امروزه در نظام آموزش عالی، مطالعات میان رشته ای جایگاهی درخور توجه یافته است و به نیازی اساسی در محیط های دانشگاهی و در فرایند تولید علم تبدیل شده که افزون بر گستراندنِ دانش های گوناگون و کاربرد ظرفیت های رشته های هم جوار، موجب گشوده شدن مرزهای جدید در حوزه های دانش پژوهی، پاسخ گویی به حل مسائل چندوجهی و نیز دورشدن از بحران های ناشی از تک رشته ای می شود. از این منظر، نگاه به قابلیت های پیدا و پنهان دو حوزه مطالعات حقوقی و مطالعات ادبی و بهره بردن از سازوکارهای علمی هریک از آن ها، می تواند زمینه ای فراهم کند تا پژوهشگران این دو حوزه را در رهیافت های جدید علمی و رفع نیازهای جوامع بشری یاری رساند. این مقاله که به روش کتابخانه ای و تحلیل داده ها به صورت کیفی انجام شده، دستاوردش این است که مطالعات میان رشته ای ادبیات و حقوق، ضرورتی اجتماعی و دانشگاهی است و نتایج آن می تواند در دو قلمرو ادبیات و حقوق، در پی ریزی سیاست های اجتماعی، گسترش سطح عقلانیت و عدالت اجتماعی در جامعه، کشف قلمروهای جدید فکری، واکاوی و شناخت خطاهای طرفداران این دو حوزه علمی، بالابردن سطح انعطاف پذیری پژوهشگران، زدوده شدن شکاف های ارتباطی بین متخصصان این دو، مؤثر باشد.