فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۸۸۱ تا ۵٬۹۰۰ مورد از کل ۶٬۸۱۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر به بررسی تأثیر توانمندسازی رهبری، ظرفیت جذب و فرهنگ یادگیری سازمانی بر نوآوری باز در شرکت ایران خودرو پرداخته شده است. برای این منظور، در ابتدا به بررسی تاثیر توانمندسازی رهبری بر متغیرهای فرهنگ یادگیری سازمانی و نوآوری باز پرداخته شده و سپس اثر میانجی فرهنگ یادگیری سازمانی بر رابطه بین توانمندسازی رهبری و نوآوری و هم چنین اثر تعدیلی ظرفیت جذب بر رابطه بین فرهنگ یادگیری سازمانی و نوآوری باز مورد سنجش قرار گرفت. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها در گروه پژوهش های توصیفی پیمایشی قرار دارد که برای بررسی فرضیه های پژوهش از روش معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار PLS بهره گرفته شد. هم چنین، جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مدیران عملیاتی شرکت ایران خودرو در شهر تهران می باشد که با استفاده از فرمول نمونه گیری کوکران تعداد 323 نفر به عنوان نمونه آماری برگزیده شدند که به صورت نمونه گیری تصادفی ساده مورد آزمون قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده های پژوهش پرسشنامه استاندارد می باشد و برای تجزیه و تحلیل داده از روش معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار PLS بهره گرفته شد. نتایج به دست آمده در پژوهش حاضر نشان می دهد توانمندسازی رهبری بر نوآوری باز درونی و بیرونی تأثیر دارد. هم چنین، توانمندسازی رهبری با توجه به نقش میانجی فرهنگ یادگیری سازمانی بر نوآوری باز درونی و بیرونی تأثیر دارد. در نهایت، ظرفیت جذب رابطه بین فرهنگ یادگیری سازمانی و ورودی (و خروجی) نوآوری باز را تعدیل می کند.
آسیب شناسی بوروکراسی اداری سازمان آموزش و پرورش ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت فرهنگ سازمانی سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۷۰)
387 - 400
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش شناسایی آسیب های ناشی از بوروکراسی اداری سازمان آموزش وپرورش ایران بود که با رویکرد کیفی و روش مطالعه موردی انجام شد. مشارکت کنندگان پژوهش شامل مسئولان آموزشی و مدیران بودند که طبق روش نمونه گیری هدفمند صاحب نظران کلیدی و بر اساس معیار اشباع نظری 15 نفر به عنوان اعضای نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. به منظور شناسایی آسیب های بوروکراسی اداری سازمان آموزش وپرورش از روش کیفی تحلیل مضمون در سه سطح مضامین پایه، مضامین سازمان دهنده و مضامین فراگیر استفاده شد. نتایج نشان داد آسیب های بوروکراسی اداری در سازمان آموزش وپرورش شامل 5 مضمون فراگیر تضعیف انسجام ساختار سازمانی (افزایش پیچیدگی سازمان، بروز فساد اداری، افزایش تمرکز سازمانی، افزایش حجم اطلاعات نامربوط و نامعتبر، ارزشیابی نامطلوب در سطوح صفی و ستادی)، آسیب و فشار به گروه های ذی نفع (مشکلات معلمان و مدیران، مشکلات کارکنان اداری، مشکلات دانش آموزان، مشکلات والدین)، افزایش بی عدالتی آموزشی (تبعیض و نابرابری جنسیتی، نابرابری و ناتوانی در اجرای آموزش عمومی اجباری، طبقاتی شدن آموزش)، تضعیف جایگاه علمی در سطح کشور (تجاری شدن نظام آموزشی، سیاست زدگی آموزش وپرورش)، کاهش اثربخشی نظام آموزش وپرورش (ناهمگونی قوانین و مقررات، افت کیفیت عملکرد آموزشی، افزایش مدرک گرایی) است.
طراحی مدل شایستگی مدیران سازمان برنامه و بودجه کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقش مهم و راهبردی سازمان برنامه و بودجه کشور در راهبری و خط مشی گذاری کشور بر کسی پوشیده نیست. این سازمان برای اینکه بتواند وظایف خود را به درستی به انجام رساند و در جهت تحقق هرچه بهتر مأموریت های خود گام بردارد باید مدیرانی شایسته و لایق داشته باشد. هدف اصلی این پژوهش کیفی-اکتشافی شناسایی شایستگی های عمومی و اختصاصی مدیران این سازمان است و این پژوهش در جهت پاسخ به این پرسش انجام شده است که شایستگی های عمومی و اختصاصی مدیران سازمان برنامه و بودجه کشور چیست؟ بدین منظور علاوه بر استخراج شایستگی ها با تحلیل محتوای کیفی وظایف سازمان برنامه و بودجه کشور، 19 مصاحبه نیز با خبرگان انجام شد و با استفاده از روش تحلیل تم، تحلیل شدند. در نهایت شایستگی های مدیران سازمان برنامه و بودجه کشور در قالب 8 تم اصلی دانش توسعه ای، مهارت رهبری اقتصادی، مهارت پژوهشگری، مهارت خط مشی گذاری مالی و اقتصادی، پایش اقتصادی، سیاسی و قانونی، اخلاق حرفه ای، مهارت ارتباطی و رعایت شایسته سالاری ( 5 مورد اول شایستگی اختصاصی و 3 مورد بعدی شایستگی عمومی) شناسایی شدند و مورد بررسی قرار گرفتند.
تاثیر سواد فرهنگی مدیران مدارس بر کیفیت یادگیری دانش آموزان مقطع متوسطه آموزش و پرورش منطقه 2 شهر تهران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
این تحقیق در راستای بررسی تاثیر سواد فرهنگی مدیران مدارس بر کیفیت یادگیری دانش آموزان مقطع متوسطه آموزش و پرورش منطقه 2 شهر تهران شده است. روش تحقیق به کار گرفته شده در این پژوهش از نظر هدف کاربردی، از نظر نوع داده ها کمی و از نظر نحوه گردآوری داده ها، توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری این تحقیق عبارت از کلیه مدیران مدارس مقطع متوسطه آموزش و پرورش منطقه 2 شهر تهران می باشند که تعداد آنها حدودا 400 نفر می باشد. روش نمونه گیری در این پژوهش روش نمونه گیری ساده می باشد. از جامعه آماری مذکور با توجه به ضوابط نمونه گیری (براساس شیوه نمونه گیری مندرج در جدول مورگان (تعداد 120 نفر به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شده و سپس با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته در چهار بعد و 24 گویه تنظیم براساس مقیاس پنج گزینه ای لیکرت، و گویه های مستخرجه در نمونه آماری تحقیق مورد پرسش قرار گرفته است. در بخش آمار توصیفی نیز، توصیف داده ها در دو بخش متغیرهای زمینه ای و متغیر های اصلی ارائه گردیده و در بخش آمار استنباطی، جهت بررسی فرضیه ها از آزمون آزمون کا اسکوئر (کای دو) استفاده شده است. با توجه به داده های تحقیق می توان گفت، بین سواد فرهنگی مدیران مدارس و کیفیت یادگیری دانش آموزان مقطع متوسطه آموزش و پرورش منطقه 2 شهر تهران رابطه مثبت و معنی داری وجوددارد.
ارائه ی الگوی مربی گری معکوس در کسب و کارهای نوپا با رویکرد بهبود شکاف مهارتی منابع انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و توسعه منابع انسانی سال ۱۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۷
201 - 238
حوزه های تخصصی:
در عصر حاضر، منابع انسانی جزء لاینفک سازمان ها، کسب و کارها و صنایع مختلف در مسیر دستیابی به اهداف می باشد که با توجه به توسعه ی بخش کسب و کارهای نوپا و اینترنتی، رقابت در این عرصه با توجه به شرایط پرتلاطم محیطی افزون شده است و نیاز است تا این گونه کسب و کارها نسبت به تطبیق سازی، هماهنگ سازی و همگام سازی کارکنان با آخرین سطح مهارت ها، نوآوری ها و تکنولوژی های موجود بین المللی و کاهش سطح شکاف مهارتی کارکنان اقدام نمایند که یکی از ابزارها و تکنیک های ارائه ی شده جهت تسریع و تسهیل این مهم، مربی گری معکوس است. در همین راستا، مقاله حاضر با هدف ارائه ی الگوی مربی گری معکوس در کسب و کارهای نوپا با رویکرد بهبود شکاف مهارتی منابع انسانی انجام شده است. از لحاظ رویکرد پژوهش، روش کیفی به طور ویژه روش نظریه ی داده بنیاد بکار برده شده است. ابتدا محقق نسبت به تهیه پروتکل مصاحبه بر اساس ابعاد و مؤلفه های به دست آمده از مبانی نظری و پیشینه ی تحقیق اقدام نمود و سپس از طریق روش نظریه ی داده بنیاد، نسبت به مصاحبه با 15 نفر از مدیران، کارآفرینان و صاحبان کسب و کارهای نوپا که به صورت هدفمند تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند، اقدام نمود. نتایج تحقیق نشان داد که متغیرهای علّی شامل تمهیدات مدیریتی و سازمانی؛ متغیرهای زمینه ای شامل توسعه زیرساخت های اطلاعاتی و ارتباطی و تحلیل استراتژیک فضای کسب و کار؛ متغیرهای محوری شامل مقوله های مربی گری بهبود شکاف مهارتی؛ متغیرهای مداخله گر شامل مقوله-ی محرّک های ایجابی، محرّک های کنترل کننده و محرّک های سلبی؛ متغیرهای راهبردی شامل خلاقیت آفرینی فردی، عدالت گستری و نفی تبعیض، مشارکت محوری در سازمان و مدیریت دانش سازمانی می باشد و متغیرهای پیامدساز شامل مسلّح شدن به کارکنان خلاق، مجهز شدن به سیستم های کارآمد و امن و تبدیل شدن به سازمان یادگیرنده می باشد.
تحلیل تاریخی نهادی تغییرات ساختاری وزارت آموزش و پرورش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تغییرات ساختاری در دولت به طورمعمول در دولت های مختلف به صورت مقطعی با رویکردی جزئی و بدون نگاهی کلان رخ می دهد. اصلاحات ساختاری دولت نیازمند درک روند کلی این تغییرات از دیدگاهی کلان و در بازه زمانی بلندمدت است. هدف از این پژوهش بررسی تغییرات ساختاری وزارت آموزش و پرورش پس از انقلاب اسلامی تا زمان حال و تحلیل نهادی تاریخی این تغییرات است. شرط اصلاحات ساختاری مطلوب در دولت، شناخت زمینه تاریخی- نهادی شکل گیری و تغییر ساختارهاست. راهبرد این پژوهش تفسیری است. در پژوهش تفسیری توصیف ها و تفسیرهای چندلایه از پدیده ها و رویدادهای اجتماعی آنگونه که اتفاق می افتند، انجام می شود نه آنگونه که برنامه ریزی می شوند. بنابراین به منظور درک عمیق و یا شناخت یک سازمان باید به شناخت، درک ریشه و زمینه های تاریخی آن پرداخت. در این مطالعه با بررسی تغییرات ساختاری وزارت آموزش و پرورش با نگاه تاریخی– نهادی دریافت شد که تعدد مراجع تصمیم گیرنده در خصوص ساختار وزارت آموزش و پرورش سبب بی نظمی و انسجام نداشتن در خط مشی های کلان این وزارتخانه شده است، به طوری که اغلب در تعارض با یکدیگر و خنثی کننده تصمیم های پیشین یکدیگر بوده اند. با وجود آنکه از لحاظ قانونی صلاحیت شورای عالی انقلاب فرهنگی از نظر جایگاه قانونی برای ایجاد تغییر در ساختار دولت محل ابهام است، اما همچنان این مرجع در حاشیه ای به نسبت امن و نقدناپذیر به گسترش بی رویه و گاهی وقت ها موازی سازی در ساختار وزارت آموزش و پرورش ادامه می دهد و ضروری است اصلاحات نهادی در مورد به رسمیت شناختن مسیری واحد و قانونی برای ایجاد تغییرات ساختاری در وزارت آموزش و پرورش انجام شود.
طراحی مدل پایداری سازمانی با رویکرد نظریه داده بنیاد (موردمطالعه: شرکت های پتروشیمی مستقر در منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مدیریت منابع سازمانی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
179-155
حوزه های تخصصی:
امروزه موضوع پایداری موردتوجه جدی بسیاری از کشورهاست. تحولات زیاد محیط های کسب وکار، کارکرد سازمان ها را تغییر داده و درواقع تعالی و ماندگاری سازمان ها در شرایط پیچیده و متغیر کنونی، نیازمند به کارگیری نگرشی نو در تدوین راهبردهای سازمانی است. مهم ترین چالش مدیریتی حال حاضر سازمان ها، نیل به پایداری سازمانی و سپس حرکت متوازن به سمت بهبود و تعالی است. پایداری به توانایی سازمان در پایش فرصت ها، تغییرات روندها و مخاطرات محیط خارجی مرتبط است و هدف از آن ایجاد توازن بین منافع مالی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی سازمان در بلندمدت می باشد. چالش های روزافزون اقتصادی اجتماعی و زیست محیطی از یک سو و غفلت از رویکرد پایدار به سازمان در مطالعات داخلی ازسوی دیگر، نویسنده را بر آن داشت تا با انجام یک مطالعه کیفی مبتنی بر استراتژی نظریه پردازی داده بنیاد چارچوب و الگویی برای پایداری سازمانی ارائه کند. به همین منظور با 17 تن از مدیران و خبرگان شرکت های پتروشیمی مستقر در منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر و اعضای هیئت علمی دانشگاه که به روش نمونه گیری هدفمند تا دستیابی به اشباع نظری انتخاب شده بودند، مصاحبه باز و نیمه ساختاریافته انجام شد. تحلیل مصاحبه ها براساس سه نوع کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام و الگوی پایداری سازمانی طراحی شد. ارزیابی و پالایش الگو به وسیله گروه خبرگان با روش دلفی انجام گرفت. نتایج تحلیل مصاحبه ها برمبنای نظریه پردازی داده بنیاد در قالب 174 مفهوم، 13 مقوله و 4 مقوله محوری انجامید. نتایج نشان داد مدیران با درک دلایل و عوامل مؤثر بر پایداری سازمانی همچون فشارهای اجتماعی، مسائل زیست محیطی و اقتصادی و همچنین فرهنگ سازی و تقویت نگرش کارکنان، می توانند راهبردهایی برای تولید محصولات سبز، برنامه ریزی، تحقیق و توسعه جهت دستیابی به پایداری سازمانی و ارتقای آن اتخاذ کنند. اجرای پایداری سازمانی منجر به نتایج و پیامدهای مفیدی برای مردم، صاحبان مشاعل و دولت خواهد شد.
ارائه الگوی توسعه منابع انسانی در شهرداری شیراز با استفاده از طرح آمیخته آکتشافی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و توسعه منابع انسانی سال نهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۲
293-310
حوزه های تخصصی:
این مقاله با هدف ارائه الگوی توسعه منابع انسانی در شهرداری شیراز انجام گرفته است. پژوهش حاضر از نظر هدف، یک پژوهش کاربردی-توسعه ای است و از منظر روش گردآوری داده ها، یک پژوهش های پیمایشی-مقطعی قرار می گیرد. برای دستیابی به هدف پژوهش از طرح آمیخته اکتشافی استفاده شده است. جامعه آماری در بخش کیفی شامل اساتید منابع انسانی و مدیران با سابقه شهرداری شیراز است. نمونه گیری به روش هدفمند انجام شد و 15 نفر به اشباع نظری دست پیدا شد. جامعه آماری بخش کمی نیز شامل 3400 نفر از کارکنان شهرداری شیراز است که با فرمول کوکران حجم نمونه 345 نفر برآورد گردید. با روش نمونه گیری چینه ای در چهار منطقه از شیراز حجم نمونه مورد نیاز تامین شد. برای گردآوری داده ها از مصاحبه و پرسشنامه استفاده شد. مقوله های زیربنایی توسعه منابع انسانی با روش تحلیل مضمون شناسایی شد و الگوی نهایی با روش حداقل مربعات جزئی اعتبارسنجی گردید. تحلیل داده های کیفی با نرم افزار Maxqda و بخش کمی با Smart PLS انجام شد. نتایج نشان داده است مقوله های فراگیر در قالب عوامل راهبردی، آموزشی و رشد و بالندگی دسته بندی شده اند. عوامل بازاریابی استراتژیک عواملی سازمانی هستند که عناصر زیربنایی الگو را تشکیل می دهند. مقوله های سازمان دهنده عوامل راهبردی شامل راهبرد مدیریت منابع انسانی و مدیریت عملکرد کارکنان می باشند. مقوله های سازمان دهنده عوامل آموزشی نیز شامل نیازسنجی سازمانی، نیازسنجی منابع انسانی، آموزش منابع انسانی می باشند. مقوله های سازمان دهنده مربوط به رشد و بالندگی نیز شامل توسعه حرفه ای کارکنان و توسعه ادراکی کارکنان و بهسازی منابع انسانی می باشند.
طراحی مدل شفقت در محیط کار (موردمطالعه: شرکت گاز استان یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شفقت یک سازه مثبت و جدید است و از طریق روانشناسی مثبت گرا وارد محیط کاری سازمان ها شده است. با توجه به تأثیر مستقیم و غیرمستقیم شفقت روی نتایج و پیامدهای سازمانی، هدف پژوهش حاضر، طراحی مدلی برای شفقت در محیط کاری شرکت گاز استان یزد است. روش انجام این پژوهش از نظر گردآوری داده ها، کیفی و از نظر هدف، بنیادی است. به منظور رسیدن به پاسخ دقیق و واقعی تر علاوه بر بررسی ادبیات پژوهش، از 12 نفر خبرگان، شامل مدیران، مهندسین و کارشناسان رده بالای شرکت گاز، به صورت نمونه گیری هدفمند، مصاحبه های نیمه ساختاریافته انجام و تجزیه وتحلیل داده های به دست آمده از اسناد و مصاحبه ها، به روش داده بنیاد کدگذاری شد. نتایج و عوامل شناسایی شده حاصل از کدگذاری ها نشان داد که پیشایندهای شفقت (عوامل علی)، از ادبیات پژوهش شامل بافت شخصی، بافت رابطه ای، بافت سازمانی و بافت اخلاقی و از گزارش و مصاحبه ها علاوه بر عوامل ذکرشده، بافت فرهنگ ملی نیز استخراج شد.
ارائه مدل رسانه خبری اعتمادساز در شرایط بحران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات میان رشته ای ارتباطات و رسانه دوره ۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۹
128 - 109
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل بنیادین و بسیار مهم در حوزه اطلاع رسانی رسانه های خبری، اعتمادسازی است. رسانه های خبری همواره در تلاش هستند تا ضریب اعتماد مخاطبان را نسبت به اخباری که ارائه می کنند، افزایش دهند، زیرا ادامه فعالیت این رسانه ها وابسته به اعتماد و اطمینان مخاطب است. لذا هدف کلی این پژوهش، ارائه مدل رسانه خبری اعتمادساز در شرایط بحران است. با توجه به سؤالات تحقیق و ماهیت اکتشافی آن، جهت گیری پژوهش از نوع کیفی با رویکرد داده بنیاد و از نظر هدف از نوع تحقیقات کاربردی است. سطح تحلیل فرد بوده و جامعه آماری پژوهش، خبرگان حوزه مدیریت رسانه ، شامل اساتید دانشگاهی و مسئولان سازمان صدا و سیما هستند که به روش گلوله برفی و با معیار اشباع نظری، 8 نفر انتخاب شدند. یافته های مصاحبه ها، کدگذاری (باز، محوری و انتخابی) شده و مفاهیم و مقوله های به دست آمده، تجزیه و تحلیل شدند. شرایط علّی شامل عوامل درون رسانه ای (رعایت اصل بی طرفی، رعایت اصل استقلال و...) و عوامل برون رسانه ای (رعایت مصلحت نظام، سیاستگذاری صحیح رسانه ای و...) بر رسانه خبری اعتمادساز در شرایط بحران اثرگذار هستند. افزایش اعتماد مخاطبین به رسانه خبری، افزایش سطح مشارکت مدنی شهروندان، ارتقای سطح انسجام اجتماعی، ارزیابی مثبت از عملکرد رسانه خبری، پر کردن خلأ اطلاعاتی و تمایل شهروندان به استفاده از رسانه خبری داخلی، به عنوان پیامدهای اعتمادسازی رسانه خبری در شرایط بحران شناسایی شدند.
سنتزپژوهی شاخص ها و مؤلفه های فرهنگ یادگیری مبتنی بر سازنده گرایی اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و توسعه منابع انسانی سال نهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۳
153-176
حوزه های تخصصی:
توجه به نظریات یادگیری در آموزش نقش مهمی در طراحی برنامه های درسی دارد. نظریه سازنده گرایی اجتماعی به عنوان نظریه نوین در محیط های آموزشگاهی مورد توجه برنامه ریزان است که نیازمند توجه هر چه بیشتر به شاخص های آن می باشد. از این رو هدف پژوهش حاضر شناسایی شاخص ها و مؤلفه های فرهنگ یادگیری مبتنی بر نظریه سازنده گرایی اجتماعی است. رویکرد پژوهش حاضر کیفی و روش آن سنتزپژوهی است. جامعه پژوهش کلیه مقالاتی می باشند (148 مقاله) که از سال 2012 میلادی و 1390 شمسی تاکنون در مورد فرهنگ یادگیری مبتنی بر نظریه سازنده گرایی اجتماعی است که در پایگاه های تخصصی و علمی ارائه شده اند. نمونه پژوهش 33 مقاله است که این تعداد بر اساس پایش موضوعی، اشباع نظری داده ها و به صورت هدفمند انتخاب شدند. داده های پژوهش از تحلیل کیفی اسناد مورد مطالعه، گردآوری شده اند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل محتوا به شیوه مقوله بندی برمبنای الگوی سنتزپژوهی روبرتس استفاده شده است. جهت بررسی اعتبار یافته ها از کدگذاری مجدد یافته ها بر مبنای روش اسکات (2012) استفاده شده و ضریب توافق بین ارزشیابان 79 درصد محاسبه گردید. مؤلفه ها و شاخص های فرهنگ یادگیری مبتنی بر سازنده گرایی اجتماعی در 8 بُعد، 36 محور و 124 مقوله شامل اهداف، ویژگی های فراگیران، ویژگی مربی، رویکردهای یاددهی-یادگیری، محتوا، محیط، ویژگی های ارزشیابی و عوامل مؤثر شدند.
ارائه مدل ساختاری – تفسیری مبتنی بر شناسایی و اولویت بندی ترجیحات نسل Z منابع انسانی در سازمان های دولتی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان عوامل موثر بر اثر بخشی سازمانهای دولتی شاخصهای مربوط به مدیریت نسل چهارم منابع انسانی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. هدف این تحقیق ارائه مدل ساختار تفسیری مبتنی برشناسایی ترجیحات شغلی کارکنان نسل چهارم، ابعاد، مولفه ها و ویژگی های مدیریت نسل چهارم منابع انسانی می باشد این پژوهش از نظر نتیجه، جزو تحقیقات توسعه ای قلمداد می گردد از لحاظ هدف انجام، جزو تحقیقات کاربردی است. روش پزوهش ،تحلیل دلفی و مدل سازی ساختاری – تفسیری می باشد . شاخصهای مربوط به مدیریت نسل چهارم منابع انسانی در سازمانهای دولتی ایران بر اساس تحلیل دلفی و سپس بر اساس تحلیل ساختاری- تفسیری مورد شناسایی و اولویت بندی قرار گرفت که به ترتیب اولویت شامل سبک رهبری نظام پرداخت نظام بازخورد نظام ارتقاء شغلی نظام ارتباطات ارزشهای کاری می باشد. در این تحقیق، عامل نظام ارزشی در گروه متغیر خود مختاری قرار گرفت، همچنین مشخص گردید شاخص هایی همچون نظام پرداخت، ارتقای شغلی و نظام ارتباطات در گروه متغیرهای وابسته قرار می گیرند و شاخص های سبک رهبری و نظام بازخورد در گروه متغیرهای مستقل قرار گرفته است. بر اساس نتایج این تحقیق، نظام پرداخت و نظام بازخورد از جمله مهمترین عوامل انگیزشی نسل چهارم منابع انسانی محسوب می شوند که مدیران باید در طراحی و استقرار مدل مدیریت و سبک رهبری اثربخش آن ها را مد نظر قرار دهند.
ارتباط هوش هیجانی و تفکر انتقادی با خودکارآمدی حرفه ای کارکنان شرکت پترو نیرو صبا
منبع:
منابع و سرمایه انسانی دوره دوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۳)
270 - 248
حوزه های تخصصی:
با توجه به اینکه خودکارآمدی نیروی انسانی مهمترین منب ع کس ب مزیت رقابتی در هر سازمانی به شمار م ی آی د، م دیران هم واره م یکوش ند عملک رد کارکنان سازمان خود را ارتقا بخشند تا از این راه به اهداف خود برسند.هدف از انجام این مطالعه رابطه بین هوش هیجانی و تفکر انتقادی به منظور افزایش خودکارآمدی حرفه ای کارکنان شرکت پترو نیرو صبا است. در این مطالعه متغیرهای هوش هیجانی، تفکر انتقادی بعنوان متغیرهای پیش بین و خودکارآمدی بعنوان متغیر ملاک مورد بررسی قرار گرفتند در یک طرح پژوهش توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی، از روی جدول کرجسی و مور گان با در نظرگرفتن حجم جامعه تعداد 150 کارکنان شرکت پترو نیرو صبا با استفاده از نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. در بررسی نتایج از روش آزمون همبستگی پیرسون ورگرسیون چند متغیره با روش گام به گام استفاده شد. یافته ها بین مولفه هوش هیجانی و تفکر انتقادی با خودکارآمدی حرفه ای کارکنان رابطه مثبت و معنادار دیده شد (p<0.05). تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که از بین متغیرهای تحقیق تفکر انتقادی بیشترین تاثیر رو بر روی متغیر ملاک یعنی خود کارآمدی دارد. با توجه به وجود رابطه معنادار هوش هیجانی و تفکر انتقادی با خود کارآمدی حرفه ای در کارکنان افزایش توانایی کارکنان برای کنترل هیجانات و داشتن تفکر انتقادی ، امکان مقابله سازگارانه با مقتضیات و کشمکش های زندگی را فراهم نموده و سبب خواهد شد عملکرد مثبت و منعطف و خودکارآمدی را در ارتباط با جامعه برای کارکنان تأمین شود و از بروز هیجانات منفی ممانعت کند.
طراحی چارچوب مفهومی برای مؤلفه های نرم تحول دیجیتال با استفاده از تحلیل مضمون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات منابع انسانی دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
57 - 88
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: امروزه تحول دیجیتال، ماهیت کار، مرزهای سازمانی و مسئولیت های کارکنان سازمان ها را تغییر داده است. تحول دیجیتال، پاسخ مناسبی برای دنیای سراسر تغییر، ابهام و نامطمئن است، از این رو، برای سازمان ها ضروری است تا به منظور باقی ماندن در میدان رقابت، به تحول دیجیتال مجهز شوند. تحول دیجیتال فقط به فناوری های دیجیتال نوین مربوط نمی شود و بیشتر به انسان وابسته است که در اصطلاح به آن، بخش نرم تحول دیجیتال گفته می شود. مدیران باید با مؤلفه های نرم تحول دیجیتال که لازمه پیاده سازی تحول شگرف دیجیتال است، آشنا شوند و آن ها را در سازمان های خود به کار گیرند. با توجه به آنچه بیان شد، هدف پژوهش حاضر، شناسایی مؤلفه های نرم تحول دیجیتال و طراحی چارچوب مفهومی برای تبیین آن هاست.
روش: پژوهش حاضر از نوع کیفی است و با استفاده از روش تحلیل مضمون، اجرا شده است. منابع اطلاعاتی پژوهش را مقاله های پایگاه های داده و مجله های معتبر بین المللی در این حوزه تشکیل داده است که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 43 نمونه مرتبط با موضوع پژوهش انتخاب شده است.
یافته ها: طی فرایند تحلیل، تفسیر و ترکیب یافته ها، چارچوب مفهومی حاصل از مؤلفه های نرم تحول دیجیتال ترسیم شد که متشکل است از: مضمون فراگیر فرهنگ، مشتمل بر 12 مضمون سازمان دهنده و 50 مضمون پایه؛ مضمون فراگیر مهارت ها، مشتمل بر 4 مضمون سازمان دهنده و 31 مضمون پایه؛ مضمون فراگیر مدیر سازمان، مشتمل بر 3 مضمون سازمان دهنده و 24 مضمون پایه؛ مضمون فراگیر رهبری دیجیتال، مشتمل بر 2 مضمون سازمان دهنده و 12 مضمون پایه.
نتیجه گیری: مؤلفه های نرم تحول دیجیتال شناسایی شده، نشان می دهد که سازمان برای موفقیت در تحول دیجیتال، بر مدیر سازمان، به عنوان کسی که کشتی سازمان را هدایت می کند، متکی است. همچنین رهبر دیجیتال است که اشتیاق تحول دیجیتال را در افراد ایجاد می کند و پیش گام و محرک این تحول در سازمان می شود و با ایجاد فرهنگ مناسب، مسیر را برای تحول دیجیتال هموار می کند. همه آنچه بیان شد، در کنار افراد و مهارت های آنان به ثمر می نشیند، بنابراین سازمانی که به همه این مؤلفه های نرم مجهز شود، می تواند مدعی موفقیت در عرصه تحول دیجیتال باشد.
روش شناسی: پژوهش حاضر از نوع کیفی بوده و با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام شده است. منابع اطلاعاتی پژوهش را مقالات پایگاه های داده و مجلات معتبر بین المللی در این حوزه تشکیل داده که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 43 نمونه مرتبط با موضوع مورد مطالعه انتخاب شده است. یافته ها: طی فرآیند تحلیل، تفسیر و ترکیب یافته ها، چهارچوب مفهومی حاصل از مولفه های نرم تحول دیجیتال شامل مضمون فراگیر فرهنگ دارای 12 مضمون سازمان دهنده و 50 مضمون پایه؛ مضمون فراگیر مهارت ها دارای 4 مضمون سازمان دهنده و 31 مضمون پایه؛ همچنین مضمون فراگیر مدیر سازمان دارای 3 مضمون سازمان دهنده و 24 مضمون پایه و در نهایت مضمون فراگیر رهبری دیجیتال دارای 2 مضمون سازمان دهنده و 12 مضمون پایه، ترسیم شد. نتیجه گیری: مولفه های نرم تحول دیجیتال شناسایی شده، بیانگر این هستند که سازمان برای موفقیت در تحول دیجیتال بر مدیرسازمان به عنوان کسی که کشتی سازمان را هدایت می کند، متکی است، همچنین رهبر دیجیتال است که اشتیاق تحول دیجیتال را در افراد ایجاد کرده و پیشگام و محرک این تحول در سازمان می گردد و با ایجاد فرهنگ مناسب، مسیر را برای تحول دیجیتال هموار می سازد. همه موارد مذکور در کنار افراد و مهارت های آن ها به ثمر می نشیند؛ بنابراین، سازمانی که به همه این مولفه های نرم مجهز باشد می تواند مدعی موفقیت در عرصه تحول دیجیتال باشد.
طراحی و اعتباربخشی الگوی بالندگی اعضای هیئت علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش باهدف ارائه الگوی بالندگی اعضای هیئت علمی انجام شد. روش پژوهش حاضر ازنظر اهداف کاربردی، ازنظر داده ها آمیخته اکتشافی و ازنظر ماهیت و نوع مطالعه پیمایشی مقطعی بود. مدل پژوهش بر اساس مطالعات پیشین در داخل و خارج از کشور و دیدگاه خبرگان این حوزه پیشنهاد گردید. جامعه آماری این پژوهش در بخش کیفی تعداد 15 نفر از خبرگان حوزه آموزش عالی و در بعد کمی اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی بودند و نمونه آماری تعداد 280 نفر از آنان که بر اساس جدول مورگان مشخص شدند. ابزار اصلی گردآوری داده ها در ابتدا مصاحبه با خبرگان این حوزه و سپس تدوین پرسشنامه هفت پیوستاری بود. روایی ابزار سنجش از طریق (CVR) و اعتبار آن به وسیله آلفای کرونباخ مورد سنجش قرار گرفت و تائید شد. بر اساس تجزیه وتحلیل داده ها الگویی بهینه ارائه شد که دارای سه بعد: 1) توانایی های علمی با اعتبار 91/0 با سه مؤلفه بالندگی های آموزشی، بالندگی های پژوهشی، بالندگی های تخصصی، 2) توانایی های شخصی با اعتبار 89/0 با دو مؤلفه: بالندگی های فردی، بالندگی های سازمانی 3) توانایی های معنوی / اجتماعی با اعتبار 90/0 با دو مؤلفه بالندگی های دینی و بالندگی های اجتماعی درمجموع با 138 شاخص بر بالندگی اعضای هیئت علمی تأثیر داشتند. این الگو می تواند مددکار مدیران و اساتید سایر دانشگاه باشد.
ظرفیت شبکه های اجتماعی در بازاریابی گردشگری مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات میان رشته ای ارتباطات و رسانه دوره ۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۹
190 - 163
حوزه های تخصصی:
صنعت گردشگری از ظرفیت های بسیار بالایی برای رشد و توسعه برخوردار است. یکی از عوامل بسیار مؤثر در توسعه گردشگری، تبلیغ و اطلاع رسانی از طریق فضای مجازی است، از این رو، شبکه های اجتماعی، در فرهنگ سازی، آموزش، اطلاع رسانی و ایجاد مشارکت اجتماعی در توسعه صنعت گردشگری، نقشی تعیین کننده دارند. از آن جا که ایران به عنوان کشوری در حال توسعه از ظرفیت کافی برای توسعه گردشگری مجازی برخوردار است، در این مقاله در پی بررسی این موضوع هستیم. هدف اصلی این پژوهش، بررسی ظرفیت شبکه های اجتماعی در بازاریابی گردشگری مجازی است. پژوهش از نظر هدف، توسعه ای- کاربردی و از حیث شیوه اجرا، در زمره پژوهش های آمیخته اکتشافی (کمی-کیفی) است. ابزار اندازه گیری، پرسشنامه و مصاحبه تخصصی است. جامعه آماری این تحقیق را استادان ارتباطات آگاه و فعال در حوزه گردشگری فضای مجازی، فعالان حوزه گردشگری فضای مجازی، دست اندرکاران تبلیغات گردشگری فضای مجازی، مدیران دفاتر خدمات گردشگری فعال در یکی از شبکه های اجتماعی و کارشناسان فناوری اطلاعات (IT)و بازاریابی تشکیل می دهند. روش نمونه گیری هدفمند است. براساس نتایج، استفاده از محتوای فیلم و عکس در شبکه های اجتماعی در موفقیت بازاریابی گردشگری مجازی نقش بسزایی دارد. شبکه های اجتماعی می توانند برای رونق گردشگری مجازی با به تصویرکشیدن مکان ها و ظرفیت های گردشگری ایران به وسیله عکس ها و فیلم های مستند و با اولویت دهی و برجسته سازی آن، توجه مخاطبان را به خود معطوف کنند. علاوه بر این، یافته ها نشان می دهند بین قیمت خدمات گردشگری و استفاده از چهره های مشهور در موفقیت بازاریابی گردشگری مجازی، نقشی معنادار وجود دارد.
طراحی الگوی پارادایمی توسعه استعدادهای دیجیتال؛ با محوریت صنعت بانکداری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گرایش جدیدی که در حوزه منابع انسانی به ویژه در دهه گذشته رخ داده است، موضوع استعداد دیجیتال است. این رخداد به طور مسلم تحت تأثیر تحول در اقتصاد دیجیتال و آثاری است که فناوری های دیجیتالی مانند هوش مصنوعی بر فضای کسب و کارها بر جای نهاده است. ازآنجایی که مطالعات اندکی در زمینه استعداد دیجیتال انجام شده است، هنوز آگاهی کافی دراین باره که استعداد دیجیتال چیست و باید چه اقداماتی در این زمینه انجام داد، وجود ندارد. بنابراین، این پژوهش به عنوان یکی از ابتدایی ترین مطالعات در زمینه استعداد دیجیتال به بررسی این موضوع در صنعت بانکداری پرداخته است. رهیافت پژوهشی در این مطالعه نظریه داده بنیاد است. داده ها از راه مصاحبه به دست آمدند. در پایان یافته های پژوهش ناظر بر استخراج 326 کد باز مرتبه اول مشترک (از میان 434 کد مرتبه اول)، 72 کد باز مرتبه دوم (حاصل از کدگذاری کدهای باز مشترک)، 24 مقوله محوری و 5 مقوله گزینشی شامل جهت گیری های فلسفی و سازمانی کسب و کار دیجیتال گرا؛ نگاشت شناختی استعداد دیجیتال مبتنی بر ابتکارات دیجیتالی سازی؛ شناخت الگوهای موقعیتی و چشم اندازی با هدف درک رویدادهای محیطی؛ جهت گیری های اقدامات راهبردی در توسعه DTs و ارتقای سطح عملکرد فردی و سازمانی، شدند.
نیازسنجی آموزشی کارکنان دادگستری شهرستان زابل برمبنای تحلیل شایستگی ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و توسعه منابع انسانی سال نهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۲
254-292
حوزه های تخصصی:
توسعه و بهبود منایع انسانی مستلزم شناسایی نیازهای آموزشی متناسب با هر شغل برای کارکنان آن شغل می باشد. رویکرد شایستگی نقطه عطف مهمی است که روشن می سازد برای عملکرد موفقیت آمیز چه چیزهایی موردنیاز است. لذا هدف از پژوهش حاضر نیازسنجی آموزشی کارکنان دادگستری شهر زابل بر مبنای تحلیل شایستگی ها می باشد. نوع تحقیق از نظر هدف؛ کاربردی، از نظر ماهیت و روش گردآوری داده ها توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری کارکنان دادگستری شهر زابل به تعداد 79 که به دلیل کم بودن حجم جامعه، تمامی اعضای جامعه به روش تمام شمار بعنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش؛ پرسشنامه محقق ساخته که روایی آن به روش محتوایی و با استفاده از نظرات اساتید و متخصصان سازمانی بررسی و تایید شد. پایایی نیز از طریق روش آلفای کرونباخ(0.91) بدست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی( تحلیل داده های جمعیت شناسی نمونه آماری) و آمار استنباطی( آزمون های کولموگروف-اسمیرنوف، تحلیل عاملی اکتشافی ، تحلیل عاملی تاییدی و آزمون تی تک نمونه ای) بهره گرفته شد. نتایج تحقیق حاکی از شناسایی نیازهای آموزشی کارکنان دادگستری در سه بعد دانش و آگاهی، مهارت و ویژگی های فردی در قالب 10 مؤلفه بوده است که به ترتیب اولویت عبارتند از: مهارت هیجانی و تعاملات اجتماعی با میانگین(2.517)، دانش اطلاعاتی با میانگین (2.711)، دانش استدلالی با میانگین (2.717) ، دانش فنی با میانگین (2.825)، ویژگی های شخصیتی و ارزشی(2.963) ، دانش ارتباطی با میانگین (2.983) ، مهارت رهبری با میانگین (3.027)، آگاهی(3.067) ، شایستگی های فردی(3.131) ، مهارت حل مسأله(3.158) .
آیا توسعه سرمایه انسانی می تواند متاثّر از آموزش باشد؟
منبع:
منابع و سرمایه انسانی دوره دوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۳)
351 - 330
حوزه های تخصصی:
منابع انسانی، سرمایه انسانی و نیروی کار شاید در لغت بتوان آنها را مترادف اما در کارکرد متمایز هستند. با توجه به گسترش روزافزون علم و فناوری و همچنین ضرورت به روز شدن عوامل سازمانی، آگاهی ها و مهارت های نیروی انسانی شاغل در سازمان ها، توجه به آموزش به معنی تمام فرایندهایی که باعث توسعه فردی و صلاحیت های لازم در رابطه با شغل مورد نظر در کارکنان می شود، ضروری می نماید که البته این آموزش ها بایستی با توجه به یک سیستم منظم و معتبر نیازسنجی آموزشی، برنامه ریزی و به اجرا درآید. بسیاری از سازمان ها آموزش را هزینه تلقی می نمایند و به همین منظور بودجه اندکی را به امر آموزش نیروی انسانی اختصاص می دهند که این طرز تفکر اشتباه باعث عقب ماندگی سازمان از فناوری و دانش روز شده است. آموزش هزینه نیست، بلکه سرمایه گذاری در زمینه تحقق اهداف سازمانی می باشد. در حرکت به سوی عصر آموزش و دان ش و هجرت از دوره صنعتی به دوره دانش محوری، بسیاری از جنبه های مختلف زن دگی انسانی در ابعاد مختلف( ذهنی، اجتماعی، ارتباطی، توسعه ای و...) نی ز در ح ال تغییر و تحول است. سازمانها که محل استقرار و کنش و واکنش کارکنان میباشد نیز از این امر مستثنی نبوده و تغییرات خواسته یا ناخواسته بسیاری دامنگیر خواهند شد. فرهنگ، ساختار، جو فرهنگی، تعاملات فردی و بین فردی و راهکارها و راهبردها و راهبری های سازمانی نیز تغییر خواهد کرد و تفاوتهای زیادی در تمام سطوح سازمانه ا در دوره ه ای ص نعتی و دان شی م شاهده خواهد شد.
تعامل و تقابل حکمرانی توسعه انرژی و حفاظت از محیط زیست: واکاوی ابعاد شکل گیری پدیده گردو غبار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمرانی و توسعه دوره ۲ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
103 - 128
حوزه های تخصصی:
طی سال های اخیر پدیده گردوغبار با منشاء داخلی خصوصا در مناطق جنوب و جنوب غرب کشور تشدید شده که علاوه بر تاثیر بر سلامت افراد، خدمت رسانی خدمات عام المنفعه را نیز با اختلال مواجه کرده و در بهمن 1395، شبکه برق استان خوزستان را متأثر نمود. خاموشی به وجود آمده با تأثیرگذاری بر سایر زیرساخت های حیاتی نظیر آب، ارتباطات و... مشکلات متعددی را در جامعه ایجاد نمود. در این تحقیق برخلاف آن چه که در اخبار و گزارشات، در خصوص علل تشدید پدیده گردوغبار در منطقه ذکر می شد، نقش عوامل انسان ساز را هدف گرفته و نتایج نشان داد سیاستگ ذاری ها و اقدامات وزارت خانه های صنعتی خصوصاً وزارت نیرو در خصوص منابع آبی و تالاب های استان از عوامل مهم بروز و تشدید گردوغبار در منطقه بوده که معنای دوگانگی نقش آفرینی در حکمرانی توسعه نمود پیدا می کند؛ چراکه علی رغم اینکه بخش برق وزارت نیرو در حادثه قطعی برق خوزستان خود را قربانی پدیده گردوغبار می دانست، سیاست ها و اقدامات حوزه آب این وزارتخانه در بروز پدیده گردوغبار یعنی عامل اصلی حادثه قطعی برق، مؤثر شناخته شده است. با توجه به حاکمیت دولتی محیط زیست در کشور، وزارت نیرو به عنوان یکی از نهادهای دولتی دارای وظایف مشخص درخصوص حفاظت از محیط زیست است، اما نتایج عملکرد آن در خصوص منابع آبی استان خوزستان، ناقض وظایف یاد شده بوده و در قطعی برق بهمن 1395 دوگانگی در ساختار- کارکرد و وظایف حفاظت – بهره برداری این وزارتخانه از محیط زیست نمود عینی پیدا کرده است.