بیش از یک قرن از عمر صنعت نفت ایران ما می گذرد، ولی هنوز هم از لحاظ اقتصادی شدیداً وابسته به نفت و از نظر تکنولوژی صنایع نفتی نیازمند غرب هستیم. هنوز هم نمی دانیم که این ماده برای تاریخ و تمدن ایرانی ــ اسلامی ما، طلای سیاه بوده است یا بلای سیاه؟ حتی کشورهای کاملاً عقب افتاده و بی ذخایری را در اطراف خود می بینیم که نداشتن نفت باعث شکوفایی در عرصه های دیگر اقتصادی آنها مانند، بازرگانی، توریسم و صنایع مصرفی شده و فقر ذخایر طبیعی و معدنی در عمل به آنها توانایی بخشیده است تا ناتوانی.حتی اگر در صنایع نفتی مقام ممتازی هم به دست آورده باشیم، باز باید دید تحول در منابع و فناوری های انرژی و جهش قریب الوقوع صنایع و امکانات به سوی استفاده از انرژی های نو، ما و اقتصاد انرژی ما را در مسیر کژراهه نینداخته باشد.حاصل گفت وگوی دکتر محمدباقر حشمت زاده با دو تن از کارشناسان حوزه نفت، آقایان دکتر فریدون برکشلی ــ دارای قریب سی سال تجربه علمی و عملی در زمینه نفت و اقتصاد انرژی ــ و مهندس وحیدی آل آقا ــ فارغ التحصیل امپریال کالج انگلستان و کارشناس دبیرخانه اوپک در وین ــ پیش روی شماست تا مهم ترین مسائل مربوط به نفت و صنایع نفتی را از زبان آنها بشنوید. به امید توجه و بهره برداری شما.
انگلیسی ها خیلی خوب فهمیده بودند که این مایع سیاهی که از چاه های مسجد سلیمان تا جزیره آبادان جاری شده است در حقیقت «خون لازم برای موجویت» آنهاست و به همین خاطر جواب آنها به پرسش های تاریخ درباره علل خیانت ها و جنایت های آنان، چیزی جز یک کلمه نبود «نفت، نفت، نفت»! اما این طور نبود که نیرویی با آنها مقابله نکند. وقتی که آیت الله کاشانی به خبرنگاران مصری گفته بود «به زودی نفت ملی می شود تا ملک خاص ایرانی باشد، بدون شریک» حکایت از نهضت پرجوش و خروشی می کرد که اساس استعمار نفتی انگلستان را از ایران برچید و نفت را دوبار زیر پای ایرانیان قرار داد. اما این طلای سیاه بلای سیاه ایرانیان هم بود، به گونه ای که تا امروز هم ایران را به عنوان ایران نفتی می شناسند، نه ایران صنعتی! نوشتار پیش رو مروری بر حوادث نفتی ایران معاصر است.
وسوسه نفت ایران، به عنوان اولین کشوری که استخراج نفت آن خصوصیت استراتژیک بین المللی یافته بود، سرانجام امریکاییِ بانجابت و سربه زیر در صحنه جهانی را هم وارد معرکه خود کرد. امریکایی ها، که هم به خاطر پذیرفتن نظریه مونروئه، هم دوری مسافت و هم نوپا بودن قدرت صنعتی خود، در حاشیه روابط استعماری گام برمی داشتند، سرانجام و طی برنامه هایی کاملاً تدریجی، زمینه های نفوذ منفعت طلبانه خود را در مناطق مختلف جهان و از جمله خاورمیانه فراهم ساختند. این حضور تدریجی در ایران، که از حضور مبلغان مسیحی در سال 1831 آغاز شده بود، ناگهان در قضیه ملی شدن صنعت نفت پررنگ شد و امریکا با نفوذ سیاسی، اقتصادی و نظامی خود نه تنها دولت ملی دکتر محمد مصدق را با کودتای ننگین 28 مرداد 1332 سرنگون ساخت، بلکه بر سر هم پیمان دیرین خود، یعنی انگلستان، نیز کلاهی بزرگ گذاشت و ایران نفتی را تحت سلطه خویش درآورد. در قضیه ملی شدن صنعت نفت، امریکایی ها گاهی بر نعل می کوبیدند و گاهی بر سندان. گاهی از نهضت ملی مردم ایران در بیانیه های خود دفاع می کردند و گاهی در دیوان داوری در جایگاه حمایت از انگلیس قرار می گرفتند. در مقاله حاضر می توانید جزئیات بیشتری از داستان سیاست های نفتی امریکا در ایران را مطالعه نمایید
ماجرای ملی شدن صنعت نفت در تاریخ معاصر ما به خودی خود نقطه اوج و نمادی از مجاهدت و استقامت ایرانیان محسوب می شود، اما نتیجه تاریخی آن چیزی جز تداوم سلطه استعمار بر منابع نفتی ایران نبود. تشکیل یک کنسرسیوم از غول های نفتی برای استخراج و فروش نفت، آخرین حکم دیوان دادگستری بین المللی لاهه برای حل مشکل نفت ایران بود! که اگرچه ظاهری خوش آب و رنگ داشت، ایران را در وابستگی کامل به غرب انداخت و متن آن به قدری ذلت بار بود که لایحه امتیاز نفت به کنسرسیوم با عنوان «قرارداد فروش نفت و گاز» به مردم و مجلس معرفی گردید، اما کنسرسیوم اجازه نداد حتی این نام در سند رسمی قرارداد آورده شود و به جای آن واژه «قرارداد نفت» (Oil Agreement) را در متن قرارداد ذکر نمود.برای اطلاع بیشتر از ماجرای کودتای نفتی و میوه سیاه آن، یعنی کنسرسیوم نفت ایران، خواندن نوشتار زیر را به شما خوانندگان محترم پیشنهاد می کنیم.
زمانی که درآمدهای نفتی کشورهایی چون ایران از دهه 1330 به بعد رو به افزایش گذاشت و نفت به عنوان یک «متغیر مستقل» در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران قد علم کرد، صفت «رانتینر» نیز به سایر ویژگی های دولت های جهان سوم اضافه شد.نظریه پردازان عرصه سیاست و دولت دریافتند که برای توصیف و تحلیل ویژگی های دولت در کشورهای شرقی و آسیایی باید به رانت داری نفتی نیز در تحلیل نظام های سیاسی این کشورها دقت کنند. در مقاله زیر خصوصیت، زمینه ها و پیامدهای رانت داری نفتی در دوران پهلوی اول و دوم بررسی شده است تا میزان حسن یا سوءاستفاده آنها از درآمدهای نفتی سنجیده شود.
درحالی که سهم نفت در مناسبات سیاسی ــ اقتصادی جهان روزبه روز بیشتر می شد و نیاز دنیای صنعتی را به این ثروت خداداده کشورهایی چون ایران بیشتر می نمود، متاسفانه وضعیت نابسامان سیاسی و اجتماعی این کشورها اجازه مدیریت درست اقتصاد انرژی را نمی داد، به گونه ای که این طلای سیاه عملاً به بلای سیاه اقتصاد ایران و کشورهای مشابه تبدیل شده بود. به ویژه فساد دستگاه سیاسی و اداری راه هرگونه کوتاهی، تبانی و خیانت را باز کرده و بسیاری از عُمال داخلی را به مزدوران استعمار خارجی مبدل نموده بود.در این میان عملکرد دولت ملی دکتر محمد مصدق، صرف نظر از بعضی اشتباهات فکری و سیاسی، در خور ستایش و احترام است. نمی دانیم که اگر کودتای ننگین 28 مرداد انجام نمی شد، دولت ملی دکتر مصدق تا چه حد دوام و قوام می یافت، اما به هرحال این نیروی بالقوه قدرتمند وجود داشت که ایران از طریق یک اقتصاد سالم دوگانه نفتی و غیرنفتی به رشد و توسعه مدنظر دست یابد.
در اینکه حکومت محمدرضا پهلوی بر اثر لیز بودن نفت و درآمدهای نفتی نقش بر زمین شد و نتوانست تعادل خود را در مقابل فشارهای گوناگون اواخر دهه 1350 حفظ کند شکی نیست، اما جامعه ما که طعم نیش آن مار خطرناک را خورده است همیشه از هر ریسمان سیاه و سفیدی که شبیه آن باشد می ترسد!هرگاه که اوضاع انرژی و مشخصاً نفت در دنیای صنعتی خراب می شود و در نتیجه اوضاع دلاری و ذخیره پولی کشورهای تولیدکننده آباد می گردد، نه تنها نباید خوشحال بود، بلکه خیلی هم باید نگران شد؛ زیرا هر وقت رانت نفت به اقتصاد و سیاست راه یافته، شکاف میان دولت و جامعه بیشتر گردیده است و در نتیجه دولت ها به بیراهه کشانده شده اند.حکومت محمدرضاشاه پهلوی که بر اثر عوامل گوناگون با مردم فاصله گرفته بود ناگهان با بالا رفتن قیمت نفت خود را کاملاً فرادست جامعه دید و با حساب های انباشته از دلارهای نفتی کوشید جای خالی مردم را با تسلیحات نظامی، سازمان ها و نهادهای امنیتی پر کند. شاه، که خودش یکی از عوامل اصلی بالا رفتن قیمت نفت در چشم غربی ها بود، نمی دانست که همین دلارهای نفت آورده او را بر باد خواهند داد.
اگر بدانیم که عمده شکنندگی های اقتصاد ما در این صدسال نفتی از همین نفت بوده و بسیاری از بارهای گران را همین ماده بر دوش تاریخ معاصر ما گذاشته است دیگر با اشتیاق و علاقه به چاه های نفتی خود خیره نمی شویم. این چاه های بزرگ آنقدر از خون اقتصاد، فرهنگ و دانش ما می مکند تا به بزرگی تاریخ ما شوند و دیگر چیزی به جز نفت جلوی چشمان ما نباشد. ما نمی دانیم وقتی شمشیر نفت ساخته می شد چه کسی دسته آن را گرفت و لبه تیز آن را به دست ما داد که این چنین از دست های تهی ما خون نفتی می چکد. در نوشتار زیر بر زخم ها و مرحم های نفتی تامل شده است که امید می رود مورد توجه و استفاده شما خواننده ارجمند قرار گیرد.
آنچه باعث شده بود شوک نفتی به وجودآمده بر اثر وقوع انقلاب اسلامی ایران اهمیتی بیش از اولین بحران نفتی غرب در اوایل دهه 1970 پیدا کند، خود نفت و برهم خوردن بازار عرضه و تقاضای آن نبود، بلکه بیش از هر چیز ایدئولوژی بیدارگرانه و ضداستعماری انقلاب اسلامی بود که می توانست به راحتی در سراسر کشورهای اسلامی و نیز سایر کشورهای استعمارزده نفت خیز سرایت کند. ایدئولوژی کمونیستی به خاطر ماهیت الحادی خود قادر نبود در کشورهای نفت خیز اسلامی، نیروی مبارزه نفتی با غرب ایجاد کند، اما انقلاب اسلامی ایران می توانست انرژی غرب را در بحران و کابوسی همیشگی فرو برد.هرچند بیداری کشورهای اسلامی و مبارزه همگانی صادرکنندگان نفت علیه چپاولگری غرب به بلوغ و کمال موردنظر نرسیده است، وضعیت کنونی با دوران قبل از انقلاب مقایسه شدنی نیست. در حال حاضر روحیه شجاعت و ایستادگی ایران انقلابی به بسیاری از کشورهای نفت خیز سرایت کرده و برای غرب خطرهای بالقوه ای به وجود آورده است.در مقاله حاضر به تاثیر انقلاب اسلامی ایران بر وضعیت بین المللی نفت توجه شده است.
نفتی بودن اقتصاد ایران یکی از محورهای مهم مورد توجه غرب برای مقابله با انقلاب اسلامی بود و به ویژه در خلال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران سعی فراوانی شد که ایران از طریق فلج شدن در زمینه صنعت استخراج و صدور نفت، به زانو درآید و به سلطه دنیای استکبار تن دهد. اما همچنان که مردم در خاطر دارند، کارکنان، متخصصان و دست اندرکاران نفت در سخت ترین شرایط ممکن به کار استخراج و صدور نفت ادامه دادند تا این سنگر مهم را از انهدام حفظ کنند. در نوشتار زیر گوشه ای از ماجرای نفت در دوران دفاع مقدس شرح داده شده است.
شروع، تداوم و خاتمه جنگ ایران و عراق شدیداً با مسائل نفتی گره خورده بود و با توجه به وضعیت نابسامان اقتصادی و سیاسی ایران بعد از انقلاب، دشمنان انقلاب با نگرشی کاملاً سیاسی به نفت ایران توجه می کردند و بازی نفت را به گونه ای پیش می بردند که نهایتاً به سقوط انقلاب اسلامی و شکست کشور در جنگ تحمیلی منجر شود. اما مردم ایران بار سخت فشارهای نفتی را مرحله به مرحله تحمل کردند تا سرانجام ایران به شکوفایی رو به رشد و خودکفایی رسید.در مقاله پیش رو بحران ها و فشارهای نفتی ایران در دوران جنگ تحمیلی بررسی شده است.
منطقه خزر از لحاظ منابع نفت و گاز، پس از خاورمیانه و سیبری در رتبه سوم جهانی قرار دارد. اما علاوه بر مسائل مربوط به رژیم حقوقی دریایی خزر، مسیرهای موجود یا احتمالی انتقال نفت و گاز این منطقه نیز هرکدام مسائل پیچیده ژئوپلیتیک خاصی را به دنبال دارد که بر استخراج و صدور نفت و گاز این منطقه تاثیر می گذارد.بااین حال توجه غرب، به ویژه امریکا، به نفت و گاز منطقه خزر، بیش از آنکه دلایل اقتصادی داشته باشد، دلایلی کاملاً سیاسی دارد و بخشی از سیاست های خاورمیانه ای امریکا محسوب می شود؛ زیرا فقط نفت عراق چندین برابر منابع ثبت نشده نفت خزر است و آسان تر نیز می توان به آن دست یافت و این نشان می دهد که غرب می کوشد حوزه قفقاز را، به عنوان ذخیره بالقوه انرژی، تقویت نماید. در مقاله پیش رو وضعیت این منطقه نفتی از نظری سیاسی، اقتصادی و فنی بررسی شده است.
خواب های نفتی امریکا برای خاورمیانه، بدون در نظر گرفتن امریکای لاتین تعبیرشدنی به نظر نمی رسد و امریکا هم اکنون می کوشد با در کنار هم گذاشتن معادلات نفتی خاورمیانه ای و امریکای لاتینی، طرح تازه ای برای تحقق اهداف خود ایجاد کند، اما اینکه این طرح تا چد حد متوازن و معنادار خواهد بود مسئله دیگری است. در سطور آتی با نظریات یکی از نویسندگان و کارشناسان معتبر سوری در حوزه مسائل منطقه ای آشنا خواهید شد.