اساس سبک های دلبستگی با واسطه گری سبک های فرزندپروری، آسیب های دوران کودکی و طرح واره های ناسازگار اولیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای اینکه بتوانیم یک نظام آموزشی اثربخش داشته باشیم می بایست به مسائل روانی دانشجویان توجه داشته باشیم. استرس و تنش یکی از عوامل موثر بر بهداشت روانی و مخل عملکرد تحصیلی دانشجویان می باشد، که به منظور ایجاد یک آموزش کارآمد می بایست به منابع آن و روشهای مقابله با آن توجه شود. هدف پژوهش حاضر، تدوین مدل ساختاری راهبردهای مقابله ای بر اساس سبک های دلبستگی با واسطه گری سبک های فرزندپروری، تجارب آسیب رسان کودکی و طرحواره های ناسازگار اولیه در دانشجویان بوده است. نمونه آماری این پژوهش 300 نفر از دانشجویان دانشگاه علامه طباطبائی بوده اند که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شده اند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل فرم کوتاه پرسشنامه راهبردهای مقابله ای اندلر و پارکر ۱۹۹۰، سبک های دلبستگی بزرگسالان هازن و شیور (AAI)، شیوه های فرزندپروری والدینی ادراک شده (EMBU-S)، طرح واره ها ناسازگار اولیه و آسیب های دوران کودکی بوگلاس بریمنر ۲۴ بوده اند. برای ارزیابی مدل پیشنهادی ازروش مدل معادلات ساختاری و نرم افزار Amos استفاده شده است. نتایج بررسی نشان داده که شاخص های برازش مدل مفهومی تحقیق بپس از اصلاحات جزئی در سطح قابل قبولی بوده اند و مدل ارزیابی شده با داده ها برازش خوبی داشته است. و طبق ضرایب رگرسیونی بدست آمده متغیرهای سبک های فرزند پروری، طرح واره های ناسازگار اولیه و آسیب های دوران کودکی نقش میانجی را بین سبک دلبستگی و سبک های مقابله ای داشته اند.
مقایسه کارآمدی رفتار درمانی شناختی با یا بدون تکنیک های فراشناختی و زولپیدم 10 میلی گرم بر شناخت ها و فراشناخت های ناکارآمد در افراد مبتلا به اختلال بی خوابی مزمن: طرح تک موردی چند خط پایه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر، مقایسه ی کارآمدی رفتار درمانی شناختی با یا بدون تکنیک های فراشناختی و زولپیدم 10 میلی گرم بر شناخت و فراشناخت های ناکارآمد در افراد مبتلا به اختلال بی خوابی مزمن بود. روش شناسی: طرح پژوهش حاضر شامل طرح تک موردی با خطوط پایه ی چندگانه می باشد. پس از مصاحبه ی تشخیصی، شش بیمار مبتلا به اختلال بی خوابی مزمن که دارای ملاک های ورود به پژوهش بودند به طور تصادفی به سه گروه شامل رفتار درمانی شناختی، رفتار درمانی شناختی با تکنیک های فراشناختی و درمان دارویی تقسیم شدند. تمامی بیماران 6 مرتبه با استفاده از نسخه ی 10 ماده ای پرسش نامه باورها و نگرش های ناکارآمد درباره ی خواب و پرسش نامه ی فراشناخت ها، مورد سنجش قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده از تفسیر فراز و فرود متغیرها در نمودار، اندازه ی اثر و بهبودی تشخیصی استفاده شد. یافته ها: افزودن تکنیک های فراشناختی به رفتار درمانی شناختی، می تواند کارآمدی آن را درمورد درمان اختلال بی خوابی مزمن افزایش دهد. اندازه ی اثر مداخله ها نشان می دهد که رفتار درمانی شناختی با تکنیک های فراشناختی دارای بیش ترین اثر بر فراشناخت های ناکارآمد بود. هر دو درمان روان شناختی توانستند باورها و نگرش های ناکارآمد درباره ی خواب را کاهش دهند. درمان دارویی به خصوص در مراحل پیگیری 1 و 3 ماهه نتوانست کارآمدی بالایی داشته باشد. نتیجه گیری: افزودن تکنیک های فراشناختی به استاندارد طلایی حوزه ی درمان اختلال بی خوابی، منجر به افزایش کارآمدی درمان شد. این نتایج حتی سه ماه پس از پایان درمان، تداوم داشت.
تدوین مدل سبب شناسی اختلال اضطراب اجتماعی نوجوانان بر اساس مولفه های حساسیت اضطرابی، تنظیم هیجانی منفی و سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی و دوسوگرا با نقش میانجی راهبرد مقابله هیجان مدار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تدوین مدل سبب شناسی اختلال اضطراب اجتماعی نوجوانان بر اساس مولفه های حساسیت اضطرابی، تنظیم هیجانی منفی و سبک دلبستگی نا ایمن اجتنابی و دوسوگرا با نقش میانجی راهبرد مقابله ای هیجان مدار بود. طرح پژوهشی، همبستگی و به شیوه معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان دوره ی متوسطه مدارس سطح شهرستان خرم آباد در سال تحصیلی 97-1396 بود که تعداد 1200 نفر از آن ها به صورت نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب گردیدند. پس از تکمیل پرسش نامه ی اختلال اضطراب اجتماعی و غربال گری آن، تعداد 266 نفر( 136 پسر و 130 دختر)، مستعد این اختلال تشخیص داده شدند. سپس داده های به دست آمده وارد مدل مفروضه معادلات ساختاری گردید. به منظور تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده از نرم افزار آموس24 استفاده شد تا به وسیله مقایسه ماتریس واریانس-کورایانس مشاهده شده (مدل پیش فرض) با ماتریس واریانس-کواریانس بازتولید شده، توانایی مدل را در پیش بینی متغیر ملاک و نیز برازش خود برآورد کند. نتایج تحلیل مدل نشان داد متغیرهای پیش بین تنظیم هیجانی منفی( سرکوب) و سبک دلبستگی ناایمن دوسوگرا به صورت مستقیم و غیرمستقیم با میانجی گری راهبرد مقابله هیجان مدار بر اختلال اضطراب اجتماعی در نوجوانان دارای تاثیر معنادار بودند. همچنین راهبرد مقابله هیجان مدار دارای تاثیر مستقیم بر اختلال اضطراب اجتماعی بود. متغیر حساسیت اضطرابی دارای تاثیر مستقیم معنادار بوده ولی تاثیر غیرمستقیم آن معنادار نبود. همچنین تاثیر مستقیم و غیرمستقیم سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی بر اختلال اضطراب اجتماعی معنادار نبود.
تاثیر آموزش خود شفقتی بر تصویر بدنی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان سینه بدون متاستاز تحت شیمی درمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دریافت تشخیص سرطان سینه و درمان آن رویدادی استرس زا می باشد و بر جنبه های گوناگون سلامت روان اثر می گذارد از آن-جمله تصویر بدنی و کیفیت زندگی را می توان مطرح کرد. از این رو هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش خودشفقتی بر تصویر بدنی و کیفیت زندگی در زنان مبتلا به سرطان سینه بدون متاستاز تحت شیمی درمانی بود. طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه بود. به صورت دردسترس با مراجعه به مطب پزشکان آنکولوژیست و بیمارستان آیت الله خوانساری در شهر اراک در سال 1397، 20 زن (با توجه به ملاک های ورود) انتخاب شده و به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. شرکت کنندگان به عنوان پیش آزمون به پرسشنامه های تصویر بدنی در بیماران مبتلا به سرطان سینه و کیفیت زندگی پاسخ دادند. گروه آزمایش به طور گروهی خودشفقتی را طی 8 جلسه 60 دقیقه ایی آموزش دیدند. در آخر، شرکت کنندگان هر دو گروه به عنوان پس آزمون به پرسشنامه های مذکور پاسخ دادند. نتایج نشان داد آموزش خودشفقتی با تاکید بر سه مولفه مهربانی با خود، اشتراکات انسانی و ذهن آگاهی بر بهبود تصویر بدنی اثر مثبت و معنادار داشته است همچنین بر اساس یافته ها، کیفیت زندگی زنان به ویژه در حیطه های جسمانی و روانی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه بعد آموزش افزایش مثبت و معناداری داشت. بر اساس یافته های حاصل، می توان نتیجه گرفت تدوین برنامه های آموزشی و درمانی مبتنی بر خودشفقتی می تواند به سلامت روان و کیفیت زندگی مبتلایان به سرطان کمک نماید.
مقایسه تاثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) با درمان شناختی-رفتاری (CBT) بر افسردگی دانشجویان با توجه به سطح تحول روانی-معنوی آنها؛ (مطالعه مورد منفرد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افسردگی، یکی از شایع ترین اختلالات روانی بوده و انتخاب شیوه های درمانی مناسب آن از اهمیت بالایی برخوردار است. با توجه به نقش معنویت در افسردگی و روش های درمان آن، این پژوهش سعی دارد نقش سطح تحول روانی-معنوی افراد را در اثربخشی درمان شناختی رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد مورد مقایسه قرار دهد. بدین منظور از بین دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس تعداد 8 نفر مبتلا به افسردگی اساسی به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و بر اساس پرسشنامه سطح تحول روانی-معنوی (جان بزرگی، 1391) به دو گروه 4 نفری با سطح تحول روانی-معنوی بالا و سطح تحول روانی-معنوی پایین تقسیم شده، و سپس افراد هر سطح تحول روانی-معنوی، بطور تصادفی در دو گروه 2 نفری آزمایشی (درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، و درمان شناختی-رفتاری) قرار گرفتند. نمرات افسردگی مراجعان قبل، حین و بعد از درمان، و همچنین پیگیری، با استفاده از درصد بهبودی و اندازه اثر مقایسه شد. نتایج بدست آمده نشان داد هر دو درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شناختی رفتاری بر کاهش افسردگی موثر بوده ولی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش افسردگی افراد با سطح تحول روانی-معنوی پایین، اثرگذاری بیشتری دارد و درمان شناختی-رفتاری در کاهش افسردگی افراد با سطح تحول روانی-معنوی بالا اثربخشی بیشتری دارد. بنابراین بنظر می رسد توجه به سطح تحول روانی-معنوی مراجعان در انتخاب رویکرد درمانی از اهمیت فراوانی برخوردار است.
اثربخشی برنامه حافظه فعال واج محور بر حافظه فعال شنیداری و دیداری در دانش آموزان نارساخوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف و نوآوری: حافظه فعال نقش تعیین کننده ای در عملکرد تحصیلی دانش آموزان با ناتوانی در خواندن دارد. با این وجود پژوهش های آموزشی انجام شده یافته های متفاوتی را از جهت سودمندی برنامه های موجود گزارش کرده اند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه آموزشی حافظه فعال ویژه ی دانش آموزان نارساخوان انجام شده است. این برنامه هر دو بعد شنیداری و دیداری حافظه فعال را مد نظر داشته است. روش شناسی: این پژوهش از نوع طرح های نیمه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری و گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان دوره ابتدایی با نارساخوانی مراجعه کننده به مراکز اختلالات یادگیری شهر تهران بود و نمونه شامل 30 نفر از آنان که به روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. گروه آزمایش 24جلسه آموزش حافظه فعال را دریافت کرد و گروه گواه هیچ برنامه آموزشی را دریافت نکرد. آزمون حافظه فعال برای کودکان (پیکرینگ و گثرکول، 2001؛ ترجمه ارجمندنیا، 1396) پیش از اجرای برنامه آموزشی، پس از آن، و همچنین دو ماه پس از پایان مداخله از هر دو گروه گرفته شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیری با اندازه گیری مکرر، تحلیل شدند. یافته ها و نتیجه گیری: یافته ها نشان دهنده تفاوت معنادار بین نمرات گروه آزمایش و گواه در پس آزمون و همچنین پایداری این تفاوت ها در آزمون پی گیری بودند و از این رو می توان سودمندی برنامه آموزشی حافظه فعال ویژه کودکان نارساخوان را در رشد توانایی حافظه فعال شنیداری و دیداری آنها، تایید کرد. اندازه اثرهای به دست آمده نیز نشان دهنده تاثیر مطلوب برنامه آموزشی بر ابعاد حافظه فعال بود.
پدیدارشناسی اهدای عضو در افراد داوطلب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: مرگ های زود هنگام در اثر بیماری های پیشرفته باعث از بین رفتن انسانهای زیادی می شود . تنها نقطه امید افرادی که از بیماریهای پیشرفته جسمی رنج می برند دریافت عضو جدید و بازگرداندن احتمال زندگی است. از این رو پژوهش حاضر با هدف مطالعه روانشناختی عمیق پدیده اهدای عضو توسط داوطلبان در سال 1396 انجام شد. روش تحقیق بر اساس ماهیت داده ها کیفی از نوع پدیدار شناسی توصیفی ، بر اساس هدف از نوع کاربردی و بر اساس نحوه گرد آوری اطلاعات توصیفی از نوع مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته بود. شرکت کنندگان را کلیه داوطلبان اهدای عضو ثبت نام کننده در کانون اهدای عضو ایرانیان تشکیل می داد که از بین آنها 14 نفر به صورت هدفمند و بر اساس قاعده اشباع انتخاب شدند. تحلیل مصاحبه ها با روش هفت مرحله ای کلایزی انجام شد. نتایج حاصل از بررسی یافته ها نشان داد که پدیدارهای آگاهی داوطلبان اهدای عضو را می توان در سه طبقه مضامین اصلی 1-آگاهی شامل اطلاعات درباره اهدای عضو و بینش نسبت به پدیده مرگ ، 2-باورهای بنیادین شامل باورهای عقلانی، باورهای انسان دوستانه، باورهای مذهبی، باورهای اخلاقی، باورهای هستی شناسانه، باور به توانمندی خود و برقراری عدالت در امکان زیستن ،3-عوامل اثر گذار بر باورهای بنیادین شامل باورهای خانواده، تعاملات خانواده، سختی ها و اثرات جامعه دسته بندی کرد.
اثربخشی برنامه آموزشی تحول مثبت نوجوانی بر مؤلفه های بهزیستی روانشناختی در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه تحول مثبت نوجوانی بر بهزیستی روانشناختی بود. روش: روش پژوهش، طرح آزمایشی به شیوه پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش کلیه دانش آموزان دختر مشغول به تحصیل در پایه نهم دبیرستان های دوره اول متوسطه دولتی شهر اراک در سال تحصیلی 97-1396 بود که از میان آن ها 60 نفر به صورت نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند و در گروه آزمایش( 30 نفر) و گروه کنترل( 30 نفر) به صورت تصادفی قرار گرفتند. در نهایت با توجه به معیارهای ورود و خروج از گروه آزمایش 7 نفر و از گروه کنترل 5 نفر کنار گذاشته شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف( نسخه 18 سؤالی) بود. گروه آزمایش طی 24 جلسه یک ساعته در برنامه آموزشی تحول مثبت نوجوانی شرکت نمودند. سپس پس آزمون و پس از گذشت 2 ماه پیگیری در مورد هر دو گروه انجام شد. برای بررسی نتایج از تحلیل کوواریانس چند متغیری استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد برنامه تحول مثبت نوجوانی باعث افزایش مؤلفه های بهزیستی روانشناختی( پذیرش خود، تسلط بر محیط، رابطه مثبت با دیگران، زندگی هدفمند، رشد شخصی و خودمختاری) در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل می شود. یافته ها پس از 2 ماه نیز پایدار بودند. نتیجه گیری: برنامه تحول مثبت نوجوانی می تواند برنامه عملی مناسبی برای افزایش مؤلفه های بهزیستی روانشناختی نوجوانان باشد و منتج به بهداشت روانی مثبت آنان گردد.