تئوری فرهنگی و فرهنگ عامه
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
متون مربوط به تئوری فرهنگی و فرهنگ عمومی ویراسته جان استوری، مشتمل بر 52 مقاله تحقیقاتی درباره فرهنگ میباشد که ویراستار با گزینش از متون مختلف عرضه کرده است.
کتاب را میتوان به طور کلی پیشدرآمدی بر مباحث تحلیلی و روششناسانه درحوزه فرهنگ عمومی قلمداد کرد که در هفت فصل مستقل این موضوع را به بحث گذارده است. شش فصل نخست ناظر بر متون کلاسیک این حوزه میباشد و فصل آخر مشتمل بر متون معاصر درباره فرهنگ است؛ از اینرو از حیث محتوایی، متن توانسته جامعیت لازم بین ایدههای کلاسیک و نوین را کسب کرده به خواننده تصویر نسبتا شفافی را از فرهنگ عمومی و کارکردهای آن بدهد.
اثر حاضر را باید دنباله و مکمل کتاب "راهنمای اولیه برای بنای تئوری فرهنگی و فرهنگ عمومی" (1993) دانست. در آن کتاب، مؤلف جایگاه فرهنگ عمومی را در مجموعه مطالعات فرهنگی مشخص کرده است؛ البته اثر فوق در حکم کتابی مشتملبرمتوننظری در حوزه فرهنگ تهیه نشده بود و آن رسالت در"متونمربوطبهتئوریفرهنگی و فرهنگ عمومی" دنبال شده است.
ویراستار در مقدمه تحلیلی و مفصلی که در ابتدای کتاب آورده یادآور میشود که تقسیمبندی هفتگانه اثر حاضر به هیچ وجه نباید خواننده را از رشته واحدی که منجر به گزینش 54مقاله موجود شده است، غافل سازد.
بخش اول مشتمل بر مقالاتی است که موضوع آنها آثار فرهنگی تحریر شده در دوره ماقبل شکلگیری رسمی این شاخه علمی میباشد. اما پنج بخش بعدی در بستر این رویکرد شکل گرفته و نمایانگر اصول عمده این حوزه پژوهشی است. فصل آخر نیز ناظر بر گفتگوها و مباحث فعلی در حوزه فرهنگی میباشد. جهت آشنایی بیشتر با سیر محتوایی اثر بیمناسبت نیست که نگاهی به عناوین بخشها و مهمترین مقالات مذکور در هر بخش بیاندازیم:
بخش اول با عنوان فرهنگ و سنت تمدنی، مشتمل بر مقدمه تحلیلی ویراستار و چهار مقاله میباشد که همگی ناظر بر محتوای اولین پژوهشهای بهعمل آمده در حوزه فرهنگ هستند. ماتئو آرنولد با مقاله "فرهنگ و آنارشی"، اف با لویس با مقاله "تمدن تودهای و فرهنگ اقلیتی"، دو مقاله مهم این بخش را نگاشتهاند. دو مقاله دیگر به قلم وایت مک دونالد و تامپسون میباشد که در حقیقت به تشریح بیشتر محورهای فوق پرداختهاند.
بخش دوم با عنوان "فرهنگگرایی" شش مقاله را در خود جای داده است که از این میان، مقاله "تحلیل فرهنگ" اثر ریموند ویلیامز از حیث نظری و مقاله "فرهنگ طبقه کارگر و سیاستهای طبقه کارگر در لندن بین سالهای 1870تا 1900» از حیث مصداقی چشمگیر و معرف محتوای کلی بخش میباشند.
مقالات دیگر متعلق به هوگارت، تامپسون، استوارت هال، گرت استدمن جونز و پائول گیلوری میباشند که در یکی از دو مقوله نظری و مصداقی مطابق تقسیم فوق، قابل بررسی هستند.
سومین بخش از کتاب به مقالاتی اختصاص دارد که دیدگاه ساختگرایی و فراساختگرایی را از نظرگاه فرهنگی به بررسی و نقد میکشند. مقالات این بخش اگرچه همگی قابل توجه مینمایند اما با این حال دو مقاله "ایدئولوژی و نمادهای وضعیت ایدئولوژیک" نوشته آلتوسر و "روش" نوشته میشل فوکو بیش از دیگر مقالات به چشم میآیند. "اسطوره در امروز" نوشته رونالد بارتز، "ساخت اسطوره و ساخت فیلم غربی" نوشته ویل رایت نیز از جمله مقالاتی هستند که از حیث تطبیق مباحث نظری بر مباحث مصداقی جالبتوجه و موفق نشان میدهند.
چهارمین بخش از کتاب به مقالاتی اختصاص دارد که در مقام بیان رویکرد مارکسیستی هستند. کارل مارکس، فردریش انگلس، تئوردور آدورنو، آنتونیو گرامشی و تونی بنت، از جمله نویسندگانی هستند که گزیده آثارشان در این جا آمده است و همگی در عین سودمندی از جهت تحلیلی، مطالعهشان ضروری مینماید.
بخش پنجم با عنوان "فمینیسم" به بررسی مقالات شماریازفمینیستهای مشهور میپردازد که از آن میان آنگ، رادوی، بوب و تاسکر، توانستهاند با تحلیل مبانی فرهنگی فمینیسم به نقش اجتماعی آن انگشت گذارند. در مجموع کل این بخش را باید در حکم یکی از مصادیق نقشآفرین فرهنگ در قرن بیستم به شمار آورد که طی آن فرهنگ قادر به تحول ساخت فکری پیشین و بنیان ساخت تازهای از اندیشه میشود.
ششمین فصل، موضوع جذاب "پست مدرنیسم" را به بررسی گذارده و سعی کرده با تأمل در مبانی فرهنگی آن، از ارتباط پست مدرنیسم با فرهنگ عامه پرده بردارد. در این خصوص شاید مقالات "پست مدرنیسم و فرهنگ عمومی"، "پست مدرنیسم و آن سوی دیگر"، "پست مدرنیسم و فمینیسم" از حیث نظری نیرومند و قابل توجه باشند. حال آن که از نظر تحلیل مصداقی، مقاله "گودوین" با عنوان "موسیقی عامه و تئوری پست مدرن" بسیار مفید باشد.
هفتمین بخش با عنوان "سیاستهای فرهنگ عمومی" ده مقاله را در خود جای داده که از جمله بخشهای مفصل اثر به شمار میرود.
به نظر میرسد که مباحث این بخش از آن جا که به نقد، بررسی و پیشنهاد الگوهای عملی در حوزه سیاستگذاری فرهنگیمیپردازد، در مطالعات جامعهشناختی نقشی بسزا داشته باشند. موضوع مهم "تولید فرهنگی: شرایط، ویژگیها و آثار"، محور اصلی مقالات این بخش را شکل میدهد که از جمله مهمترین آنها میتوان به مقالات "تولید فرهنگ"، "اقتصاد عمومی" و "تجربه زندگی روزانه" اشاره کرد.
در مجموع مقالات پیشگفته بهویژه در بحث سیاستگذاری فرهنگی، ببیانگر ملاحظات روشمندانهای هستند که توجه به آنها برای بنای جامعهای ایمن، از حیث فرهنگی، که بتواند در مقابل حملات و حرکات دیگر فرهنگها ایستادگی کرده و تعامل مثبتی را به نمایش بگذارد، ضروری است.
کتاب را میتوان به طور کلی پیشدرآمدی بر مباحث تحلیلی و روششناسانه درحوزه فرهنگ عمومی قلمداد کرد که در هفت فصل مستقل این موضوع را به بحث گذارده است. شش فصل نخست ناظر بر متون کلاسیک این حوزه میباشد و فصل آخر مشتمل بر متون معاصر درباره فرهنگ است؛ از اینرو از حیث محتوایی، متن توانسته جامعیت لازم بین ایدههای کلاسیک و نوین را کسب کرده به خواننده تصویر نسبتا شفافی را از فرهنگ عمومی و کارکردهای آن بدهد.
اثر حاضر را باید دنباله و مکمل کتاب "راهنمای اولیه برای بنای تئوری فرهنگی و فرهنگ عمومی" (1993) دانست. در آن کتاب، مؤلف جایگاه فرهنگ عمومی را در مجموعه مطالعات فرهنگی مشخص کرده است؛ البته اثر فوق در حکم کتابی مشتملبرمتوننظری در حوزه فرهنگ تهیه نشده بود و آن رسالت در"متونمربوطبهتئوریفرهنگی و فرهنگ عمومی" دنبال شده است.
ویراستار در مقدمه تحلیلی و مفصلی که در ابتدای کتاب آورده یادآور میشود که تقسیمبندی هفتگانه اثر حاضر به هیچ وجه نباید خواننده را از رشته واحدی که منجر به گزینش 54مقاله موجود شده است، غافل سازد.
بخش اول مشتمل بر مقالاتی است که موضوع آنها آثار فرهنگی تحریر شده در دوره ماقبل شکلگیری رسمی این شاخه علمی میباشد. اما پنج بخش بعدی در بستر این رویکرد شکل گرفته و نمایانگر اصول عمده این حوزه پژوهشی است. فصل آخر نیز ناظر بر گفتگوها و مباحث فعلی در حوزه فرهنگی میباشد. جهت آشنایی بیشتر با سیر محتوایی اثر بیمناسبت نیست که نگاهی به عناوین بخشها و مهمترین مقالات مذکور در هر بخش بیاندازیم:
بخش اول با عنوان فرهنگ و سنت تمدنی، مشتمل بر مقدمه تحلیلی ویراستار و چهار مقاله میباشد که همگی ناظر بر محتوای اولین پژوهشهای بهعمل آمده در حوزه فرهنگ هستند. ماتئو آرنولد با مقاله "فرهنگ و آنارشی"، اف با لویس با مقاله "تمدن تودهای و فرهنگ اقلیتی"، دو مقاله مهم این بخش را نگاشتهاند. دو مقاله دیگر به قلم وایت مک دونالد و تامپسون میباشد که در حقیقت به تشریح بیشتر محورهای فوق پرداختهاند.
بخش دوم با عنوان "فرهنگگرایی" شش مقاله را در خود جای داده است که از این میان، مقاله "تحلیل فرهنگ" اثر ریموند ویلیامز از حیث نظری و مقاله "فرهنگ طبقه کارگر و سیاستهای طبقه کارگر در لندن بین سالهای 1870تا 1900» از حیث مصداقی چشمگیر و معرف محتوای کلی بخش میباشند.
مقالات دیگر متعلق به هوگارت، تامپسون، استوارت هال، گرت استدمن جونز و پائول گیلوری میباشند که در یکی از دو مقوله نظری و مصداقی مطابق تقسیم فوق، قابل بررسی هستند.
سومین بخش از کتاب به مقالاتی اختصاص دارد که دیدگاه ساختگرایی و فراساختگرایی را از نظرگاه فرهنگی به بررسی و نقد میکشند. مقالات این بخش اگرچه همگی قابل توجه مینمایند اما با این حال دو مقاله "ایدئولوژی و نمادهای وضعیت ایدئولوژیک" نوشته آلتوسر و "روش" نوشته میشل فوکو بیش از دیگر مقالات به چشم میآیند. "اسطوره در امروز" نوشته رونالد بارتز، "ساخت اسطوره و ساخت فیلم غربی" نوشته ویل رایت نیز از جمله مقالاتی هستند که از حیث تطبیق مباحث نظری بر مباحث مصداقی جالبتوجه و موفق نشان میدهند.
چهارمین بخش از کتاب به مقالاتی اختصاص دارد که در مقام بیان رویکرد مارکسیستی هستند. کارل مارکس، فردریش انگلس، تئوردور آدورنو، آنتونیو گرامشی و تونی بنت، از جمله نویسندگانی هستند که گزیده آثارشان در این جا آمده است و همگی در عین سودمندی از جهت تحلیلی، مطالعهشان ضروری مینماید.
بخش پنجم با عنوان "فمینیسم" به بررسی مقالات شماریازفمینیستهای مشهور میپردازد که از آن میان آنگ، رادوی، بوب و تاسکر، توانستهاند با تحلیل مبانی فرهنگی فمینیسم به نقش اجتماعی آن انگشت گذارند. در مجموع کل این بخش را باید در حکم یکی از مصادیق نقشآفرین فرهنگ در قرن بیستم به شمار آورد که طی آن فرهنگ قادر به تحول ساخت فکری پیشین و بنیان ساخت تازهای از اندیشه میشود.
ششمین فصل، موضوع جذاب "پست مدرنیسم" را به بررسی گذارده و سعی کرده با تأمل در مبانی فرهنگی آن، از ارتباط پست مدرنیسم با فرهنگ عامه پرده بردارد. در این خصوص شاید مقالات "پست مدرنیسم و فرهنگ عمومی"، "پست مدرنیسم و آن سوی دیگر"، "پست مدرنیسم و فمینیسم" از حیث نظری نیرومند و قابل توجه باشند. حال آن که از نظر تحلیل مصداقی، مقاله "گودوین" با عنوان "موسیقی عامه و تئوری پست مدرن" بسیار مفید باشد.
هفتمین بخش با عنوان "سیاستهای فرهنگ عمومی" ده مقاله را در خود جای داده که از جمله بخشهای مفصل اثر به شمار میرود.
به نظر میرسد که مباحث این بخش از آن جا که به نقد، بررسی و پیشنهاد الگوهای عملی در حوزه سیاستگذاری فرهنگیمیپردازد، در مطالعات جامعهشناختی نقشی بسزا داشته باشند. موضوع مهم "تولید فرهنگی: شرایط، ویژگیها و آثار"، محور اصلی مقالات این بخش را شکل میدهد که از جمله مهمترین آنها میتوان به مقالات "تولید فرهنگ"، "اقتصاد عمومی" و "تجربه زندگی روزانه" اشاره کرد.
در مجموع مقالات پیشگفته بهویژه در بحث سیاستگذاری فرهنگی، ببیانگر ملاحظات روشمندانهای هستند که توجه به آنها برای بنای جامعهای ایمن، از حیث فرهنگی، که بتواند در مقابل حملات و حرکات دیگر فرهنگها ایستادگی کرده و تعامل مثبتی را به نمایش بگذارد، ضروری است.