فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸٬۱۶۱ تا ۸٬۱۸۰ مورد از کل ۱۰٬۳۰۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
نقش نمای گفتمانی "واو" از نوع نقش نماهای افزاینده و توصیفی است و مهم ترین، پیچیده ترین، خلاق ترین، گسترده ترین، پرکاربردترین، و کارسازترین عنصر گفتمانی در مدیریت گفتمان است. این پژوهش اکتشافی دارای دو مبانی معرفت شناختی، پژوهشی، و استدلالی در تحلیل کاربردها و کارکردهای نقش نمای "واو" بود: بهره وری از دیدگاه های پژوهشگران مطرح جهانی در این مطالعات و تحلیل پیکره های خلاق زبانی در عرصه شعر فارسی و آلمانی. این مطالعه الگوی کاربردی و کارکردی "واو" را در غزل های حافظ و اشعار گوته با استفاده از مدل وجوه گفتاری گفتمان شفرین (2006) بررسی نمود. تحلیل و بررسی دو پیکره شعری نشان داد که آن دارای نقش های اولیه و ثانویه است. کارکردهای اولیه واو در گستره اندیشگانی وجوه گفتاری گفتمان بوده و ایجاد روابط سه گانه زمانی، علت و معلولی، و موضوعی بین گزاره ها و اندیشه ها نتیجه استفاده از آن در دو اثر منظوم بود. علاوه بر نقش معهود آن یعنی عطف در کنار گستره های کاربردی و کارکردی فوق، کارکردهای گفتمانی ثانویه آن شامل کنش های امر، گزارش و روایت، بیان هدف، استنباط، استدلال، تاکید، توازن، گسترش، تضاد و مسئله انتظارات بود که در کتب دستور و فرهنگ لغات تحلیل نشده اند. افزون بر این، ترکیب وجوه اندیشگانی، کنش و اطلاعات از دیگر کارکردهای این نقش نما بود. و همچنین استفاده ترکیبی از آن با دیگر نقش نماها نیز بررسی گردید. و در پایان، با توجه به کشف نقش های متفاوت و منحصر به فرد برای واو، مجموعه ای از راه کارهای کاربردی در گستره های آموزشی، راهبردهای مدیریتی در گفتمان، پژوهش، تهیه و تدوین مطالب درسی، و فرهنگ نگاری پیشنهاد گردید.
Structural Equation Modeling in L2 Research: A Systematic Review
حوزههای تخصصی:
Structural equation modeling (SEM), as a flexible and versatile multivariate statistical technique, has been growingly used since its introduction in the 1970s. This article presents a methodological synthesis of the characteristics of the use of SEM in L2 research by examining the reporting practices in light of the current SEM literature to eventually provide some empirically grounded recommendations for future research. A total of 722 instances of SEM found in 145 empirical reports published in 16 leading L2 journals across two periods of 1981-2008 and 2009-2020 were systematically reviewed. Each study was coded for a wide range of analytic and reporting practices. The results indicate that despite the growing popularity of SEM in L2 research, there was a wide variation and inconsistency in its uses and reports within and across the two periods in regard to the underlying assumptions, variables and models, model specification and estimation, and fit statistics. Drawing on the current SEM literature, we will discuss the findings and research implications for future use and reporting of SEM in L2 research.
بازخورد منفی کنکور در کلاس های زبان انگلیسی در ایران و بررسی انتقادی عملکرد و مسئولیت پذیری افراد در قبال آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توجه به آثار زیانبار آموزشی- اجتماعی آزمون های سرنوشت ساز در زندگی و آینده شغلی داوطلبان و بررسی عملکرد افراد مختلف عرصه آموزش و یادگیری در جهت بازتولید یا تغییر این آثار، رویکردی نوین در آزمون سازی زبان به حساب می آید. این پژوهش سعی دارد با کنکاش در آثار زیانبار کنکور در ایران به بررسی نتایج عملکرد آموزشیِ افراد در جهت بازتولید یا تغییر آثار منفی منتج از این آزمون بپردازد. بدین منظور، 60 معلم زبان انگلیسی، 319 دانش آموز پیش دانشگاهی و 15 نفر از والدین ایرانی در این پژوهش شرکت کردند. ابزار پژوهش پرسشنامه، مشاهده و مصاحبه بود. نتایج نشان داد که فعالیت های آموزشی افراد، اغلب به بازتولید آثار منفی این آزمون از طریق تأکید بر محتوای آزمون به جای آموزش برقراری ارتباط از طریق زبان خارجی، تمرین مهارت تست زنی، عدم استفاده از مواد آموزشی مؤثر، مرور سؤال های آزمون های گذشته و استفاده از آن ها در امتحانات میان ترم و پایان ترم می انجامد. در پایان، توصیه می شود که افراد با اتخاذ رویکرد انتقادی به بازنگری آثار این آزمون بر فعالیت های آموزشی- یادگیری خویش بپردازند و برای تغییر شرایط در جهت ارزیابی عادلانه تر و متعاقب آن مؤثرتر تلاش کنند.
بازنمایی نحوی، معناشناسی وکاربردشناسی فعل های مجاور در زبان فارسی (تحلیلی بر مبنای دستور نقش و ارجاع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در گفتار عادی و روزمره ما و به طور کلی در بافت های غیررسمی و محاوره ای با کاربرد ساخت هایی مواجه می شویم که در آن ها دو فعل در کنار هم ظاهر می شوند؛ مانند «کشید بردش»، «گرفت خوابید»، «دارم می روم». هر سه ساخت دارای ویژگی مشترک هم جواری فعل ها هستند که در آن ها یک فعل نقش اصلی و دیگری نقش فرعی دارد. به همین جهت در پژوهش حاضر ذیل عنوان «فعل های مجاور» مورد بررسی قرار خواهند گرفت. نگارندگان معتقدند دستور نقش و ارجاع با قابلیت هایی که دارد به خوبی می تواند از عهده توصیف و تبیین ساخت فعل های مجاور برآید. در این دستور تمام ساخت های زبانی در سه بُعد نحوی، معنایی و کاربردی (ساخت کانونی) بررسی می شوند. بر این اساس، در جستار حاضر نخست به دسته بندی انواع فعل های مجاور، سپس به بحث پیرامون ویژگی های آن ها می پردازیم. در ادامه بازنمایی نحوی، معنایی، ساخت کانونی و در نهایت، طرح واره ساختی فعل های مجاور در زبان فارسی را ارائه خواهیم داد. بازنمایی نحوی شامل ساخت لایه ای بند، سطح الحاق و نوع پیوند است. بازنمایی معنایی نیز در بردارنده بازنمایی منطقی بندها است. ساخت کانونی نیز اشاره به چگونگی توزیع اطلاع در واحدهای تشکیل دهنده ساخت افعال مجاور دارد. تمامی اطلاعات سه بازنمایی مذکور نیز در قالب طرح واره ساختی ارائه خواهد شد.
Intergenerational Transmission of Chinese Foochow: Exploring a Connection between Family Language Policy and Language-Ethnicity Dimensions(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This study examines intergenerational transmission of Chinese Foochow in Sarawak, Malaysia by exploring a connection between family language policy and language-ethnicity dimensions. The specific aspects examined were: (a) family language practices; (b) family language ideology in defining characteristics of being a Foochow; and (c) family language attitudes towards heritage language management. Data were collected through semi-structured interviews conducted with nine Foochow ethnic families (29 participants) from urban Sarawak, Malaysia. The findings showed the Foochow dialect was mainly spoken at the highest level of the family hierarchy with the lowest level shifting to use standard languages (Mandarin and/or English). The nine families held strong beliefs regarding their ethnic identity being passed down by birth, blood, and descent and thus, not being able to speak Foochow did not subtract from their Foochow ethnicity. Some participants defined themselves as Foochow because they practised Foochow customs and ate Foochow food, indicative of the phenomenological dimension of the language-ethnicity link. As the dialect is predicted to lose its role and status in urban settings, various strategies for managing Foochow which attributed agency to others were provided by the participants. The findings suggested that attributing ethnic identity to paternity and not patrimony will lead to potential loss of Foochow from the linguistic repertoire of the youngest generation in urban localities in Malaysia.
Learners’ Accurate Meaning Inferencing and Vocabulary Gain: Does Concordance Length Play a Role?(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Research to date has commonly suggested that meaning inferencing through concordance lines can facilitate vocabulary learning. This facilitative role, however, may be subject to mediation by the expanded contexts of the target vocabulary item in concordance and accurate meaning inferencing. Of these plausible factors, the length of the co-text of vocabulary items in concordance context remains under researched. The present study investigated how inferencing in the context of three varying concordance lengths (i.e., two complete sentences, one complete sentence, and a truncated sentence) affect EFL learners' accurate inferencing and vocabulary gain. To this end, 66 upper intermediate learners were assigned randomly into three groups and were asked to infer the meaning of 63 unknown words over seven sessions (nine words each session). For each unknown word, three examples in three different lengths were selected. Results indicated that two complete sentence co-text led to more accurate inferencing and vocabulary gain. The pedagogical implications of the findings are discussed
A Corpus-based Analysis of Lexical Richness in EAP Texts Written by Iranian TEFL Students(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The literature on second/foreign language (L2/FL) discourse is replete with corpus-based studies into the use of various features representing lexical proficiency. Nonetheless, the lexical construct of English for academic purposes (EAP) texts developed by postgraduates majoring in teaching English as a foreign language (TEFL) still sounds like a relatively unexplored domain that merits further multi-dimensional investigation. To narrow the gap, the authors in the current study set out to evaluate the lexical richness of a corpus containing doctoral dissertations written by Iranian TEFL students in terms of lexical density, diversity, and sophistication. Taking advantage of the computational tool Coh-Metrix to analyze the lexical features, the corpus was analyzed in comparison with a first language (L1) baseline containing doctoral dissertations written by English native speakers. The comparative analysis of the L1 and L2 corpora revealed that the texts written by Iranian TEFL learners were lexically less diverse but more sophisticated. Additionally, the lexical density of the L2 corpus exceeded that of the L1 one in terms of nouns and adjectives. Based on the results drawn from a discriminant function analysis (DFA), the features representing lexical sophistication and density were found to be the best predictors of lexical richness since they could significantly discriminate between the two sub-corpora. The findings may provide new insights into the ways of evaluating and enhancing the lexical richness of FL/L2 written discourse.
Intralingual Translation: A Study of Regular English and VOA Special English
منبع:
Journal of Foreign Language Teaching and Translation Studies, Vol. ۶, No. ۳, Summer ۲۰۲۱
1 - 24
حوزههای تخصصی:
Intralingual translation is mainly motivated by the intention to modify the text to facilitate the listener's understanding. The present study attempts to examine the differences between VOA Special English and Regular English due to intralingual translation at the levels of phonology, lexicon, and syntax. To this end, 36 samples of passages of varying lengths dealing with academic discourse from non-modified (Regular English) and VOA’s modified (Special English) corpora were randomly selected and analyzed. The comparative analysis showed a significant difference between the modified and non-modified corpora in speech rate, syntax, and lexicon. Further investigation revealed that Special English was characterized by slower readings, increased pauses and tone units, more frequent and limited words, no idioms, repetitive and unmarked nominal clauses, and impersonal subjects in active voice structures. The findings of the study have implications for English teachers and material developers.
بسط نظریّه جرالد پرینس در باب درک روایی مخاطبان از روایت های داستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات زبان و ترجمه سال پنجاه و ششم بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
167 - 194
حوزههای تخصصی:
میزان درک مخاطبان درونی و بیرونی داستان ها همواره موضوعی پیچیده و نسبی است و به طور مطلق نمی توان درباره میزان درک دو دسته از مخاطبان روایت به قضاوت پرداخت. این قضیه از کهن ترین موضوعات روایت پردازی بشری است به طوری که حساسیت های راوی نسبت به ارتباط با مخاطبی دل نشین نشانگر طبقه بندی پایگاه مخاطبان و نسبی بودن ارتباط آنها با روایت است. همچنین مباحثی چون بی اهمّیّت بودن «ساختار» در برابر «انتظار» و پاسخ به سؤال «بعد چه خواهد شد؟» که ادوارد مورگان فورستر مطرح نموده است، نشانه هایی از طبقات مختلف مخاطبان و درک نسبی آنها از روایت ها است. این مبحث اوّلین بار توسّط جرالد پرینس با موضع پایگان روایت شنوها مطرح گردید و ازآنجایی که مصداق های متنی نظریّه از متون غربی انتخاب شده است، درک آن برای مخاطب فارسی غریب می نماید، بر همین اساس پژوهش حاضر به واکاوی و بسط این نظریّه با شواهدی دقیق از متون داستانی فارسی پرداخته است.
میزان وام گیری در مقولات واژگانی اصلی براساس رویکرد سلسله مراتب وام گیری در کُردیِ کلهری (با تمرکز بر متغیرهای جنسیت، تحصیلات و سن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی میزان وام گیری مقولات واژگانی اصلی در کُردیِ کلهری است. مقولات اسم، فعل، صفت و قید در کُردیِ کلهری بررسی شدند تا مشخص شود در کدام مقوله گویشوران کُردیِ کلهری بیشتر از واژه های بومی یا وام واژه فارسی استفاده می کنند. براساس متغیرهای سن، جنسیت و تحصیلات، افراد به هشت گروه تفکیک شدند تا میزان استفاده از کلمه های بومی و قرضی در هر گروه مشخص شود. برای گردآوری داده ها، از پرسش نامه ای (فهرست) محقق-ساخته شامل 339 گویه (اسم، فعل، صفت و قید) استفاده شد. در طراحی پرسش نامه صرفاً واژه هایی انتخاب شدند که در کُردیِ کلهری هم از واژه کُردی و هم معادل فارسی آنها استفاده می شود. نتایج نشان می دهد در همه مقولات بررسی شده، میزان استفاده از واژه های بومی بسیار بیشتر از وام واژه های معادل فارسی است. همچنین، بین میزان وام گیری از مقولات بررسی شده، تفاوت آشکاری دیده نمی شود، در حالی که در همه رویکردهای سلسله مراتب وام گیری (Treffers-Daller, 2010; Muysken, 2000; Thomason & Kaufman, 1988)، مقوله نحوی اسم قابلیت بالاتری برای وام گیری نشان می دهد. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد دلایل دیگری به غیر از جایگاه سلسله مراتبی واژه ها، مانند خلأ واژگانی، در وام گیری دخیل هستند. بنابراین، رویکرد این پژوهش بدیلی تازه برای رویکردهای سلسله مراتبی قلمداد می شود.
رده شناسی ترتیب واژه ها در زبان خُلُصی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال نهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۶
271-301
حوزههای تخصصی:
رده شناسی زبان شاخه ای از دانش زبان شناسی است که به مطالعه شباهت ها و تفاوت های نظام مند میان زبان های نظام مند دنیا و مقایسه ساختار های صرفی و نحوی آنها فارغ از پیشینه می پردازد. پژوهش حاضر در چارچوب مقاله درایر ترتیب واژه ها را در زبان خُلُصی بررسی کرده است. شیوه گرد آوری داده ها از طریق ضبط پاسخ های گویشوران به پرسش نامه و همچنین مصاحبه با آنها بوده است. یافته ها نشان دادند که خُلُصی در مقایسه با زبان های اروپا آسیا، با برخورداری از 14 مؤلفه فعل پایانی قوی و 14 مؤلفه فعل میانی قوی، میان مؤلفه ها توازن دارد. در مقایسه با زبان های جهان، این زبان با داشتن 15 مؤلفه فعل پایانی قوی و 17 مؤلفه فعل میانی قوی، همانند زبان فارسی گرایش به سوی رده فعل میانی نشان می دهد. با توجه به تعداد مؤلفه ها در هر دو گروه از زبان ها، درمی یابیم که خُلُصی در مقایسه با زبان فارسی، به لحاظ ترتیب واژه دستخوش تحولات کمتری شده است.
ارتباط میان سطح بسندگی زبانی و دانش منظور ضمنی فردی و قاعده مند در بین دانشجویان زبان انگلیسی ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منظور ضمنی گفتار، یکی از اجزای معنای سخن گویشور است و بی آنکه بخشی از جمله گویشور را تشکیل دهد، وجهی از مفهوم آن جمله را می رساند. این مقوله در حوزه منظورشناسی بین زبانی بررسی می شود و توجه بسیاری از متخصصان و نظریه پردازان حوزه منظورشناسی را به خود جلب کرده است. با این حال، شمار پژوهش هایی که به مطالعه ارتباط میان دانش منظور ضمنی و سطح بسندگی زبانی پرداخته اند، بسیار محدود است. بنابراین، پژوهش حاضر بر روی 102 (35 آقا و 76 خانم) دانشجوی آموزش زبان انگلیسی و ادبیات زبان انگلیسی دانشگاه گلستان اجرا شده است و هدف آن نه تنها شناسایی رابطه و تفاوت احتمالی میان سطح بسندگی زبانی (بالا یا پایین) و دانش منظور ضمنی در آن ها بلکه بررسی زیرمجموعه های تلویح فردی و تلویح قاعده مند است. علاوه بر این، امکان پیش بینی و تشخیص (زیر)مجموعه های تلویح های فردی و قاعده مند با استناد به سطح بسندگی زبانی در این تحقیق، بررسی شده است. نتایج حاصل از آزمون هم بستگی پیرسون نشان داد که رابطه معنادار مثبتی میان سطح بسندگی زبانی و تلویح های ضمنی فردی و قاعده مند وجود دارد. به علاوه، از میان سه زیرمجموعه منظورهای ضمنی قاعده مند، درک نقد بالاترین و پرسش پاپ پایین ترین سطح هم بستگی را با بسندگی زبانی داشته اند. از میان چهار زیرمجموعه تلویح فردی نیز تناسب افشای اطلاعات دارای بالاترین سطح هم بستگی مثبت معنادار و تناسب کلی دارای پایین ترین سطح هم بستگی با میزان بسندگی زبانی بوده اند. نتایج حاصل از مدل سازی معادله ساختاری نشان می دهند هر دو نوع تلویح، رابطه معنادار مثبتی با سطح بسندگی زبان دارند. بنابراین، یکی از کاربردهای آموزشیِ پژوهش حاضر این است که طراحان کتاب های درسی می توانند مصادیق فرهنگ وابسته منظورهای ضمنی قاعده مند و فردی را در متون و مباحث کتاب های درسی بگنجانند تا درک زبان آموزان از آن منظورها را ارتقا دهند. معلمان نیز می توانند به جای تمرکز صرف بر مشخصه های زبان شناختی، اهمیت درک و تعبیر منظورهای ضمنی گفتار را مورد توجه قرار دهند.
Analysis of the Language Used in the Reports of Peer-Review Journals(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
: Peer review plays a vital and major role to determine the fate of manuscripts submitted to international academic journals. The present study analyzed the discourse structure and the language use of a corpus containing 43 peer review reports from journals from three disciplines (i.e., Applied Linguistics, Accounting, and Sociology). This study analyzed the most frequent discourse moves, negative, and positive expressions used in minor revisions, major revisions, and rejected manuscripts. The findings of this study showed that all discourse moves appeared in all peer review reports but two moves “Summarizing Judgment” and “Conclusion and Recommendation” were the most frequent discourse moves in all peer-review categories. The findings also revealed that the words “well”, “good”, and “original” were the most frequently-used positive words, while the words “unclear”, “inconsistent”, and “poor” were the most frequently-used negative words in the analyzed peer-review reports. The study recommends some points to be considered in future research on this topic.
بررسی ساخت های پرسش واژی چندگانه در زبان مازندرانی: رویکردی کمینه گرا
حوزههای تخصصی:
تصریف فعل در کُردی سنندجی در چارچوب ساخت واژۀ ساختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصریف یکی از مهم ترین و درعینِ حال پرچالش ترین فرایندهای حوزه ساخت واژه به شمار می رود که همواره از دیدگاه های مختلف بررسی شده است. رویکرد ساخت واژه ساختی یکی از رویکردهای متأخر در حوزه ساخت واژه است که با نگاهی ساخت بنیاد به ساخت واژه زبان در تلاش است تا ارتباطی نظام مند بین صورت و معنا برقرار کند. این رویکرد دراین زمینه ابزاری را معرّفی می کند که به وسیله آن می توان فرایندهای گوناگون ساخت واژی ازجمله تصریف را فارغ از ساخت واژی یا نحوی بودن آن ها تحلیل کرد. در پژوهش پیشِ رو، صورت های تصریفی فعل در گویش سنندجی از زبان کردی در چارچوب ساخت واژه ساختی توصیف می شود. داده های این پژوهش، برگرفته از پیکره ای 1000 جمله ای، شامل 100 فعل ساده زبان کردی است که نگارنده آن را گردآوری کرده است. آنچه در این نوشتار به آن پرداخته می شود تحلیل ساخت های تصریفی فعل ساده در زبان کردی سنندجی با استفاده از طرح واره های ساختی است. یافته های این پژوهش نشان می دهد در مواردی که نتوان به پایه مشترکی بین دو سازه تصریفی قائل شد، طرح واره های مرتبه دوم به خوبی از عهده برقراری ارتباط بین آن ها برمی آیند.
بازخوانی نشانه های زبان ارتباطی بخشی از کتیبه عمارت قلم فرسا در شیراز از منظر نظریه ارتباطی یاکوبسن
منبع:
پازند سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۰
31 - 44
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی روشی است که در تداوم خردی فلسفی در غرب شکل گرفت اما به صورت ناملموس و منسجم با مخاطب ارتباط برقرار می کند. نشانه شناسی فرآیندی است که هویت خود را بر اساس متن به دست می آورد و به عنوان ابزاری ارتباطی بین معماری و مخاطب به گفت وشنود می نشیند. به عقیده یاکوبسن زبان مبین نشانه ها است و نظریه ارتباطی خود را با ۶ کارکرد (ارجاعی، عاطفی، کنایی، هنری، همدلی و فرازبانی) معرفی می کند. در اینجا ۶ مصداق معماری (زمینه فرهنگی، رمزگان معماری، کاربرد صحیح، ابزار ارتباطی، کارکردی نمادین و رمزگان فرا معماری) را معادل با آن می توان در نظر گرفت. این پژوهش با هدف بازخوانی بخشی از کتیبه عمارت قلم فرسا در شیراز از منظر نظریه ارتباطی یاکوبسن صورت گرفت و دو پرسش در آن مطرح شد. چگونه می توان با تأکید بر نظریه ارتباطی یاکوبسن کتیبه ملحق به فضای معماری را بازخوانی نمود؟ چرا باید این کارکردهای زبانی را در یک اثر بازخوانی کرد؟ در راستای پاسخ به این پرسش ها نخست با استناد به متون کتابخانه ای و مقالات، به تبیین دیدگاه مبتنی بر نظریه زبان شناسی یاکوبسن پرداخته می شود و در ادامه با تأکید بر نشانه شناسی از منظر ساختارگرایان و نیز اندیشه یاکوبسن، مبانی نظری پژوهش تدقیق می گردد. بخش نخست که از نوع کلامی و متن است، واژگان کلیدی و متغیرها توصیف و تحلیل می شوند و در ادامه، این نظریه با بخشی از کتیبه عمارت قلم فرسا مورد تطابق قرار می گیرد. نتایج حاکی از آن است که گاهی چندین کارکرد را در یک اثر می توان مشاهده نمود درحالی که یکی از آنها بارزتر از باقی موارد است.
خوانش معناشناسانه کارکرد عناصر چهارگانه داستان قرآنی موسی(ع) و فرعون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عناصر چهارگانه در میان اساطیر و باورهای کهن بشر جایگاهی ویژه داشته و آرای فیلسوفان، طبیبان و عارفان زیادی را به خود اختصاص داده است. در ادبیات نیز این عناصر آشکار بوده است. باشلار تخیلات مادی بشر را بر اساس عناصر آب، آتش، خاک و باد طبقه بندی می کند و معتقد است برای بازشناسی شاعران اصیل، باید به میزان نزدیکی و دوری آن ها از این عناصر توجه کرد. از نظر او اثر هنری پویایی خود را از عمق ارتباط با عناصر چهارگانه می گیرد که این عناصر به شکل گسترده و هنری در سوره قصص آشکار است. مربع معنایی با فشرده کردن فرایند کلامی، نقطه مرکزی و قلب گفتمان را نشانه می رود. فرایند پویای کلام را به تصویر می کشد و بر ارتباط مقوله ای استوار است. هدف این مقاله یافتن تأثیر عناصر چهارگانه بر فرایند تحول معنایی است تا اثر آن ها را در لایه انتزاعی و پنهان متن کشف کند. بدین ترتیب، نگارندگان در این پژوهش کوشیده اند با استفاده از رویکرد مربع معناشناسی گرمس و نظرات باشلار کارکرد این عناصر طبیعی را در سوره قصص با محوریت داستان حضرت موسی(ع) و فرعون بررسی کنند و تضادهای موجود در محور حرکتی دو کنشگر اصلی داستان را بر اساس مربع معناشناسی گرمس تحلیل کنند. نتایج مقاله نشان می دهد، عناصر چهارگانه، همگونی زیادی با جامعه هدف نبوت حضرت موسی(ع) (جامعه مصر) دارند. آب، آغازگر نجات بخشی بشر است. آتش، نشانه تغییر و تولدی دوباره است. بسامد عنصر خاک پر رنگ تر از بقیه عناصر است. هممچنین، در محور معنایی رسالت و هدایت، عناصر چهارگانه محور ارتباطی تقابل تناقضی را شکل می دهند.
بازنمایی فرهنگ در فرآیند آموزش زبان خارجی از دیدگاه زبان شناسان روس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان ابزار اصلی برای یادگیری و تسلط بر جهان خارج است که به عنوان اصلی ترین وسیله ارتباطی بین افراد عمل می کند. بدین گونه است که زبان، شناخت فرهنگ های دیگر را امکان پذیر می کند. در دهه های اخیر، دیدگاه فرهنگی در آموزش زبان ها، جایگاه مهمی یافته است. افزون بر زبان، یادگیری فرهنگ نیز ضرورت دارد که این بایستگی هدفی مهم در آموزش زبان های خارجی شده است. در این پژوهش، دیدگاه های زبان شناسان مشهور روس همچون؛ باختین، لوتمان، ترمیناسوا، ورشاگین، سافانوا، وارابیوف، فورمانوا و سایرین در زمینه اهمیت و نقش فرهنگ در فرایند آموزش زبان های خارجی بررسی می شود. در حال حاضر هدف از آموزش زبان ها فقط به شایستگی های زبانی و ارتباطی خلاصه نمی شود، بلکه به شایستگی های بین فرهنگی نیز می پردازد، زیرا تماس های بین المللی پیوسته در گسترش است و زبان آموزان به طور فزایند ه ای با افرادی از فرهنگ های مختلف دیدار می کنند. هدف از مقاله حاضر آشکار کردن اهمیت فرهنگ در آموزش زبان های خارجی، تعیین نقش مدرسان زبان خارجی و صلاحیت های حرفه ای آنان و همچنین تعیین نقش کتاب های آموزشی در گنجاندن مفاهیم و مباحث فرهنگی در فرایند آموزش برای بازنمایی فرهنگ است. مدرس زبان نه تنها باید درک یک زبان خارجی را به زبان آموز بیاموزد، بلکه توانایی درک فرهنگ زبان مورد آموزش را نیز به وی بیاموزد.
Leading with Blindfolds? An Exploration of ESL Teachers’ Awareness of Semantic Differences
حوزههای تخصصی:
Teachers of English to Speakers of Other Languages (TESOL) assume different roles amongst which is leadership. To lead effectively, they need to possess some significant awareness of the language in order to adequately respond to learners’ needs. One domain of awareness is the ability to distinguish between structurally similar, yet semantically different structures. This study set out to assess ESL teachers’ level of semantic awareness in view of establishing their readiness to meet learners’ needs within their Zone of Proximal Development (ZPD). The Follow-up Explanatory Research Design was used. Data on the cognitions of ESL teachers were elicited from a questionnaire survey while a test was used to quantify ESL teachers’ language awareness levels in the domain of semantics. The quantitative data from the test were analyzed using frequencies and simple percentages while the qualitative data were analyzed using the framework of Content Analyses. The findings reveal that though ESL teachers overestimate the level of their knowledge base in components that have a bearing on semantics awareness, a majority of them do not wield beyond a fundamental level of awareness as concerns applying that knowledge to differentiate the meanings of structurally similar pairs of sentences. It is therefore crucial for English language pre-service and in-service teacher training to seek ways of enhancing the professional knowledge base of ESL teachers especially in domains that are critical to establishing differences between pairs of sentences that tend to be similar.
بررسی اندیشه نگار مرکب M153+ M342در نگارش آغاز ایلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خط آغاز ایلامی قدیمی ترین سیستم نگارشی در فلات ایران است که به صورت گسترده در محدوده ذکر شده مورد استفاده قرار می گرفت. احتمالاً کاتبان برحسب نیاز، از این خط برای متون پیچیده و ساده استفاده می کردند. ساختار نگارشی بخش وسیعی از گل نبشته های باقیمانده که تحت عنوان متون استاندارد شهرت یافته اند نسبتاً یکسان است که این امر موجب شده شناخت بیشتری از این خط بدست بیاوریم. هدف از این پژوهش بررسی کارکرد اندیشه نگار M153 و اندیشه نگار مرکب M153+M342 در قسمت های مختلف لوح های استاندارد آغاز ایلامی است. نگارندگان با روش توصیفی- تحلیلی و گردآوری به روش پژوهشی کوشیده اند تا پس از شناسایی کاربرد متفاوت دو اندیشه نگار مرکب به بررسی علل قرارگیری این نشانه در قسمت های مختلف متن گل نبشته ها بپردازند. به طور کلی در نیمی از متون در انتهای کتیبه یک زنجیره نشانه آوایی و سپس اندیشه نگارM153+M342 آورده شده و در نیمی دیگر از متون این اندیشه نگار بعد از نگارش یک سیستم عددی به عنوان نشانه پایانی به متن لوح خاتمه میدهد. در نتیجه گمان میرود که نماد قبیله یا خاندانی باشد که در مواردی همراه با اسم آوایی (که شاید نشان اسم شخص خاصی از آن خاندان) نگاشته می شد. در مواردی دیگر بدون اسم آوایی، بعد از یک سیستم عددی، تنها با نشانه خاندان شخص طرف قرارداد یا پرداختی مشخص می شده است.