آسیب پذیرری داخلی و تهاجم فرهنگی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مقدمه
مسأله تهاجم فرهنگی و آنچه در ین زمینه به ویژه در چند سال اخیر در کشور ما در بوته بحث و تبادلنظر دیدگاههی گوناگون قرار گرفته، تاکنون به طور نسبی بریندی یکسان نداشته است، از ینرو در ین جا سعی خواهد شد تا ضمن تحلیل دیدگاههی مختلف، راهبردی مشخص بری حل مسأله پیشنهاد شود؛ درابتدا ذکر چند نکته ضروری مینمید:
نکته اول: به نظر میرسد مسأله تسلط وسلطه جویی از دیدگاه فلسفی به صورت یک اصل، اقتضی طبیعت انسانی میباشد، انسان صرفنظر از اختلاف انگیزهها، علاقهمند است بر دیگران تسلط داشته باشد.
نکته دوم: در روابط بین الملل هنوز اصل توطئه و دشمنی را به شکلی برجسته و بدیهی شاهد هستیم، اگرچه در سالها و دهههی اخیر در مورد خروج از ین حالت پیشرفتهیی دیده شده ولی هم در اروپا و هم در کشورهای دیگر مشاهده میشود که دشمنی و ستیزه جویی نقش ویژهی دارد.
نکته سوم: تهاجم فرهنگی با همین عنوان، موضوعی نیست که در دنیی امروز تنها در ج.ا.ا. مطرح شده است؛ بلکه تهاجم فرهنگی(Cultural invasion) عنوانی است که تقریبا در تمام دنیا مطرح و جاافتاده میباشد.
با ملاحظه بعضی از کتابها و مقالات خصوصا مقالات و نشریات 2-3 دهه اخیر میتوان دریافت که ین تعبیر از تهاجم فرهنگی به گونه کاملا محسوسی در کتب و مقالات به کار رفته است. در کشورهی اروپیی، آسییی و کشورهی اسلامی نیز همین تعبیر و اصطلاح تهاجم فرهنگی به شکلی گسترده مطرح میباشد؛ منتهی ین که دیدگاهشان در مورد تهاجم فرهنگی چیست بحث دیگری است.
نکته چهارم: تهاجم و آسیب پذیری رابطه ی نسبتا مستقیم دارند؛ سلطه جویی که یکی از اقسام یا مصادیق آن تهاجم فرهنگی میباشد مشابه با حمله نظامی است، یعنی درواقع تهاجم در جیی روی میدهد که شما آسیبپذیر هستید. در جامعه ما دیدگاههی مختلفی در مورد تهاجم فرهنگی وجود دارد، بعضی بهصورت مطلق فقط به تهاجم از درون که آسیب پذیریهای داخلی یجادکننده آن هستند،توجهمیکنندوبرخیدیگر بهطور مطلق با نفیعوامل داخلی، عامل بیرونی را تنهاعامل ذکرمیکنند. بیدگفت که ین نظرات مطلق نیستو حالت نسبی دارند.
بید پذیرفت که در دنیی امروز، تنوع نظامها و اختلاف منافع نوعی تهاجم را پدید آورده ولی با آسیبپذیری جوامع ممکن است شدت و نوع تهاجم فرق کند. در زمینه نگاه به تهاجم فرهنگی در جامعه خودمان بید با نظر به اطراف خود، یک نمی صحیح از ین تصویر داشته باشیم.
تهاجم فرهنگی: دیدگاهها و نظرات
از مطالعه مطالب موجود میتوان استنتاج کرد که در خصوص تهاجم فرهنگی چهار دیدگاه وجود دارد:
دیدگاه اول: فرهنگی به معنی عام است که در آن بیشتر بر روی زبان )در حکم یکی از راههاینفوذ و تهاجم فرهنگی یک کشور بر کشور دیگر( تأکید میگردد و نوعا از راه تحمیل و تضعیف زبان یک تمدن بر دیگری است اعمال میشود؛ مثلا فرانسه معتقد است که امریکا و انگلستان با تهاجم زبان خود زبان و فرهنگ فرانسه را تحت تأثیر قرار دادهاند و یا کره جنوبی که نسبت به ژاپن همین دیدگاه را دارد و ژاپن را به نوعی با چشم مهاجم فرهنگی نگاه میکند و یا به طور مثال، وزیر فرهنگ فرانسه در مورد آمریکا تعبیر امپریالیسم فرهنگی را به کار برده است.
دیدگاه دوم: سیاسی است که بری آن میتوان مصادیق متعددی را ذکر کرد. غرض از ین اصطلاح سلطه سیاسی بر دیگر کشورها (و نیل به اهداف سیاسی)از طریق ابزارها و فعالیتهی فرهنگی میباشد.
دیدگاه سوم: اقتصادی است، بدین صورت که بازار اقتصادی یک کشور از طریق ابزار و کالی فرهنگی تحت کنترل کشور مهاجم درمیید.
به طور مثال، کره جنوبی مدعی است که %70از بازار فیلم آنها در دست ژاپنیها است که بر اقتصاد کره تأثیر میگذارد. فرانسه نیز در مورد امریکا معتقد است %60فیلمهیی که در فرانسه پخش میشود، امریکیی هستند.
دیدگاه چهارم: دیدگاه ارزشی است به ین معنی که در واقع ارزشها و باورهیی در کشور وجود دارد که مورد یورش کشور مهاجم قرار میگیرد.
به هرصورت یک کشور بری تهاجم فرهنگی بر کشور دیگر از هر ابزاری استفاده میکند و ین ابزارها عبارتند از فیلم، شبکههی ارتباطی، موسیقی و امثال ینها که در مجموع میتوان بر آنها عنوان تهاجم فرهنگی را اطلاق کرد.
در جمهوری اسلامی شید در درجه اول ین دیدگاه مورد نظر باشد و پس از آن دیدگاه سیاسی و فرهنگی قرار گیرند. اساسا ین دیدگاه در کلیه کشورهیی که صاحب مذهب و نمادهی مذهبی هستند مطرح میشود. و در کشورهی مختلف عربی و آسییی که بخشی از جمعیتشان مسلمان یا حتی مذهب اصلیشان اسلام است، چنین حساسیتی تحت عنوان تهاجم فرهنگی مطرح است. البته ین شکل از تهاجم فرهنگی را در کشورهی اروپیی کمتر میتوان سراغ گرفت، در آن جا دیدگاههی دیگر مانند سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به معنی عام(با تأکید بر زبان) مطرح میباشد.
آسیب پذیری فرهنگی
در مورد آسیبپذیریها چند نکته قابل ذکر است؛ نکته اول: آن که امور مقید آسیبپذیرتر هستند، یعنی هرچه انسان یک موضوع یا پدیدهی را بیقیدتر مطرح بکند یعنی آن را در جامعه آزادتر بگذارد یا قیود آن را کمتر کند، آسیبپذیری آن کمتر است، بالعکس اگر بری حفظ و ثبات موضوعات مطرح در جامعه قیدهی متعددی را بهکار ببریم امکان آسیبپذیریش بیشتر خواهد بود، چه در سطح فرد و چه در سطح اجتماع؛ حال با عنیت به ین نکته بید بگوییم که ما در ج.ا.ا. از نظام سیاسی و جامعه خودمان تعریفی ارائه کردهیم که ین تعریف قیدهی زیادی دارد و در نتیجه قابلیت آسیبپذیری آن اساسا بیشتر است.
وقتی ما تعریفی با چندین قید را مطرح ساختیم به محض ین که خلاف ین قیود پیدا شود، تهدید و تهاجم هم به میان میید.
نکته دوم: ین است که به نظر میرسد در نگاه دینی و اسلامی اساسا بید اصل آسیبپذیر بودن انسان و جامعه را بپذیریم؛ از ینرو ملاحظه میکنید که در مسائل اخلاقی، اسلام نظریاتی مثل نظریه مراقبت دائم و امثال آن را در مورد انسان و جامعه مطرح میکند و ین مبتنی بر اصل آسیبپذیری انسان چه به صورت فردی و چه به صورت اجتماعی است. در زمینههی آسیبپذیری در ج.ا.ا. مصادیق و حوزههی مختلفی وجود دارد که نقاط مهم و برجسته آن را میتوان به دو قسمت تقسیم کرد:
1) مسأله تعارض
در سطح کلان در کشور ما سه نوع تعارض دیده میشود: الف) تعارض نظری ب) تعارض بین نظر و عمل ج)تعارض در عمل.
تعارض در نظر یعنی ین که ما در سطح نظر، گذشته از اجرا و عمل، در جامعه دچار تعارض هستیم، که ین تعارضها نقاط آسیبپذیر ما به شمار میروند که در نتیجه محور اصلی بحث تهاجم فرهنگی میتواند باشد. در جامعه ما هنجارها و نهادهی دینیی وجود دارد که شید هنوز در حوزه نظر نتوانستهیم بین ین هنجارها و نهادهی دینی رابطه خوبی برقرار کنیم و ین، موجب پدید آمدن تعارض در ین زمینه گشته است؛ مثلا در زمینه موسیقی یا پوشش، رابطه اخلاق و سیاست، رابطه زهد و توسعه و... هنوز نظرات به حد اجماعی نرسیده و اقوال معارضی عرض اندام مینمیند. با توجه به ینکه اختلافنظرها در سنجش دینی دیر مدار حرام و حلال است، مسأله مشکل میگردد.
تعارض در مقام عمل و نظر اولا، ناظر بر ین است که بین اسلام نظری ما (نظریات مسلم و شفاف مانند یمان به غیب، اخلاص و...) و آن چه که در عمل اجرا میکنیم، مقداری تعارض وجود دارد. ثانیا تعارض بین قول و عمل وجود دارد که بری آن کسانی که در سطح جامعه مطرح هستند عمدتا خطرساز است، بری مثال نتیج پارهی از نظرسنجیها نشان میدهد که در بعضی از مناطق که مسائل قومی و مذهبی نیز در وجود دارد، میزان محبوبیت و گریش به رهبری زیاد بوده و به %98 نیز میرسد. در مقام تفسیر میزان محبوبیت ین گریش به رهبری تحلیلهی مختلفی میتوان کرد، که بهنظر میرسد که یکی از آنها ین است که چون در ین حوزه، تعارض قول و فکر نبوده، اقبال بیشتری وجود داشته است.
سومین تعارض، تعارض در عمل است که بسیار مهم مینمید و دو مقوله در آن نهفته است: اول تعارض در مراکز تصمیمگیری، بدینصورت که مراکز مختلفی در مورد امور فرهنگی حرف میزنند؛ که در ینجا حرفها با هم منافات دارد و در عمل تضاد هم میآفریند.
دومین مقوله به تأثیرگذاری جریانهی سیاسی کشور بر روی تصمیمهی فرهنگی برمیگردد. که ما از آن به سیاستزدگی مباحث فرهنگی تعبیر میکنیم. ین سیاستزدگی از آن جا که اختلافهی سیاسی را به حوزه فرهنگ تسرّی میدهد نامطلوب است و منجر به آسیبپذیر شدن حوزه فرهنگ و تقویت جریان تهاجم فرهنگی میگردد.
2)مسأله عدم تعادل
عدم تعادل یعنی حرکت نکردن بر یک خط اعتدال که آسیبپذیر شدن کشور را در پی میآورد. ما حتی در ین بحث که تهاجم فرهنگی یک بحث سیاسی و یا فرهنگی است جانب تعادل را نگاه نداشتهیم و همین امر منجر شده تا موضوعات واحدی را تحت عنوان سیاسی یا فرهنگی قرار داده و مشکل بیافرینیم و یا در مورد نوع برخورد (قهرآمیز یا مسالمتآمیز) رویه واحدی را رعیت نکردهیم. گاهی بیشتر به مجرم پرداختهیم ((Criminologyو گاهی بر قربانی تأکید کردهیم ( (Victimology
راهبرد
اولا، بید تعارضهی موجود را حل کنیم؛ ثانیا، میتوانیم مثلثی تشکیل بدهیم که ین مثلث در مقام عمل کمکساز گشته، برنامه عملیاتی به ما بدهد؛ مثلث موردنظر مبتنی بر سه اصل است:
اصل اول: با توجه به نظام سیاسی و قانون اساسی، آموزش و تربیت بید به صورت جدی در مسائل تهاجم فرهنگی مورد توجه و در اولویت باشد، در قرآن کریم یهی داریم به ین مضمون که: کسی که گمراه شده اگر شما هدیت شده باشید به شما ضرر نمیرساند. یعنی در ینجا یک دیدگاه فردگریانه در بحث آسیبپذیری فرهنگی وجود دارد، ین که بید بر روی آموزش وتربیت انسان کار کرد. بنابرین در نوک ین مثلث مسأله آموزش وتربیت و فرهنگ خودسازی قرار میگیرد.
اصل دوم: مدارا با قربانیان داخلی بحث تهاجم فرهنگی است، بدینمعنی که در برخورد با افراد خودی که مورد تهاجم واقع شدهاند بید اصل مدارا را پیش گرفت؛ برخورد شدید و قهرآمیز در ین موضع صحیح بهنظرنمیرسد.
اصل سوم: برخورد مناسب است، بدینمعنی که ما بید در مقوله تهاجم فرهنگی راهبرد داشته باشیم و از برگرفتن عملکردهی کلیشهی اعم از مسالمتآمیز یا خصومتآمیز که بدون برنامه و راهبردی مشخص اعمال میگردد پرهیز کنیم. براساس راهبرد کلان، در مواردی ممنوعیت و محدودیت یجاد شود و در سیر موارد از اقدامات مناسب دیگر استفاده کرد
مسأله تهاجم فرهنگی و آنچه در ین زمینه به ویژه در چند سال اخیر در کشور ما در بوته بحث و تبادلنظر دیدگاههی گوناگون قرار گرفته، تاکنون به طور نسبی بریندی یکسان نداشته است، از ینرو در ین جا سعی خواهد شد تا ضمن تحلیل دیدگاههی مختلف، راهبردی مشخص بری حل مسأله پیشنهاد شود؛ درابتدا ذکر چند نکته ضروری مینمید:
نکته اول: به نظر میرسد مسأله تسلط وسلطه جویی از دیدگاه فلسفی به صورت یک اصل، اقتضی طبیعت انسانی میباشد، انسان صرفنظر از اختلاف انگیزهها، علاقهمند است بر دیگران تسلط داشته باشد.
نکته دوم: در روابط بین الملل هنوز اصل توطئه و دشمنی را به شکلی برجسته و بدیهی شاهد هستیم، اگرچه در سالها و دهههی اخیر در مورد خروج از ین حالت پیشرفتهیی دیده شده ولی هم در اروپا و هم در کشورهای دیگر مشاهده میشود که دشمنی و ستیزه جویی نقش ویژهی دارد.
نکته سوم: تهاجم فرهنگی با همین عنوان، موضوعی نیست که در دنیی امروز تنها در ج.ا.ا. مطرح شده است؛ بلکه تهاجم فرهنگی(Cultural invasion) عنوانی است که تقریبا در تمام دنیا مطرح و جاافتاده میباشد.
با ملاحظه بعضی از کتابها و مقالات خصوصا مقالات و نشریات 2-3 دهه اخیر میتوان دریافت که ین تعبیر از تهاجم فرهنگی به گونه کاملا محسوسی در کتب و مقالات به کار رفته است. در کشورهی اروپیی، آسییی و کشورهی اسلامی نیز همین تعبیر و اصطلاح تهاجم فرهنگی به شکلی گسترده مطرح میباشد؛ منتهی ین که دیدگاهشان در مورد تهاجم فرهنگی چیست بحث دیگری است.
نکته چهارم: تهاجم و آسیب پذیری رابطه ی نسبتا مستقیم دارند؛ سلطه جویی که یکی از اقسام یا مصادیق آن تهاجم فرهنگی میباشد مشابه با حمله نظامی است، یعنی درواقع تهاجم در جیی روی میدهد که شما آسیبپذیر هستید. در جامعه ما دیدگاههی مختلفی در مورد تهاجم فرهنگی وجود دارد، بعضی بهصورت مطلق فقط به تهاجم از درون که آسیب پذیریهای داخلی یجادکننده آن هستند،توجهمیکنندوبرخیدیگر بهطور مطلق با نفیعوامل داخلی، عامل بیرونی را تنهاعامل ذکرمیکنند. بیدگفت که ین نظرات مطلق نیستو حالت نسبی دارند.
بید پذیرفت که در دنیی امروز، تنوع نظامها و اختلاف منافع نوعی تهاجم را پدید آورده ولی با آسیبپذیری جوامع ممکن است شدت و نوع تهاجم فرق کند. در زمینه نگاه به تهاجم فرهنگی در جامعه خودمان بید با نظر به اطراف خود، یک نمی صحیح از ین تصویر داشته باشیم.
تهاجم فرهنگی: دیدگاهها و نظرات
از مطالعه مطالب موجود میتوان استنتاج کرد که در خصوص تهاجم فرهنگی چهار دیدگاه وجود دارد:
دیدگاه اول: فرهنگی به معنی عام است که در آن بیشتر بر روی زبان )در حکم یکی از راههاینفوذ و تهاجم فرهنگی یک کشور بر کشور دیگر( تأکید میگردد و نوعا از راه تحمیل و تضعیف زبان یک تمدن بر دیگری است اعمال میشود؛ مثلا فرانسه معتقد است که امریکا و انگلستان با تهاجم زبان خود زبان و فرهنگ فرانسه را تحت تأثیر قرار دادهاند و یا کره جنوبی که نسبت به ژاپن همین دیدگاه را دارد و ژاپن را به نوعی با چشم مهاجم فرهنگی نگاه میکند و یا به طور مثال، وزیر فرهنگ فرانسه در مورد آمریکا تعبیر امپریالیسم فرهنگی را به کار برده است.
دیدگاه دوم: سیاسی است که بری آن میتوان مصادیق متعددی را ذکر کرد. غرض از ین اصطلاح سلطه سیاسی بر دیگر کشورها (و نیل به اهداف سیاسی)از طریق ابزارها و فعالیتهی فرهنگی میباشد.
دیدگاه سوم: اقتصادی است، بدین صورت که بازار اقتصادی یک کشور از طریق ابزار و کالی فرهنگی تحت کنترل کشور مهاجم درمیید.
به طور مثال، کره جنوبی مدعی است که %70از بازار فیلم آنها در دست ژاپنیها است که بر اقتصاد کره تأثیر میگذارد. فرانسه نیز در مورد امریکا معتقد است %60فیلمهیی که در فرانسه پخش میشود، امریکیی هستند.
دیدگاه چهارم: دیدگاه ارزشی است به ین معنی که در واقع ارزشها و باورهیی در کشور وجود دارد که مورد یورش کشور مهاجم قرار میگیرد.
به هرصورت یک کشور بری تهاجم فرهنگی بر کشور دیگر از هر ابزاری استفاده میکند و ین ابزارها عبارتند از فیلم، شبکههی ارتباطی، موسیقی و امثال ینها که در مجموع میتوان بر آنها عنوان تهاجم فرهنگی را اطلاق کرد.
در جمهوری اسلامی شید در درجه اول ین دیدگاه مورد نظر باشد و پس از آن دیدگاه سیاسی و فرهنگی قرار گیرند. اساسا ین دیدگاه در کلیه کشورهیی که صاحب مذهب و نمادهی مذهبی هستند مطرح میشود. و در کشورهی مختلف عربی و آسییی که بخشی از جمعیتشان مسلمان یا حتی مذهب اصلیشان اسلام است، چنین حساسیتی تحت عنوان تهاجم فرهنگی مطرح است. البته ین شکل از تهاجم فرهنگی را در کشورهی اروپیی کمتر میتوان سراغ گرفت، در آن جا دیدگاههی دیگر مانند سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به معنی عام(با تأکید بر زبان) مطرح میباشد.
آسیب پذیری فرهنگی
در مورد آسیبپذیریها چند نکته قابل ذکر است؛ نکته اول: آن که امور مقید آسیبپذیرتر هستند، یعنی هرچه انسان یک موضوع یا پدیدهی را بیقیدتر مطرح بکند یعنی آن را در جامعه آزادتر بگذارد یا قیود آن را کمتر کند، آسیبپذیری آن کمتر است، بالعکس اگر بری حفظ و ثبات موضوعات مطرح در جامعه قیدهی متعددی را بهکار ببریم امکان آسیبپذیریش بیشتر خواهد بود، چه در سطح فرد و چه در سطح اجتماع؛ حال با عنیت به ین نکته بید بگوییم که ما در ج.ا.ا. از نظام سیاسی و جامعه خودمان تعریفی ارائه کردهیم که ین تعریف قیدهی زیادی دارد و در نتیجه قابلیت آسیبپذیری آن اساسا بیشتر است.
وقتی ما تعریفی با چندین قید را مطرح ساختیم به محض ین که خلاف ین قیود پیدا شود، تهدید و تهاجم هم به میان میید.
نکته دوم: ین است که به نظر میرسد در نگاه دینی و اسلامی اساسا بید اصل آسیبپذیر بودن انسان و جامعه را بپذیریم؛ از ینرو ملاحظه میکنید که در مسائل اخلاقی، اسلام نظریاتی مثل نظریه مراقبت دائم و امثال آن را در مورد انسان و جامعه مطرح میکند و ین مبتنی بر اصل آسیبپذیری انسان چه به صورت فردی و چه به صورت اجتماعی است. در زمینههی آسیبپذیری در ج.ا.ا. مصادیق و حوزههی مختلفی وجود دارد که نقاط مهم و برجسته آن را میتوان به دو قسمت تقسیم کرد:
1) مسأله تعارض
در سطح کلان در کشور ما سه نوع تعارض دیده میشود: الف) تعارض نظری ب) تعارض بین نظر و عمل ج)تعارض در عمل.
تعارض در نظر یعنی ین که ما در سطح نظر، گذشته از اجرا و عمل، در جامعه دچار تعارض هستیم، که ین تعارضها نقاط آسیبپذیر ما به شمار میروند که در نتیجه محور اصلی بحث تهاجم فرهنگی میتواند باشد. در جامعه ما هنجارها و نهادهی دینیی وجود دارد که شید هنوز در حوزه نظر نتوانستهیم بین ین هنجارها و نهادهی دینی رابطه خوبی برقرار کنیم و ین، موجب پدید آمدن تعارض در ین زمینه گشته است؛ مثلا در زمینه موسیقی یا پوشش، رابطه اخلاق و سیاست، رابطه زهد و توسعه و... هنوز نظرات به حد اجماعی نرسیده و اقوال معارضی عرض اندام مینمیند. با توجه به ینکه اختلافنظرها در سنجش دینی دیر مدار حرام و حلال است، مسأله مشکل میگردد.
تعارض در مقام عمل و نظر اولا، ناظر بر ین است که بین اسلام نظری ما (نظریات مسلم و شفاف مانند یمان به غیب، اخلاص و...) و آن چه که در عمل اجرا میکنیم، مقداری تعارض وجود دارد. ثانیا تعارض بین قول و عمل وجود دارد که بری آن کسانی که در سطح جامعه مطرح هستند عمدتا خطرساز است، بری مثال نتیج پارهی از نظرسنجیها نشان میدهد که در بعضی از مناطق که مسائل قومی و مذهبی نیز در وجود دارد، میزان محبوبیت و گریش به رهبری زیاد بوده و به %98 نیز میرسد. در مقام تفسیر میزان محبوبیت ین گریش به رهبری تحلیلهی مختلفی میتوان کرد، که بهنظر میرسد که یکی از آنها ین است که چون در ین حوزه، تعارض قول و فکر نبوده، اقبال بیشتری وجود داشته است.
سومین تعارض، تعارض در عمل است که بسیار مهم مینمید و دو مقوله در آن نهفته است: اول تعارض در مراکز تصمیمگیری، بدینصورت که مراکز مختلفی در مورد امور فرهنگی حرف میزنند؛ که در ینجا حرفها با هم منافات دارد و در عمل تضاد هم میآفریند.
دومین مقوله به تأثیرگذاری جریانهی سیاسی کشور بر روی تصمیمهی فرهنگی برمیگردد. که ما از آن به سیاستزدگی مباحث فرهنگی تعبیر میکنیم. ین سیاستزدگی از آن جا که اختلافهی سیاسی را به حوزه فرهنگ تسرّی میدهد نامطلوب است و منجر به آسیبپذیر شدن حوزه فرهنگ و تقویت جریان تهاجم فرهنگی میگردد.
2)مسأله عدم تعادل
عدم تعادل یعنی حرکت نکردن بر یک خط اعتدال که آسیبپذیر شدن کشور را در پی میآورد. ما حتی در ین بحث که تهاجم فرهنگی یک بحث سیاسی و یا فرهنگی است جانب تعادل را نگاه نداشتهیم و همین امر منجر شده تا موضوعات واحدی را تحت عنوان سیاسی یا فرهنگی قرار داده و مشکل بیافرینیم و یا در مورد نوع برخورد (قهرآمیز یا مسالمتآمیز) رویه واحدی را رعیت نکردهیم. گاهی بیشتر به مجرم پرداختهیم ((Criminologyو گاهی بر قربانی تأکید کردهیم ( (Victimology
راهبرد
اولا، بید تعارضهی موجود را حل کنیم؛ ثانیا، میتوانیم مثلثی تشکیل بدهیم که ین مثلث در مقام عمل کمکساز گشته، برنامه عملیاتی به ما بدهد؛ مثلث موردنظر مبتنی بر سه اصل است:
اصل اول: با توجه به نظام سیاسی و قانون اساسی، آموزش و تربیت بید به صورت جدی در مسائل تهاجم فرهنگی مورد توجه و در اولویت باشد، در قرآن کریم یهی داریم به ین مضمون که: کسی که گمراه شده اگر شما هدیت شده باشید به شما ضرر نمیرساند. یعنی در ینجا یک دیدگاه فردگریانه در بحث آسیبپذیری فرهنگی وجود دارد، ین که بید بر روی آموزش وتربیت انسان کار کرد. بنابرین در نوک ین مثلث مسأله آموزش وتربیت و فرهنگ خودسازی قرار میگیرد.
اصل دوم: مدارا با قربانیان داخلی بحث تهاجم فرهنگی است، بدینمعنی که در برخورد با افراد خودی که مورد تهاجم واقع شدهاند بید اصل مدارا را پیش گرفت؛ برخورد شدید و قهرآمیز در ین موضع صحیح بهنظرنمیرسد.
اصل سوم: برخورد مناسب است، بدینمعنی که ما بید در مقوله تهاجم فرهنگی راهبرد داشته باشیم و از برگرفتن عملکردهی کلیشهی اعم از مسالمتآمیز یا خصومتآمیز که بدون برنامه و راهبردی مشخص اعمال میگردد پرهیز کنیم. براساس راهبرد کلان، در مواردی ممنوعیت و محدودیت یجاد شود و در سیر موارد از اقدامات مناسب دیگر استفاده کرد