فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۹۰۱ تا ۱٬۹۲۰ مورد از کل ۳۰٬۰۹۵ مورد.
حوزه های تخصصی:
از جمله اهداف عاملان جنگ نرم غرب، به حاشیه راندن فرهنگ ملی و دینی انسان ها و حاکمیت فرهنگ لیبرال دموکراسی در فرایند جهانی سازی و حکومت بر جهان است. محور اصلی جنگ نرم، تحریک نیروهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کشورهای دارای شکاف های فکری، جناحی، روشی و ... است تا نیروهای متعارض، مؤلفه های ستیزش خود را به ساختار سیاسی منتقل کنند و شکاف های ساختاری تشدید گردد. جنگ نرم غرب در خلق بحران های اعتقادی، فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی به منظور تضعیف مشروعیت و مقبولیت جمهوری اسلامی ایران، هویدا گشته است. تمرکز بر مقوله جوانان، اقشار آسیب پذیر، زنان، قومیت ها، معضلات اخلاقی و اجتماعی، مخالفت با ولایت فقیه، رواج عرفان های کاذب و مواردی از این قبیل از محورهای مد نظر عاملان جنگ نرم غرب است که درصدد تردید در مبانی هویت ایران زمین و تهدید مشروعیت و مقبولیت نظام جمهوری اسلامی ایران هستند.
مساله نابرابری
حوزه های تخصصی:
روایت تئولوژیکال از امر سیاسی در اندیشه «کارل اشمیت»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عصر مدرن اروپا را مقارن با رنسانس دانسته اند که از مفاهیم بنیادین آن، مسئله جدایی دین از سیاست است. این گسست زمینه را برای ظهور اندیشه مدرنیسم با محور عقل خود بنیاد انسان و طرح سیاست زمینی مهیا ساخت که به زایش اندیشه هایی مبتنی بر جدایی دین و سیاست انجامید. اما در قرن بیستم شاهد بازگشت دین به عرصه سیاست و نظریه پردازی سیاسی در این زمینه هستیم. سرآغاز نظریه پردازی در باب الهیات سیاسی را می توان در آرای متفکر آلمانی «کارل اشمیت» مشاهده کرد. او با خوانش جدیدی از الهیات مسیحی، به طرد تز جدایی دین و سیاست پرداخت. مسئله نوشتار حاضر این است که اشمیت بر مبنای گزاره های الهیاتی چه خوانش جدیدی از امر سیاسی ارائه می دهد و چه فهم تازه ای از دین و نسبت آن با امر سیاسی مطرح می کند؟ اشمیت، بنیاد حیات اجتماعی را دین دانسته و امر سیاسی را در پیوند با سیاست معنا می کند. از نگاه او، مفاهیم سیاسی صورت عرفی شده مفاهیم الهیاتی هستند.
اخلاق و سیاست در اندیشه سیاسی مکتب فرانکفورت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر اساس چارچوب نظری هابرماس از «نسبت اخلاق و سیاست» در سیر تاریخ اندیشة سیاسی غرب، اخلاق و سیاست در دوره کلاسیک و در سنت ارسطویی حول مفهوم «سعادت» با هم عجین می شوند، زیرا اخلاق سعادت را تعریف می کند و سیاست در خدمت تحقق مفهوم سعادت قرار می گیرد. حال آنکه در اندیشة سیاسیِ مدرن و در سنتِ هابزی، اخلاق و سیاست از هم جدا می شوند، زیرا سیاست هدف خود را نه سعادتمندکردن و بافضیلت نمودن شهروندان، بلکه کنترل و مدیریت غرایز انسانی برای ایجاد «امنیت» و تحقق «رفاه» تعریف می کند. با این توصیف و طبق چارچوب نظری هابرماس، مقاله حاضر بر این نظر است که در اندیشة متفکران مکتب فرانکفورت، اخلاق و سیاست همانند سنت کلاسیک حول مفهومی اخلاقی به هم پیوند می خورند، با این تفاوت که حلقه اتصال اخلاق و سیاست در مکتب یادشده، نه مفهوم «سعادت» بلکه مفهوم «رهایی» است؛ مفهومی که منطبق بر «اخلاق فضیلت» است. با این توضیح که هر یک از متفکران این مکتب، راه تحقق «رهایی» را در مکانیزمی خاص خود تعریف می کنند. هورکهایمر «خرد عینی»، آدورنو «زیبایی»، مارکوزه «بازسازی عقلانی جامعه» و هابرماس «گفت وگو» را راه رسیدن به رهایی می دانند.
درآمدی بر مفهوم حکمرانی شبکه ای؛ مطلوبیت ها و چالش ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«حکمرانی شبکه ای» هم به عنوان استعاره ای برای توصیف رشد مسایل پیچیده، مجزاشدن فزاینده جامعه و پلی برای عبور از مرزهای بخشی به کار رفته و هم به عنوان پاسخی از سوی سیاستگذاران به پویایی تعاملات محیط تغییر یافته سیاستی عمل می کند. این پژوهش قصد دارد تا با بررسی مفهوم حکمرانی شبکه ای و کارکردهای آن، به بیان مزیت ها و مطلوبیت آن به عنوان یک رویکرد تحلیلی برای توصیف و تبیین سیاست های عمومی و عملکرد دولت بپردازد. به این منظور ضمن معرفی سه شکل عام و کلاسیک حکمرانی یعنی سلسله مراتب، بازار و شبکه؛ ویژگی های هر یک را برشمرده و در نهایت مطلوبیت های شکل شبکه ای حکمرانی بیان می شود. چارچوب حکمرانی شبکه ای پذیرفته است که سیاست های عمومی دیگر تنها بوسیله دولت تدوین نمی شوند بلکه شبکه ای از ارتباطات میان بازیگران مختلف مانند سیاستمداران، بوروکرات ها، شرکت های خصوصی، گروه های فشار و شهروندان تعیین کننده آنها هستند. البته حکمرانی شبکه ای با چالش هایی همچون مدیریت مطلوب شبکه، دموکراتیک بودن، پاسخگویی و تنظیم ارتباطات روبه رو است. این پژوهش با معرفی چارچوب هایی مثل فراحکمرانی و استراتژی های ترکیبی هدایت و خودتنظیمی، راهکارهایی برای رویارویی با این چالش ها معرفی می کند.
مبانی نظری، کارکردی نظریه سیستم های پیچیده و آشوب در مطالعات نظم منطقه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسأله هویت ملی در روسیه امروز
حوزه های تخصصی:
جلوه ها و نمودهای اسلام هراسی در اروپا؛ رویکردهای نئومحافظه کار و لیبرال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسلام هراسی یا منفی نمایی های غیرعقلانی از اسلام و مسلمانان، ریشه در فراز و فرودهای تاریخی، رویکردهای سیاسی هدایت شده و آسیب های ابزارهای معرفت شناسانه غربی دارد. رویکردهای اسلام هراسی معاصر بر دو نحله: نئومحافظه کاری و لیبرالی تفکیک شده است.
تئوری برخورد تمدن ها، مبنای نظری رویکردهای افراطی نئومحافظه کار در اروپا شد، به نحوی که مفهوم «یورابیا» در این راستا از سوی برخی از نویسندگان اروپایی ابداع شد و بدون اینکه نتیجه ای از این لفاظی های بی مبنا حاصل شود صرفاً بر احساسات غیرعقلانی اسلام هراسانه در اروپا افزود.
اما اسلام هراسی در رویکرد لیبرال، با تمرکز حملات بر اسلام سیاسی و قراردادن برنامه هایی در جهت لیبرال سازی مسلمانان اروپایی انجام شد. در این راستا سیاست چندفرهنگ گرایی به سیاست تک فرهنگ گرایی و انسجام فرهنگی تغییر داده شد.
رویکرد معرفت شناسانه سکولار که به عنوان سازه ای اجتماعی ـ تاریخی در فضای معرفتی غرب تکوین یافته است به عنوان مهم ترین سب آسیب گرایشات اسلا م هراسانه در اروپا محسوب می شود و از آنجا که در ذات تعالیم اسلامی و فرهنگ مسلمانان آمیختگی ساحت های اجتماعی و سیاسی با بنیادهای مذهبی و اخلاقی وجود دارد، رویکرد سکولار غربی باید اسلام سیاسی را به عنوان «زبانی غیر غربی» از سیاست تلقی کند.
فرهنگ و دموکراسی
حوزه های تخصصی:
این مقاله با عنوان فرعى «آیا این دست پخت سیاسى فلاسفه غرب با روح ملى ایران هماهنگى دارد؟» به چاپ رسیده است. نویسنده معتقد است که جامعه براى رسیدن به دموکراسى باید از دوره دیکتاتورى ملى (در پرتو مکتب ولونتاریسم) عبور کند. ازاینرو، منبع نظم اجتماعى در ایران کنونى، نه پارلمان است و نه قانون، بلکه سنتى است که در اراده روحانیت متبلور است که بهترین گواه آن شوراى نگهبان است.
فرهنگ اسلامی و سیاسی شدن اسلام
حوزه های تخصصی:
هرچند اسلام اساسا در قالب یک جنبش سیاسى نمودار شد و تفکیک حیات سیاسى از حیات دینى در آن تصورناپذیر بود، اما سیاسىتر شدن اسلام در قرن بیستم واکنشى در مقابل گسترش ساخت دولت مطلقه در عصر پهلوى و رشد سکولاریسم بود . این دو عامل، شکاف و چندپارگى فرهنگى میان خردهفرهنگ اسلامى و خرده فرهنگ مدرن را تشدید کرد و کوشش براى استخراج نوعى نظام سیاسى، به عنوان جانشین نظام مستقر، از درون اسلام سرعتبیشترى یافت .
بررسی مهم ترین چالش ها و راهبرد های جذب دانشجویان خارجی در ایران (با استفاده از تکنیک گروه های کانونی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آموزش عالی در قرن 21، از عوامل مهم تأثیرگذار بر جامعه به شمار می آید و از مهم ترین چالش های آموزش عالی در هزاره جدید، موضوع سیاست های جذب دانشجویان خارجی در کشور های میزبان است. هدف این مقاله، بررسی چالش ها و راهبرد های جمهوری اسلامی ایران در جذب دانشجویان خارجی از دیدگاه متخصصان، از طریق یک مطالعه کیفی و با استفاده از روش گروه های کانونی است. جامعه مورد مطالعه شامل مسئولین، متخصصین، افراد حرفه ای و اعضای هیئت علمی درگیر فعالیت های اجرایی و علمی مربوط به دانشجویان خارجی می باشد. نمونه مورد مطالعه، شامل دو گروه؛ 18 نفر مشارکت کننده به عنوان مسئولین و کارشناسان مرتبط با حوزه دانشجویان خارجی در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و سایر مؤسسات مهم آموزش عالی؛ و 16 نفر مشارکت کننده به عنوان پژوهشگران و اعضای هیئت علمی صاحب اثر در حوزه دانشجویان خارجی می باشد. نتایج تحقیق منجر به شناسایی 7 چالش و 11 راهبرد شده است. مهم ترین چالش ها به ترتیب اولویت عبارت است از: تعدد نهاد های تصمیم گیرنده در عرصه سیاست گذاری و برنامه ریزی؛ مشخص نبودن اهداف و جهت گیری اصلی؛ فقدان مراکز مشاوره تخصصی برای راهنمایی و هدایت دانشجویان؛ معرفی زبان فارسی به عنوان تنها زبان برای آموزش و یادگیری؛ پایین بودن سطح امکانات آموزشی و رفاهی؛ جذب حداقلی دانشجو از کشور های پیشرفته و عدم وجود فرهنگ تعامل و همدلی بین دانشجویان ایرانی و غیر ایرانی.
دین و جهانی شدن
حوزه های تخصصی:
از هفت بُعد دین، سه بعد نهادى - اجتماعى، نقلى - اسطورهاى و عبادى - شعائرى در روند جهانى شدن تضعیف مىشود و دو بعد تجربى - عاطفى و عقیدتى - فلسفى تقویت و سایر ابعاد از این حیث خنثى هستند. گوهر مشترک ادیان، معنویت است و براى رسیدن به آن باید هشت کار سلبى با دین تاریخى انجام داد. معنویت، سه مؤلفه هستىشناختى، انسانشناختى و معرفتشناختى دارد که هر کدام داراى چند بخش است.
اسلام و دانش جدید
نسل دوم روشنفکران ایرانی: آغاز گرایش ایدئولوژیک و نفی مدرنیته سیاسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر بخش دوم مقاله ای است که بخش اول آن در شماره ششم در فصلنامه تخصصی علوم سیاسی در تابستان 1386 به چاپ رسید و در آن فهم روشنفکران نسل اول ایرانی را از مدرنیته سیاسی مورد بررسی قرار داده بود نوشته حاضر نسلی از روشنفکران را مورد توجه قرار می دهد که بعد از انقلاب مشروطه در چنبره پیچیدگی های گرفتار می آیند که بخشی از آن محصول اندیشه های نسل اول بوده اما از سوی دیگر خود همت لازم برای رفع پیچیدگی های آن به عمل نیاورده اند. آنان با بحران های خارجی و داخلی روبرو بودند، آنها در رویارویی با بحران های خارجی نیازمند هویت بودن و لذا هویت خویش را در ناسیونالیسمس فرهنگی جستجو می کنند که اصالت خود را از ایران باستان می گیرد. و در حوزه بحران های داخلی نیز نان و امنیت اولویت می یابد و مدرنیته سیاسی به محاق می رود و اراده آنان در شخصیت و استبداد نوساز رضا شاه تبلور پیدا می کند، پیوند این دو وجه ایدئولوژی روشنفکران این دوره را تشکیل می دهد. ولی از آنجایی که ثمرات این ایدئولوژی نمی تواند، پیچیدگی های عصر مدرن را پاسخ گوید، و مشکلات سیاسی و اجتماعی دوران گذرا را حل نماید. به بن بستی گرفتار شدند، که نتیجه آن اصالت گرایی و طرد مدرنیته در معنای عام بود.
جامعه شناسی تاریخی دولت: گسست در پیوند نخبگان و ساخت دولت در عصر صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش فرآیند تحول ماهیت «پیوند نخبگان موسس» و تاثیر آن بر «ساخت دولت» از ابتدای عصر صفوی تا پایان حکومت شاه عباس، با روش تحقیق تاریخی، مورد بررسی قرار گرفته است. ساخت دولت صفوی، در دوره شاه اسماعیل، ساختی «دین سالارانه» بود. در چنین ساختاری شاه هم از اقتدار دنیوی برخوردار بود هم از اقتدار دینی، نهادهای دینی بر نهادهای سیاسی و نظامی برتری داشتند و نهادهای سیاسی مهم این دولت نظیر «وکیل نفس همایون» و «خلیفه الخلفا» در پیشینه خانقاهی صفویان ریشه داشتند و به عنوان واسط میان شاه و مردم عمل می کردند. در این دوره حکام ایلات اختیارات گسترده ای داشتند و وجودنهادهای واسط مانع از خود کامگی شاه می شد. با مرگ شاه اسماعیل، پیوندهای صوفیانه رو به ضعف نهاد و «پیوندهای شاهسونی» جایگزین آن گردید. پیدایش پیوند جدید موجب گرایش ساخت دولت به «دیوان سالاری سلطنتی» شد. این ساختار در دوره شاه عباس اول شکل نهایی به خود گرفت. در ساختار جدید، دستگاه دیوان سالاری گسترش پیدا کرد، بسیاری از زمین های دولتی به زمین های سلطنتی تبدیل شدند، ارتش جدیدی متشکل از غلامان گرجی و چرکس جایگزین ارتش قبیله قزلباش گردید، این ارتش مستقیما زیر نظر شاه خدمت می کرد و از او دستور می گرفت و نهادهای دینی از نهادهای سیاسی و نظامی منفک شدند. در اثر سیاست های شاه عباس اول، دولت ساختاری متمرکز، اقتدارگرا و بوروکراتیک به خود می گرفت.