فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۰۰۱ تا ۲٬۰۲۰ مورد از کل ۴٬۳۵۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
مقدمه: یکی از نتایج زیانبخش درد مزمن، افزایش قابل ملاحظهی افکار و رفتارهای خودکشی در بیماران مبتلا به درد مزمن است. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطهی بین افسردگی، خودکارآمدی و افکار خودکشی در بیماران مبتلا به درد مزمن انجام گرفت.
روشکار: در این پژوهش توصیفیهمبستگی، در بهار تا تابستان 1389، 264 بیمار مبتلا به درد مزمن به شیوهی نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و مقیاسهای افکار خودکشی، افسردگی و خودکارآمدی را کامل کردند. دادهها با استفاده از روشهای همبستگی پیرسون و رگرسیون سلسله مراتبی، تحلیل گردیدند.
یافتهها: همبستگی مثبت و معنیداری بین افکار خودکشی و افسردگی (01/0P<، 56/0=r) و همبستگی منفی و معنیداری بین افکار خودکشی و خودکارآمدی (01/0P<، 36/0-=r) وجود داشت. نتایج رگرسیون سلسله مراتبی نیز نشان داد که خودکارآمدی در رابطهی بین افسردگی و افکار خودکشی، نقش تعدیلکننده را ایفا میکند.
نتیجهگیری: رابطهی معنیداری بین افسردگی و افکار خودکشی در بیماران درد مزمن وجود دارد و خودکارآمدی میتواند چنین رابطهای را تعدیل کند. بنابراین، آن گروه از برنامههای درمانی که علاوه بر اعادهی خلق بهنجار بیماران، افزایش احساس خودکارآمدی مرتبط با درد را در دستور کار خود قرار میدهند احتمالا قادر هستند در کاهش شدت افکار خودکشی بیماران مبتلا به درد مزمن عملکرد موثرتری داشته باشند.
مطالعه ی مبتنی بر مدل کلونینجر: مقایسه ی عامل های سرشت و منش اقدام کنندگان به خودکشی با افراد بهنجار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه:با توجه به آمارهای اعلام شده از سوی سازمان بهداشت جهانی، خودکشی یکی از علل اصلی مرگ در جمعیت عمومی به ویژه افراد جوان
میباشد. با توجه به تاثیرات زیانبار روانی، اجتماعی و اقتصادی آن، لزوم بررسی همهجانبهی علل زیربنایی و به پیرو آن ایجاد راهکارهای عملی جهت پیشگیری از این معضل بداشت روانی بیش از پیش مشخص میگردد. این پژوهش با هدف بررسی ابعاد سرشتی و منشی افراد اقدامکننده به خودکشی انجام پذیرفته است.
روشکار: در این مطالعهی علی-مقایسهای، 30 بیمار بستری در بیمارستان رازی تبریز که در پاییز و زمستان سال 1390 در پی اقدام به خودکشی به مرکز ارجاع داده شده بودند، به صورت تصادفی در دسترس انتخاب شده و پس از کسب رضایت بیمار، پرسشنامهی سرشتی و منشی کلونینجر (TCI-125) را تکمیل نمودند. گروه شاهد شامل 30 فرد سالم فاقد سابقهی تشخیص روانپزشکی نیز پرسشنامه را تکمیل نمودند. دادههای به دست آمده با استفاده از روش تحلیل واریانس چندمتغیره بررسی گردیدند.
یافتهها:بنا بر نتایج، گروه اقدامکننده به خودکشی به طور معنیداری نمرات بالای نوجویی و نمرات پایینتر خودراهبری و همکاری را در مقایسه با گروه شاهد نشان دادند (001/0>P).
نتیجهگیری: این مطالعه در راستای پژوهشهای معطوف به بررسی ابعاد شخصیتی زیربنایی دخیل در اقدامات خودکشی، میتواند در جهت شناخت
دقیقتر عوامل دخیل در این پدیده و ارایهی راهکارهای مناسب جهت پیشگیری و درمان، یاریرسان باشد.
مقایسه نیمرخ شخصیتی افراد مبتلا به حساسیت با افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه شیوع انواع حساسیت ها رو به افزایش است. به همین دلیل شناسایی عوامل خطرساز روان شناختی در پیشگیری و درمان این بیماری ها ضروری می باشد. مطالعه حاضر به شناسایی ویژگی های شخصیتی افراد مبتلا به حساسیت می پردازد. در این پژوهش علی- مقایسه ای، از میان بیماران مبتلا به حساسیت مراجعه کننده به کلینیک طوبی در ساری، 110 نفر مرد و زن انتخاب شدند. 110 نفر گروه گواه سالم از بین جمعیت عادی شهر انتخاب و با نمونه مبتلا به حساسیت همتاسازی شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه NEO-FFI استفاده شد. سپس با استفاده از تحلیل واریانس وآزمون t داده ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. تفاوت آماری معنی داری بین دو گروه از نظر ویژگی های شخصیتی روان رنجورخویی، برون گرایی و وظیفه شناسی مشاهده شد(p
اثربخشی درمان تحلیل رفتار متقابل بر حالات شخصیتی، عزت نفس و نشانگان بالینی افراد دچار شکست عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان تحلیل رفتار متقابل بر حالات شخصیتی، عزت نفس و نشانگان بالینی افراد دچار شکست عاطفی بود. بررسی حاضر به روش طرح نیمه آزمایشی تک موردی و از نوع خط پایه چندگانه انجام شد. بدین منظور پنج مراجع دختر به شیوه ی نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و تحت درمان تحلیل رفتار متقابل قرار گرفتند. مراجعین در مرحله ی پیش از درمان (خط پایه) و در طی جلسه های اول، هفتم، هشتم، و جلسه آخر (جلسه چهاردهم) و مراحل پیگیری سه ماهه و شش ماهه پرسشنامه های ضربه عشق، BDI-II، عزت نفس، GHQ-28، نوع عملکرد پس از شکست عاطفی، DASS-21، و PAC را تکمیل کردند. همچنین در مرحله پیش از درمان، پرسشنامه میلون-3 را برای شناسایی الگوهای بالینی شخصیت کامل کردند. برای تحلیل داده ها از دو روش معناداری بالینی و شاخص درصد بهبودی استفاده شد. نتایج نشان داد که درمان تحلیل رفتار متقابل بر حالات شخصیتی، عزت نفس و نشانگان بالینی افراد دچار شکست عاطفی اثربخش بوده، و مراجع پس از پایان درمان از حالات شخصیتی «بالغ» و «والد حمایت کننده» خود بیشتر استفاده می کرده است. درمان تحلیل رفتار متقابل با توجه به فرآیند درمانی- تکنیکی که دارد در بهبود علائم مرضی دانشجویان دارای شکست عاطفی از اثربخشی مناسبی دارد.
فرا تحلیل مقایسه اثربخشی مداخلات روان شناختی و دارو درمانی بر میزان نشانه های اختلال وسواسی- اجباری: (ایران 1389- 1379)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: در سال های اخیر، متخصصان در زمینه اختلال وسواسی- اجباری به دنبال ارزیابی و مقایسه اعتبار و کارایی مداخلات روان شناختی و درمان دارویی هستند. در این خصوص فرا تحلیل با یکپارچه کردن نتایج حاصل از انجام تحقیقات مختلف، میزان اندازه اثر روش درمان را مشخص می نماید.
هدف: پژوهش حاضر نیز بر آن است تا با استفاده ی الگوی پژوهشی فرا تحلیل، میزان اثرگذاری مداخلات روان شناختی و دارو درمانی را بر کاهش نشانه های وسواس فکری- عملی مورد بررسی قرار داده است.
روش: بدین منظور 40 پژوهش که از لحاظ روش شناسی مورد قبول بود، انتخاب و فرا تحلیل بر روی آن ها انجام گرفت. ابزار پژوهش عبارت از چک لیست فرا تحلیل بود.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد میزان اندازه اثر مداخلات روان شناختی بر کاهش نشانه وسواس فکری- عملی 88/1 d= بود (001/0 p≤). همچنین نتایج پژوهش نشان داد میزان اندازه اثر مداخلات دارو درمانی بر کاهش نشانه های وسواس فکری- عملی11/1d= بود (001/0 p≤).
بحث و نتیجه گیری: پژوهش نشان داد میزان اندازه اثر مداخلات روان شناختی و دارو درمانی بر کاهش نشانه های اختلال وسواسی- اجباری مطابق جدول تفسیر اندازه اثر کوهن در حد بالا می باشد.
نیازسنجی آموزشی از دستیاران روان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در زمینه خودکشی: یک پژوهش کیفی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: بررسی و شناخت نیازهای آموزشی، پیش نیاز یک سیستم آموزشی موفق است. به طور معمول این اقدام نخستین گام در برنامه ریزی آموزشی و در واقع اولین عامل ایجاد و تضمین اثربخشی برنامه آموزشی می باشد. پژوهش حاضر با هدف، تعیین نیازهای آموزشی دستیاران روان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی درباره موضوع خودکشی انجام شد.
مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع کیفی و روش آن پدیدارشناسی بود. جامعه پژوهش را دستیاران روان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تشکیل دادند که نمونه گیری از آن ها به صورت مبتنی بر هدف صورت گرفت و در نهایت تعداد شرکت کنندگان 15 نفر انتخاب شدند. روش جمع آوری اطلاعات با استفاده از تکنیک های مصاحبه و بحث گروهی بود و به روش هفت مرحله ای Colaizzi مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: یافته های حاصل از مصاحبه ها در 1032 کد و در کدبندی آخرین سطح به 3 دسته اصلی با عناوین، نیاز در حیطه آموزش، نیاز در حیطه فرایندها و امکانات و نیاز در حیطه منابع انسانی تقسیم شدند که از مهم ترین این کدها می توان به نیاز دستیاران به توجه و رفع نگرانی نسبت به مسؤولیت قانونی، نیاز به دانستن تدبیر خودکشی و مدیریت آن، نیاز به خط راهنمایی (Guide line) مشخص در درمان، لزوم تهیه پروتکل در خصوص فرایند بستری بیمار و آموزش کسب مهارت های عملی روان درمانی در برخورد با موارد خودکشی اشاره نمود.
نتیجه گیری: دستیاران، نیازهای مختلف آموزشی در زمینه خودکشی دارند و به نظر می رسد که لازم است این نیازها هم در محتوای برنامه آموزشی و هم در نحوه اجرای برنامه لحاظ گردد. بنابراین لزوم بررسی بیشتر و بازنگری برنامه آموزشی در این زمینه توسط مسؤولین امر احساس می گردد.
تأثیر مداخلة مبتنی بر خود معنوی و خود خانوادگی بر کاهش علایم افسردگی دانشجویان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور تدوین پروتکل این مداخله و ارزیابی میزان اثربخشی آن در درمان افسردگی صورت گرفت. برای اجرای این پژوهش، 24 دانشجوی دختر دانشگاه علامه طباطبایی که بر اساس آزمون افسردگی بک و مصاحبة بالینی، دارای علایم افسردگی بودند، به طور تصادفی به دو گروه دوازده نفره (یک گروه درمان و یک گروه گواه) تخصیص داده شدند. سپس پروتکل دوازده جلسه ای مداخلة مبتنی بر خود معنوی و خود خانوادگی، در گروه آزمایش انجام شد. داده ها با آزمون t تحلیل شدند. نتایج این پژوهش نشان داد، آزمودنی هایی که مداخلة مبتنی بر خود معنوی و خود خانوادگی را دریافت کرده بودند، به نسبت گروه گواه در علایم افسردگی بسیار کاهش داشته اند. نتایج پیگیری نیز نشان داد که این مداخله بر کاهش علایم افسردگی در گروه آزمایش، به نسبت گروه گواه مؤثرتر است.
رابطة فاجعه سازی درد، اضطراب درد، روان رنجورخویی، حمایت اجتماعی و راهبردهای مقابله با ناتوانی عملکردی در بیماران روماتیسمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش متغیرهای فاجعهسازی درد، اضطراب درد،
روانرنجورخویی، حمایت اجتماعی، راهبردهای مقابله و در پیشبینی ناتوانی عملکردی در بیماران رماتیسمی شهر اهواز بود.
روش: بدین منظور یک گروه 151 نفری از بیماران مبتلا به روماتیسم با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و پرسشنامههای مقیاس فاجعهسازی درد، مقیاس علائم اضطراب درد، خرده مقیاس روانرنجورخویی پرسشنامه شخصیتی آیزنک، خرده مقیاس حمایت اجتماعی مقیاس سنجش تأثیر آرتریت، پرسشنامه راهبردهای مقابله، مقیاس سنجش تأثیر آرتریت را تکمیل کردند.
یافتهها: نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیری نشان داد که متغیرهای پژوهش قادر به تبیین 39% واریانس ناتوانی عملکرد بودند. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نیز نشان داد که به ترتیب فاجعهسازی درد، روان رنجورخویی، حمایت اجتماعی و یکی از راهبردهای مقابلهای در معادله باقی ماندند. این متغیرها جمعاً 38% از واریانس ناتوانی عملکردی را تبیین کردند.
نتیجهگیری: یافتههای پژوهش از نقش عوامل روانشناختی در پیشبینی وضعیت عملکردی در بیماران روماتیسمی حمایت میکند.
بررسی عوامل مرتبط با اقدام به خودکشی در افراد میانسال و سالمند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این مطالعه با هدف تعیین عوامل مرتبط با اقدام به خودکشی در افراد میانسال و سالمند مراجعه کننده به مرکز مسمومین بیمارستان لقمان تهران در سال 1388 انجام گرفته است.
روش: در یک بررسی توصیفی- مقطعی300 نفر از افراد 45 سال و بالاتر مراجعه کننده به بخش مسمومین بیمارستان لقمان مورد بررسی قرار گرفتند. دادهها به کمک پرسشنامه بررسی علل اقدام به خودکشی، افسردگی بک و مقیاس سنجش افکار خودکشی بک گردآوری شدند. تحلیل دادهها با نرمافزار کامپیوتری SPSS و به کمک آزمون کای دو و t مستقل، انجام شد.
یافتهها: این مطالعه نشان داد علت اقدام به خودکشی در افراد مورد مطالعه دو گروه سنی، درگیری با همسر و مشکلات خانوادگی، مشکلات مالی، بیماری جسمی یا روانی، اعتیاد و یا خشونت همسر بوده است. بین اقدام به خودکشی در افراد دو گروه سنی و وجود افسردگی و افکار خودکشی، ارتباط معنیدار وجود دارد (05/0P<). میانگین نمرات افسردگی و افکار خودکشی افراد سالمند بیش از افراد میانسال بوده لیکن بین نمره افکار خودکشی افراد دو گروه، تفاوت معنیداری وجود ندارد (05/0P>).
نتیجهگیری: افسردگی و افکار خودکشی از جمله عوامل خطرساز اقدام به خودکشی بوده و ضرورت برنامهریزیهای پیشگیرانه و درمان را جهت ارتقا و تأمین سلامت جسمی، روانی و اجتماعی سالمندان و افراد میانسال جامعه طلب میکند.
پیگیری سیر 6 ماهه شدت علایم وکیفیت زندگی بیماران اسکیزوفرنیا پس از ترخیص از بیمارستان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: اسکیزوفرنیا به طور معمول باعث ناتوانی شغلی، تحصیلی و مشکلات خانوادگی می شود. هدف این مطالعه، پیگیری سیر شدت علایم و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به اختلال اسکیزوفرنیا بود.
روش بررسی: این پژوهش طولی و آینده نگر بر روی 20 بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا بستری شده در بیمارستان نور اصفهان انجام شد. ارزیابی ها در آغاز بستری، ترخیص، 3 و 6 ماه بعد انجام شد. شدت علایم و کیفیت زندگی با مقیاس درجه بندی مقیاس علایم مثبت و منفی و پرسش نامه کیفیت زندگی سنجیده شد.
یافته ها: نتایج تحلیل واریانس تکراری نشان داد که میانگین شدت علایم روان پریشی در هنگام بستری شدن بیماران، به طور معنی داری بیشتر از میانگین شدت علایم در هنگام ترخیص از بیمارستان، 3 و 6 ماه پس از ترخیص می باشد (001/0 = P). این در حالی است که بین میانگین شدت علایم روان پریشی در هنگام ترخیص با 3 و 6 ماه پس از ترخیص تفاوت معنی داری قابل مشاهده نیست. در خصوص کیفیت زندگی، نتایج نشان داد که میانگین نمرات کیفیت زندگی در هنگام ترخیص به طور معنی داری بیشتر از 3 ماه پس از ترخیص بوده است (03/0 = P)، در حالی که بین میانگین نمرات در هنگام ترخیص با 6 ماه پس از ترخیص و همچنین بین میانگین نمرات در 3 ماه با 6 ماه پس از ترخیص تفاوت معنی داری قابل مشاهده نیست.
نتیجه گیری: می توان اذعان داشت که بستری شدن بیماران در کاهش شدت علایم و افزایش کیفیت زندگی آن ها در موقع ترخیص مؤثر بوده است و در مقاطع بعدی به همان حال باقی مانده است.
کاربرد آموزش برنامه حل مسأله بین فردی در کاهش رفتارهای مشکل ساز دانش آموزان دیرآموز: مطالعه تک آزمودنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مهارت حل مسأله در برقراری ارتباط مناسب با دیگران، از اهمیت زیادی برخوردار است. عدم برخورداری از توانایی حل مسأله در مواجهه با مشکلات بین فردی، می تواند موجب بروز رفتارهای تکانشی، پرخاشگری، گوشه گیری، احساس ناکامی و رفتارهای غیرانطباقی در کودکان شود. از سوی دیگر، در کودکان کم توان ذهنی وجود نقایص شناختی و نارسایی مهارت های اجتماعی، بر کنترل تکانه و سازگاری رفتاری تأثیرگذار است. از این رو، آموزش مهارت های تفکر از جمله حل مسأله ضروری به نظر می رسد. مطالعه حاضر به منظور بررسی تأثیر برنامه حل مسأله بین فردی بر کاهش مشکلات رفتاری دانش آموزان دیرآموز پایه اول دبستان انجام شده است. این پژوهش از نوع طرح های تک آزمودنی است که به صورت طرح A-B با مرحله پیگیری بر روی پنج دانش آموز پسر انجام گرفت. پرخاشگری، زورگویی و تهدید، شکایت کردن، بحث و مجادله به عنوان رفتارهای آماج مورد مشاهده قرار گرفتند. اطلاعات مربوط به خط پایه در 10 جلسه جمع آوری شد. سپس طی 30 جلسه 50 دقیقه ای، سه جلسه در هر هفته ، برنامه حل مسأله بین فردی به صورت گروهی آموزش داده شد. اطلاعات مرحله پیگیری در طی 10 جلسه بعد از پایان برنامه مداخله جمع آوری شد. برای تحلیل داده ها از نمودار و تحلیل چشمی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها مبین آن است که آموزش، در کاهش مشکلات رفتاری دانش آموزان در مرحله مداخله تأثیرگذار بوده و روند نزولی رفتارها در مرحله پیگیری نیز قابل مشاهده است.
رفتارهای انطباقی در افراد با ناتوانی ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کنار آمدن با فشارهای زندگی و کسب مهارت های فردی و اجتماعی، همواره بخشی از واقعیات زندگی انسان بوده و در ادوار متفاوت در زندگی به اشکال گوناگون تجلی یافته است. تعارضات در دوران کودکی جلوه چندانی ندارد اما با افزایش سن و هنگام مواجهه با دشواری های ویژه سنین نوجوانی و جوانی، کشمکش های درونی و محیطی تظاهر بیشتری پیدا می کنند. بنابراین اگر افراد از سنین کودکی در انجام مهارت های زندگی روزانه فردی و مسئولیت پذیری های اجتماعی تبحر یابند، بدون تردید در مواجهه با موقعیت های فشارزا، عملکرد مناسبی خواهند داشت. بنابراین، آگاهی و شناخت دست اندرکاران آموزشی، والدین و مربیان در رابطه با چگونگی رفتارهای انطباقی کودکان و همچنین بکارگیری روش های متفاوت در رویارویی با مسائل و موقعیت ها، می تواند در برخورد با آنها و شکل گیری رفتارهای انطباقی مؤثر بوده و جنبه های مختلف زندگی آنها را تحت تأثیر قرار دهد. در نتیجه ارزیابی و مداخلات زودهنگام تأثیر بسزایی بر رشد رفتارهای انطباقی کودکان از سنین پایین دارد. این آگاهی می تواند کمک بزرگی در جهت برنامه ریزی و طراحی الگوهای آموزشی برای این کودکان در زمینه مهارت های انطباقی و حل مسئله باشد.
اثربخشی آموزش راهبردهای مقابله با استرس و مانترای اسلامی برمیزان اضطراب امتحان دانش آموزان دبیرستان های دخترانة شهر تنکابن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور مقایسة اثربخشی آموزش راهبردهای مقابله با استرس و مانترای اسلامی بر میزان اضطراب امتحان دانش آموزان دبیرستان های دخترانه شهر تنکابن انجام گرفته است. نمونه، شامل شصت دانش آموز بوده که به روش نمونه گیری خوشه ای ساده (تک مرحله ای) انتخاب و سپس به صورت تصادفی به دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل تقسیم شده اند. از هر سه گروه به وسیلة پرسش نامه اضطراب امتحان پیش آزمون به عمل آمده است. آموزش راهبردهای مقابله با استرس و مانترای اسلامی طی هشت جلسه شصت دقیقه ای برای گروه های آزمایشی ارائه شده و بعد از آن هر سه گروه آزمایشی و کنترل به پرسش نامه اضطراب امتحان پاسخ داده اند. پژوهش حاضر از نوع آزمایشی (پیش آزمون ـ پس آزمون با گروه کنترل) بوده و تحلیل داده ها با روش تحلیل کوواریانس یک طرفه در سطح معناداریp=0.001 نشان می دهد که تفاوت معناداری بین سه گروه آزمایشی و کنترل وجود دارد؛ یعنی بین اثربخشی آموزش راهبردهای مقابله با استرس و مانترای اسلامی در مقایسه با گروه کنترل بر کاهش میزان اضطراب امتحان دانش آموزان دبیرستان های دخترانه شهر تنکابن تفاوت وجود دارد و این تفاوت به سود گروه های آموزشی راهبردهای مقابله با استرس و مانترای اسلامی بوده و آموزش راهبردهای مقابله با استرس و مانترای اسلامی بر کاهش اضطراب امتحان دانش آموزان دبیرستان های دخترانه تنکابن مؤثر است.
بررسی اثر بخشی آموزش جنسی به شیوه رفتاری شناختی بر دانش، خودابرازی و صمیمیت جنسی زنان متأهل شهرستان مبارکه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه با پیشرفت تکنولوژی موضوع سکس جایگاهی مهم یافته، اما تقریباً در تمام فرهنگ ها مسائل جنسی یک تابو قلمداد می شود. بنابراین هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش جنسی به شیوه شناختی رفتاری بر دانش، خودابرازی وصمیمیت جنسی زنان متأهل شهرستان مبارکه بود.
این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود که بر روی 26 نفراز زنان متأهل انجام شد. افراد به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمون و کنترل تقسیم شدند و برای گروه آزمون 6 جلسه 2 ساعته آموزش جنسی اجرا گردید. ابزارهای پژوهش: شامل پرسشنامه دانش جنسی آن هوپر، پرسشنامه خودابرازی جنسی دکتر ویلیام واسنل و پرسشنامه صمیمیت جنسی باگاروزی بودند. داده ها با استفاده از نرم افزار spssو آزمون تحلیل واریانس چندراهه تجزیه و تحلیل شد.
نتایج نشان داد که پس از آموزش جنسی، دانش، خودابرازی و صمیمیت جنسی در زنان گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل تفاوت معنی داری داشت. بنابراین آموزش جنسی می تواند با بهبود مؤلفه های پژوهش حاضر در بهبود روابط جنسی متعادل و سلامت خانواده نقش بسزایی داشته باشد.