۱.
چهره ملایم و نسبتا محبوبی که امریکاییها از دوره ناصری و بعد از انقلاب مشروطیت در نظر ایرانیان به دست آورده بودند، با بی تفاوتی آنها در ماجرای اولتیماتوم روسیه به ایران مخدوش گردید و ایرانیان از توسل به امریکا برای رهایی از سلطه سیاسی روسیه و انگلیس مایوس شدند. اما پیداشدن منابع جدید نفتی و خارج شدن روسیه از شمال ایران، زمینه همکاری نزدیکتر بین ایران و امریکا را فراهم آورد. بخصوص آنکه مخالفت صریح آنها با قرارداد ناعادلانه 1919، اعتباری تازه برای امریکاییان به ارمغان آورد و باعث پیدایش خط سوم در عرصه روابط خارجی ایران گردید. کمکهای مالی و فرستادن مستشار باعث نفوذ بیش ازپیش دولت امریکا در ایران شد و قراردادهای نفتی بر رونق این روابط افزود. در این نوشتار به بررسی روابط ایران و امریکا از اوایل دوره ناصری تا سالهای پس از کودتای 1299 پرداخته شده است.
۲.
امیدهای مصدق به مساعدت دولت امریکا برای مواجهه با مشکلاتی که پدرخوانده آن کشور، یعنی انگلستان، برای ایران به وجود آورده بود، او را با شرایط دشواری مواجه نمود. مصدق گمان می کرد امریکاییها از ترس سلطه کمونیسم بر ایران، حمایت از او را بر مناسبات دوستانه با انگلیس ترجیح خواهند داد اما هم خطر کمونیسم در ایران بدان حد که مصدق درباره آن غلو می کرد نبود و هم اهمیت استراتژیک هم پیمانی با انگلیس برای امریکا، کمتر از اهمیت خطر شیوع کمونیسم در ایران به نظر نمی رسید.به هرحال شکست مصدق در کسب مساعدت امریکا، برای آن کشور نیز یک شکست بی سروصدا و مزمن به همراه داشت و آن این که اعتماد و محبتی که ایالات متحده توانست به پشتوانه سیاست عدم مداخله در امور کشورها و نیز برخی حمایتها از ایران در برابر شوروی، در دل ایرانیان برای خود ایجاد کند، دیگر از بین رفت.
۳.
کمی دقت در سیر تاریخی حضور امریکاییها در ایران به روشنی درمی یابیم که سلام این گرگ هرگز بی طمع نبوده است. حتی در گرماگرم جنگ جهانی که کمک رساندن به شوروی مهمترین برنامه متفقین بود، امریکاییها منابع نفتی ایران و خاورمیانه را زیرچشمی نگاه می کردند. موضع گیریهای نفتی امریکا درقبال نفت ایران، تلاش برای تخلیه ایران از نیروهای متفقین پس از پیروزی در جنگ، چگونگی وادارساختن روسها به عقب نشینی از سرحدات شمالی، واردکردن ایران به جمع ترکیه و یونان برای استفاده از طرح مساعدتی ترومن، تجهیز و آموزش ارتش ایران و اعزام هیاتهای مذهبی همگی گامهای مشکوکی بودند که امریکاییها برای سلطه بر ایران و خاورمیانه برمی داشتند. در مقاله زیر روابط ایران و امریکا پس از جنگ جهانی دوم و چگونگی گسترش نفوذ آن کشور را ملاحظه خواهید نمود.
۴.
ایران که تا پیش از وقوع انقلاب اسلامی متحد قدیمی امریکا در منطقه محسوب میشد، پس از پیروزی انقلاب بزرگترین معارض ایدئولوژیک امریکا قلمداد گردید و این تعارض بهقدری جدی و عمیق شد که غرب را به سوی اتحاد با بلوک کمونیستی برای مهارکردن ایران سوق داد. ایران یک نیروی ایدئولوژیک تازه بود اما غرب همچنان میخواست بر اصول کهنه استعلایی خود پافشاری کند و همین مساله باعث شد که هیچگونه مفاهمهای میان ایدئولوژی انقلابی ایران و ایدئولوژی امپریالیستی امریکا برقرار نشود. فروپاشی اتحاد شوروی و رویداد یازدهم سپتامبر، نقاط عطفی در جدالگرایی امریکا علیه ایران و کشورهای اسلامی محسوب میشوند اما واقعیت آن است که بخش عمده و اساسی این تعارض به قالبهای ایدئولوژیک ایران و امریکا بازمیگردد و طبعا باید انتظار داشته باشیم که مولفههای بسیاری از این تعارضات بنیادین، چاشنی معادلات قدرت قرار گیرند.