گذر از رشته به میان رشته، علاوه بر کثرت گرایی معرفت شناختی، دلالت بر نوعی کثرت گرایی روش شناختی نیز دارد. آن گاه که امکان برداشت های متنوع و غیراختصاصی امری بدیهی فرض می شود و میان رشتگی شکل می گیرد، ابزار روش نیز متغیر و دگرگون می شود. از این نظر، میان رشتگی حاوی دو تغییر مهم در نظام معرفت است: از یک سو مرزهای ادعایی یا تصوری هر رشته یا دانش خاص از سوی مفاهیم و متغیرهای رشته یا دانش دیگر در نوردیده می شود؛ و از سوی دیگر، روش های پژوهش و آموزش نیز از یک رشته به رشته دیگر مهاجرت می کنند. اما این دو تغییر، اگر با مبنایی محکم و معیارهایی از پیش تدوین شده صورت نگیرد به جای اثربخشی، به آشفتگی ذهنی و آشوب روشی منجر می شود. این مقاله گذر از رشته به میان رشته را با عطف توجه به دو چالش بالا و با نگاه به پیامدهای آن در جامعه علمی ایران، به بحث می گذارد.