آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۳

چکیده

متن

اشاره‌

کانت‌ از فیلسوفانی‌ است‌ که‌ اعتقاد دارد برخلاف‌ سنت‌ گذشته، اخلاق، استقلال‌ ذاتی‌ دارد و می‌توان‌ آن‌ را مستقل‌ از دین‌ معلوم‌ کرد. یعنی‌ می‌توانیم‌ از طریق‌ عقل‌ نشان‌ دهیم‌ که‌ چه‌ کاری‌ اخلاقی‌ و چه‌ کاری‌ غیراخلاقی‌ است‌ و برای‌ این‌ کار نیازی‌ به‌ دین‌ نیست.

مقاله‌ حاضر عهده‌دار بحث‌ درباره‌ این‌ موضوع‌ است.

 

            ‌-1 دیدگاه‌ کانت‌ در مورد اخلاق‌

کانت‌ از اخلاق‌ متعارف‌ شروع‌ کرد و با تحلیل‌ آن‌ تلاش‌ نمود اصول‌ پیشینی‌ آن‌ را کشف‌ کند. او استدلال‌ خود را چنین‌ آغاز می‌نماید:

«محال‌ است‌ چیزی‌ را در جهان‌ و حتی‌ خارج‌ از آن‌ تصور کرد که‌ بدون‌ قید و شرط‌ خیر باشد مگر فقط‌ ارادة‌ نیک‌ را.»(1)

اموری‌ مانند هوش، شجاعت، ثروت‌ و قدرت‌ را می‌توان‌ هم‌ در جهت‌ اغراض‌ خوب‌ و هم‌ در جهت‌ اغراض‌ مذموم‌ به‌ کار گرفت. آیا این‌طور نیست‌ که‌ شجاعت‌ و هوشِ‌ مجرم، جرم‌ او را سنگین‌تر می‌کند و نفرت‌ مردم‌ را نسبت‌ به‌ او افزایش‌ می‌دهد؟(2) ارادة‌ خیر به‌دلیل‌ نتیجه‌ یا آثار یا شایستگی‌ آن‌ برای‌ نیل‌ به‌ غایتی‌ مطلوب‌ خیر نیست‌ بلکه‌ صرفاً‌ به‌ حکم‌ اراده، خیر دانسته‌ می‌شود؛ یعنی‌ فی‌نفسه‌ خیر است. چون‌ موفقیت‌ در عمل‌ یا نیل‌ به‌ نتیجه، بستگی‌ به‌ عوامل‌ متعددی‌ دارد که‌ خارج‌ از کنترل‌ ماست.(3) کانت‌ برای‌ اینکه‌ ماهیت‌ ارادة‌ خیر را روشن‌ سازد از مفهوم‌ تکلیف‌ مدد می‌گیرد. اراده‌ای‌ که‌ به‌خاطر تکلیف‌ عمل‌ می‌کند، ارادة‌ خیر و نیک‌ است. البته‌ منظور از اراده‌ در اینجا ارادة‌ انسانی‌ است‌ نه‌ هر اراده‌ای‌ که‌ شامل‌ اراده‌ خدا نیز بشود.(4) اما تکلیف، ضرورت‌ عمل‌ کردن‌ از سر احترام‌ به‌ قانون‌ است.(5) احساس‌ احترام، هنگامی‌ حاصل‌ می‌شود که‌ ما قانون‌ اخلاقی‌ را تصور کنیم، یعنی‌ هنگامی‌که‌ ما قانون‌ اخلاقی‌ را متصور می‌شویم‌ این‌ شناخت، احساس‌ احترام‌ ما را برمی‌انگیزد و این‌ احساس‌ احترام‌ به‌نوبة‌ خود ما را وامی‌دارد که‌ قانون‌ اخلاقی‌ را دستور عمل‌ خود گردانیم. بنابراین‌ احترام‌ انگیزه‌ای‌ است‌ که‌ قانون‌ اخلاقی‌ را دستور عمل‌ ما قرار می‌دهد.(6)

قانون‌ اخلاقی‌ در نظر ما انسانها به‌صورت‌ امر جلوه‌ می‌کند، زیرا ممکن‌ است‌ تمایلات، مانع‌ انجام‌ قوانین‌ اخلاقی‌ شوند. ازاین‌رو کانت‌ امر را این‌گونه‌ تعریف‌ می‌کند: مفهوم‌ اصل‌ عینی‌ تا حدی‌ که‌ برای‌ اراده‌ الزام‌آور یا ایجاب‌کننده‌ است. «فرمان» و صورت‌بندی‌ فرمان، «امر» نامیده‌ می‌شود.(7) کانت‌ امر را به‌ دو قسم‌ تقسیم‌ می‌کند: -1 امر شرطی‌ -2 امر مطلق‌ یا تنجیزی‌ در امر شرطی، فرمان‌ عقل‌ به‌وسیلة‌ غایتی‌ مشروط‌ می‌شود. مثلاً‌ اگر بخواهید زبان‌ فارسی‌ بیاموزید، باید فلان‌ کتاب‌ دستور زبان‌ را بخوانید. صورت‌ کلی‌ این‌ نوع‌ امر چنین‌ است: «اگر هر فاعل‌ عاقلی‌ هدفی‌ را اراده‌ کند باید فعل‌ خیر را به‌عنوان‌ وسیله‌ای‌ برای‌ آن‌ هدف‌ بخواهد.»(8) اما در امر مطلق، فرمان‌ عقل‌ مشروط‌ به‌ غایتی‌ نیست‌ بلکه‌ عمل‌ به‌خاطر خودش‌ یعنی‌ به‌عنوان‌ خیر فی‌نفسه‌ و بدون‌ ارجاع‌ به‌ غایتی‌ دیگر خواسته‌ می‌شود. صورت‌ کلی‌ آن‌ چنین‌ است: هر فاعل‌ عاقلی‌ باید این‌گونه‌ اراده‌ کند(9) مثل‌ این‌ حکم: «باید به‌ وعده‌ وفا کرد

کانت‌ اعتقاد دارد که‌ اوامر مشروط‌ قضایای‌ تحلیلی‌اند ولی‌ اوامر مطلق‌ قضایای‌ تألیفی‌ پیشینی‌اند. در اوامر مشروط، تصور اراده‌ کردن‌ یک‌ غایت، مفهوم‌ اراده‌ کردن‌ وسیله‌ برای‌ نیل‌ به‌ غایت‌ مندرج‌ است. ازاین‌رو این‌ قضیه‌ یعنی‌ اراده‌ کردن‌ غایت، اراده‌ کردن‌ وسیله‌ است، یک‌ قضیة‌ تحلیلی‌ است‌ زیرا که‌ محمول‌ این‌ قضیه‌ مندرج‌ در مفهوم‌ موضوع‌ است.(10) اما اوامر مطلق‌ را نمی‌توان‌ با توسل‌ به‌ تجربه‌ معلوم‌ کرد، زیرا در امر مطلق‌ از کلمة‌ «باید» استفاده‌ کرده‌ایم‌ و باید که‌ نوعی‌ ضرورت‌ است‌ از تجربه‌ اخذ نمی‌شود، بنابراین‌ امر مطلق‌ پیشینی‌ است. چون‌ از صرف‌ تحلیل‌ مفهوم‌ ارادة‌ عقلانی‌ که‌ در اینجا موضوع‌ است‌ نمی‌توانیم‌ محمول‌ را که‌ لزوم‌ عمل‌ کردن‌ به‌ طریق‌ خاصی‌ است، به‌ دست‌ آوریم، درنتیجه‌ این‌ قضایا، تألیفی‌اند. فلسفة‌ اخلاق‌ کانت‌ در واقع‌ تلاشی‌ است‌ برای‌ پاسخ‌ به‌ این‌ سؤ‌ال‌ که‌ چگونه‌ اوامر مطلق‌ یا قضایای‌ تألیفی‌ پیشینی‌ اخلاقی‌ توجیه‌ می‌شوند.(11) کانت‌ برای‌ درک‌ امر مطلق، آن‌ را به‌ جلوه‌ها و صورت‌بندیهای‌ مختلفی‌ مطرح‌ می‌کند. او باوجود اینکه‌ برای‌ امر مطلق‌ گرایش‌ به‌ سه‌ صورت‌بندی‌ دارد، اما آن‌ را در پنج‌ صورت‌بندی‌ مطرح‌ می‌نماید،که‌ عبارتند از:(12)

-1 صورت‌بندی‌ قانون‌ کلی‌

«فقط‌ برطبق‌ دستوری‌ عمل‌ کن‌ که‌ به‌وسیلة‌ آن‌ بتوانی‌ در عین‌ حال‌ اراده‌ کنی‌ که‌ دستور مزبور، قانون‌ کلی‌ و عمومی‌ می‌شود.»(13)

-2 صورت‌بندی‌ قانون‌ طبیعت‌

«چنان‌ عمل‌ کن‌ که‌ گویی‌ دستور عمل‌ بناست‌ به‌وسیلة‌ اراده، قانون‌ کلی‌ طبیعت‌ شود.»(14)

-3 صورت‌بندی‌ غایت‌ فی‌نفسه‌

«چنان‌ عمل‌ کن‌ که‌ انسانیت‌ را چه‌ در شخص‌ خودت‌ و چه‌ در شخص‌ دیگران‌ همواره‌ و در عین‌ حال‌ به‌عنوان‌ غایت‌ به‌ کار بری‌ نه‌ صرفاً‌ به‌عنوان‌ وسیله.»(15)

-4 صورت‌بندی‌ خودمختاری‌ اراده‌

«چنان‌ عمل‌ کن‌ که‌ اراده‌ بتواند در عین‌ حال‌ به‌واسطة‌ دستور، ارادة‌ خود را واضع‌ قانونی‌ عام‌ لحاظ‌ کند.»(16)

-5 صورت‌بندی‌ کشور غایات‌

«چنان‌ عمل‌ کن‌ که‌ همواره‌ به‌واسطة‌ دستورهایت، عضو قانونگذار در کشور عام‌ غایات‌ باشی.»(17)

کانت‌ معتقد است‌ که‌ اگر امری‌ بتواند در این‌ قالبها و صورت‌بندیها عرضه‌ شود اخلاقی‌ و در غیر این‌ صورت‌ غیراخلاقی‌ است. یکی‌ از صورت‌بندیها یعنی‌ صورت‌بندی‌ چهارم، به‌ گونه‌ای‌ است‌ که‌ ما خود را واضع‌ قانون‌ عام‌ لحاظ‌ کنیم. این‌ صورت‌بندی‌ مبتنی‌ بر ایناصل‌ است‌ که‌ ارادة‌ عقلانی، قوانینی‌ را که‌ از آنها اطاعت‌ می‌کند خودش‌ وضع‌ می‌نماید که‌ به‌ آن‌ خودمختاری‌ اراده‌(auto nomy)  می‌گویند. در مقابل‌ دیگرآیینی‌(heteronomy)  قرار دارد که‌ به‌معنای‌ قانونی‌ است‌ که‌ از بیرون‌ یا توسط‌ دیگری‌ وضع‌ می‌شود. کانت‌ براساس‌ این‌ اصل، قوانینی‌ را که‌ از جانب‌ خدا یا دیگری‌ وضع‌ شود غیراخلاقی‌ می‌داند. یعنی‌ تمام‌ نظامهای‌ اخلاقی‌ دیگر را به‌خاطر دیگرآیینی‌ بودن‌ انکار می‌کند.(18) کانت‌ از طریق‌ قانون‌ اخلاقی، اصول‌ موضوعة‌ آن‌ یعنی‌ اختیار، خدا و جاودانگی‌ نفس‌ را اثبات‌ می‌کند و در آخر نتیجه‌ می‌گیرد که‌ از اخلاق، دین‌ ناشی‌ می‌شود و نه‌ برعکس.

 

            ‌-2 دیدگاه‌ کانت‌ در مورد دین‌

با این‌ مقدمات‌ بخوبی‌ روشن‌ می‌شود که‌ اخلاق‌ از دیدگاه‌ کانت‌ مبتنی‌ بر دین‌ نیست‌ بلکه‌ این‌ دین‌ است‌ که‌ مبتنی‌ بر اخلاق‌ است. او در مقدمة‌ چاپ‌ اول‌ دین‌ در محدودة‌ عقل‌ محض‌ نوشت:

«اخلاق‌ از آن‌ حیث‌ که‌ مبتنی‌ بر مفهوم‌ انسان‌ به‌عنوان‌ فاعل‌ مختاری‌ که‌ فقط‌ از آن‌ جهت‌ که‌ مختار است‌ به‌واسطة‌ عقل، خود را به‌ قوانین‌ مطلق‌ ملزم‌ و مکلف‌ می‌کند، نه‌ نیازمند تصور موجود دیگری‌ بالای‌ سر انسان‌ است‌ تا تکلیف‌ خود را بفهمد (یا بشناسد) و نه‌ محتاج‌ انگیزه‌ای‌ غیر از خود قانون، تا به‌وظیفة‌ خود عمل‌ کند... بنابراین‌ اخلاق‌ به‌خاطر خودش‌ به‌ دین‌ نیاز ندارد، بلکه‌ به‌ برکت‌ عقل‌ عملی‌ محض، خودکفا و بی‌نیاز است.»(19)

از آنجا که‌ کانت‌ اخلاق‌ را بر اصل‌ استقلال‌ و خودمختاری‌ اراده‌ بنا کرده‌ است، بدیهی‌ است‌ که‌ هر سلطه‌ای‌ غیر از خودِ‌ اراده، یعنی‌ عواطف، ترس، امید، اقتدار امور طبیعی‌ و ماورای‌ طبیعی‌ را برای‌ اراده‌ نفی‌ می‌کند و این‌ دلیل‌ اساسی‌ است‌ که‌ چرا کانت‌ اخلاق‌ را بر دین‌ مبتنی‌ نکرده‌ است. از آن‌ جهت‌ که‌ از طریق‌ قانون‌ اخلاقی‌ ملزم‌ هستیم‌ که‌ خدا و جاودانگی‌ نفس‌ را فرض‌ کنیم، بنابراین‌ اخلاق‌ به‌ دین‌ می‌انجامد.(20)

بعضی‌ از متفکران‌ ضددینیِ‌ عصر روشنگری‌ از سر طعنه‌ ادعا کرده‌اند که‌ کانت‌ در اواخر عمرش‌ دین‌ را به‌ جهت‌ رضایت‌ خدمتکار متدینش‌ در فلسفة‌ خود وارد کرده‌ است. اما این‌ ادعا درست‌ نیست‌ زیرا کانت‌ از ابتدا دین‌ را مدنظر داشت. او در جایی‌ مطرح‌ می‌کند که: «من‌ می‌خواهم‌ شناخت‌ را از میان‌ بردارم‌ تا برای‌ ایمان‌ جا باز کنم.»(21) اما از آن‌ حیث‌ که‌ ملموس‌ کردن‌ مدعیات‌ الزامات‌ اخلاقی‌ بدون‌ تصور خدا و ارادة‌ او مشکل‌ است، می‌توانیم‌ براساس‌ عقل، تنها معتقد شویم‌ که‌ یک‌ تکلیف‌ اخلاقی‌ برای‌ متدین‌ شدن‌ داریم، به‌ این‌ معنا که‌ همة‌ تکالیفمان‌ را چنان‌ تلقی‌ کنیم‌ که‌ گویی‌ آنها فرامین‌ خدایند. ما این‌ عمل‌ را به‌ جهت‌ روح‌ و قوت‌ بخشیدن‌ به‌ نیت‌ و عزم‌ اخلاقی‌ خود انجام‌ می‌دهیم.(22) بنابراین‌ به‌نظر کانت‌ تنها تعریف‌ صحیح‌ از دین، عبارت‌ است‌ از: مجموعة‌ همة‌ تکالیف، چنانکه‌ گویی‌ فرامین‌ الهی‌ هستند و تنها کارکرد دین‌ قوت‌ بخشیدن‌ به‌ ارادة‌ خیر است. ازاین‌رو خصایص‌ اصلی‌ دین‌ اخلاقی، عقاید جزمی‌ و مناسک‌ مذهبی‌ نیست‌ بلکه‌ تمایل‌ قلبی‌ به‌ انجام‌ همة‌ تکالیف‌ انسانی‌ به‌عنوان‌ فرامین‌ الهی‌ است.(23)

 

            ‌-3 دین‌ حقیقی‌ از دیدگاه‌ کانت‌ یکی‌ است‌

کانت‌ معتقد است‌ که‌ دین‌ حقیقی، یک‌ دین‌ است‌ ولی‌ عقاید مذهبی‌ بسیار متفاوتی‌ وجود دارند. بنابراین‌ شایسته‌تر است‌ که‌ بگوییم‌ فلان‌ شخص‌ پیرو مذهب‌ یهود یا اسلام‌ یا مسیحی، کاتولیک‌ یا لوتری‌ است‌ تا اینکه‌ او را متدین‌ به‌ این‌ دیانت‌ یا آن‌ دیانت‌ توصیف‌ کنیم.(24)

تصور کانت‌ از دینِ‌ واحد بسیار شبیه‌ تصور و تمثیل‌ لیسنگ‌ - شاعر آلمانی‌ - در نمایشنامة‌ منظوم‌ به‌نام‌ «ناتان‌ حکیم» است‌ که‌ در سال‌ 1779 منتشر شد. صحنة‌ این‌ نمایش‌ فلسطین‌ در دورة‌ جنگهای‌ صلیبی‌ و درگیری‌ بین‌ مسیحیان، مسلمانان‌ و یهودیان‌ را نشان‌ می‌دهد. لیسنگ، این‌ سه‌ عقیدة‌ مذهبی‌ را به‌ سه‌ حلقة‌ انگشتری‌ تشبیه‌ می‌کند که‌ پدری‌ مهربان‌ برای‌ سه‌ پسرش‌ به‌ میراث‌ گذاشته‌ است. انگشتری‌ پدر یعنی‌ دیانت‌ حقیقی‌ بسیار گرانبهاست‌ اما دست‌کم‌ دو حلقه‌ و شاید حتی‌ هر سه‌ حلقه‌ای‌ که‌ به‌ پسران‌ رسیده، بدلی‌ است.(25) همچنین‌ او در مقدمة‌ چاپ‌ دوم‌ نقد عقل‌ محض‌ نوشته‌ است‌ که: چنین‌ نقدی‌ بیش‌ از هرچیزی‌ این‌ فایدة‌ تخمین‌ناپذیر را برای‌ دین‌ و اخلاق‌ دارد که‌ به‌ شیوة‌ سقراطی‌ یعنی‌ از راه‌ نادانی‌ معترضان‌ به‌ همة‌ اعتراضهای‌ واردشده‌ به‌ آنها (اخلاق‌ و دین) برای‌ همیشه‌ پایان‌ دهد.(26)

 

            ‌تعریف‌ و کارکرد دین‌ از دیدگاه‌ کانت‌

کانت‌ بر استقلال‌ متافیزیکی‌ انسان‌ بسیار تأکید می‌کند و آزادی‌ اخلاقی‌ انسان‌ را صرفاً‌ آزادی‌ از قید طبیعت‌ نمی‌داند بلکه‌ چنین‌ آزادی‌ را، آزادی‌ از قید قوا و نیروهای‌ مافوق‌ طبیعی‌ به‌ شمار می‌آورد. هیچ‌کس‌ قبل‌ از کانت‌ انسان‌ را این‌چنین‌ تمجید نکردهاست. او می‌گوید: ما به‌ سه‌ دلیل‌ اخلاق‌ مبتنی‌ بر الهیات، یعنی‌ نظامی‌ از قواعد اخلاقی‌ مأخوذ از خدا نداریم:

-1 ما چنین‌ شناختی‌ نداریم، یعنی‌ شناخت‌ ما محدود به‌ حوزة‌ تجربه‌ است.

-2 اگر چنین‌ شناختی‌ داشتیم‌ و آن‌ را به‌عنوان‌ یک‌ مقدمة‌ اخلاقی‌ به‌ کار می‌گرفتیم‌ خودمختاری‌ اخلاقی‌ از بین‌ می‌رفت.

-3 قوانین‌ اخلاقی‌ وابسته‌ به‌ قانونگذار نیست، به‌طوری‌که‌ اختلاف‌ در ذات‌ و ماهیت‌ خدا باعث‌ اختلاف‌ در تعیین‌ تکلیف‌ بشود.(27)

بنابراین‌ عقل‌ عملی‌ خودِ‌ ما تنها مبنای‌ اعتقاد و عمل‌ دینی‌ معتبر است. در این‌ صورت‌ مدعیات‌ دین‌ باید محدود به‌ آنهایی‌ شود که‌ با استدلال‌ اخلاقی‌ خود ما در محدوده‌های‌ عقل‌ محض‌ سازگار  است. حتی‌ من‌ باید ابتدا چیزی‌ را که‌ تکلیفم‌ است‌ بدانم، قبل‌ از اینکه‌ بتوانم‌ آن‌ را به‌عنوان‌ فرمان‌ الهی‌ بپذیرم.(28) کانت‌ استدلال‌ می‌کند که‌ به‌ این‌ معنا، الزامات‌ اخلاقی‌ منطقاً‌ مستقل‌ از دین‌ و وجود خداست. اخلاق‌ به‌خاطر خود، اصلاً‌ نیازی‌ به‌ دین‌ ندارد، و به‌ برکت‌ عقل‌ عملی‌ محض‌ خودکفا و خودبسنده‌ است.(29) کانت‌ معتقد است‌ که‌ دین‌ عقیدة‌ نظری‌ نیست‌ بلکه‌ دین‌ فعل‌ اخلاقی‌ باطنی‌ یا عبادت‌ روحی‌ محض‌ است. ازاین‌روست‌ که‌ کانت‌ آگاهی‌ اخلاقی‌ را برتر از عقاید و مناسک‌ و آداب‌ دینی‌ و عبادت‌ ظاهری‌ می‌داند و در عبارتی‌ آشکار چنین‌ می‌گوید: هرچیزی‌ غیر از طریق‌ اخلاقی‌ که‌ انسان‌ خیال‌ می‌کند می‌تواند در زندگی‌ برای‌ خشنودی‌ خدا انجام‌ دهد، توهم‌ دینی‌ محض‌ و عبادت‌ کاذب‌ خداوند است.(30)

شالودة‌ فلسفة‌ دینی‌ کانت‌ همین‌ است‌ و شیوة‌ زندگی‌ او در سراسر عمر، گواه‌ اعتقاد راسخش‌ به‌ این‌ قول‌ است. دوستش‌ «یاخمان» که‌ زندگینامة‌ او را نوشته‌ است، می‌گوید: کانت‌ با اینکه‌ عمیقاً‌ متدین‌ بود، از هرگونه‌ مراسم‌ و آداب‌ ظاهری‌ دینی‌ دوری‌ می‌جست‌ و در اواخر عمر به‌هیچ‌وجه‌ برای‌ عبادت‌ به‌ کلیسا نمی‌رفت.(31) او عقیده‌ دارد که‌ چون‌ مؤ‌ثرترین‌ روشی‌ که‌ کلیسا می‌تواند با آن‌ دین‌ محض‌ را انتقال‌ و ترویج‌ دهد کتاب‌ مقدس‌ است، (زیرا کتاب‌ مقدس‌ حتی‌ نزد کسانی‌که‌ آن‌ را نخوانده‌اند از احترام‌ والایی‌ برخوردار است) حداقل‌ باید یک‌ مجموعة‌ کوچکی‌ از محققان‌ یا کشیشان‌ خبره‌ باشند که‌ معنای‌ اخلاقی‌ متون‌ مقدس‌ و آیینهای‌ تاریخی‌ کلیسا را برای‌ اعضایشان‌ توضیح‌ دهند و از کلیسا در برابر دشمنان‌ دفاع‌ کنند.(32) اکثر کلیساها مدعی‌ عنوان‌ ماورای‌ طبیعی‌ برای‌ اطاعت‌ از قوانین‌ مقرر و انجام‌ مناسک‌ مذهبی‌اند. بنابراین‌ آنان‌ تأکید می‌کنند که‌ اعضا برای‌ نیل‌ به‌ رستگاری‌ و نجات‌ باید تکالیف‌ مقرر خاصی‌ را انجام‌ دهند. کانت‌ می‌گوید: هنگامی‌که‌ این‌ امر رخ‌ دهد کلیسا به‌ حکومت‌ استبدادی‌ یزدان‌سالارانه‌ تبدیل‌ می‌شود که‌ مبتنی‌ بر انگیزه‌های‌ ترس‌ و امید است‌ که‌ اموری‌ خرافی‌اند.(33)

کانت‌ درست‌ همان‌طور که‌ حکومت‌ استبدادی‌ سیاسی‌ را به‌خاطر اینکه‌ آزادی‌ و ارزش‌ هر شخصی‌ را رد می‌نماید نفی‌ می‌کند حکومت‌ استبدادی‌ دینی‌ را هم‌ دقیقاً‌ به‌همان‌ دلیل‌ رد می‌کند. حقیقت‌ دینی‌ برای‌ تأیید خود نیازی‌ به‌ زور ندارد بلکه‌ باید براساس‌ استدلال‌ معقول‌ مبتنی‌ باشد. حقیقت‌ از خودش‌ دفاع‌ می‌کند... آزادی‌ تحقیق، بهترین‌ وسیله‌ برای‌ تحکیم‌ حقیقت‌ است. چون‌ انگیزة‌ اطاعت‌ دینی‌ مقرر، پاداش‌ و تهدید اُخروی‌ است، بنابراین‌ بدترین‌ نوع‌ حکومت‌ استبدادی‌ می‌باشد.(34)

 

            ‌5 - دیدگاه‌ کانت‌ درباره‌ حوادث‌ تاریخی‌

همچنین‌ کانت‌ تمام‌ حوادث‌ تاریخی‌ کتاب‌ مقدس، از جمله‌ گناه‌ نخستین‌ را براساس‌ اخلاق‌ به‌نحوی‌ تفسیر رمزی‌ می‌کند که‌ با خودمختاری‌ اخلاق‌ منافات‌ نداشته‌ باشد. او معتقد است‌ که‌ داستان‌ آدم، تمثیلی‌ است‌ از اینکه‌ چگونه‌ هریک‌ از ما در اصلِ‌ نیک‌ زاده‌ شده‌ایم‌ اما بعداً‌ توسط‌ انگیزه‌های‌ حسی‌ اغوا و سپس‌ تسلیم‌ آنها می‌شویم. او تجسد را غلبة‌ اصل‌ خیر بر اصل‌ شر می‌داند و مسیح‌ را صرف‌ تعبیر از الگوی‌ اعلای‌ اخلاقی‌ باطنی‌ ما به‌ حساب‌ می‌آورد.(35)

 

            ‌نقد و بررسی‌

-1 کانت‌ براساس‌ مبانی‌ اخلاقی‌ خود لازم‌ نیست‌ که‌ مناسک‌ و عبادات‌ دینی‌ را بی‌اهمیت‌ بداند یا انکار کند. کانت‌ اعتقاد دارد که‌ انسان‌ باید برترین‌ خیر را طلب‌ کند. اما تمایلات‌ و امیال‌ مادی‌ در انسان‌ مانعی‌ برای‌ نیل‌ به‌ قداست‌ اویند. چون‌ انسان‌ بر اثر وجود تمایلات‌ نمی‌تواند مقدس‌ شود باید در سیر بی‌پایان‌ به‌ مرحلة‌ قداست‌ برسد. این‌ ضعف‌ و نقص‌ نظام‌ اخلاقی‌ کانت‌ است‌ که‌ راه‌ غلبه‌ بر تمایلات‌ را پیشنهاد نمی‌کند. اما دین‌ برای‌ تحقق‌ هرچه‌ بیشتر اهداف‌ اخلاقی‌ و برای‌ غلبه‌ بر تمایلات‌ مادی‌ یا تعدیل‌ آنها، راههایی‌ را به‌عنوان‌ مناسک‌ پیشنهاد می‌کند که‌ با انجام‌ آنها غلبه‌ بر تمایلات‌ در ما شکوفا می‌شود. چون‌ دایماً‌ خطر سلطة‌ تمایلات‌ در انسان‌ وجود دارد، بنابراین‌ باید با انجام‌ آن‌ مناسک‌ دایماً‌ آمادگی‌ غلبه‌ بر تمایلات‌ را حفظ‌ کرد. فی‌المثل‌ اگر بناست‌ ما مال، جان، آبرو و ناموس‌ دیگران‌ را محترم‌ بشماریم، همة‌ اینها می‌توانند اوامر اخلاقی‌ باشند. دین‌ برای‌ انجام‌ هرچه‌ بهتر این‌ اوامر اخلاقی‌ مناسکی‌ را بر انسان‌ تکلیف‌ کرده‌ است. برای‌ نمونه‌ در اسلام‌ روزه‌ و نماز واجب‌ شده‌ است. روزه‌ عامل‌ و وسیله‌ای‌ برای‌ تحقق‌ اوامر عقل‌ عملی‌ است، یعنی‌ اگر توانستیم‌ در خودمان‌ این‌ امر را تقویت‌ کنیم‌ که‌ از اموال‌ و غذایی‌ که‌ خود به‌ دست‌ آورده‌ایم، استفاده‌ نکنیم، براحتی‌ می‌توانیم‌ در مقابل‌ تمایل‌ به‌ بهره‌وری‌ نامشروع‌ از اموال‌ و ناموس‌ دیگران‌ بایستیم‌ و بر آن‌ غلبه‌ کنیم.

بنابراین‌ اگر ما مناسک‌ و آداب‌ مذهبی‌ را وسیله‌ای‌ برای‌ تقویت‌ غلبه‌ بر تمایلات‌ و امیال‌ مادی‌ بدانیم‌ که‌ موجود عاقل‌ نامتناهی‌ برای‌ تکامل‌ اخلاقی‌ هرچه‌ بهتر ما وضع‌ کرده‌ است، نه‌تنها نباید بی‌اعتنا باشیم‌ بلکه‌ همانند خود قوانین‌ اخلاقی‌ باید آنها را مورد احترام‌ قرار دهیم.

-2 اوامر خدا گزافی‌ نیست‌ و امید و ترس‌ از عقاب، ارزش‌ اخلاقی‌ اعمال‌ را از بین‌ نمی‌برد. کانت‌ خدا را از دیدگاه‌ ادیان‌ تاریخی، موجودی‌ بیگانه‌ از آدمی‌ تصور کرده‌ که‌ با قدرت‌ مطلقة‌ خود انسانها را با امید به‌ ثواب‌ و ترس‌ از عقاب‌ اُخروی‌ مجبور می‌کند که‌ از اوامر گزاف‌ وی‌ تبعیت‌ کنند، بنابراین‌ اگر فرامین‌ او را اطاعت‌ نمایند، ارزش‌ اخلاقی‌ اعمالشان‌ از بین‌ می‌رود. در جواب‌ کانت‌ می‌گوییم: اوامر خدا گزاف‌ نیست‌ و اطاعت‌ از اوامر خدا ارزش‌ اخلاقی‌ اعمال‌ را از بین‌ نمی‌برد و ثواب‌ و عقاب‌ اُخروی‌ نه‌تنها باعث‌ روح‌ بخشیدن‌ به‌ نیت‌ اخلاقی‌ می‌شود بلکه‌ با خودمختاری‌ اخلاقی‌ (از دیدگاه‌ کانت) مغایرت‌ ندارد.

کانت‌ عقیده‌ دارد که‌ خدا برترین‌ خیر است‌ و موجود عقلانی‌ نامتناهی‌ است‌ که‌ علم‌ و قدرت‌ نامتناهی‌ دارد. حال‌ این‌ مسئله‌ مطرح‌ می‌شود که‌ اگر اوامر عقلی‌ ما که‌ موجودات‌ عقلانی‌ متناهی‌ هستیم‌ از نظر کانت‌ واجب‌الاتباع‌ است‌ (فی‌المثل‌ هنگامی‌که‌ عقل‌ ما امر می‌کند که‌ باید برترین‌ خیر را تحصیل‌ کرد نتیجه‌ می‌گیریم‌ چون‌ امر مطلق‌ بعید است‌ که‌ ندایی‌ کاذب‌ یا گزاف‌ باشد، بنابراین‌ متعلق‌ آن‌ باید امکان‌پذیر باشد) پس‌ به‌ طریق‌ اولویت‌ در مورد خدا که‌ موجود عقلانی‌ نامتناهی‌ است‌ و در او علم‌ و قدرت‌ نامتناهی‌ و فضیلت‌ تام‌ وجود دارد صحیح‌ نیست‌ که‌ بگوییم‌ اوامر او گزاف‌ است‌ بلکه‌ اوامر او از عقل‌ نامتناهی‌ برخاسته‌ و درنتیجه‌ واجب‌الاتباع‌ می‌باشد. کانت‌ می‌گوید اخلاق‌ الهیاتی، اخلاقی‌ است‌ که‌ انگیزة‌ عمل‌ به‌ فرامین‌ خدا را امید به‌ بهشت‌ و ترس‌ از جهنم‌ می‌داند، و امید و ترس‌ ارزش‌ اخلاقی‌ اعمال‌ را از بین‌ می‌برد.

در جواب‌ این‌ اشکال‌ کانت‌ می‌گوییم: اولاً‌ انگیزة‌ بسیاری‌ از کسانی‌که‌ اوامر خدا را اطاعت‌ می‌کنند امید و ترس‌ نیست‌ بلکه‌ به‌ این‌ جهت‌ است‌ که‌ چون‌ اوامر خدا، اوامر موجود عاقل‌ نامتناهی‌ است‌ که‌ علم‌ و قدرت‌ نامتناهی‌ دارد و فضیلت‌ او در حد اعلاست، بنابراین‌ اوامر چنین‌ موجودی‌ که‌ گزاف‌ نیست‌ باید اطاعت‌ شود. ثانیاً‌ امید و ترس‌ هنگامی‌ با اخلاق‌ منافات‌ دارد که‌ از عقل‌ ما برنخاسته‌ باشد. اگر عقل‌ ما ثواب‌ و عقاب‌ اُخروی‌ را برای‌ تقویت‌ انگیزة‌ اخلاقی‌ مفید بداند و به‌ تعبیری‌ باعث‌ قدرت‌ بخشیدن‌ به‌ نیت‌ اخلاقی‌ شود، چون‌ این‌ حکم‌ از عقل‌ خود ما برخاسته‌ منافاتی‌ با خودمختاری‌ اخلاقی‌ ندارد.

-3 اگر خدا موجود عاقل‌ نامتناهی‌ است‌ که‌ برای‌ هدایت‌ آدمیان‌ و نیل‌ آنان‌ به‌ برترین‌ خیر یا کمال‌ مطلق، دستوراتی‌ را در قالب‌ دین‌ از طریق‌ وحی‌ نازل‌ کند، در آن‌ صورت‌ آنان‌ باید تلاش‌ کنند که‌ برای‌ تحصیل‌ هرچه‌ بیشتر برترین‌ خیر، زبان‌ این‌ دین‌ را بیاموزند تا دستورات‌ آن‌ را بفهمند و سپس‌ جامه‌ عمل‌ بپوشانند، زیرا که‌ هیچ‌ کدام‌ آنها به‌ گزاف‌ صادر نشده‌ است. ازاین‌رو ما حق‌ نداریم‌ که‌ یکی‌ از ابعاد دین‌ را محور قرار داده‌ و بقیه‌ را در قالب‌ آن‌ تفسیر رمزی‌ کنیم‌ یا اینکه‌ عقل‌ متناهی‌ خود را محور قرار داده‌ و براساس‌ آن‌ بعضی‌ دستورات‌ را قبول‌ و بعضی‌ دیگر را انکار کنیم. بنابراین‌ صحیح‌ نیست‌ که‌ دین‌ را در قالب‌ اخلاق، تفسیر رمزی‌ کنیم‌ یا نسبت‌ به‌ بعضی‌ از تکالیف‌ بی‌مهری‌ ورزیم.

-4 صورت‌بندیهایی‌ که‌ کانت‌ از امر مطلق‌ ارائه‌ می‌دهد، عاری‌ از اشکال‌ نیست، درنتیجه‌ اصول‌ فلسفة‌ اخلاق‌ کانت‌ متزلزل‌ می‌شود. در اینجا به‌ چند نمونه‌ آن‌ اشاره‌ می‌کنیم:

الف‌ - صورت‌گرایی‌ کلی‌ نمی‌تواند ملاک‌ درستی‌ برای‌ قوانین‌ اخلاقی‌ باشد، زیرا چه‌ بسیار دستورهایی‌ که‌ به‌صورت‌ قانون‌ کلی‌ درمی‌آیند ولی‌ قانون‌ اخلاقی‌ نیستند.

ب‌ - هنگامی‌که‌ یک‌ صورت‌بندی‌ با صورت‌بندی‌ دیگر در تعارض‌ است، کانت‌ راه‌حلی‌ ارائه‌ نمی‌دهد.

ج‌ - محتوای‌ صورت‌بندی‌ غایت‌ فی‌نفسه‌ با بیانی‌ که‌ کانت‌ در مورد ارادة‌ نیک‌ مطرح‌ می‌کند، ناسازگار است.

در تعریف‌ ارادة‌ نیک‌ مطرح‌ می‌کند که‌ ارادة‌ نیک‌ غایتی‌ جز خودش‌ ندارد و خیریت‌ آن‌ فی‌نفسه‌ است‌ ولی‌ این‌ صورت‌بندی‌ مطرح‌ می‌کند که‌ اراده‌ غایت‌ دارد و غایت‌ آن‌ انسانیت‌ است.

 

پی‌نوشتها

 

. Immanuel, Kant. Ground work of Metaphysic of1 morals, tr, paton H.J In: the Moral law, London, .27959. p. 1Hutchin son university Library

چون‌ این‌ کتاب‌ در این‌ مقاله‌ بسیار تکرار شده‌ است‌ با علامت‌ اختصاری‌ GMM ذکر می‌کنیم.

.59-60. Ibid, 2

.62. Ibid,3

. Ibid.4

.66. Ibid, 5

. Kant The critiqu of Practical Reason, tr, Abbott, T,K.6 .323in Great Books, P.

.11. GMM,7

.78. Ibid , 8

.78-80. Ibid, 9

H.J.Paton, The Categorical Imperative, ؛081. GMM, 1 .359124 P.1s university Library, سLondon, Hutchinson

.1128. H.J. Paton , op, cit p, 1

.298. GMM,1

.384. Ibid, 1

4.Ibid.1

.591. Ibid,1

.129H.J. Paton, op. cit , p,  ؛695. Ibid. 1

.795. GMM. 1

B.E.A. Liddell, Kant on the Foundation of ؛8103. GMM.1 morality, Bloomingten and London, Indian university .262.079191 pp,1press,

9. Kant, Religion With in the limits of Reason Alon, tr,1 with an Introduction and Notes by Greene, T.M, .0693, p,1Hudson , H.H, New York,

جهت‌ اختصار، از این‌ کتاب‌ با علامت‌ اختصاری‌Rel  یاد می‌شود.

.05. Ibid , 2

1. Kant. the critique of pure Reason, tr, Abbott in Great2 .210 , 2591, P, 4Book, Vol,

.2142. Rel,2

.36. Ibid, 2

.498. Ibid , 2

5. S. Korner, Kant, Harmonds worth, penguin Books,2 .469169-70, p.p.1

زکریا، ابراهیم. کانت‌ او الفلسفة‌ النقدیه، الطبعة‌الاولی،  مصر، مکتبه‌ مصر، 1973، ص‌ 217.

.610. Kant, the critique of pure Reason, p. 2

s Cirtique ofس7. L.W.Beck, A commentary on Kant2 Practical Reason, Chicago, the university of chicago .069279, p.1press,

.8143. Rel, 2

.93. Ibid,2

.0158. Ibid, 3

.1169-70. S. Korner. op. cit,pp.3

.152-3 ؛27-8. Rel, 3

.391-3. Ibid, 3

s moralسR.J. Sullivan, Immanuel Kant ؛178 ,4160. Ibid, 3 ,1989theory. New York, cambridge university press,  .226p.

.269R.J. Sullivan, op.cit, p,  ؛516-8. Rel, 3

 

 

 

تبلیغات