فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۱٬۲۷۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
اهداف: روان شناسان و مربیان در تلاش برای درک تفاوت های افراد دارای قدرت تفکر انتقادی و فاقد آن هستند. تفکر انتقادی، براساس نظریه دوعاملی، نتیجه تعامل توانایی های شناختی و گرایش های شخصیتی است. هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش ویژگی های شخصیتی، شیوه های یادگیری و فراشناخت در پیش بینی تفکر انتقادی بود.
ابزار و روش ها: در این پژوهش توصیفی- همبستگی، 240 نفر از دانشجویان کارشناسی دانشگاه شهیدچمران اهواز (130 دختر و 110 پسر) در سال تحصیلی 91-1390 به صورت تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسش نامه پنج عاملی نئو، پرسش نامه سبک های یادگیری کلب، پرسش نامه آگاهی فراشناختی شرا و دنیسون و آزمون مهارت های تفکر انتقادی کالیفرنیا- فرم ب بود. تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون گام به گام و تحلیل همبستگی کاننی انجام شد.
یافته ها: بازبودن به تجربه (41/0b=)، وجدانی بودن (28/0b=)، مفهوم سازی انتزاعی (39/0b=)، آزمایشگری فعال (22/0b=)، مشاهده تاملی (12/0b=)، دانش شناخت (47/0b=) و تنظیم شناخت (29/0b=) در پیش بینی تفکر انتقادی موثر بودند. بازبودن به تجربه و وجدانی بودن (25/0r2=)، شیوه های یادگیری مفهوم سازی انتزاعی، مشاهده تاملی و آزمایشگری فعال (21/0r2=) و ابعاد فراشناختی دانش شناخت و تنظیم شناخت (3/0r2=) نقش مهمی در تبیین تفکر انتقادی داشتند. ترکیب خطی مهارت های تفکر انتقادی (تحلیل، ارزیابی و استنباط) به وسیله ترکیب خطی عوامل گرایشی- شناختی (بازبودن به تجربه، وجدانی بودن، مفهوم سازی انتزاعی، آزمایشگری فعال، دانش شناخت و تنظیم شناخت) قابل پیش بینی بود.
نتیجه گیری: ویژگی های شخصیتی، شیوه های یادگیری و فراشناخت به عنوان عوامل گرایشی- شناختی، نقش قابل توجهی در تفکر انتقادی دانشجویان دارند.
اثربخشی گروه درمانی شناختی مبتنی بر حضور ذهن بر وسواس فکری عملی، باورهای فراشناخت و نشخوار فکری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اختلال وسواس- اجبار، یکی از مشکلات جدی سلامت روان شناختی بوده و سالیانه هزینه های اقتصادی و اجتماعی هنگفتی را بر جامعه تحمیل می کند و علائم ناتوان کننده آن کارکرد میان فردی، شغل و زندگی فرد را مختل می کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی مبتنی بر حضور ذهن بر وسواس فکری- عملی، باورهای فراشناخت و نشخوار فکری دانشجویان دختر با اختلال وسواس فکری - عملی انجام شده است. روش پژوهش حاضر از نوع آزمایشی (طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل) بود. با استفاده از نمونه گیری تصادفی ساده از بین 338 دانشجوی دختر در محدوده ی سنی 29-20 سال به کمک پرسشنامه های وسواس فکری – عملی (MOCI)، باورهای فراشناختی (MCQ-30) و مقیاس پاسخ های نشخواری (RRS) و مصاحبه تشخیصی افراد واجد شرایط (دارای نمره برش تشخیصی وسواس فکری- عملی) بر اساس DSM-IV-TR، 16 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (برای هر گروه 8 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش 8 جلسه گروه درمانی مبتنی بر حضور ذهن را دریافت کردند، اما گروه کنترل تحت درمان خاصی قرار نگرفتند؛ و دو ماه پس از پایان درمان، پیگیری اجرا گردید. آزمودنی های هردو گروه قبل و بعد از مداخله و دو ماه پیگیری، پرسشنامه های MOCI، MCQ-30، RRS را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها، روش های آمار توصیفی و آزمون تحلیل کوواریانس به کاربرده شد. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که بین دو گروه (کنترل و آزمایش)، ازنظر نمرات وسواس فکری- عملی، باورهای فراشناخت و نشخوار فکری تفاوت معناداری وجود دارد (005/0 > p). با توجه به یافته های فوق می توان چنین نتیجه گرفت که گروه درمانی شناختی مبتنی بر حضور ذهن در کاهش وسواس فکری- عملی، باورهای فراشناخت و نشخوار فکری دانشجویان دختر با اختلال وسواس فکری – عملی مؤثر است و تغییرات درمانی ایجادشده در پیگیری دوماهه تقریباً پایدار باقی ماند.
مطالعه ارتباط نظریه ذهن با ناگویی هیجانی در یک گروه غیربالینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: نظریه ذهن به عنوان یک توانایی شناخت اجتماعی و ناگویی هیجانی به عنوان یک ناتوانایی در شناسایی هیجانات در خود و دیگران، از مؤلفه های مهم شناخت اجتماعی هستند که به نظر می رسد به جهت هم پوشی ساختاری در مکان های مغزی و هم پوشی کارکردی می توانند در ارتباط باهم موردتوجه قرار گیرند. هدف: مطالعه حاضر، یک پژوهش توصیفی- همبستگی است که باهدف بررسی ارتباط نظریه ذهن و ناگویی هیجانی در یک گروه غیر بالینی انجام یافت. نمونه پژوهش، شامل 233 دانشجو بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله-ای از دانشگاه های شهرستان بناب انتخاب شدند و آزمون ذهن خوانی از طریق تصویر چشم (RMET) و پرسشنامه ناگویی هیجانی TAS-20 را پاسخ دادند. یافته ها: داده ها با آزمون همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون خطی و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش همزمان تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نقش پیش بینی کنندگی ناگویی هیجانی را در ارتباط با توانایی نظریه ذهن تأیید کردند. از میان زیر مؤلفه های ناگویی هیجانی، تفکر عینی سهم توانمندی در پیش بینی توانایی نظریه ذهن داشت (001/0 P
رابطه بین راهبردهای مدیریت منابع یادگیری و راهبردهای یادگیری با خودکار آمدی (مورد مطالعه دانش آموزان متوسطه شهرستان آمل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش رابطه بین راهبردهای مدیریت منابع یادگیری و راهبردهای یادگیری با خودکارآمدی دانش آموزان متوسطه آمل بود. روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل 2950 نفر از دانش آموزان متوسطه ی دوم و سوم ریاضی فیزیک شهرستان آمل بود. از بین جامعه آماری بر اساس فرمول کوکران تعداد 339 نفر دانش آموز به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب گردید. ابزار پژوهش، بخشی از پرسشنامه ی راهبردهای انگیزش برای یادگیری پینتریچ و همکاران شامل راهبردهای مدیریت منابع یادگیری، راهبردهای یادگیری و خودکارامدی بود. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیری تحلیل شد. یافته ها نشان داد، بین راهبردهای مدیریت منابع یادگیری و راهبردهای یادگیری با خودکارآمدی دانش آموزان در سطح اطمینان 99 درصد رابطه معنی داری وجود دارد. راهبردهای مدیریت منابع یادگیری (مدیریت زمان و مکان مطالعه و کمک طلبی) خودکارآمدی دانش آموزان را پیش بینی می کند، همچنین راهبردهای یادگیری (تکرار و مرور، بسط معنایی، سازماندهی) خودکارآمدی دانش آموزان را پیش بینی می کند، ولی سایر راهبردهای مدیریت منابع یادگیری و راهبردهای یادگیری پیش بینی نشد.
نقش باورهای فراشناختی و هوش هیجانی نابینایان در پیش بینی سازگاری اجتماعی و مقایسه ی آن با افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی نقش باورهای فراشناختی و هوش هیجانی در پیش بینی سازگاری اجتماعی افراد نابینا و مقایسه آن با افراد عادی انجام شد. روش پژوهش، از نوع علّی مقایسه ای بود و جامعه ی آماری آن همه ی نابینایانی بودند که در 6 ماهه ی اول سال 1392، عضو انجمن نابینایان اردبیل بوده و همچنین افراد عادی که در دامنه ی سنی 20 تا 40 سال قرار داشته و مشکل نابینایی نداشتند. از بین جامعه ی نابینایان با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده، تعداد 40 نفر؛ و از بین جامعه ی افراد عادی نیز با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 40 نفر انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از فرم کوتاه پرسش نامه ی فراشناخت، مقیاس هوش هیجانی و مقیاس سازگاری استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون های آماری خی دو، تحلیل واریانس تک عاملی، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیری تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین دو گروه نابینا و افراد عادی از لحاظ متغیرهایی مانند خودآگاهی، خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی و خودآگاهی شناختی تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>P) و هوش هیجانی نابینایان بیشتر از افراد عادی بود (05/0p<). همچنین نتایج نشان داد که مدل پیش بینی سازگاری اجتماعی از روی متغیرهای هوش هیجانی و باورهای فراشناخت در افراد نابینا، معنادار بوده (01/0p<)، ولی در افراد عادی معنادار نبود (05/0p>). 20 درصد از واریانس سازگاری اجتماعی نابینایان به وسیله ی هوش هیجانی و باورهای فراشناخت قابل تبیین بود. این نتایج کاربردهایی را در راستای پیشگیری از آسیب های اجتماعی و روان شناختی و همچنین استفاده از نتایج در توانبخشی افراد نابینا به دنبال دارد.
بررسی تأثیر فرآیند تدریس-یادگیری، پژوهش و کیفیت تدریس بر کارآیی آموزش از دور
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر فرآیند تدریس - یادگیری، پژوهش و کیفیت تدریس بر کارآیی آموزش از دور است. عامل فرایند تدریس- یادگیری نیز متشکل از چهار زیر عامل استفاده از بازخورد، ارزشیابی پیشرفت تحصیلی، استفاده از منابع و وسایل آموزشی و الگوها و روش های تدریس است. عامل پژوهش نیز دارای سه زیر مؤلفه قراردادهای پژوهشی، سمینارها و همایش ها و فرصت های مطالعاتی است و عامل کیفیت تدریس نیز دارای سه زیر مؤلفه طرح درس، اجرای تدریس و ارزشیابی از تدریس است. بر اساس ادبیات نظری و مدل تدوین شده پرسشنامه پژوهش که شامل 36 سؤال بود تهیه و تدوین گردیده است. پس از تعیین پایایی ابزار پژوهش، روایی آن نیز با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی مورد تأیید قرار گرفت. یافته های به دست آمده نشان می دهد که عامل های تناسب برنامه آموزشی و درسی، امکانات و تجهیزات آموزشی و پژوهشی، منابع مالی، اهداف، فرآیند تدریس-یادگیری، پژوهش، کیفیت تدریس، رضایت دانشجویان، آثار علمی تولیدشده و دانش آموختگان از عوامل اصلی تأثیرگذار بر کارآیی آموزش از دور است. بنا بر تحلیل های انجام گرفته می توان عنوان کرد که تأثیر فرآیند تدریس یادگیری، پژوهش و کیفیت تدریس بر کارآیی آموزش از دور معنادار و مثبت است.
نقائص حافظه فعال در کودکان با اختلال بیش فعالی- نقص توجه(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: مطالعات نشان می دهند که کودکان ADHD دارای نقائصی در کارکردهای اجرایی از جمله حافظه فعال می باشند. هدف پژوهش حاضر بررسی نقائص مولفه های دیداری-فضایی و کلامی حافظه فعال در کودکان با اختلال بیش فعالی- نقص توجه است.
مواد و روش ها: روش پژوهش از نوع علی- مقایسه ای است. بدین منظور 30 کودک با اختلال بیش فعالی- نقص توجه و 30 کودک عادی پایه دوم دبستان در شهر اصفهان به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و در پژوهش شرکت داده شدند. ابزارهای مورد استفاده، پرسش نامه کانرز والدین، مصاحبه بالینی، مقیاس هوش کودکان وکسلر برای ارزیابی حافظه فعال کلامی و تکلیف بلوک های کرسی به منظور ارزیابی حافظه فعال دیداری- فضایی بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-20 و با روش تحلیل واریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که در دو متغیر حافظه فعال کلامی و دیداری- فضایی در بین کودکان ADHD و عادی تفاوت معناداری وجود دارد (001 /0 P≤). بدین صورت که کودکان ADHD در این مولفه ها از گروه کنترل عملکرد پایین تری دارند. هم چنین میانگین گروه ADHD در دو نوع از حافظه فعال پایین تر از گروه عادی بود.
نتیجه گیری: کودکان ADHD در حافظه فعال دیداری- فضایی و کلامی دارای نارسایی هستند. به درمانگران و مشاوران پیشنهاد می گردد که در مداخلات آموزشی و درمانی به این مهم توجه نمایند و از آموزش های مبتنی بر مولفه های مختلف حافظه فعال در این کودکان استفاده نمایند. برای مثال فعالیت هایی از قبیل به خاطر سپردن چند عدد یا لغت ساده، به خاطر سپردن اشعار کوتاه کودکانه و ...... را می توانند در کودکان انجام دهند.
نقش راهبردهای مدیریت منابع یادگیری در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله حاصل پژوهشی به منظور بررسی نقش راهبردهای مدیریت منابع یادگیری در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان متوسطه است. روش پژوهش از نوع مطالعات توصیفی - همبستگی بود. جامعة آماری پژوهش را دانش آموزان دوره متوسطه شهرستان سمنان به تعداد 29351 نفر تشکیل می داد. روش نمونه گیری خوشه ای، چند مرحله ای بود. حجم نمونة آماری بر اساس جدول کرجسی - مورگان، با در نظر گرفتن خطای 05/0 = α؛ و خوشه ای بودن روش نمونه گیری، قریب به 400 نفر در نظر گرفته شد که پس از تکمیل و پالایش، تعداد 389 پرسش نامه قابل تحلیل بود. برای جمع آوری داده ها؛ از پرسش نامه راهبردهای مدیریت منابع پینتریچ، اسمیت، گارسیا و مک کیچی (1993) بازنویسی شده به وسیلة دانکن و مک کیچی (2005) استفاده شد که شامل 19 گویه در قالب 4 زیرمقیاس است. مقادیر پایایی برای زیرمقیاس ها با استفاده از روش آلفای کرونباخ بیشتر از 61/0 محاسبه شده است. معدل کل دانش آموزان در پایان سال تحصیلی به عنوان معیار پیشرفت تحصیلی در نظر گرفته شد. برای تحلیل داده ها از آزمون رگرسیون چندگانه - مدل ورود هم زمان استفاده شد. نتایج نشان داد که زیرمقیاس های مؤلفه راهبردهای مدیریت منابع یادگیری شامل مدیریت زمان و محیط مطالعه، تنظیم تلاش، یادگیری از همدرسان و کمک طلبی با اطمینان 99 درصد به گونه معنی داری توان تبیین واریانس پیشرفت تحصیلی را به میزان 31 درصد دارا هستند (55/0=R، 1/42=(384 و 4)F و 01/0>P).
مقایسه تأثیر یادگیری الکترونیکی مبتنی بر رویکرد سازنده گرایی با یادگیری مشارکتی بر عملکرد شناختی دانشجویان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش، با هدف مقایسه تأثیر یادگیری الکترونیکی مبتنی بر رویکرد سازنده گرایی با یادگیری مشارکتی بر میزان عملکرد شناختی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری در سال 1392 انجام شد. روش پژوهش، شبه آزمایشی بود. جامعه آماری، شامل دانشجویان رشته برنامه ریزی آموزشی به تعداد 125 نفر بود. از میان آنها، 44 نفر (دو کلاس 22 نفره) به صورت تصادفی خوشه ای (بدون تفکیک جنسیت) به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها برای سنجش عملکرد شناختی، پرسش نامه حاوی سؤالات چندگزینه ای پایان دوره با پایایی 80/0 بود که به صورت پس آزمون برای دو گروه آزمایش و کنترل مورد استفاده قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی شامل فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار و آمار استنباطی شامل آزمون t گروه های مستقل انجام شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که عملکرد شناختی در گروه الکترونیکی با رویکرد سازنده گرایی بالاتر از گروه مشارکتی می باشد. هم چنین در عملکرد شناختی دو گروه الکترونیکی و مشارکتی در بین مردان تفاوت معناداری وجود نداشت، ولی در بین زنان تفاوت معناداری مشاهده شد. علاوه بر آن، عملکرد شناختی به تفکیک سابقه کار و رشته های تحصیلی در دو گروه دارای تفاوت معناداری نبود.
اثربخشی برنامه ترکیبی آموزش مستقیم و آگاهی واج شناسی بر کاهش غلط های املایی در دانش آموزان ابتدایی با اختلال یادگیری املا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی برنامه ترکیبی آموزش مستقیم و آگاهی واج شناسی بر کاهش غلط های املایی دانش آموزان دبستانی دارای اختلال یادگیری املا انجام شده است. روش پژوهش، از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش تمام دانش آموزان پایه چهارم دبستان شهرستان بیرجند بودند که در سال تحصیلی 93-1392 به تحصیل اشتغال داشتند. نمونه پژوهش شامل 10 دانش آموز پایه چهارم بود که با تشخیص اختلال یادگیری املا به مرکز توان بخشی اختلال یادگیری ویژه شهرستان بیرجند ارجاع داده شده بودند. ابزار گردآوری داده ها، شامل آزمون هوش وکسلر مقیاس کودکان (شهیم، 1371)، آزمون تشخیص اختلال املا برای پایه چهارم (کریمی، 1383)، آزمون عملکرد تعویض واج (پوراعتماد،1382) و آموزش ترکیبی بسته های آموزشی آموزش مستقیم و آگاهی واج شناختی بوده است. توزیع با استفاده از روش تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد آموزش ترکیبی بر کاهش غلط های املایی و نیز بر بهبود عملکرد تعویض واج دانش آموزان دبستانی مؤثر بوده است. بر اساس یافته های این پژوهش می توان روش آموزش ترکیبی را برای آموزش های ویژه و مناسب برای اختلال املا نویسی پیشنهاد کرد.
چگونگی تأثیر کمبود ویژگیهای زبانی کودکان مبتلا به اختلالات طیف اتیسم بر تعامل اجتماعی آنها در اواسط دوران کودکی و راهبردهای مداخله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رشد انسان به تعاملات اجتماعی وابسته است که در طول سالهای میانی دوران کودکی (15-10 سالگی) به طوز فابل توجهی اساسی و ضروری هستند. هرچند رشد برخی از کودکان متفاوت از دیگر کودکان است؛ اما همه آنها فرایندهای ذهنی یکسانی را تجربه می کنند که به دلیل عوامل مختلفی این فرایندها ممکن است منجر به رشد کودکان یا مانع رشد آنها شوند. زبان بخشی از وجود بشر است و ارتباط ازطریق رفتارهای کلامی و غیرکلامی صورت می گیرد. افراد از طریق فرایندهای متعدد تعبیر و تفسیر، قادر هستند آنچه که دیگران سعی در رمزگذاری اش دارند را درک کنند. هرچند انسانها یاد می گیرند تا زبان را ازطریق تعامل با دیگران به کار برند، اما با توانایی فراگیری زبان زاده می شوند. با اینکه کودکان مبتلا به اختلالات طیف اتیسم نظام ارتباطی متفاوتی را به کار می گیرند، اما آنها زبان را به همان روش کودکان دارای رشد طبیعی فرا می گیرند. در این مقاله، مشکلات کاربرد زبان در موقعیتهای اجتماعی ای که کودکان مبتلا به اتیسم، با آنها مواجه هستند توصیف می شود. در این باره نیز بحث خواهد شد که چگونگی رشد شناختی و فراگیری زبان شیوه هایی را شکل می دهند که در سالهای میانی دوران کودکی، تعامل اجتماعی در کودکان دارای رشد طبیعی در مقایسه با کودکان اتیستیک تفاوت دارد. علاوه بر این، مقاله حاضر، در مورد عواملی که ممکن است در نقائص قابل ملاحظه در اتیسم سهم داشته باشند، و نیز اقداماتی که برای رفع این نقائص انجام می شود، توضیح می دهد.
بررسی رابطه ی ذهن آگاهی و راهبردهای فراشناخت با سبک های یادگیری دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
بررسی تأثیرالقای استرس بر ظرفیت حافظهکاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر، تأثیر اِعمال استرس بر ظرفیت حافظهکاری بررسی شد. این مطالعه در چهارچوب یک طرح شبه آزمایشی به صورت پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل طراحی شد. 28 نفر از دانشجویان دختر خوابگاه دانشگاه الزهراء تهران با میانگین سنی 20سال، بر اساس روش نمونه گیری در دسترس مبتنی بر هدف، پس از اعمال متغیرهای کنترل به وسیله آزمون های غربالگری انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. شرکت کنندگان گروه آزمایش در فاصله بین پیش آزمون و پس آزمون برای القای استرس به عنوان متغیر مستقل، به مدت 20 دقیقه به انجام دادن تکالیف استرس زای شناختی مشغول شدند، در حالی که گروه کنترل در این فاصله استراحت کردند. داده ها برای سنجش ظرفیت حافظهکاری و علائم فیزیولوژیک، به ترتیب با کمک آزمون گستره لغات و دستگاه فشارسنج گردآوری شدند و از طریق آزمون کوواریانس و آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون کوواریانس نشان داد که تفاوت بین دو گروه در میزان ظرفیت حافظهکاری معنادار نیست (5/0=F، 05/0< P). همچنین نتایج آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر، در مقایسه تغییرات فشارخون دیاستول، در طی اجرای مجموعه تکالیف نشان داد که بین دو گروه در میزان تغییرات فشارخون دیاستول در طی اجرای مجموعه تکالیف، تفاوت معناداری وجود دارد (05/0< , P 418/4=F). نتایج نشان داد که مجموعه تکالیف استرس زا سبب القای استرس شد. با وجوداین در ظرفیت حافظهکاری بین دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد.
نقش ذهن آگاهی و راهبردهای شناختی تنظیم هیجان در پیش بینی علایم روان شناختی دانشجویان علوم پزشکی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
اهداف: افزایش استرس، اضطراب و افسردگی در دانشجویان رشته های پزشکی علاوه بر مشکلاتی که در طول تحصیل برای آنها ایجاد می کند، سبب تداخل با نقش حرفه ای آنها در آینده نیز می شود. نقش ذهن آگاهی و راهبردهای شناختی تنظیم هیجان به عنوان فرآیندهایی تاثیرگذار بر سلامت انسانی، در اقشار مختلف و در مورد علایم روحی مختلف، سودمند گزارش شده است. هدف این پژوهش، بررسی نقش تفکیکی دو متغیر ذهن آگاهی و راهبردهای شناختی تنظیم هیجان در پیش بینی علایم روان شناختی دانشجویان علوم پزشکی بود.
ابزار و روش ها: در این پژوهش توصیفی- همبستگی، 375 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کرمان در سال تحصیلی 94-1393 به روش تصادفی مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار پژوهش، پرسش نامه پنج وجهی ذهن آگاهی، پرسش نامه راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و پرسش نامه افسردگی، اضطراب و استرس بود. داده ها توسط نرم افزار SPSS 20 و با استفاده از ماتریس همبستگی پیرسون و آزمون رگرسیون گام به گام تحلیل شدند.
یافته ها: بین راهبردهای تنظیم هیجان و ذهن آگاهی با افسردگی، اضطراب و استرس رابطه معنی دار وجود داشت (01/0p<). 25% تغییرات واریانس مربوط به افسردگی توسط راهبردهای شناختی منفی (12%) و مثبت تنظیم هیجان (9%) و ذهن آگاهی (4%) تبیین شد. 17% تغییرات واریانس مربوط به اضطراب نیز توسط دو متغیر راهبردهای شناختی منفی (12%) و مثبت تنظیم هیجان (5%) تبیین شد. همچنین راهبردهای شناختی منفی (17%) و مثبت تنظیم هیجان (3/2%) توانستند 3/19% تغییرات واریانس متغیر استرس را پیش بینی نمایند (05/0p<).
نتیجه گیری: راهبردهای شناختی تنظیم هیجان خصوصاً راهبردهای شناختی منفی تنظیم هیجان در مقایسه با ذهن آگاهی، نقش بیشتر و پررنگ تری در تبیین علایم روان شناختی در دانشجویان رشته های پزشکی دارند.
مقایسه نظریه ذهن در کودکان بد سرپرست و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، مقایسه نظریه ذهن در کودکان بد سرپرست و عادی بود. روش پژوهش از نوع علی مقایسه ای و جامعه آماری مشتمل بر کودکان 9 تا 12 ساله که دارای شرایط بدسرپرستی یا عادی که در سال تحصیلی 92-93 مشغول به تحصیل در شهر اصفهان بودند. روش نمونه گیری به شیوه تصادفی خوشه ای چند مرحله ای بود که از بین مدارس پسرانه نواحی ششگانه شهر اصفهان انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه نظریه ذهن هاپ (1994) بود و داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس چندمتغیره تجزیه و تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین دو گروه کودکان بدسرپرست و عادی در سطح کلی و سه سطح جزیی (سطح اول، دوم و سوم) نظریه ذهن تفاوت معناداری وجود دارد (P
بررسی اثربخشی آموزش یادگیری مشارکتی از نوع جیگ ساو بر خودتنظیمی و انگیزش تحصیلی دانش آموزان ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ازجمله روش های فعالی که امروزه توجه صاحب نظران
تعلیم و تربیت را متوجه خودکرده است، یادگیری مشارکتی است. پژوهش حاضر با هدف
بررسی اثربخشی یادگیری مشارکتی از نوع جیگ ساو بر خودتنظیمی و انگیزش تحصیلی دانش آموزان
ابتدایی طراحی و اجرا شد.این مطالعه ی شبه آزمایشی در بین دانش آموزان پسر
دبستان های شهر همدان در سال تحصیلی 92-1391 انجام شد. 64 دانش آموز (32 نفر گروه آزمایش و 32 نفر
گروه کنترل) از دو کلاس یک مدرسه با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. در گروه
آزمایش از روش یادگیری مشارکتی جیگ ساو و در گروه کنترل از روش سنتی سخنرانی
استفاده شد. پیش آزمون قبل از اعمال متغیرهای مداخله و پس آزمون پس از اعمال
آزمایشی انجام شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ی خودتنظیمی بوفارد و
پرسشنامه ی انگیزش تحصیلی هارتر استفاده شد. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی
شامل گزارش میانگین و انحراف استاندارد و در بخش آمار استنباطی تحلیل کوواریانس به
کمک نرم افزار spss20 انجام شد. یافته های پژوهش نشان داد بین دو
گروه از لحاظ وجود متغیر خودتنظیمی و متغیر انگیزش تحصیلی تفاوت معنی دار وجود
داشت. به عبارتی نتایج پژوهش حاضر نشان داد یادگیری مشارکتی جیگ ساو، خودتنظیمی و
انگیزش تحصیلی را در دانش آموزان به طور معنی داری افزایش می دهد و در رشد مؤلفه های
این دو متغیر در دانش آموزان تأثیر مثبت دارد. به طور کلی یافته های مطالعه نشان
دادروش یادگیری مشارکتی جیگ ساو نسبت به روش های سنتی تدریس در رشد مهارت
خودتنظیمی و افزایش انگیزش تحصیلی دانش آموزان مؤثرتر است.
اثربخشی برنامة آموزشی مبتنی بر نظریة گاردنر بر عملکرد هوش های چندگانه دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام پژوهش بررسی اثربخشی برنامة آموزشی مبتنی بر نظریة گاردنر بر عملکرد هوش های چندگانه دانش آموزان دختر پایه چهارم ابتدایی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی و از طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل استفاده گردید. بدین منظور از بین دانش آموزان دختر پایه چهارم ابتدایی شهر اصفهان در سال تحصیلی 90-91 تعداد 30 نفر با روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه هوش چندگانه گاردنر که روایی و اعتبار آن نیز مورد تأیید قرارگرفته است، استفاده شد. داده های به دست آمده با روش آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که برنامه آموزشی مبتنی بر نظریة گاردنر بر میزان نمرات هوش تجسمی – فضایی، هوش کلامی- زبانی، هوش موسیقایی- موزون، هوش جنبشی- بدنی، هوش درون فردی به جز هوش برون فردی و هوش منطقی-ریاضی، دانش آموزان شرکت کننده در پس آزمون گروه آزمایشی تأثیر مثبت داشته است (01/0P<)؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت که برنامه آموزشی مبتنی بر نظریة گاردنر می تواند به عنوان یک روش مداخله ای مفید، جهت افزایش مهارت های هوشی دانش آموزان مورداستفاده قرار گیرد.
اثربخشی درمان اجتماع مدار بر کارکردهای اجرایی و حافظه شرح حال در افراد دارای اعتیاد به مواد محرک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان اجتماع مدار بر کارکردهای اجرایی و حافظه شرح حال در افراد دارای اعتیاد به مواد محرک بود. روش: این پژوهش بر اساس طرح شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون انجام شد. از مردان مصرف کننده مواد محرک که در ۶ ماهه دوم سال ۱۳۹۳ به مرکز درمانی اجتماع مدار وردیج استان تهران مراجعه کرده بودند، ۲۷ نفر با روش نمونه گیری هدفمند و لحاظ کردن ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند. در مرحله پذیرش و اتمام درمان افراد در این مرکز (درمان ۴ ماهه)، از آزمون های ویسکانسین، استروپ، برج لندن، فراخنای ارقام و پرسشنامه حافظه شرح حال برای گردآوری اطلاعات استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که درمان اجتماع مدار به صورت معناداری در بهبود نمرات آزمون های ویسکانسین، استروپ، برج لندن و فراخنای ارقام مؤثر می باشد. همچنین در نمرات مربوط به اختصاصی شدن خاطرات حافظه شرح حال، تأثیر معناداری داشته است. نتیجه گیری: با توجه به تأثیرات سبب شناسی، درمانی و پیشگیری کارکردهای اجرایی و حافظه شرح حال در اعتیاد، پیشنهاد می شود در مداخلات درمانی و پیشگیری از عود، از برنامه درمان اجتماع مدار استفاده شود.
تاثیربرنامه آموزشی مادران مبتنی بر نظریه ذهنیت هوش دویک بر رفتارهای یادگیری فرزندان چهار تا شش سال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین تأثیر آموزش مادر مبتنی بر نظریه ذهنیت هوش دویک بر رفتارهای یادگیری فرزندان چهار تا شش سال اجرا شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی دو گروهی با پیش آزمون و پس آزمون و جامعه ی آماری پژوهش را مادران کودکان چهار تا شش سال تشکیل دادند. از میان جامعه آماری مورد اشاره، پنجاه مادر به صورت داوطلبانه انتخاب و به شیوه تصادفی ساده به دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 25 نفر) گمارده شدند. برنامه آموزشی والدین مبتنی بر نظریه ذهنیت هوش دویک طی شش جلسه به مادران گروه آزمایش ارائه گردید. ابزار سنجش پرسشنامه رفتارهای یادگیری پیش دبستان (مک درموت و همکاران، 2002) بود و داده های حاصل از اجرای پژوهش از طریق تحلیل کواریانس چند متغیری (MANCOVA) تحلیل گردید. نتایج نشان داد که آموزش والدین مبتنی بر نظریه ذهنیت هوش دویک بر انگیزه شایستگی و رفتارهای یادگیری کلی دارای تأثیر معناداری است (05/0>p)،اما بر توجه / پشتکار و نگرش نسبت به یادگیریدر کودکان 4 تا 6 سال دارای تاثیر معناداری نیست (05/0p>).
بررسی تفاوت نمرات نفرات برتر گروه های آزمایشی ریاضی، تجربی و علوم انسانی در کنکور سراسری 1390 بر اساس سطوح شناختی بلوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف سنجش میزان دانش، دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهرستان ازنا از بازی های رایانه ای انجام گرفته است. روش این پژوهش توصیفی پیمایشی است. جامعه آماری شامل تمام دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی شهرستان ازنا در سال تحصیلی 1390-1391 بود که با مراجعه به جدول کوهن نمونه این تحقیق 217 دانش آموز شد که به طور تصادفی ساده از میان جامع آماری انتخاب گردیدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته استفاده گردید. یافته ها: تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و آمار استنباطی نشان داد که دانش دانش آموزان ششم ابتدایی نسبت به بازی های رایانه ای بالاتر از میزان میانگین است، همچنین بررسی ها نشان داد که بین دانش امور واقعی و دانش امور روندی دانش آموزان نسبت به بازی های رایانه ای با میزان استفاده آنان از این بازی ها رابطه مستقیم و مثبت وجود دارد اما بین دانش امور مفهومی آنان با میزان استفاده از بازی های رایانه ای این رابطه برقرار نیست، چنانچه هر مقدار دانش امور مفهومی آنان نسبت به بازی های رایانه ای بالاتر نشان داده شد میزان استفاده آنان از این بازی ها به شکلی منظم، کنترل شده و صحیح تر بود.