پژوهش در یادگیری آموزشگاهی و مجازی
پژوهش در یادگیری آموزشگاهی و مجازی سال سوم پاییز 1394 شماره 10 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر آسیب شناسی الگوی ارزشیابی توصیفی پیشرفت تحصیلی به منظور ارائه الگوی مناسب در دوره ابتدایی ناحیه دو شهر یزد بود. روش پژوهش، روشی ترکیبی بوده که در بخش کمی از روش توصیفی از نوع پیمایشی و در بخش کیفی از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شد. جامعه آماری شامل معلمان و والدین دانش آموزان دوره ابتدایی ناحیه دو شهر یزد بودند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده و نیز جدول تعیین حجم نمونه کرجسی و مورگان، 160 نفر از معلمان و از جامعه والدین با روش نمونه گیری هدفمند 100 نفر مرد و 100 نفر زن انتخاب گردیدند. ابزارهای جمع آوری اطلاعات شامل مصاحبه نیمه سازمان یافته و پرسشنامه محقق ساخته برای سنجش نظرات معلمان و سنجش نظرات والدین بود، روایی محتوایی ابزارها بر اساس نظر متخصصان برنامه ریزی درسی تعیین و تأیید شد و ضریب پایایی با استفاده از روش آلفای کرونباخ به ترتیب 93/. و 87/. به دست آمد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون های ناپارامتریک کولموگراف - اسمینوروف و آزمون میانه و در بخش کیفی از روش تحلیل مضمون استفاده شد. نتایج نشان داد مشکلات مربوط به مقوله طراحی ارزشیابی توصیفی از نظر معلمان و والدین تا حدودی (در سطح متوسط) وجود دارد، مشکلات اجرا از نظر معلمان در حد زیاد و از نظر والدین تا حدودی (در سطح متوسط) وجود دارد و در نهایت مشکلات پس از اجرای ارزشیابی توصیفی از نظر معلمان در حد زیاد و از نظر والدین تا حدودی وجود دارد. بر اساس یافته های بخش کیفی الگویی به نام ارزشیابی تلفیقی ارائه شد.
از یافته ها نتیجه گرفته می شود که در کل ارزشیابی توصیفی از وضعیت خوبی در اجرا برخوردار نیست و الگوی تلفیقی ارائه شده می تواند بسیاری از مشکلات اجرایی الگوی جاری ارزشیابی توصیفی را بر طرف نماید.
طراحی و تبیین الگوی جامعة یادگیرنده حرفه ای در نظام آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف طراحی و تبیین الگوی جامعة یادگیرندة حرفه ای در نظام آموزش عالی و با روش همبستگی و اجرا با پرسش نامه های رهبری تحولی، فرهنگ سازمانی، ساختار سازمانی و جامعة یادگیرندة حرفه ای بر 226 عضو هیئت علمی (از بین 351 عضو) دانشکده های مدیریت دانشگاه های دولتی تهران در سال 94-1393 که به روش نمونه گیری خوشه ای دو مرحله ای و سپس نمونه گیری هدفمند در دسترس انتخاب شدند، انجام شد. تحلیل ها، پایایی و روایی مطلوبی را برای ابزارها نشان داد. روش معادلات ساختاری در پژوهش شامل یک سازة نهفتة برون زای رهبری تحولی و سه سازة نهفتة درون زای فرهنگ سازمانی، ساختار سازمانی و جامعة یادگیرندة حرفه ای است. یافته ها حاکی از تأثیر معنادار و مستقیم رهبری تحولی بر فرهنگ سازمانی (61/0γ=) بر ساختار سازمانی (82/0γ=)، بر جامعة یادگیرندة حرفه ای (39/0γ=)، تأثیر معنادار و غیرمستقیم فرهنگ سازمانی بر ساختار سازمانی (08/0-=β)، تأثیر معنادار و مستقیم فرهنگ بر جامعة یادگیرندة حرفه ای (72/0β=)، تأثیر غیرمعنادار ساختار سازمانی بر جامعة یادگیرندة حرفه ای در الگو است. نتایج بیانگر تأثیر مستقیم رهبری تحولی با مضامین تأثیر ایده آل رفتاری و اسنادی، انگیزش الهام بخش و ملاحظه فردی بر فرهنگ سازمانی یعنی انسجام و تعلق خاطر و الگوهای ارتباطی و بر ساختار سازمانی با وضعیت های ارگانیکی و صراحت سلسله مراتب سازمانی و نظارت حداکثر و بر جامعة یادگیرندة حرفه ای با مضمون مسئولیت پذیری جمعی برای یادگیری، مشارکت با تمرکز بر یادگیری حرفه ای و نیز تأثیر مستقیم فرهنگ سازمانی بر جامعة یادگیرندة حرفه ای و تأثیر دو سازه در شکل گیری دانشگاه به عنوان جامعة یادگیرندة حرفه ای است.
بررسی مؤلفه های مؤثر بر هوشمندسازی مدارس و ارائه مدل مفهومی مناسب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و به روش توصیفی- پیمایشی به منظور شناسایی و رتبه بندی مؤلفه های مؤثر بر هوشمندسازی مدارس انجام گرفته است. جامعة آماری این پژوهش کلیة مدیران، معاونین آموزشی و دبیران مدارس دخترانه دورة متوسطه 2 منطقة 13 شهر تهران در سال تحصیلی 94-93 است که بر اساس روش نمونه گیری تصادفی با استفاده از جدول مورگان تعداد 196 نفر آن ها به عنوان نمونه انتخاب شدند. جمع آوری اطلاعات با استفاده از پرسش نامه استاندارد در مقیاس لیکرت با پنج گزینه (خیلی زیاد، زیاد، متوسط، کم، خیلی کم) که (یک) کمترین اهمیت و (پنج) بیشترین اهمیت است تنظیم گردید و مورد استفاده قرار گرفت. بر اساس نتایج حاصله از اجرای آزمون های کولموگروف اسمیرنوف، t تک نمونه ای، ضریب همبستگی رتبه ای اسپیرمن، تحلیل عاملی تائیدی، تحلیل مسیر و تحلیل واریانس و... یک مدل مفهومی از مؤلفه های مؤثر در هوشمندسازی مدارس که شامل: برنامه ریزی های آموزشی، بسترسازی فرهنگی، امکانات و منابع مالی و آموزش نیروی انسانی است ارائه شده است. در پایان پیشنهادهایی جهت اجرای این مدل مفهومی در راستای بهینه سازی طرح هوشمندسازی مدارس ارائه شده است.
برآورد پارامترهای سؤال های چندگزینه ای در ارزشیابی نظام های آموزشی مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعة حاضر با عنوان «برآورد پارامترهای سؤال های چندگزینه ای در ارزشیابی نظام های آموزشی مجازی» روی آزمون های ریزشی برای ممانعت از تکرار آزمون انجام پذیرفت. برای برآورد پارامترهای سؤال ها، پاسخ نامه های 49 آزمون نهایی دانشجویان ریزشی یک نیمسال تحصیلی بررسی گردید. در مدل کلاسیک، درجه دشواری هر سؤال (p) نسبت پاسخ های درست به کل آزمودنی ها و قدرت تشخیص (Rpbis) ضریب همبستگی دو رشته ای نقطه ای با کل آزمون در نظر گرفته می شود، محاسبات نشان داد: 1- در 7/89% آزمون ها حتی یک سؤال خیلی آسان و روا مشاهده نگردید. 2- در 26/63% آزمون ها حتی یک سؤال خیلی سخت و روان مشاهده نگردید. 3- فقط 04/2% آزمون ها بدون سؤال ناروا است. پس از حذف سؤال های ناروا، دوباره نمرة دانشجویان تعیین و حدود 11/15% افراد از کمند ریزش جستند. به این ترتیب با حذف ماده های ناروا، درصد آزمون های ریزشی به شدت کاهش می یابد، از اتلاف منابع جلوگیری می شود، ملاک پیشرفت تحصیلی دانشجویان واقعی تر و مبنای تصمیم گیری های بهتر را برای دانشگاه فراهم می آورد.
نقش راهبردهای مدیریت منابع یادگیری در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله حاصل پژوهشی به منظور بررسی نقش راهبردهای مدیریت منابع یادگیری در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان متوسطه است. روش پژوهش از نوع مطالعات توصیفی - همبستگی بود. جامعة آماری پژوهش را دانش آموزان دوره متوسطه شهرستان سمنان به تعداد 29351 نفر تشکیل می داد. روش نمونه گیری خوشه ای، چند مرحله ای بود. حجم نمونة آماری بر اساس جدول کرجسی - مورگان، با در نظر گرفتن خطای 05/0 = α؛ و خوشه ای بودن روش نمونه گیری، قریب به 400 نفر در نظر گرفته شد که پس از تکمیل و پالایش، تعداد 389 پرسش نامه قابل تحلیل بود. برای جمع آوری داده ها؛ از پرسش نامه راهبردهای مدیریت منابع پینتریچ، اسمیت، گارسیا و مک کیچی (1993) بازنویسی شده به وسیلة دانکن و مک کیچی (2005) استفاده شد که شامل 19 گویه در قالب 4 زیرمقیاس است. مقادیر پایایی برای زیرمقیاس ها با استفاده از روش آلفای کرونباخ بیشتر از 61/0 محاسبه شده است. معدل کل دانش آموزان در پایان سال تحصیلی به عنوان معیار پیشرفت تحصیلی در نظر گرفته شد. برای تحلیل داده ها از آزمون رگرسیون چندگانه - مدل ورود هم زمان استفاده شد. نتایج نشان داد که زیرمقیاس های مؤلفه راهبردهای مدیریت منابع یادگیری شامل مدیریت زمان و محیط مطالعه، تنظیم تلاش، یادگیری از همدرسان و کمک طلبی با اطمینان 99 درصد به گونه معنی داری توان تبیین واریانس پیشرفت تحصیلی را به میزان 31 درصد دارا هستند (55/0=R، 1/42=(384 و 4)F و 01/0>P).
جایگاه عدالت آموزشی در تحول نظام تعلیم و تربیت مبتنی بر سازنده گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عدالت آموزشی همواره کانون توجه متخصصان تعلیم و تربیت بوده است. رشد نظریات فلسفی و آموزشی جدید نیز، به امکان تحقق بیشتر عدالت آموزشی کمک کرده است، بر این اساس؛ هدف از این مقاله بررسی جایگاه عدالت آموزشی در تحول نظام تعلیم و تربیت مبتنی بر سازنده گرایی است. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی، عدالت آموزشی را در دو پارادایم پوزیتیویستی دنیای مدرن و پارادایم سازنده گرایی دنیای پست مدرن امروز مورد بررسی قرار می دهد. نتایج پژوهش نشان داد که اگرچه عدالت آموزشی در جامعه مدرن با بهره گیری از پارادایم پوزیتیویسم از طریق قوانین عام و تعمیم پذیر و دسترسی همگانی به آموزش تا حدودی تحقق یافت، اما ناکارآمد بودن آن، سبب شد تا در جامعة پست مدرن، با بهره گیری از پارادایم سازنده گرایی و با استفاده از موضع گیری های نظریه نقادی و با توجه خاص به اصالت انسان و تفاوت های فردی او به عنوان یک پارادایم نو ظهور در تعلیم و تربیت، فشارهای اجتماعی و بی عدالتی های ناشی از عدم توجه به تفاوت های فردی، به مقدار زیادی کاهش یابد؛ بنابراین به نظر می رسد تحول نظام تعلیم و تربیت مبتنی بر سازنده گرایی در عصر حاضر عدالت آموزشی را بیش از پیش تحقق بخشیده است.
اثربخشی آموزش خودکنترلی هیجانی بر کاهش افسردگی دانشجویان دانشگاه پیام نور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش خودکنترلی هیجانی بر کاهش افسردگی دانشجویان دانشگاه پیام نور بوکان بود. بدین منظور 40 نفر انتخاب و به عنوان نمونه منظور گردیدند. روش تحقیق در این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود و از مقیاس هامیلتون (1960) به عنوان ابزار پژوهش استفاده گردید. برنامه آموزش خودکنترلی هیجانی طی 10 جلسه 60 دقیقه ای و در مدت پنج هفتة متوالی به دانشجویان ارائه گردید. بدین منظور نمونه تحقیق به صورت تصادفی در دو گروه 20 نفری (یک گروه آزمایشی و یک گروه گواه) گمارده شدند. گروه آزمایشی، تحت آموزش خودکنترلی هیجانی قرار گرفت، درحالی که گروه گواه در معرض هیچ مداخله ای قرار نگرفتند. داده های به دست آمده با استفاده از آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون کوواریانس) به وسیله نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس و در سطح 05/0> pبرای گروه وابسته به منظور تعیین اثربخشی آموزش خودکنترلی هیجانی نشان داد که این کاربندی توانسته است به عنوان مداخله ای مؤثر موجب کاهش افسردگی دانشجویان هم در مرحله آزمایش و هم در مرحله پیگیری شود.