کاوشی بر نقش مؤلفه های کالبدی - عملکردی فضاهای میانی بر ارتقاء دلبستگی به فضاهای مسکونی (مطالعه موردی: مجتمع های مسکونی منفرد، متمرکز و پراکنده تهران) (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
فضای میانی یعنی لحظه تغییر از فضایی به فضای دیگر، از عملکردی به عملکردی دیگر. مسکن از جمله مهم ترین نیازهای اولیه انسان می باشد که می بایست مأمنی برای آسایش و آرامش ساکنین خود باشد. در معماری معاصر ایران نگرش کمی نسبت به مقوله مسکن سبب ایجاد فضاهایی فاقد برنامه ریزی و شکل گیری کالبدی مطلوب در راستای پاسخ گویی به ابعاد روحی و میزان دلبستگی کاربر فضای مربوطه شده است. از جمله مواردی که تأثیر چشمگیری در میزان ارتقاء حس رضایت و دلبستگی در مجتمع های مسکونی دارد؛ فضاهای میانی می باشد که در ساخت و ساز امروزی توجه مورد قبولی به این فضاها نمی شود. در پژوهش مربوطه سعی بر آن است با سنجش مؤلفه های معیارهای کالبدی و عمکردی-فعالیتی در فضاهای میانی مجتمع های مسکونی تهران میزان رضایت، حس تعلق و دلبستگی ساکنین مورد سنجش قرار داده شود. در پژوهش موردنظر ابتدا؛ جمع آوری اطلاعات، با ثبت رویدادها و فنون کار میدانی در سه مجتمع مسکونی در شهر تهران مورد مطالعه قرار گرفته است که اولین معیار گونه شناسی این پژوهش بر اساس تعداد واحد های موجود به عنوان عامل تأثیرگذار در درک مقیاس مجتمع می باشد. تعداد واحدهای مسکونی هر مجتمع وارد نرم افزار اس.پی.اس.اس شده است. شکل گیری فضاهای میانی و قرارگیری مجتمع نسبت به آن به عنوان معیار دوم انتخاب می باشد که به صورت متمرکز، منفرد، پراکنده می باشد و ازآنجایی که برای ارزیابی وزن مؤلفه های مؤثر بر دلبستگی به صورت کیفی نمی توان به تنهایی از روش فوق بهره جست در ادامه از طریق پرسشنامه و آنالیز داده ها از طریق نرم افزار آماری AMOS22 مورد تحلیل همبستگی قرار می گیرند و روابط معنادار بین متغیرهای دخیل در میزان دلبستگی استنباط می گردد. یافته ها بیانگر این مطلب می باشد که شاخص «کالبدی» از لحاظ تأثیرگذاری در رتبه اول و شاخص «عملکردی» از لحاظ تأثیرگذاری در رتبه دوم قرار دارند، به طوری که متغیر «شرایط محیطی» از مؤلفه های معیار کالبدی و متغیر «گوناگونی عملکردی» از مؤلفه های معیار عملکردی از لحاظ میزان تأثیرگذاری در ارتقاء حس دلبستگی در اولویت قرار دارند. بنابراین می توان نتیجه گرفت در نظر گرفتن معیارهای کالبدی و عملکردی در فضای میانی تأثیر بسزایی در جهت حس رضایت از تعامل، قلمرو خلوت، آسایش فیزیکی و روانی ساکنان را به همراه دارد.Exploring the Effect of Physical-Functional Dimensions of the Middle Space in Residential Architecture on the Level of Residents' Attachment: A Case Study on Linear, Centralized and Scattered Residential Complexes in Tehran
Middle space means the moment of change from one space to another, from one function to another. Housing is one of the most important basic human needs that should be a refuge for the comfort and tranquility of its inhabitants. In contemporary Iranian architecture considering the category of housing has led to the creation of spaces without planning and the formation of the desired physical spaces to respond to the spiritual dimensions and the degree of attachment of the user of the relevant space. Among the cases that have a significant impact on the promotion of a sense of satisfaction and attachment in residential complexes, the middle spaces are not considered fully in today's construction. How can physical components (proportions, spatial distribution, accesses, shape and hierarchy and climatic conditions) in the middle spaces of residential complexes cause residents to become attached to the complex? Can functional components affect the level of residents' satisfaction with residential complexes in Tehran? In the present research, we try to measure the satisfaction, sense of belonging and attachment of the residents by measuring the components of physical and functional activities in the middle spaces of Tehran residential complexes. In this research, first, data collection has been done by recording events and fieldwork techniques in three residential complexes in Tehran. Correlation analysis has been performed through AMOS22 statistical software and significant relationships have been inferred between the variables involved in the degree of attachment. Findings indicate that the "physical" index is in the first place in terms of impact and the "functional" index is in the second place in terms of effectiveness, so that the variable of "environmental conditions" is one of the physical components and the variable of "functional diversity" is one of the functional components.