مفهوم کلیدی «گذار» بیشتر در نظریات نوسازی و توسعه مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. برخی از نظریه پردازان توسعه با ملاک قرار دادن شاخص هایی در حوزه های اقتصاد، سیاست و فرهنگ، حرکتی خطی از جامعه سنتی به جامعه مدرن را تصویر کرده اند و به ویژه برای مرحله میانی (دوره گذار) ویژگی های را برشمرده اند. مهم ترین کاستی چنین نگرشی آن است که به بررسی بخشی از شاخص های عینی بسنده می کند و از صورت بندی و تحلیل علل شکل گیری اندیشه های سیاسی در جوامع در حال گذار ناتوان می ماند؛ ازاین رو، مقاله حاضر با مبنا قرار دادن رویکرد ماکس وبر، به باز تعریف سه مفهوم جامعه سنتی، جامعه در حال گذار و جامعه مدرن پرداخته است. گسستگی بین واقعیت های زندگی سیاسی، اجتماعی و پاسخ های چهارچوب فکری حاکم بر جامعه، یا ناتوانی آن چهارچوب از تبیین واقعیت ها سبب می شود که جامعه وارد دوران گذار شود. مهم ترین ویژگی جامعه در حال گذار، بروز بحران معناست. بین این بحران و شکل گیری اندیشه سیاسی همبستگی وجود دارد. در واقع، اندیشه سیاسی بخشی از پاسخ نخبگان فکری یک جامعه به بحران معنایی است که در آن جامعه احساس می شود. در نتیجه، این سیر بحث، بهره گیری از نگاهی میان رشته ای را در پژوهش درباره دوره گذار ضروری می سازد و مباحث و یافته های حوزه هایی چون اندیشه سیاسی، جامعه شناسی سیاسی و حتی مردم شناسی را وارد تحلیل این مفهوم می کند.