۱.
لباس یک ملت بخش مهمی از فرهنگ ملی آن است و به همین خاطر در مطالعات فرهنگی و مردم شناسی جایگاه پراهمیتی دارد و موضوع تغییر نوع پوشش و لباس مردم به عنوان یک پدیده دیرین اجتماعی مورد توجه بوده است؛ اما موضوع تغییر اجباری لباس در دوران رضاخانی و به ویژه طرح و قانون پرمشکل و نافرجام کشف حجاب بانوان مقوله ای خارج از علم مردم شناسی و مطالعات فرهنگ ملت هاست؛ زیرا طرحی کاملاً نسنجیده، توطئه آمیز و استعماری بود که مدتی بر ملت شریف و نجیب ایران تحمیل شد. این طرح سرانجام عِرش دشمنان را برد و زحمت مردم را در پی داشت.تغییر لباس و پدیده کشف حجاب نسوان به قدری جاهلانه طرح، تصویب و اجرا شد که حتی متجددان مشوق و مروج آن نتوانستند با غرور و افتخار از آن یاد کنند. هرچند این واقعه تاریخی اکنون جزء مشهورات شده است و اغلب به طور اجمالی در حافظه تاریخی مردم ایران مرور می شود، برای شناخت پیامدهای منفی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آن همچنان مطالعات بیشتری نیاز است که برای فهم بسیاری از تحولات گذشته و کنونی کشور مفید خواهد بود.
۲.
کشف حجاب و تجددمآبی و فرنگی زدگی جای خود! چه اجباری در اجباری کردن این گونه برنامه ها و به کار بردن خشونت در مسیر تجددمآبی وجود داشت؟! شاید اگر رضاشاه و اطرافیان او کشف حجاب را به سرعت اجباری نمی کردند، بعضی از اقدامات مورد قبول آنها در زمینه نوسازی هم در گرد و غبار خشم و غیرت مردم فرو نمی رفت، اما گویی لازم بود که چنین رژیم مستبد و خشک مغزی از طریق همین اشتباهات در نزد مردم و تاریخ ایران بی اعتبار شود.رضاشاه برای سرعت بخشیدن به کشف حجاب دلایلی برای خود داشت و ازهمین رو دستور داد ابزارها و روش های این امر شناخته، و به کار گرفته شوند. برای آشنایی با این دلایل و روش ها نوشتار زیر مفید خواهد بود.
۳.
هرچند عده ای از نخبگان دلسوز به رضاخان هشدار داده بودند که به جای تمدن بولوارها، تمدن لابراتوارها را از غرب اخذ و اقتباس کند، او که مجری برنامه های دیکته شده از لندن بود، به این حرف های پخته و دلسوخته توجهی نکرد و ایران را پر از مظاهر سخیف تجدد غربی نمود.برداشتن اجباری حجاب بانوان در زمره همین اقتباس های بولواری رضاشاه بود که عواقب سوء فراوانی برای فرهنگ، اقتصاد و معیشت مردم ایران داشت؛ چه دختران بسیاری که به خاطر حفظ عفت و حجاب خود مجبور شدند در خانه بمانند و بی سواد باشند و چه فعالیت های اجتماعی قاعده مند و مثبتی که زنان باحجاب با ماندن در خانه ها از آن بازماندند! در مقاله پیش رو زمینه ها و پیامدهای این سیاست زورگویانه رضاخانی را مطالعه خواهید فرمود.
۴.
راهی که آتاتورک به اشتباه آغاز کرده بود تا نژاد ترک را با عجله از نردبان تجدد بالا بکشند، رضاشاه نیز در پیش گرفت، اما با بررسی کردن آنچه در ایران و ترکیه تجددزده روی داد می توان گفت که آتاتورک الگوی ناقص و ناجوری از تجدد اروپایی اجرا کرد، اما بدتر از آن الگوبرداری ناقص تر رضاشاه از شیوه آتاتورکی تجددگرایی بود که بر ناسازگاری و بی تناسبی آن با وضعیت اجتماعی ایران می افزود.در مقاله زیر شباهت ها و اختلاف های میان دو الگوی تجدد اجباری در ایران و ترکیه بررسی شده است که نشان می دهد رضاخان حتی نتوانست عقلانیت و دوراندیشی نسبی آتاتورک را هم داشته باشد، به ویژه در عرصه سیاست های دینی یا بهتر بگوییم ضددینی که رضاشاه حماقت ها و اشتباه های توجیه ناپذیری از خود نشان داد.
۵.
در معرکه پر سروصدای کشف حجاب کسی نبود که در کار، یا گرفتار نباشد و هرکسی در صنف خویش با این رویداد به گونه ای درگیر شده بود، مثلاً کسبه بازار از خانه نشین شدن قشر بزرگی از زنان و کسادی بازار می نالیدند و اولیای مکتب خانه ها از حاضر نشدن دختران بر سر درس و بی رونقی تعلیم و تعلم می گفتند. شاعران آن دوره نیز نمی توانستند در مقابل این پدیده عجیب و مهیب قریحه خود را ندیده بگیرند و زبان شعر را در مورد آن نگشایند.بعضی از این شاعران، مانند میرزاده عشقی، ایرج میرزا و عارف قزوینی، که باد تجدد در دماغ داشتند، با اشعار خود کشف حجاب را تایید و تشویق، و بعضی دیگر از شاعران متدین و سنت مدار در اشعار خود با کشف حجاب مبارزه می کردند و به شعر ایشان پاسخ می دادند.
۶.
واقعه مسجد گوهرشاد در تاریخ تحولات معاصر به رویداد پراهمیت سیاسی ــ اعتقادی تبدیل شد و در حافظه تاریخی مردم ایران چنان جای گرفت که حدود چهل سال بعد به مثابه یکی از ارجاعات تاریخی انقلاب اسلامی مطرح می شد.اگرچه این رویداد از سوی دو طرف به طور ناخواسته پیش آمد و عوامل حکومت رضاخانی هم اشتباهاً و براساس گزارش های ناقص و نادرست به مرکز، زمینه های آن را فراهم کردند، به هرحال این رویارویی خونین روحانیان و مردم با حکومت وقت، شکاف عمیقی را میان مردم و نظام استبداد رضاخانی ایجاد کرد.مقاله پیش رو این واقعه تاریخی و سهم مرحوم شیخ بهلول، واعظ و خطیب سرشناس آن زمان، را در شکل گیری قیام خونین مسجد گوهرشاد مشهد شرح داده است.
۷.
معلوم نیست که چگونه رجال سیاسی و فرهنگی دستگاه سلطنت رضاخانی به چنین استراتژی مختوم به شکست و ناپخته ای روی آوردند که پس از یک دهه درگیری میان ملت و دولت بر سر حفظ یا کشف حجاب، تنها نتیجه آن زحمت و مشقت برای مردم، به هم خوردن نظام اجتماعی و همچنین منفور شدن چهره رژیم رضاخانی بود؟! اگر کشف حجاب در حکومت رضاخانی طراحی و اجرا نمی شد، شاید بازیگران رژیم او می توانستند از طریق به رخ کشیدن سایر اقدامات متجددانه و ترقی خواهانه رضاشاه، چهره ای مقبول تر از او نشان دهند. اما از حکومت نظامی کم سوادی بیش از این نباید توقع داشت و هرگونه اقدام احمقانه و جاهلانه از سوی حکومت های مستبد و دست نشانده محتمل است.مقاله پیش رو گوشه هایی از شکست طرح ممنوعیت حجاب و نتایج زیان بار اقتصادی و فرهنگی آن در عصر رضاخانی را از قول اسناد و مدارک موجود بیان نموده است.
۸.
یکی دیگر از کوشش های بیهوده دستگاه رضاخانی برای اجرای قانون کشف حجاب آن بود که نویسندگان و شاعران و سخنرانان وابسته به دستگاه سلطنت وی، این سخن را در اذهان عمومی جا بیندازند که باحجاب بودن الزاماً به معنای باعفاف بودن نیست؛ یعنی هم می توان عفیف و بی حجاب بود و هم ناپاک و باحجاب! این سخن خام و ناقص را هم اگر می شد مطرح کرد، به حوزه زندگی فردی مربوط می شد و فقط در مورد فضای اختصاصی و انفرادی یک انسان می توانست پذیرفته شود. اگر بتوان بسیاری از مظاهر دینی دیگر مانند مهر و سجاده و تسبیح را تظاهرگونه به کار بست و در باطن به گونه ای دیگر عمل کرد، حجاب را نمی توان برای تظاهر انتخاب کرد؛ زیرا اساساً مربوط به حوزه اجتماعی زندگی انسان است؛ یعنی حجاب زمانی معنا می دهد که شخصی خود را از شخص دیگری پوشیده نگاه دارد؛ ازهمین رو بیشتر از یک نفر باید وجود داشته باشد تا حجاب معنا بدهد و برای یک فرد تنهای تنها در اطاق دربسته حجاب و بی حجابی فاقد معناست.مرحوم شهید استاد مرتضی مطهری(ره) در کتاب «مسئله حجاب» این موضوع را با دقت و تفصیل تمام بررسی کرده است و در آن به کسانی که حجاب و عفاف را جدا از هم می دانند جوابی کوبنده داده است. در کل حجاب هم نشان دهنده و پدیدارکننده وجود عفاف است و هم سبب پایداری و حفظ آن می شود. اگرچه عفاف صفتی درونی است، برای بروز و تحقق آن نشانه هایی لازم است که نشان دهد این عفاف وجود دارد و نیز ابزارهایی که آن را تقویت کند و از معرض آسیب دور بدارد. در مقاله ذیل این شبهه بسیار خطرناک اخلاقی، دینی و اجتماعی تحلیل و بررسی شده است
۹.
مسائل فرهنگی دوران معاصر ایران را نمی توان بدون در نظر گرفتن مسائل و شرایط بین المللی تحلیل و بررسی کرد؛ به ویژه مسائل و سیاست های فرهنگی رژیم هایی که مستقیماً با مداخله استعمارگران روی کار آمده بودند و تابعی از آن محسوب می شوند. بی شک حکومت رضاشاه و سیاست ها و رفتارهای آن، به ویژه در عرصه فرهنگ، یکی از مصادیق روشن برآمده از شرایط یادشده است. او، که با حمایت انگلیسی ها مدارج ترقی را تا پادشاهی طی کرد، از همان اولین روزهای سرسپردگی پیمان بست که براساس روش و دستورات لندن عمل کند و همه مدافعان و یاران او در امر سلطنت نیز به همین سرسپردگی مبتلا بودند. همین وضعیت در زمان سلطنت پسر او، محمدرضا، نیز تداوم یافت؛ با این تفاوت که امریکا جای انگلستان را در این صحنه پردازی ها گرفته بود.با مروری بر سیاست های فرهنگی رضاشاه و پسرش در زمینه هایی چون تجددگرایی، باستان گرایی، اسلام گریزی و اسلام ستیزی، وابسته کردن مطبوعات، کنترل و سانسور شدید رسانه های صوتی و تصویری و... می توان دریافت که سایه استعمار و استبداد همچنان بر سیاست ها و رفتارهای فرهنگی دوران پهلوی گسترده بود که جز تضعیف اقتدار این حکومت و پیدایش بحران ها و نابسامانی های فرهنگی و اجتماعی نتیجه ای نداشت.
۱۰.
در مطالعه احوال بازیگران عصر پهلوی، وقتی که با شخصی مانند اسدالله علم روبه رو می شویم، نکته های عجیب و مبهمی به چشم می خورد؛ از جمله این نکته که چرا با وجود پیش بینی های او در مورد اوضاع آینده کشور، مانند سقوط شاه و پیدایش انقلاب اسلامی، به گونه ای عمل می کرد که رژیم شاه را به سراشیبی تند سرنگونی سوق می داد؟ اسدالله علم در دوران وزارت کشور و به ویژه وزارت دربار، سبب تشدید و تسریع برنامه های انحرافی شاه، مانند حرص تسلیحاتی، باستان گرایی افراطی، هرزگی و بی بندوباری شاه، اشاعه فساد اخلاقی در جامعه، تضعیف روحانیت، و...، شد و گویی با نوعی شیطنت کودکانه، از خرابکاری های خود لذت می برد.
۱۱.
هرچند که نباید از شاهان و فرمانروایان توقع نگارش آثار ارزشمند علمی، تاریخی و ادبی را داشت، در دوره معاصر نوشتن کتاب از سوی سردمداران حکومت ها برای کسب موقعیت علمی و فرهنگی رایج شده است. بعضی از این آثار نیز به دوره های کناره گیری یا عزل این فرمانروایان مربوط است که معمولاً در پی موجه سازی یا پرده پوشی اقدامات یا قهرمان سازی از خود هستند، ولی شاه مخلوع ایران در کتابی که با عنوان «پاسخ به تاریخ»، پس از فرار از ایران، نوشت نه تنها در پی موجه سازی و پرده پوشی و تقدیر از خویشتن بوده، بلکه از ایدئولوژی سلطنت و اساس نظام سیاسی نامشروع و مستبدانه ای دفاع کرده است که پدرش با حمایت همه جانبه بیگانگان به وجود آورده بود. بعضی از اشتباهات تاریخی این کتاب به قدری سخیف و کوته بینانه است که آن را در مرتبه بسیار پایینی از آثار تاریخی قرار می دهد. در این شماره و شماره آتی از مجله، نقدها و تاملات یکی از محققان ارجمند بر این کتاب را ملاحظه خواهید کرد و با نکته هایی دراین باره آشنا خواهید شد.
۱۲.
در مورد پدیده ای مانند انقلاب مشروطیت ایران که از همان ابتدا با توطئه، دسیسه و خیانت عجین شد و سرانجامی بسیار تلخ داشت، نباید متوقع بود که تاریخ نگاشته هایی کاملاً شفاف و بی غرض و بی پرده پدید آید.کاملاً طبیعی است که در مورد تاریخ معاصر ایران و به ویژه عصر پرالتهاب و اغتشاش مشروطیت، روایت های تاریخی کاملاً خالصانه نباشند؛ زیرا هرگونه تحلیل و ترسیم عصر مشروطیت در نظم سیاسی کنونی هم تاثیرگذار و جهت دهنده است و در معادلات قدرت جایگاهی خواهد داشت. ترجمه و انتشار بخش مدخل انقلاب مشروطیت از دایره المعارف امریکایی ایرانیکا در ایران، که هفت مقاله از نویسندگان مختلف را شامل می شود، با نقدهای جدی و روشن محققان تاریخ مواجه شده است و اگرچه از دایره المعارفی که در زمان پهلوی بنیان گرفته وانقلاب سیاسیبا حمایت مالی امریکا و تحت نظارت یکی از چهره های شاخص مخالف با جمهوری اسلامی تداوم یافته است نمی توان توقع تاریخ نگاری بی پیرایه و مسئولانه ای داشت، به هرحال نقد و نقادی را در مورد سخیف ترین و معلوم الحال ترین نگاشته ها نیز نباید دریغ کرد، چه رسد به مجموعه ای که می کوشد خود را به صورت مرجع اصلی ایران شناسی بر جوامع علمی تحمیل کند.برهمین اساس در ادامه نقد این قسمت از دایره المعارف ایرانیکا را ــ که آقای دکتر پیمان آن را ترجمه، و انتشارات امیرکبیر با عنوان «انقلاب مشروطیت» در سال 1382 به بازار کتاب عرضه کرده است ــ پیش روی شما گرامیان نهاده ایم تا در سیر تاریخ نگاری مشروطیت ایران نکته هایی را درباره این اثر و بایستگی ها و نبایستگی های آن در نظر آوریم.