۱.
شناخت و توجه به خود و غیرخود مستلزم یکدیگرند و هرگونه خودشناسی به دیگرشناسی نیازمند است یا به آن منجر خواهد شد. شرقشناسی غربیها، اگرچه نیاز سیاستهای استعمارگرانه آنها بود، به نوعی آینه در دست داشتن هم تلقی میگردید. ما ایرانیان نیز همواره هویت ملّی و اجتماعی خود را در مواجهه با فرهنگها و تمدنهای دیگر مانند هویت چینی، عربی، مغول، عثمانی و... تعریف نمودهایم، امّا مهمترین نمود خودشناسی و هویتیابی ما ایرانیان به اواخر قرن نوزدهم و آشنایی با فرهنگ و تمدن غربی بازمیگردد که طی آن، جنبشهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گوناگونی نیز پدیدار شد.
۲.
شاید بتوان گفت که هیچ علمی به اندازه جامعهشناسی در حوزه هویت، تحقیقاتی ارائه نداده باشد؛ زیرا بیش از سایر علوم درگیر در بحث هویت، مانند الهیات، فلسفه، روانشناسی، سیاست و حقوق، به جنبههای عینی و کاربردی آن توجه میکند.
بحث هویت در عموم شاخههای دانش، از منظر بایستگی و شایستگی مطرح میشود و در نهایت به ما میگوید که هویت فردی، جمعی یا ملّی ما چگونه باید باشد، امّا در حوزه علوم اجتماعی بودگی و هستندگیِ هویت، اوّلین اهمیت را دارد. برای گفتوگو درباره چگونهبودنِ هویت ملّی ما ایرانیان، به سراغ دکتر حسین کچویان، رئیس گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران و عضو محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی، آمدیم تا بحث هویت را در لابهلای مطالعات علوم اجتماعی پرسوجو کنیم.
توجه شما خوانندگان محترم را به متن نوشتاری این گفتوگو جلب مینماییم.
۳.
گذشته ایران بهترین و شفافترین آینه برای درک هویت ایرانیان است. اگر تواریخ کهن را بررسی کنیم، نام ایرانیان را بهعنوان پیشتازان علم و تمدن و فرهنگ مشاهده خواهیم کرد. این پیشتازی، تا قبل از ناجوانمردانگی عصر استعمار همچنان در دورههای گوناگون به چشم میخورد، بهطوریکه تمدن اسلامی بر دوش تمدن ایرانی به اوج اعتلای خود رسید. مقاله ذیل مروری غرورانگیز بر این پیشینه درخشان و هویتساز است.
۴.
چه کسی و چگونه میتواند سهم مداوم و پرقدرت علما و مراجع دینی شیعه را در تاریخ این قوم نادیده انگارد؟ وقتی نتوانیم جایگاه روحانیت را در سیر تحولات تاریخی کشورمان فراموش کنیم، بدون شک در تبیین اجزای هویت ملّی نیز ناچار از تحلیل و تبیین آن خواهیم بود. حضرت امامخمینی(ره)، خود به تنهایی، آینه تمامنمای هویت ایران معاصر گردید و از همین رو بود که تمامی قشرهای جامعه، با رهبری او، به اتحاد و پیروزی نایل شدند. اگر امامخمینی(ره) ظرف هویت ملّی ما را با اسلام ناب محمدی، حماسه، جهاد، عرفان، حکمت و ایثار و توکل پر نمیکرد، معلوم نبود در آماج فرهنگ غرب چه چیزی از هویّت ملّی ما باقی مانده بود. آنچه مرور خواهد شد طرح اولیة بحثی مهم در تاریخ انقلاب اسلامی است که شایسته توجه و پژوهشی مفصلی است.
۵.
کلاف سردرگم هویت ایرانی در 150 سال اخیر، بزرگترین معمای ملّی ما ایرانیان بوده است. چه در عصر قاجار و چه در عصر پهلوی، یکسویهنگریهای مغرضانه یا جاهلانه و تکساحتی عمل کردن دولتهای این دو عصر در سیاستگذاری فرهنگی اجازه نشو و نمای سالم فرهنگی و سترگ شدن تمامی لایههای هویتی ما را نداد. امّا در مجموع مولّد بودن فرهنگ و تمدن ایرانی به داد کار رسیده و تاحدودی از چندپارهگیهای فرهنگی و هویتی ما، خمیرمایهای ساخته است که نمیتوان آن را غیرایرانی دانست و حاوی نوعی مشروعیت نسبی بوده است.
شاید علت اصلی آن وجود نوعی تضارب فرهنگی و شکل گرفتن گفتوگوی درون هویتی در دورههای گوناگون بوده که از اضمحلال فرهنگی و هویتی ما جلوگیری کرده است، امّا بههرحال نباید از عاقبت خطرناک تنگنظری فرهنگی و بهکارگیری اجبار در هویتسازی غافل بود. در این مقاله از بحث مورد نظر نکتههای بیشتری مطالعه خواهید فرمود.
۶.
در چه اشتباه بزرگی به سر میبرند کسانی که گمان میکنند تا به شرایط توسعهیافتگی دست نیابیم و از چاله چولههای سیاست و اقتصاد بیرون نرویم، نمیتوانیم به حوزه گفتمان هویت وارد شویم! البته که برای خود دلایل عرفپسندی هم میآورند، امّا ثمره سالها تلاش و پژوهش علمی نشان میدهد که تشکیل گفتمان هویتی غالب و براساس نیازهای واقعی و زمینههای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، مهمترین پیشنیاز توسعهیافتگی محسوب میشود.
اینکه هویت ملّی ما ایرانیان چگونه میتواند ما را به شاهراه توسعه ببرد، و مدیریت سیاسی چه جایگاهی در ساماندهی این گفتمان هویتی دارد، در مقاله زیر بررسی شده است
۷.
با تواضعی ستودنی به پرسشها و دغدغههایمان گوش میسپارد و اگرچه بنا داشت پاسخها را در سطح عموم مخاطبان بگوید، رنگوبوی تعمق فلسفی در فضای گفتوگو باقی ماند. برای او توجه به سنّت و گفتن و نوشتن از هویت فردی و جمعی ما ایرانیان و توجه به هست و نیست و باید و نبایدهای مواجهه با عالم تجدد، نه فقط رسالتی علمی، بلکه وظیفهای کاملاً اجتماعی نیز محسوب میشود. ازهمینروست که این فیلسوف صاحب نام و اندیشمند والامقام، در امتداد غربشناسی خود، به تاریخ و سنّت ایرانی هم توجه نموده است.
دکتر کریم مجتهدی، سال 1309.ش در تبریز دیده پرسشگر و پرفروغ خویش را بر اقلیم وجود باز کرد تا پس از سالها سعی و تلاش علمی و عملی، چهره ماندگار خود را بر صحیفه تاریخ ایران نقش کند. هیجدهساله بود که پس از گذراندن دوران ابتدایی و متوسطه در ایران، عازم کشور فرانسه شد تا به عنوان تنها ایرانی توفیقیافته در امتحان ورودی (Propedeutique) دانشگاه سوربن پاریس در رشته فلسفه تحصیل نماید و دانشجوی ممتاز آن شود. پس از مدتی اقامت در ایران، برای اخذ درجه دکترا به پاریس مراجعت نمود و پس از بازگشت، به تدریس فلسفه در دانشگاه تهران مشغول گردید. باوجودآنکه بازنشسته شده، همچنان از تدریس، تحقیق و نگارش بازنمانده است.
بعضی از آثار ایشان عبارتاند از: چند بحث کوتاه فلسفی، فلسفه نقادی کانت، درباره هگل و فلسفه او، نگاهی به فلسفههای جدید و معاصر در جهان غرب، پدیدارشناسی روح برحسب نظر هگل، فلسفه در قرون وسطی، دونس اسکوتوس و کانت به روایت هایدگر، منطق از نظرگاه هگل، فلسفه و غرب، دکارت و فلسفه او، فلسفه و تجدد، افکار کانت، فلسفه تاریخ، مدارس و دانشگاههای اسلامی و غربی در قرون وسطی، آشنایی ایرانیان با فلسفههای جدید غرب، سیدجمالالدین اسدآبادی و تفکر جدید، ترجمه مقدمه کربن بر المشاعر ملاصدرا، داستایوفسکی، و چند اثر به زبان فرانسه.
حاصل گفتوگوی ما با این استاد گرانمایه درباره هویت، تقدیم حضورتان میگردد.