این نوشتار درصدد ارائه فهمی هستی شناسانه از تروریسم در غرب آسیا با تکیه بر نظریه سازه انگاری اجتماعی است. از نظر نویسنده، تروریسم بیش از آنکه پدیده ای جنایی یا سیاسی باشد، پدیده ای تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است و بیش از آنکه پدیده ای ماقبل مدرن باشد، در بطن مدرنیته و متأثر از ساخت ها و کارگزاران آن ایجاد شده است. در واقع، تروریسم معنایی از معانی مدرنیسم است که از درون ساخت های الزام بخش آن ایجاد شده است. اما در این مسیر تنها معنای منفعلی در برابر ساختار نیست، بلکه بر بار معانی ساختاری اضافه می شود که سبب بازتولید بیشتر تروریسم می شوند. رابطه تکوینی ساختار و کارگزار در خلق پدیده تروریسم امری مستمر و مداوم است که بدون آن معنای تروریسم هم موضوعیت نخواهد داشت.