حل و فصل منازعات سیاسی داخلی، موضوعی است که در مقایسه با منازعات بین المللی کمتر مورد بررسی و نظریه پردازی قرار گرفته است. نوشته های موجود نیز، بیشتر به شیوه ها و فنون حل و فصل این منازعات مربوطند. به طور کلی، جای مباحث نظری به ویژه در مورد شرایط و ملزومات حل و فصل این منازعات تا حدود زیادی خالی است. با وجود این، در متون علوم سیاسی، دلالت های ضمنی و آشکار فراوانی در باره این موضوع وجود دارد. در این مقاله، با جستجو در متون علوم سیاسی، مباحث مرتبط با این موضوع، استخراج، طبقه بندی، بررسی و ارزیابی شده اند. همچنین، کوشش شده است تا از طریق بازسازی و مفهوم بندی این مباحث، یک چارچوب نظری در باره شرایط و ملزومات حل و فصل منازعات داخلی ارائه شود. در این چارچوب نظری، «دولت» به عنوان عامل و متغیر اصلی، هم در بر انگیختن این منازعات و هم در حل و فصل آنها، شناخته شده است. براین اساس، استقرار «دولت حلّ منازعه» و طراحی و پیشبرد «سیاست بازسازی اجتماعی فعال»، شرط لازم برای حلّ و فصل یا تعدیل منازعات در جوامع «پُر آشوب» و «بی ثبات» معرفی شده است.