چکیده

متن


لایحه جدید هویت ملی در روسیه در ماه های اخیر منشاء مجادلات و بگومگوهای فراوانی شده است. این موضوع به ویژه برای مسلمانان که یک جمعیت 20 میلیونی را در فدراسیون روسیه تشکیل می دهند و حتی نزدیک به 5/2 سده حاکم بر قلمرو این امپراتوری بوده اند، از اهمیت خاصی برخوردار است. مقامات دولتی استدلال می کنند که روس ها در وضعیت بحران هویتی ناشی از فروپاشی شوروی، نیازمند احساس هویت هستند، چراکه، این احساس هویت ملی است که به کمک آن می توانند جایگاه، موقعیت و نقش خود را در دنیای امروز دانسته و یا تعریف کنند.
    دو ماه پیش که این لایحه برای بحث به مجالس محلی و منطقه ای فرستاده سد، اعتراضاتی را به ویژه در جمهوری های مسلمان نشین و از همه مهم تر در تاتارستان برانگیخت. این جمهوری که زمانی مرکز امپراتوری تاتارها در قلمرو کنونی روس بوده، با وجود گذشت پانزده سال از فروپاشی شوروی، هنوز قانون اساسی روسیه را نپذیرفته است، اما درعین حال، همزیستی مسالمت آمیز آن با مسکو به عنوان نمادی از همکاری روس ها و مسلمانان مطرح است؛ چراکه برخلاف چچن ها و داغستانی ها، تاتارها کوشیده اند تا درخواست های ملی خود را به شکلی معتدل مطرح کنند و مسکو نیز همواره با احتیاط نسبت به قازان برخورد کرده است. هدف لایحه جدید هویت ملی، بیان پایه ها و بنیادهای سیاست ملی دولت، شکل دهی به یک جامعه چند فرهنـگی امـا منسجـم و تحکیم اتحاد ملی و تقویت ستون قدرت ملی عنوان شده است.
    همچنین در این لایحه، «همه شهروندان کشور روسیه موظف شده اند تا زبان روسی را بدانند».
    چندتن از مقامات جمهوری تاتارستان به تجربه ناموفق هویت سازی غیرواقعی در دوره شوروی اشاره کرده و طرح کنونی را بحث انگیز دانسته اند. از نگاه آنها، این لایحه با قانون اساسی روسیه (که ماهیت چنذقومی مردم را پذیرفته) و هنجارهای حقوق بین الملل منافات دارد و به انسجام ملی لطمه می زند.
    مسأله هویت ملی از مسائلی است که روس ها از دوران پتر کبیر یعنی اواخر قرن 17 و اوایل قرن 18ـ که او کوشید مبنایی جدید همانند دولت های ملی اروپا برای امپراتوری خود بیابد ـ تا پایان دوره تزاری با آن روبرو بوده اند. با سست شدن مبنای مذهبی هویت در روسیه، به دلیل کشورگشایی تزارها از قرن 17 به بعد، ساختار دولت روسیه به یک امپراتوری چندملیتی تبدیل شد که دیگر نمی توانست صرفاً بر مبنای مذهب استوار باشد. از سوی دیگر، اندیشه های جدید غربی دو جریان اسلاوگرایی و سوسیالیسم را در روسیه در پی داشت که اولی در قرن 19 و دومی در قرن 20 به صورت گفتمان غالب درآمده و مانع گسترش ملی گرایی و شکل گیری هویت ملی شدند.
    با تحول از هویت متکی به ایدئولوژی و فروپاشی امپراتوری چندملیتی، مجادلات گسترده ای بر سر هویت ملی روسیه و شکل گیری دولت ملی درگرفت. گریگوری گوروف به نکته جالبی در مورد بحران هویت ملی در روسیه اشاره می کند که ذکـر آن به درک بهتر موضوع کمک می کند. او به زمانی اشاره می کند که در سال 1991، ورزشکاران روسی رقابت کننده در المپیک بارسلون، سرودی ملی ندارند تا در وقت حضور آن ها بر سکوی قهرمانی نواخته شود. این واقعیت، در سال های بعدی و حتی تاکنون به اشکال مختلف جریان داشته و در حقیقت، مسکو در همه این سال ها با نوعی ابهام و سردرگمی نسبت به سرمشق قرار دادن یکی از مدل ها و الگوهای هویتی مرسوم در جهان روبرو بوده؛ اگرچه هویت مدنی و متحد به نسبت سایر مدل ها از اهمیت بیشتری برخوردار بوده اند.
    دولت در سال های نخست پس از فروپاشی بیشتر بر هویت مدنی تأکید کرده و طبق قانون «شهروندی روسیه» در 28 نوامبر 1991، همه مردم فدراسیون روسیه شهروندان برابر دانسته شده اند. اما به تدریج که از سال های 1993 به بعد ملی گرایان و کمونیست ها قدرت یافتند، به روس زبانهای خارج نزدیک توجه بیشتری شد. قانون اساسی سال 1993 بر حقوق مدنی اساسی تمام شهروندان روسیه و تضمین دسترسی به نظام سیاسی برای تمام گروه های قومی تأکید دارد. در سـال 1996، بـوریس یلتسـین کمیسیونـی را مأمور گردآوری پیشنهادات در مورد «ایده ملی جدید روسیه» کرد. در نگاه اول، این موضوع برای کشوری که از سابقه دیرینه ای برخوردار بود، تعجب انگیز بود، اما از واقعیتی اساسی حکایت داشت: «روسیه ایده ملی ندارد».
    در ژوئن 1996 ایده ملی روسیه بر اساس مدل اوراسیایی (هویت متحد) در مفهوم جدید سیاست ملیت های دولت به وسیله یلتسین تصویب شد. در برنامه حزب یابلوکو نیز چنین مدلی مطرح شده است. در اکتبر 1996 «کمیته دولتی دوما در مورد ژئوپلتیک» استدلال کرد که باید احیای جایگاه قانونی مردم روسیه و حقوق آن ها مطابق با اصول و قواعد بین المللی احیاء شود. برخی نیز اقدام پوتین برای تعیین سرود ملی، پرچم و نمادهای ملی دیرینه روسیه را در راستای بسط مفهوم مذکور از ملت روسیه تعبیر نموده اند. براساس لایحه پیشنهادی دولت و تصویب دوما مقرر شد که پرچم روسیه از سه رنگ آبی، سفید و سرخ تشکیل شود که همان پرچم دوران تزار است. آهنگ سرود ملی روسیه نیز از سرود دوره شوروی گرفته شد. همچنین عقاب دوسر تزار به عنـوان نشـان دولتی و پرچم سرخ، به عنوان نماد ارتش درنطر گرفته شده است. پوتین در این مورد گفت: «پرچم تزاری 300 سال نماد روسیه بوده و نشان دولتی عقاب دوسر سابقه ای 500 ساله در میان نشان های روسیه دارد. اگر ما علائم قبل و بعد از انقلاب اکتبر را رد کنیم، به این معنی است که زندگی مادران و پدران خود را بی معنا بدانیم».
    باوجود این تلاش ها، آنچه که طی سالیان اخیر در رابطه با جمهوری های قومی درون فدراسیون روسیه مطرح بوده، چه در چچن و داغستان و چه در تاتارستان و جاهای دیگر، از آن حکایت دارد که روسیه تا دستیابی به یک هویت ملی منسجم فاصله زیادی دارد. هویت ملی مبتنی بر قومیت برای روسیه مشکل قومیت های غیرروس را درپی دارد. هویت متحد نیز با توجه به اینکه روس ها ملیت غالب را تشکیل می دهند و نسبت به سایرین در وضع نابرابری قرار دارند، به سادگی امکان پذیر نیست، و سرانجام اینکه هویت مدنی نیز منوط به فقدان ملیت غالب و یا قدرت و کارآمدی سازوکارهای دموکراتیک و عادلانه ای است که مشکل بتوان در نظام سیاسی روسیه کنونی سراغی از آن یافت.
    از این رو، بحران هویت ملی همچنان در روسیه وجود دارد. اگرچه، امکان به تعویق انداختن آن به کمک برخی از عوامل از جمله کاهش فشارهای خارجی به مدد هم سویی با دول غربی در مبارزه با تروریسم وجود دارد و لایحه اخیر و مجادلات بر سر آن نیز حکایت از چنین واقعیتی دارد.

تبلیغات