هدف اصلی پژوهش حاضر مطالعه نوع رابطه ابعاد شخصیت شامل نوروزگرایی، برونگرایی، تجربه پذیری، همسازی و وظیفه شناسی با هوش هیجانی است. چهارصد و چهل وسه دانشجو (237 دختر و 206 پسر) از رشتههای مختلف دانشگاه تهران در این پژوهش شرکت کردند. از آزمودنیها خواسته شد مقیاس شخصیت NEOPI-R و مقیاس هوش هیجانی را تکمیل کنند. نتایج پژوهش نشان داد که بین هوش هیجانی و ابعاد برون گرایی، تجربه پذیری، همسازی و وظیفه شناسی همبستگی مثبت معنی دار و بین هوش هیجانی و نوروزگرایی همبستگی منفی معنی دار وجود دارد. تحلیل رگرسیون داده ها نشان داد که تنها دو بعد برون گرایی و نوروز گرایی می توانند تغییرات مربوط به هوش هیجانی را به ترتیب در جهت مثبت و منفی پیش بینی کنند. مکانیسم های "تنظیم عواطف"، "آمادگی برای تجربه های مثبت" و "آمادگی برای تجربه های منفی" همبستگی های ابعاد شخصیت و هوش هیجانی را توجیه و تبیین می کنند.
هدف از انجام این پژوهش، بررسی رابطه بین هوش هیجانی و بازدهی های رهبری ( مدل برنارد باس) مدیران گروه های آموزشی در دانشگاه اصفهان است. روش تحقیق با توجه بهماهیت پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بوده است. جامعه آماری شامل 33 نفر مدیران گروه های آموزشی و 454 نفر عضو هیات علمی بود که با توجه به حجم محدود جامعه آماری مدیران گروههای آموزشی از روش سرشماری استفاده شده است، لیکن با توجه به تعداد اعضای هیات علمی و با توجه به اینکه درتحقیقات همبستگی، نمونه بایستی بین 75 تا 80 نفر باشد، لذا در این پژوهش از طریق نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب با حجم، نمونه ای به حجم 80 نفر انتخاب گردید. ابزارهای اندازه گیری در این پژوهش دو پرسشنامه قابلیت هیجانی و پرسشنامه رهبری چندگانه بود که به ترتیب با ضریب اعتبار Ra=0.90 و Ra=0.94 مورد استفاده قرارگرفت. یافته های پژوهش نشان داد که: 1) ضریب همبستگی بین هوش هیجانی و بازدهی های رهبری R=0.360 بود که در سطح P<0.05 معنادار است. لذا، بین هوش هیجانی و بازدهی های رهبری رابطه معناداری وجود دارد، 2) ضریب همبستگی بین هوش هیجانی و کوشش مضاعف R=0.371 می باشد که در سطح P<0.05 معنادار است. لذا، بین هوش هیجانی و کوشش مضاعف رابطه معناداری وجود دارد، 3) ضریب همبستگی بین هوش هیجانی و رضایتمندی R=0.202 است که در سطح P<0.05 معنادار نمی باشد. بنابراین، بین هوش هیجانی و رضایتمندی رابطه معناداری وجود ندارد و 4) ضریب همبستگی بین هوش هیجانی و اثربخشی 0.343=R است که در سطح P<0.05 معنادار می باشد. لذا، بین هوش هیجانی و اثربخشی رابطه معناداری وجود دارد.
این تحقیق به منظور بررسی رابطه دانش مدیریتی مدیران ستادی و سبک تصمیم گیری آنان در سازمان و ادرات نواحی هفتگانه آموزش و پرورش مشهد صورت گرفته است. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه مدیران ستادی آموزش و پرورش مشهد در سال تحصیلی 84 ـ 1383 می باشد (34=N) و کلیه کارمندان بلافصلی که تصمیمات مدیران ستادی بر کار آنان تاثیر مستقیم دارد. (74=N). گردآوری داده های مورد نیاز درباره افراد جامعه مورد مطالعه از طریق شمارش کامل (سرشماری) صورت گرفته است. این اقدام با نظر به گستره حجم جامعه آماری انجام پذیرفت. در تحقیق حاضر که با روش پیمایشی انجام گرفته است برای سنجش هر یک از متغییرهای فوق از پرسشنامه جداگانه ای استفاده شده است. در این تحقیق اطلاعات جمع آوری شده از پرسشنامه ها، جهت آزمون فرضیات تحقیق علاوه بر استفاده از برخی عملیات آمار توصیفی از روش های آزمون همبستگی پیرسون، آزمون T و واریانس یک طرفه استفاده گردید و نتایج ذیل حاصل گردید:
1ـ بین دانش مدیریت و سبک تصمیم گیری مشارکتی رابطه مستقیم وجود دارد اما معنادار نیست.
2ـ بین دانش مدیریت و سبک تصمیم گیری مشورتی رابطه معکوس وجود دارد اما معنادار نیست.
3ـ بین دانش مدیریت و سبک تصمیم گیری آمرانه رابطه معکوس وجود دارد اما معنادار نیست.
4ـ بین مدیران ستادی از جهت دانش مدیریتی تفاوت معناداری در سطح 999/0 وجود دارد.
5 ـ بین دانش مدیریتی مدیران ستادی با رشته تحصیلی مرتبط و مدیران با رشته تحصیلی غیر مرتبط تفاوت معناداری وجود ندارد.
6 ـ بین دانش مدیریتی مدیران ستادی با درجه تحصیلی بالاتر و پایین تر تفاوت معناداری وجود ندارد.
7ـ بین دانش مدیریتی مدیران ستادی با سابقه و کم سابقه آموزشی تفاوت معناداری وجود ندارد.
8 ـ بین دانش مدیریتی مدیران ستادی با سابقه وک مسابقه مدیریتی تفاوت معناداری وجود ندارد.
پژوهش حاضر با روش توصیفی ـ تبیینی از نوع علی - مقایسه ای به بررسی عوامل موثر بر گرایش مردم مشهد به ماهواره و تاثیر آن بر باورها و رفتارهای دینی مردم پرداخته است. جامعه آماری این پژوهش شامل 400 نفر از شهروندان مشهدی واقع در سنین 15 سال و بیشتر در سال 1385 می باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد که سن، جنس، سطح تحصیلات، محل سکونت، نحوه گذران اوقات فراغت و ارزیابی افراد از برنامه های تلویزیون داخلی در گرایش آنان به ماهواره تاثیرگذار می باشد. در سنجش بعد شناختی گرایش به ماهواره اکثریت پاسخگویان ماهواره را باعث افزایش دانش خود و پاسخگوی نیازهای مختلف گروه های سنی و جنسی دانسته و در بعد عاطفی گرایش به ماهواره هم اکثریت پاسخگویان برنامه های ماهواره را لذت بخش، سرگرم کننده و جالب می دانند. در بعد رفتاری اکثریت مردم به تماشای برنامه های ماهواره ای تمایل دارند و لیکن تشویق دیگران به تماشای ماهواره را وظیفه خود نمی دانند. همچنین میانگین اعتقاد به باورها و رفتارهای دینی در دو گروه کسانی که به ماهواره دسترسی دارند و کسانی که به ماهواره دسترسی ندارند، تفاوت قابل توجهی با یکدیگر دارد؛ به گونه ای که کسانی که از ماهواره استفاده نمی کنند بیشتر به باورها و رفتارهای دینی پایبند بوده اند.
به منظور شناخت هویت فرهنگی نوجوانان ایران و با توجه به تحقیقات پراکنده ای که نشان دهنده افزایش تمایلات نوجوانان به فرهنگ های بیگانه است، تحقیقی در این زمینه بر روی 600 نفر از دانش آموزان مقطع راهنمایی شهرستان شیراز انجام شد. داده های این تحقیق بوسیله مقیاس 37 گویه ای، که در برگیرنده مولفه های فرهنگی است جمع آوری گردید. نتایج بدست آمده نشان دهنده هویت فرهنگی بیشتر از حد متوسط نوجوانان شهرستان شیراز می باشد. در این تحقیق بین نمرات هویت فرهنگی دختران و پسران تفاوت معنی داری مشاهده گردید و نمرات هویت فرهنگی دختران بیشتر از پسران بود. در این پژوهش تفاوت معنی داری در نمرات هویت فرهنگی نوجوانانی که والدین آنها دارای سطوح تحصیلی متفاوت بودند مشاهده نگردید. اما نتایج این تحقیق نشان داد که بین نمرات هویت فرهنگی نوجوانان در نواحی چهارگانه آموزشی شهرستان شیراز تفاوت معنی داری وجود دارد.
هدف این مقاله بررسی چگونگی تاثیر فرآیندهای پردازش اطلاعات در رفتار رانندگی است. بدین منظور، این سوال مطرح می شود که آیا رفتار رانندگی با تمرین و تکرار بصورت اتوماتیک (بدون نیاز به تلاش ذهنی) انجام می شود؟ در این مقاله، در ابتدا، نقش روانشناسی در افزایش سطح ایمنی مطرح می گردد. سپس با استفاده از تئوری منابع، چگونگی تاثیر ویژگیهای شناختی، همچون ظرفیت شناختی محدود و بار ذهنی اضافی، بر مهارت های رانندگی بررسی می شود. بعنوان مثال، الزامات شناختی مهارتهای مربوط به تعویض دنده، تخمین زمان تصادم و قضاوت های مربوط به اعمال مخاطره آمیز مطرح می گردند و اشاره می شود که چگونه استفاده از تلفن همراه به هنگام رانندگی می تواند به رفتار رانندگی آسیب زند. در پایان نتیجه گیری می شود که رفتار رانندگی با تمرین و تکرار کاملا اتوماتیک نمی شود. بعلاوه، از آنجایی که ظرفیت شناختی انسان محدود است، تحمیل بار اضافی بر آن، از طریق مکالمه تلفنی همزمان، منجر به خطا در رفتار رانندگی می شود، که بالقوه می تواند حادثه آفرین باشد.
این مقاله، دو هدف را دنبال می کند. هدف نخست، شناسایی عوامل زیر بنایی و نیز حوزه هایی که اعضای هیات علمی می توانند در تصمیم گیری ها؛ مشارکت نمایند. هدف دوم؛ تدوین الگویی جهت تصمیم گیری مشارکتی اعضای هیات علمی دانشگاه است. برای دستیابی به این اهداف ابتدا از طریق مطالعه و بررسی نظری تحقیق؛ مولفه های الگوی تصمیم گیری اعم از مولفه های «زیر بنایی» (پنج مولفه) و «حوزه ها » (هشت مولفه) احصا و سپس دیدگاههای اعضای هیات علمی؛ گرد آوری شده است. روش تحقیق، از نظر هدف؛ کاربردی و از نظر شیوه گردآوری داده ها؛ از نوع پیمایشی است. جامعه آماری شامل اعضای هیات علمی سه دانشگاه شمال - شرق کشور که مجموعا 1020 بوده است. از این تعداد؛ به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای تعداد 270 نفر انتخاب شدند که نظرات 198 عضو هیات علمی جمع آوری و تحلیل شده است. روایی پرسشنامه علاوه بر روایی صوری، از طریق تحلیل عاملی مورد ارزیابی قرار گرفته است. قابلیت اعتماد ابزار جمع آوری اطلاعات در مرحله آزمایشی به شیوه باز آزمایی (86/0) و نیز با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ، 89/0 به دست آمده است.
نتایج حاکی از آن است که مولفه های «زیر بنایی» الگوی تصمیم گیری مشارکتی؛ مورد تایید قرار گرفته است. البته از بین این مولفه ها، مولفه روانشناختی از میانگین بالاتری در مقایسه با سایر مولفه های: اهداف و ارزش ها؛ ساختاری؛ مدیریتی و فن شناختی برخوردار بوده است. در «حوزه های» الگوی تصمیم گیری مشارکتی نیز، میانگین تمام مولفه ها از میانگین نظری درجه های مورد وصف در ابزار گرد آوری داده ها بیشتر بوده است. لیکن مولفه های آموزش و تدریس؛ علمی و پژوهشی؛ انتظارات و خدمات و مشاوره نسبت به مولفه های آینده پژوهی؛ تسهیلات؛ مدیریتی – اجرایی؛ بودجه و امور مالی؛ بار عاملی و میانگین بیشتری داشته است. از بین این مولفه ها؛ مولفه «بودجـه و امور مالی»؛ از اهمیت مشارکت کمتری نسبت به سایر مولفه های حوزه های الگوی تصمیم گیری، برخوردار بوده است. نتایج همبستگی پیرسون نیز نشان می دهد که بین میانگین های مربوط به مولفه های زیربنایی وحوزه های الگو ی تصمیم گیری مشارکتی؛ رابطه مستقیم و معنی دار وجود دارد. هم چنین بر اساس نتایج حاصله در رابطه با مولفه های الگوی تصمیم گیری مشارکتی برحسب مرتبه علمی وسابقه مدیریتی، تفاوت معنی داری بین گروه های نمونه تحقیق مشاهده نشد و می توان نتیجه گرفت که بین دیدگاه اعضای هیات علمی درباره وضعیت مورد وصف اتفاق نظر وجود دارد. دربررسی تفاوت در «رشته تحصیلی» و «سابقه علمی» در برخی مولفه ها تفاوت معنی داری وجود دارد که این تفاوت ها، از الگوی معینی پیروی ننموده است.
با توجه به اهمیت علوم انسانی و نقش مهم آن در زندگی، فرهنگ و تمدن هر جامعه و با عنایت به تفاوت ماهیت، الگوی ارتباط و رفتار علمی آن با سایر حوزه های علمی، این مقاله رفتار انتشاراتی و استنادی علوم انسانی و اجتماعی را در پیوند با شاخصهای علم سنجی در دو سطح ملی و بین المللی مورد مطالعه قرار داده است.برای این منظور با استفاده از روش تحلیل ثانویه در سطح ملی مقاله های تالیفی حوزه علوم انسانی به زبان فارسی مندرج در مجله های علمی پژوهشی در یک دوره زمانی 5 ساله و در سطح بین المللی به عنوان نمونه مقالات یک رشته علوم اجتماعی (کتابداری و اطلاع رسانی) نمایه شده در پایگاه اطلاعاتی SSCI از مجموعه پایگاههای اطلاعاتی موسسه ISI در یک دوره پنج ساله مطالعه شده است. بر مبنای داده های بدست آمده چالش های روش شناسی و روشی علم سنجی مانند مدارک قابل استناد، عامل تاثیر، شاخص فوریت، نرخ استناد و خود استنادی تحلیل شده است. یافته های پژوهش نشان داد که رفتار انتشاراتی و استنادی حوزه علوم انسانی متفاوت از حوزه علوم است. بنابراین، شاخص های اساسی علم سنجی مانند نرخ استناد، عامل تاثیر و شاخص فوریت با توجه به اینکه نیمه عمر استنادی در حوزه علوم انسانی طولانی است، از کارایی چندانی برخوردار نیستند.
هدف از انجام پژوهش حاضر مقایسه تاثیر یادگیری مبتنی بر حل مساله گروهی و آموزش سنتی بر تفکر انتقادی دانشجویان آموزش معلمی می باشد. روش تحقیق از نوع شبه آزمایش و طرح دو گروهی با پیش آزمون و پس آزمون بوده است. آزمودنی ها شامل 55 نفر از دانشجویان رشته های مختلف مقطع کاردانی آموزش معلمی (1385-1384) دانشگاه آزاد اسلامی سراب بودند که 30 نفر بعنوان گروه آزمایش برای یادگیری مبتنی بر حل مساله گروهی و 25 نفر به عنوان گروه گواه برای آموزش سنتی انتخاب گردیدند. ابزار بکار رفته در پژوهش، پرسشنامه تفکر انتقادی کالیفرنیا بوده نتایج تحقیق نشان دادند که گرایش به تفکر انتقادی (مولفه های منظم و سیستماتیک بودن در پژوهش و کاوشگری و پختگی در قضاوت و داوری) در گروهی که با روش یادگیری مبتنی بر حل مساله گروهی آموزش دیده بودند نسبت به گروهی گواه که با شیوه سنتی آموزش دیده بودند بیشتر است. اما در سایر مولفه ها تفکر انتقادی (حقیقت جویی، کنجکاوی، تحلیلی بودن، اعتماد به خود و فکرباز) تفاوتی بین دو گروه وجود ندارد.
Bottom of Form
هدف از این مطالعه بررسی تاثیر جنسیت، فرایندهای خانواده و بافت اجتماعی خانواده بر خودگسستگی از ایده الها و بایسته ها بر اساس مدل نظری فرایند و محتوای خانواده است. گروه نمونه مورد مطالعه در بررسی شامل 388 دانش آموز دختر و پسر دبیرستانی از شهرهای شیراز و کازرون با میانگین و انحراف معیار سنی 37/17 و 52/0 بود. ابزار مورد استفاده در پژوهش شامل سه مقیاس خودگسستگی، مقیاس انسجام خانوادگی و مقیاس اعتقادات مذهبی خانواده بود. نتایج این تحقیق نشان داد که جنسیت، انسجام با پدر و مادر، اعتقادات مذهبی خانواده و بافت اجتماعی بطور معناداری سطوح مختلف خود(خود واقعی، خود ایده آل و خود بایسته) و خود گسستگی از ایده آلها و بایسته را پیش بینی می کنند. در مجموع نتایج این بررسی مدل نظری فرایند و محتوای خانواده را در خصوص خودگسستگی از ایده آلها و بایسته تایید نمود.