نزدیک به سه دهه است که جدال اندیشه اى بر سر مفهوم سازى، درک و کاربست آموزش یا مطالعات میان رشته اى، همچنان ادامه دارد. این جدال، که نتیجه کاستی هاى شناخت شناسى آموزش و مطالعات رشته اى در تبیین مسائل پیچیده هستى و جامعه بشرى است، همچنان نیازمند ژرفکاوی هاى بسیار است.
با توجه به دیرینه کوتاهِ اندیشه پردازى در قلمرو آموزش و مطالعات میان رشته اى، روش شناسى مناسب در این مطالعه، تحلیل نظریه ها و اندیشه هاى رایج در این زمینه با رویکردى نقادانه است.
یافته هاى این کندوکاو نظرى بر این نکته تأکید دارد که درهم تنیدگىِ مفهومى، دگراندیشى و تفکر نقاد، از جمله بایسته هایى است که به پیشبرد مطالعات و آموزش میان رشته اى مى انجامد. افزون بر آن، مطالعات میان رشته اى، بیش از آنکه به کوشش هاى فردى متکى باشد، نیازمند هم کنشى گروهى است. افزون بر آن، عواملى نظیر منابع مالى، سوگیرى حرف هاى و حمایت نهادى، از جمله نیروهاى زمین هاى است که بر مطالعات میان رشته اى اثر مى گذارد و عوامل گروهى، عوامل شناختى و حل مسئله نیز از جمله نیروهاى هدایت کننده آن است.