فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۴۱ تا ۲۶۰ مورد از کل ۶۷۳ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف اصلى ارزشیابی ،تقویت فعالیت ها و روش هاى اثر بخش و تضعیف یا حذف فعالیت ها و روش هاى بى تاثیر یا نامطلوب است. فرایند ارزشیابى استاد ، فرایندى است که در طى آن با جمع آوری اطلاعات و با بررسى عملکردهاى گوناگون اساتید، درباره کفایت و شایستگى آنان قضاوت مى شود و در عین حال تصمیم لازم در مورد اقداماتى که مى تواند به افزایش شایستگی ایشان و بهبود یادگیرى فراگیران کمک کند ،اتخاذ مى گردد .استفاده از ارزشیابی کارامدترین روش جهت بهبود کیفیت آموزشى است . شاید پیچیده ترین نوع ارزشیابی ،ارزشیابى از کار معلمان باشد که علت آن نیز کم اعتبارى و بى دقتى وسایل و روش های اندازه گیرى و سنجش مورد استفاده در این نوع ارزشیابى است زیرا هیچ یک از منابع اطلاعاتى مورد استفاده ، اطلاعات دقیق و بى غرضانه اى را که براى یک ارزشیابى سالم ضرورى است به دست نمى دهد. روش های جاری ارزشیابی اساتید شامل ارزشیابى توسط مسئولین، همکاران، دانشجویان، خودارزیابى و استفاده از میزان یادگیری دانشجویان می باشد که از میان روشهاى ذکر شده ارزشیابی هیئت علمى توسط دانشجویان از رایجترین روش های مورد استفاده است. روش های ذکر شده هر کدام جنبه های خاصی از کار استاد را ارزیابی می کنند ، و هیچ یک به تنهایی نمی توانند بیانگر کیفیت واقعی کار اساتید باشند؛ بنابراین براى اینکه ارزشیابى جامع و سالمترى از کار اساتید به دست آید ، باید از همه منابع اطلاعاتى موجود داده های لازم را بدست آورد و قضاوت نهایى را بر اساس ترکیبى از آنها انجام داد.در متن اصلی به طور مفصل در خصوص روش های رایج ارزشیابی اساتید ، مزایا و معایب هر کدام و راهکارهای ارتقاء کیفیت ارزشیابی ایشان بحث خواهد شد.
OSCE در ارزشیابی بالینی دانشجویان پرستاری
حوزه های تخصصی:
امروزه آموزش پرستاری مدرن از الگوهای گوناگونی بهره می برد که همگی آنها آموزش بالینی را جزء اصلی آموزش پرستاری به حساب می آورند .هدف نهایی تربیت پرستاران شایسته، اطمینان از این است که بیماران سطوح بالایی از مراقبت را دریافت می کنند از آنجایی که نقش های بالینی پرستاران مطابق با محیط ها و بیماران مختلف ابعاد متعددی پیدا می کند در نتیجه سنجش توانایی، انجام تمام ابعاد چنین نقش های دشوار است. ارزشیابی بالینی در پرستاری به عنوان یکی از ارکان مهم آموزش ،باید شایستگى و توانمند هاى دانشجوی پرستارى را اندازگیرى کند ولى هنوز به عنوان یک امر مشکل ذهنى ،وقت گیر و اغلب گیج کننده باقى مانده و اغلب مربیان و دانشجویان از نحوه ارزشیابى بالینى رضایت ندارند.بنابراین استفاده از روشهاى جدید ارزشیابى براى سنجش ابعاد مختلف عملکرد پرستارى کاملا لازم است.چرا که مشخص مى کند که آیا این فرد مى تواند در محیط بالین از عهده انجام وظایف و مسئولیت ها برآید. بنابراین امتحان بالینى با ساختار عینی یکى از بهترین روشهاى سنجش که مى تواند میزان تحقق اهداف آموزشى در زمینه های شناختى ،عاطفى و روانى حرکتى دانشجویان پرستارى را مورد ارزیابى قرار دهدو ضمنا ویژگی های یک آزمون بالینی ایده آ ل را که شما اعتبار و پایائی و عملی بودن است را شامل می شود.
OSCE (آزمون بالینى با ساختار عینى ) شیوه ارزیابى است که طى آن داوطلب از چند ایستگاه مى گذرد و در هر ایستگاه از او خواسته مى شود که وظایفى را انجام دهد ودر این میان توسط ممتحن به کمک چک لیست از پیش تهیه شده ارزیابى مى شود.که در این مقاله به علل بوجود آمدن این روش ، تاریخچه ، تعاریف، فوائد، معایب و نحوه اجراى این روش مى پردازیم.روش آزمون عینى ساختار یافته بالینى یک روش طلائى در ارزشیابى بالینى دانشجویان پرستارى مى باشد.
موانع عمده توسعه پژوهش محوری در واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی استان کرمان
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی موانع عمده توسعه پژوهش محوری در واحدهای دانشگاهی، دانشگاه آزاد اسلامی استان کرمان انجام شد. به این منظور نمونه ای به حجم 250 نفر از اعضای هیات علمی (170 مرد و 80 زن) و نمونه ای به حجم 380 دانشجو (200 دختر و 180 پسر) از واحدهای مختلف منطقه 7 دانشگاه آزاد اسلامی به طور تصادفی انتخاب شدند و با استفاده از پرسشنامه 29 ماده ای که به همین منظور طراحی شده بود، مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج حاصل از بررسی نشان داد که از نظر اعضای هیات علمی واحدهای دانشگاهی مورد مطالعه به ترتیب: 1ـ موانع اجتماعی و فرهنگی (75/67 درصد)، 2ـ کمبود امکانات اقتصادی و مالی (5/67 درصد)، 3ـ موانع اجرایی و اداری (75/56 درصد) مهمترین موانع توسعه پژوهش محوری در واحدهای دانشگاهی هستند. از نظر دانشجویان مهمترین موانع توسعه پژوهش محوری در واحدهای دانشگاهی عبارت بودند از: 1ـ کمبود امکانات اقتصادی و مالی (10/84 درصد) 2ـ موانع اجرایی و اداری (35/59 درصد) 3ـ موانع اجتماعی و فرهنگی (55/54 درصد). در این بررسی همچنین مشخص شد که عوامل مربوط به اعضای هیات علمی از نظر دانشجویان و اعضای هیات علمی به ترتیب 5/39 درصد و 37 درصد به عنوان مانعی جدی در مسیر توسعه پژوهش محوری واحدهای دانشگاهی به حساب نمی آیند. این یافته ها با یافته های بررسی های دیگر مربوط به موانع توسعه پژوهش محوری همخوانی نسبی دارند.
میزان انطباق ویژگیهای سازمان آموزش و پرورش شهر اصفهان با ویژگیهای سازمان یادگیرنده از دیدگاه دبیران در سال تحصیلی 85-1384
حوزه های تخصصی:
این تحقیق، میزان انطباق ویژگیهای سازمان آموزش و پرورش شهر اصفهان با ویژگیهای سازمان یادگیرنده را در سه حیطه فردی، گروهی و سازمانی مورد بررسی قرار داده و در صدد تعیین تفاوت در نحوه تلقی پاسخگویان برحسب سن، میزان تحصیلات و سابقه تدریس از سازمان آموزش و پرورش، به عنوان سازمان یادگیرنده بوده است. روش تحقیق، توصیفی از نوع پیمایشی است و جامعه آماری پژوهش را کلیه دبیران دبیرستان های دخترانه نواحی پنجگانه آموزش و پرورش شهر اصفهان در سال تحصیلی 85 ـ1384 تشکیل داده اند که به روش تصادفی خوشه ای و از طریق فرمول انتخاب حجم نمونه، تعداد 260نفر از نواحی 2،3 و 4 انتخاب شدند. از این تعداد 18 نفر به سؤالات پاسخ کامل ندادند و بنابراین از تحقیق کنار گذاشـته شدند و 242 نفر در پژوهش شرکت کردند. ابزار جمع آوری اطلاعـات، پرسشنامه ابعاد سازمـان یادگیرنده واتکینز و مارسیک بود. داده های پژوهش در دو سطح آمار توصیفی (فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار) و استنباطی (تحلیل واریانس یکطرفه، t تک متغیره) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت نتایج نشان داد که ویژگیهای سازمان آموزش و پرورش در حیطه فردی و سازمانی با ویژگیهای سازمان یادگیرنده انطباق دارد، ولی در حیطه گروهی انطباق ندارد. تلقی افراد از سازمان یادگیرنده نیز فقط در حیطه فردی برحسب سابقه تدریس تفاوت معناداری را نشان داد.
ارزیابی تراز تواناییهای شناختی ریاضی (فضا و عدد) و همبستگی آن با پیشرفت تحصیلی و سن عقلی و جنسیت
حوزه های تخصصی:
این مطالعه با هدف ارزیابی درک مفاهیم بنیادی ریاضی و بررسی رابطه بین تواناییهای شناختی ریاضی و عملکرد دانشآموزان دختر و پسر مقطع ابتدایی استان مازندران براساس نظریه پیاژه انجام شده است. برای پوشش دادن کامل اهداف تحقیق 16 فرضیه فرعی بررسی شد. جامعه آماری این مطالعه را کلیه دانشآموزان پسر و دختر پایههای اول تا پنجم مشغول به تحصیل در استان مازندران در سال تحصیلی 86 ـ 1385 تشکیل دادند. بهطور کلی تعداد 200 آزمودنی (100 پسر و 100 دختر) در پنج پایه تحصیلی ابتدایی مورد آزمون تشخیص تواناییهای شناختی ریاضی پیاژه قرار گرفتند. از این تعداد از هر پایه تحصیلی 20 دانشآموز انتخاب شدند. در مجموع از هر پایه تحصیلی 40 دختر و پسر آزمودنیهای این مطالعه را تشکیل دادند. ابزارهای این مطالعه را آزمون تواناییهای شناختی ریاضی پیاژه، آزمون هوشآزمای گودیناف و محاسبه میانگین نیمسال قبل تمامی دروس تشکیل دادند. یافتهها نشان داد که سطح عملکرد پایههای اول تا پنجم ابتدایی در مفاهیم دوازدهگانه ریاضی متفاوت است. بین پایههای تحصیلی در ادراک فضایی نقطه، مفهوم ضرب و مفهوم کسر تفاوت معنادار وجود دارد، ولی در مورد سایر تواناییها تفاوت معنادار نیست. بین تواناییهای شناختی ریاضی و پیشرفت تحصیلی در درس ریاضی دانشآموزان پایههای تحصیلی مختلف دوره ابتدایی همبستگی وجود دارد. بین تواناییهای شناختی ریاضی و سن عقلی دانشآموزان پایههای مختلف مقطع ابتدایی همبستگی معنادار وجود ندارد. بین میزان توانایی شناختی ریاضی پسران و دختران تفاوت معنادار وجود ندارد سطح خطاپذیری در تمامی موارد تعیین شده است (P< 0/5).
میزان اثربخشی آموزش های ضمن خدمت فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) معلمان دوره متوسطه شهر اصفهان
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش تعیین میزان اثربخشی آموزش های ضمن خدمت فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) معلمان دوره متوسطه شهر اصفهان است. بدین منظور سه بعد اصلی «ارتقای فراگیری دولت الکترونیک، ارتقای استفاده از اینترنت و ارتقای آشنایی با رایانه» مورد بررسی قرار گرفت. روش پژوهش، توصیفی و از نوع پیمایشی است. جامعه آماری مورد مطالعه کلیه معلمان متوسطه شهر اصفهان (4491 نفر) است. از این افراد 300 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شدند. داده ها از طریق اجرای پرسشنامه محقق ساخته، با 30 سؤال بسته پاسخ و اعتبار 96/0 فراهم گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روشهای آمار توصیفی و استنباطی انجام گرفت. نتایج آماری پژوهش نشان داد که آموزش های ضمن خدمت فناوری اطلاعات و ارتباطات برای معلمان متوسطه در سه بعد اصلی استفاده شده کمتر از سطح متوسط (05/0 P≤) بوده است، اما اثربخشی (میزان استفاده) در این سه بعد در سطح (01/0 P≤) یکسان نبوده است. همچنین یافته ها نشان داد آموزش های ضمن خدمت فناوری اطلاعات و ارتباطات در این سه بعد برای معلمان مرد بیشتر از معلمان زن و برای معلمان کارشناسی ارشد بیشتر از معلمان با مدارک پایین تر اثربخش بوده است.
بررسی نقش توسعه آموزشهای تعلیمات عمومی در اجرای برنامه های تنظیم خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارزشیابی برنامه درسی مبتنی بر رویکرد ساخت و سازگرایی راهبردی نوین در ارزشیابی برنامه درسی در دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل رویکرد عدم تمرکز در نظام آموزشی ایران مبتنی
حوزه های تخصصی:
درصد قبولی سیستان و بلوچستان در کنکور همواره در رده آخر استان ها بوده است. تمهیداتی نظیر گزینش قطبی و ناحیه ای و سهمیه نیز باعث بهبود درصد قبولی این استان نشد. این تحقیق به منظور تعیین میزان قبولی دانش آموزان پیش دانشگاهی استان و بررسی متغیرهای مرتبط بر آن در کنکور سال 1384 طراحی شده است.
این تحقیق توصیفی در سال تحصیلی 84-83 بر روی کلیه دانش آموزان پیش دانشگاهی استان سیستان و بلوچستان انجام شد. پرسشنامه طرح که شامل اطلاعات دانش آموزان و آموزشگاه ها بود برای کلیه آنها ارسال و 9198 پرسشنامه از 201 آموزشگاه تکمیل و عودت گردید. اطلاعات رسیده و اطلاعات پذیرفته شدگان کنکور با استفاده از آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
بیشترین تعداد شرکت کننده ی کنکور دیپلم ها ی علوم انسانی (%8/45) و کمترین آن مربوط به ریاضی فیزیک (%1/15) بوده اند. بیشترین درصد پذیرفته شده مربوط به دارندگان دیپلم ریاضی فیزیک (% 32) و سپس علوم تجربی (%6/17) و انسانی (%3/11) می باشد. قبولی زنان و مردان به ترتیب %9/16 و %8/14 می باشد. درصد قبولی در آموزشگاه های خاص (شاهد-نمونه-دانشگاه)، عادی و غیر انتفاعی به ترتیب %9/49، %9/9 و %6/9 بوده است. درصد قبولی فرزندان مادران و پدران بی سواد به ترتیب %6/9 و %5/7 و برای مادران و پدران با تحصیلات بالای دیپلم به ترتیب % 45 و % 4/30 است. بیشترین قبولی مربوط به دانش آموزان با معدل امتحان کتبی نهایی بالای 18 بود (%8/83) که این درصد با کاهش معدل کاهش می یابد. قبولی در سهمیه های مناطق 1 تا 3 به ترتیب %9/90%، %22 و %9/12 بود. درصد پذیرفته شدگان مقاطع کاردانی، کارشناسی و دکترای حرفه ای به ترتیب % 9/28، %1/69 و % 2 بود.
نوع دیپلم، معدل سال سوم دبیرستان، تحصیلات و شغل پدر و مادر، سن و جنس دانش آموز از مهم ترین متغیر های مرتبط بر نتیجه کنکور سراسری می باشد.
تحلیل الگوی توسعه ی دانش و شیوه ی به کارگیری آن در آموزش عالی و دانشگاه های ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"بررسی رابطه ی همدلی با سبک های هویت و تعهد در دانشجویان رشته های فنی و علوم انسانی "(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"تعداد 726 نفر از دانشجویان دانشگاه های دولتی شهر تهران در مقطع کارشناسی رشته های علوم انسانی و فنی- مهندسی ؛ در ابعاد همدلی و سبک های هویتی و تعهد بررسی شدند . برای سنجش همدلی از پرسش نامه "" فهرست واکنش های بین فردی (IRI)""، و برای سنجش سبک های هویت و تعهد از پرسش نامه ISI-6G (وایت، وامپلر و وین،1998) استفاده شد. نتایج همبستگی ها نشان داد که همدلی هیجانی به صورت مثبت و معنادار با سبک های هویتی هنجاری و سردرگم اجتنابی به صورت منفی و معنادار با تعهد، رابطه داشته است.همدلی شناختی ( دیدگاه گیری) نیز، به طور مثبت و معنادار با سبک هویتی اطلاعاتی در رابطه است. تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که مهم ترین متغیرهای پیش بین برای همدلی هیجانی به ترتیب، سبک هنجاری،تعهد، سبک سردرگم/اجتنابی ورشته تحصیلی بوده است. مهم ترین رابطه متغیرپیش بین برای دیدگاه گیری ، سبک اطلاعاتی می باشد. در نهایت، نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه برای پیش بینی تعهد بر اساس متغیرهای تحقیق نشان داد که مهم ترین متغیرهای پیش بین برای تعهد، سبک اطلاعاتی و سبک هنجاری ، به صورت مثبت و همدلی هیجانی و سبک سردرگم/ اجتنابی ،به صورت منفی ، می باشند.
"
تدوین الگویی جهت تصمیم گیری مشارکتی اعضای هیات علمی دانشگاه های ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله، دو هدف را دنبال می کند. هدف نخست، شناسایی عوامل زیر بنایی و نیز حوزه هایی که اعضای هیات علمی می توانند در تصمیم گیری ها؛ مشارکت نمایند. هدف دوم؛ تدوین الگویی جهت تصمیم گیری مشارکتی اعضای هیات علمی دانشگاه است. برای دستیابی به این اهداف ابتدا از طریق مطالعه و بررسی نظری تحقیق؛ مولفه های الگوی تصمیم گیری اعم از مولفه های «زیر بنایی» (پنج مولفه) و «حوزه ها » (هشت مولفه) احصا و سپس دیدگاههای اعضای هیات علمی؛ گرد آوری شده است. روش تحقیق، از نظر هدف؛ کاربردی و از نظر شیوه گردآوری داده ها؛ از نوع پیمایشی است. جامعه آماری شامل اعضای هیات علمی سه دانشگاه شمال - شرق کشور که مجموعا 1020 بوده است. از این تعداد؛ به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای تعداد 270 نفر انتخاب شدند که نظرات 198 عضو هیات علمی جمع آوری و تحلیل شده است. روایی پرسشنامه علاوه بر روایی صوری، از طریق تحلیل عاملی مورد ارزیابی قرار گرفته است. قابلیت اعتماد ابزار جمع آوری اطلاعات در مرحله آزمایشی به شیوه باز آزمایی (86/0) و نیز با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ، 89/0 به دست آمده است.
نتایج حاکی از آن است که مولفه های «زیر بنایی» الگوی تصمیم گیری مشارکتی؛ مورد تایید قرار گرفته است. البته از بین این مولفه ها، مولفه روانشناختی از میانگین بالاتری در مقایسه با سایر مولفه های: اهداف و ارزش ها؛ ساختاری؛ مدیریتی و فن شناختی برخوردار بوده است. در «حوزه های» الگوی تصمیم گیری مشارکتی نیز، میانگین تمام مولفه ها از میانگین نظری درجه های مورد وصف در ابزار گرد آوری داده ها بیشتر بوده است. لیکن مولفه های آموزش و تدریس؛ علمی و پژوهشی؛ انتظارات و خدمات و مشاوره نسبت به مولفه های آینده پژوهی؛ تسهیلات؛ مدیریتی – اجرایی؛ بودجه و امور مالی؛ بار عاملی و میانگین بیشتری داشته است. از بین این مولفه ها؛ مولفه «بودجـه و امور مالی»؛ از اهمیت مشارکت کمتری نسبت به سایر مولفه های حوزه های الگوی تصمیم گیری، برخوردار بوده است. نتایج همبستگی پیرسون نیز نشان می دهد که بین میانگین های مربوط به مولفه های زیربنایی وحوزه های الگو ی تصمیم گیری مشارکتی؛ رابطه مستقیم و معنی دار وجود دارد. هم چنین بر اساس نتایج حاصله در رابطه با مولفه های الگوی تصمیم گیری مشارکتی برحسب مرتبه علمی وسابقه مدیریتی، تفاوت معنی داری بین گروه های نمونه تحقیق مشاهده نشد و می توان نتیجه گرفت که بین دیدگاه اعضای هیات علمی درباره وضعیت مورد وصف اتفاق نظر وجود دارد. دربررسی تفاوت در «رشته تحصیلی» و «سابقه علمی» در برخی مولفه ها تفاوت معنی داری وجود دارد که این تفاوت ها، از الگوی معینی پیروی ننموده است.
آسیب شناسی کنکور و بررسی امکان حذف آن در نظام پذیرش دانشجو
حوزه های تخصصی:
کنکور در جامعه ما به یک پدیده اجتماعی تبدیل شده که بر نظام آموزش عمومی و متوسطه و همچنین شرایط روانی و اقتصادی خانواده ها به شدت تاثیر می گذارد و به یک تهدید جدی برای نوآوری و خلاقیت و سلامت روانی نسل جوان تبدیل شده است. پژوهش درباره نظام پذیرش دانشجو و اندیشه برای برون رفت از این مشکل از اولویتهای نظام آموزش عالی کشور است. این تحقیق که مروری بر مطالعات نظری و میدانی شماری از پژوهشگران درباره کنکور است، ابتدا به آسیب شناسی کنکور در ابعاد مختلف خانوادگی، روانی، علمی و شغلی پرداخته، سپس نظام تصمیم گیری در پذیرش دانشجو را بررسی می کند. همچنین درباره فرضیه های مختلف برای حذف کنکور بحث نموده است. این فرضیه ها عبارت است از: کاستن تعداد متقاضیان کنکور، تغییر کارکرد بخش هایی از ظرفیت آموزش عالی از کارشناسی به کاردانی و توسعه ظرفیت آموزش عالی. در بخش پایانی مقاله نیز پیشنهادهایی برای حذف تدریجی کنکور ارائه شده است.