۱.
انقلاب اسلامی، انقلابی اجتماعی است که با محوریت دین، برانگیخته و با معیارهای دینی، هدایت و ساماندهی گردید. از این رو پرسش از چگونگی فعال شدن نیروهای اجتماعی با هدف انقلابی اسلامی، می تواند ابعاد دیگری از انقلاب اسلامی را آشکار سازد که اتفاقا محور حملات دشمنان انقلاب و نظام و البته کانون حفظ پویایی و دوام آن می باشد. از این رو، محور گفت وگوی این شماره به موضوع انقلاب اسلامی و نیروهای اجتماعی اختصاص یافته است. دکتر محمدباقر حشمت زاده، دانشیار دانشگاه شهید بهشتی که صاحب کتب و مقالات متعددی در زمینه انقلاب اسلامی می باشد، سوالات طرح شده را از منظر جامعه شناسی سیاسی و با تاکید بر تعامل وجوه عینی و ذهنی موضوع، پاسخ داده است.
۲.
کشورهای برخوردار از قدمت تاریخی نظیر ایران، حامل عناصر و عوامل فرهنگی ریشه داری هستند که موجودیت و هویت آن جامعه را در گذر زمان موجب شده اند. عناصر و عواملی که زمینه ساز بازتولید هویت این جوامع می شوند از پتانسیل قوی اجتماعی و لذا سیاسی بهره مند می باشند. علمای دین در ایران چنین جایگاه و مرتبه ای دارند. در این مقاله، حضور سیاسی ایشان از دوره صفویه تا پیروزی انقلاب اسلامی مورد توجه قرار گرفته است؛ حضوری که همچنان ادامه دارد.
۳.
تغییرات به عنوان امری گریز ناپذیر برای کلیه جوامع، مورد پذیرش و نه لزوما تایید قرار گرفته است، با وجود این، انقلاب به جهت عمق، شدت و سرعت تغییراتی که به وجود می آورد، جایگاهی خاص در دسته بندی تغییرات دارد، ازاین رو، پرسش از چرایی و چگونگی آن، غیرتکراری تلقی می گردد که به دلیل کمیابی انقلاب ها، دائما طرح می شود تا بلکه بُعدی پنهان از آن شناسایی و آشکار گردد. انقلاب اسلامی ایران ویژگی های ممتازی در میان انقلاب های جهان داراست که پرسش از آن را اهمیت و جذابیتی ویژه بخشیده است. این مقاله، که علل سقوط نظام استبدادی پادشاهی را بررسی کرده، از جمله نمونه های کوشش های نظری در تعمیق انقلاب شناسی، به طور عام، و انقلاب اسلامی ایران، به طور خاص، است.
۴.
عوامل تاثیرگذار در تحولات سیاسی و اجتماعی هر ملتی به جهت شناخته شدن، در معرض افراط و تفریط شناختی و تحلیلی قرار دارند. زیرا همین آشنایی می تواند موجبات تقلیل گرایی در تحلیل تحولات را با تکیه و تاکید بر یک عامل، از یک طرف، و غفلت از لزوم شناخت عمیق و پیوسته آن ها را، از طرف دیگر، فراهم سازد. علمای دین به لحاظ حضور بی بدیل در عرصه های سیاسی و اجتماعی در معرض آسیب های پیش گفته قرار دارند. از این رو، لازم است برای تعمیق بهره مندی از این گروه مرجع، شناخت و تاثیر آن ها به صورت صحیح و مستمر مورد توجه قرار گیرد. مقاله پیش رو با چنین پیش فرضی به بحث در این زمینه اختصاص یافته است.
۵.
یکی از مباحث مهم در تحلیل تغییرات اجتماعی، پیامدهای وقوع آن ها می باشد. به بیان دیگر، صرف نظر از منشا تغییرات اجتماعی، چگونگی گسترش و نفوذ آن ها در تاروپود نظام اجتماعی پرسشی اساسی در تبیین فرازوفرودهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. آنچه درخصوص کشورهایی نظیر ایران موضوعیت می یابد مبحث نوسازی می باشد؛ واقعیتی که تدریجا رشد و گسترش یافت و در دوران پهلوی با پشتوانه ای دولتی، صورت جامعه را به کلی دگرگون ساخت. با وجود این، وقوع انقلاب اسلامی حاکی از ناکامی این اقدامات است. بنابراین لازم است برای عبرت آموزی، از یک سو، و شناخت دقیق تر تحولات تاریخی کشور، از سوی دیگر، به این موضوع توجه شود. مقاله حاضر چنین هدفی را تعقیب کرده است.
۶.
دهه 1340 از جهات مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حائز اهمیت فراوان در تاریخ تحولات کشور می باشد. بررسی وضعیت سیاسی و اجتماعی این دهه، ضمن آنکه زمینه های تکوین جهت گیری های منجر به انقلاب اسلامی را نزد نیروهای فعال روشن می سازد، شناخت واقع بینانه ای از روابط این نیروها با یکدیگر و نسبت به خط اصلی نهضت پدید می آورد. مقاله حاضر بررسی این موضوع را مدنظر قرار داده است.
۷.
عمل ها و عکس العمل ها در عرصه سیاست در چارچوبی از تعاملات، تدبیر و درک می شوند و از این رو پس از مدتی در قالبی مشخص به عنوان فرمول های عمل سیاسی درمی آیند. کارکردهای این اعمال متقابل در شرایط بحرانی، تغییراتی می یابند که موجب می شوند تاثیراتی خلاف انتظار و عادت بر جای گذارند. یکی از این رفتارها و اقدامات سیاسی، تبعید مخالفان می باشد. در این مقاله، تاثیرات این اقدام در حکومت پهلوی دوم بررسی گردیده است.
۸.
پرسش از چگونگی تغییرات، امری مهم و چالشی نظری و عملی است که طی چند قرن اخیر، کشورهای جهان با آن روبه رو گشته اند. تنوع پاسخ های مطروحه و قدرت و عالمان و مجریان الگوهای پیشنهادی، جلوه ها و صورت های متفاوتی را در این خصوص محقق ساخته که هر یک در نوع خود تجربه ای منحصر به فرد از تغییرات سیاسی و اجتماعی در دوران مدرن تلقی می شوند. تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی نیز از جمله این تجارب محسوب می شود که با فراز و نشیب فراوان نهایتا به انقلاب اسلامی ختم گردید. واقعیت اجرای برنامه های گوناگون برای ایجاد تغییرات اجتماعی، از یک سو، و رخداد انقلاب اسلامی، از سوی دیگر، این پرسش را مطرح می سازد که مخالفت ها و اعتراضات انقلابی از کدام عوامل ناشی شده اند. در این مقاله، پاسخ سوال یاد شده براساس شبه مدرن گرا بودن رژیم پهلوی پردازش و بیان شده است
۹.
روی آوردن اختیاری و اجباری به سازمان دهی سیاسی در قالب دولت مدرن در ایران معاصر، خواسته و ناخواسته بر تاثیرگذاری نظام های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در کلیت ساختار قدرت سیاسی افزود. از این رو، اهمیت هماهنگی و هم سنخی این نظام ها با قدرت سیاسی افزایش یافت. این بدان معنا بود که چنانچه قدرت سیاسی نوین نتواند نظام های تحت حاکمیت را با خود همراه کند، با تهدیدات امنیتی روبرو خواهد شد. شکافی که بر اثر برنامه های اقتصادی و فرهنگی پهلوی دوم میان حکومت محمدرضاشاه با بازار، به مثابه نهادی اقتصادی ــ فرهنگی، به وجود آمد، زمینه ساز مخالفت این قدرت سنتی با حکومت پهلوی دوم گردید؛ به گونه ای که این نهاد به صورت تهدیدی امنیتی، در بخشی از سیر تکوین انقلاب اسلامی در جهت سقوط نظامی شاهنشاهی فعالیت نمود. مقاله پیش رو، کالبدشکافی این موضوع را مدنظر داشته است.