مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۶۱.
۱۶۲.
۱۶۳.
۱۶۴.
۱۶۵.
۱۶۶.
۱۶۷.
۱۶۸.
۱۶۹.
۱۷۰.
۱۷۱.
۱۷۲.
۱۷۳.
۱۷۴.
۱۷۵.
۱۷۶.
۱۷۷.
۱۷۸.
۱۷۹.
۱۸۰.
سهروردی
حوزه های تخصصی:
سهروردی در مواجهه با مسئله شر، با کاربست مفاهیم فلسفی و ارائه تبیین های فلسفی، در صدد است نشان دهد که خداوند و کل آفریده های او خیر هستند، نظام احسن در جهان حاکم است، و ثنوی گرایی باطل است. او شرّ را عدمی می داند که به وجود نقص در معلول ها بازمی گردد و نیازمند علت جداگانه نیست. میزان این نقص با توجه به نزدیکی یا دوری یک موجود از خداوند معین می شود. اگر خداوند در صدد جلوگیری از تحقق نقص باشد، لازم می آید که هیچ موجودی را نیافریند، که این مستلزم از دست رفتن خیرهای برتر خواهد بود. به نظر می رسد این نظریه فاقد توانایی لازم برای اثبات یا تأیید اموری باشد که ادعایشان را دارد. سهروردی وجود خداوند را پیشفرض می گیرد، در نظریه خود هر گونه شرّی را به شرّ مابعدالطبیعی فرو می کاهد، و برای خود قائل به معرفتی بسیار بالا نسبت به فعل الهی است، که این موارد نظریه او را ناکارآمد می سازد.
تفاسیر فلسفی در میانه خوانش برهان و تأویل با نگاهی به آثار ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴
99 - 112
حوزه های تخصصی:
پی جویی تفاسیر فلسفی پیش از ملاصدرا به معنای مصطلحِ تفسیر با دشواری همراه است. هرچند با توجه به تاریخ فلسفه اسلامی، ابن سینا برای نخستین بار به صورت ساختارمند بر برخی آیات و سوره های کوتاه قرآن تفسیر نوشت، صدرا نیز مهم ترین کوشش را در راستای طرح ریزی و غنای تفسیر فلسفی انجام است. در ادامه نیز سهروردی برای انعطاف بخشی به ادله فلسفی مشاء، آیات قرآن را با رویکردی ذوقی و اشراقی تبیین می کند. افزون بر این، حضور قرآن در نظام فکری ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا نسبت به سایر فلاسفه، گستره فراوانی دارد. آنها از آیات الهی گاه به عنوان دلیل، به صورت استشهاد و اقتباس و در مواضعی نیز در قالب تأویل مدلول های آیات با رویکرد فلسفی بهره می گیرند. همچنین با تعمّق در آثار بنیان گذاران حکمت مشاء، اشراق و متعالیه درمی یابیم تبیین های آنها از قرآن نه یکسره تفسیر به معنای مصطلح و نه سراسر تأویل تطبیقی نامیده می شود. آنها در تبیین کلام وحی، گاهی با توجه به قواعد صحیح و منابع معتبر تفسیری، با روشی عقلی برهانی، قرآن را تفسیر می کنند. گاهی نیز با روش تأویلی تطبیقی به تحمیل دیدگاهها و اندیشه های فلسفی خویش بر آیات قرآن روی می آورند که گاهی مصداقی از تفسیر به رأی محسوب می شود. در پژوهش حاضر، پس از تبیین رویکردهای دوگانه در ارزیابی تفاسیر فلسفی، بر مبنای معیارهای تفسیرپژوهی به روش شناسی آثار آنها خواهیم پرداخت.
جُستاری در باب برخی استعاره های علّیت در فلسفه سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Contrary to classical theory of metaphor that According to which metaphor only creats on basis objective similarity between two domain of experience, contemporary theory of metaphor consider that only objective similarity is not basis of framing metaphor but also non-objective similarity and experiential cooccurrence are basis of framing metaphor, In contemporary theory, theoretical concepts formulated through metaphorical extending of physical experiences.metaphor is mapping structure of source domain to target domain.causality is one of the major concepts in philosophy that conceptualized with various metaphors.causality has special status in Suhrawardi's philosophical system and various metaphors have been used to describe causality. In Shaykh al-Ishrag's philosophical system causality is conceptualized through physical experiences such as Illumination,motion,give,generating and build.accordingly causes are embodied such as sun,beginner,giver,parents, builder and effects such as ray and shadow,moving ,receiver,child,built. Some causal metaphors indicate the similarity of cause and effect and others indicate the dissimilarity of cause and effect.Since the discussion of metaphor is also related to the discussion of symbol,, it is pointed out that some metaphors of causality in Suhrawardi's philosophy are symbolic metaphors.
هرمنوتیک «بازگشت عاشقانه» در رسال ه الابراج سهروردی با رویکرد پدیدارشناسانه اشراقی هانری کربن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رساﻟ ه الابراج یا کلمات ذوقیه تنها رساله رمزی سهروردی به زبان عربی است و کمتر بررسی شده است. با تأویل پدیدارشناسانه هانری کربن درمی یابیم که این رساله در حقیقت حکایت بازگشت عاشقانه نفس به موطن اصلی خویش است، که در پدیدار رمزهای واقعی و زنده در سیر حکایت نفس بر او ظاهر می شود، به گونه ای که از طریق این ظهور می تواند او را نجات دهد و به اصل خویش بازگرداند. از نظر کربن، «بازگشت به اصل» همان اصلی است که انسان معاصر در پی دوقطبی شدن حس و عقل جهان شناخت پسا-دکارتی، آن را فراموش کرده، که در حقیقت به خاطر از میان رفتن ساحت خیال مجرد یا نفس در جهان شناسی معاصر است. آنچه خیال آدمی را فعال و مجرد می کند عشق به بازگشت به وطن حقیقی است که گنوس یا معرفت نجات بخش آن را متذکر می شود و آدمی را به اصل مثالی و فرشته گون خویش ارجاع می دهد. تأویل از نظر کربن، بازگشت به اصل و رب النوع پدیدارهاست که در پدیدارهای رمزی متجلی می شود. او می کوشد تا وجه معاصرانه «عالم مثال» را در قالب نظریه «تخیل خلاق» و پدیدارشناسی خاص خویش عرضه می کند. این جستار حکایت عشق به بازگشت را در آینه رمزها، که تجلی گاه اصل مثالی پدیدارهاست، نشان می دهد.
زیبایی شناسی سینمای ایران بر اساس مضمون «غربت آگاهی» اشراقی موارد مطالعه فیلم های «سیاوش در تخت جمشید» و «آتش سبز»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
زیبایی شناسی سینمای ایران با تکیه بر غربت آگاهی اشراقی ذیل عنوان «سینمای مثال نگار»، مسأله ی این مقاله است مفهوم «غربت آگاهی» به معنای یادآور شدن انسان به غربت خویش در اثر چیست؟ فرا روی به عالم بالا در هنر سنتی، آغاز تأمل ما در پیوند زیبایی شناسی اشراقی با سینما محسوب می شود. با رویکرد ابژکتیو زیبایی شناختیِ شیخ اشراق و صدور زیبایی از نورالانوار به عالم و انسانِ محصور شده در غربت غربی تحت تدبیر ارباب انواع، می توان به تحلیل فیلم های مثال نگار در سینمای ایران پرداخت. در این نوشتار مضمون «غربت آگاهی» در سینمای ایران با رجوع به رساله های تمثیلی شیخ اشراق با ملازمت تأویل و پدیدارشناسی هانری کربن بررسی شده است. بر مبنای هبوط و معرفت شناسی اشراقی در روایت شناسی فیلم هایی با مضمون غربت آگاهی مشخص گردید، در وحدت سه وجهی حکایت (راوی، روایت و مروی)، راوی هم فاعل حماسه است هم موضوع و مفعول.
قراءه إشراقیه لنقش الطاووس فی سجاد المحراب فی القرن الثانی عشر الهجری علی ضوء رساله "لغه موران"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی العلوم الانسانیه دوره ۲۸ سال ۱۴۴۳ شماره ۳
145-172
إنّ الاکتفاء بالمعانی السائده عن الرموز یمنع من التوصّل إلی مفاهیم جدیده لهذه الرموز ومضامینها. من جانب آخر فإنّ البحث التأصیلی للعوامل المکونه للنقوش یقود إلی الکشف عن رموز هذه النقوش وما تتضمنه من إیحاءات، وبالتالی خلق معانٍ جدیده لها. إنّ الطاووس کثیراً ما کان رمزاً للغرور والکبریاء والجمال، هذا فی حین أنّ فهم الفروق البصریه لنقش الطاووس فی سجاد المحراب فی القرن الثانی عشر الهجری یفرض إعاده تعریف معان جدیده للطاووس فی النقوش الموجوده علی السجاد. ولکی نصل إلی هذه الغایه احتجنا إلی نصٍّ یُسعفنا فی هذا الصدد. ووجدت الباحثه أسلوب رساله "لغت موران" للشیخ شهاب الدین السهرودری مناسباً بالنظر إلی الغایه والغرض الذی نسعی لتحقیقه. ویبدو أنّ "لغه موران" التی نتحدث عنها جاءت منسجمه مع صوره الطاووس فی سجاد المحراب الموجود فی متحف المتروبولیتان للفنون، وعلی هذا الأساس تمت قراءه صوره الطاووس واستجلاء رموزها ودلالاتها. وإذن فإنّ معرفه دور شکل الطاووس وفق مقارنه مضمون صوره السجاد مع لغه موران للشیخ السهرودی هی الهدف الرئیسی لهذا البحث. من نتائج هذا البحث هی أنّ الطاووس وإضافته إلی المعانی السائده التی تُعرف عنه یدلّ کذلک علی معنی التحسر والتغابن والشعور بالخسران. هذا البحث من حیث طبیعته یُعتبر ضمن البحوث الکیفیه، ومن حیث الغایه والهدف یصنف ضمن البحوث التنمویه، ویقوم علی أساس وصف وتحلیل دور الطاووس فی سجاد المحراب وذلک فی إطار معنی نص "لغه موران"، فعلی هذا الأساس هو بحث وصفی تحلیلی. وأداتنا لجمع البیانات والمعلومات کانت المصادر المکتبیه والملاحظات العینیه من نماذج حول الموضوع. إنّ النتائج المترتبه علی المشاهدات من الصوره ثم تحدید الفروق ومقارنتها مع سائر النماذج دلّت علی وجود فرق وتمایز بینها. إنّ الاتجاه الرمزی -باعتباره أحد أسالیب البحث- کان ذا تاثیر فی جانب من البحث وکان الوصول إلی معنی جدید هو نتیجه هذا البحث.
بررسی تطبیقی فناء فی اللّٰه از منظر ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۸
111 - 139
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین و بنیادی ترین مسائل در حیطه قوس صعود، مباحث مربوط به انتهای قوس صعود و مسئله فناء فی اللّٰه است. در مقاله پیش رو به بررسی تطبیقی این مسئله از منظر سردمداران سه مکتب مهم فلسفه اسلامی یعنی ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا می پردازیم. دو مبحث حرکت جوهری نفس و اتحاد چه اتحاد عاقل و معقول و چه اتحاد نفس با عقل فعال ، به عنوان بنیادی ترین اصول مٶثر در کیفیت تبیین و ترسیم فناء فی اللّٰه به حساب می آیند. برای ابن سینا به خاطر نفی حرکت جوهری نفس و نفی اتحاد و همین طور عدم صراحت در عبارات عرفانی اش، نمی توان قول به فنای حقیقی را قائل شد. همین طور سهروردی مبانی مشابهی با ابن سینا دارد و با عدم قول صریح به حرکت جوهری نفس و با نفی اتحاد، معنایی خاص و غیر حقیقی از فنا را ارائه می دهد و آن را به شدت توجه انسان پاک و طاهر به مبادی عالیه و دست دادن یک حالت روحانیه با جذبه شدید و حالت استغراق معنا می کند. اما ملاصدرا با داشتن مبانی و اصول خاص خود از جمله اثبات حرکت جوهری نفس و پذیرش اتحاد ، فنا را به صورت حقیقی می پذیرد و به علاوه، نقطه پایانی قوس صعود را چیزی بالاتر از دیدگاه ابن سینا و سهروردی می داند و به فنای حقیقی فی اللّٰه قائل است.
«من» و معیار تشخیص آن از «غیر» از منظر سهروردی، ملاصدرا، دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بیان هویت و مصداق «من» و نیز ملاک تشخیص «منِ حقیقی» از غیر، از دیدگاه سهروردی، ملاصدرا و دکارت پرداخته است. از نظر این سه فیلسوف، «من» هویت ظاهر و خودپیدایی است که انسان با علم حضوری بدان خودآگاهی می یابد. مصداق منِ حقیقی نزد سهروردی نور مجرد است که با ظهور دائمی ذات، از خودآگاهی مستمر برخوردار میباشد. در فلسفه ملاصدرا، مصداق آن مرتبه یی از وجود است که در بستر حرکت جوهری دائماً متطور بوده و مملکتی ذومراتب است که هویتی ثابت ندارد، و نزد دکارت بُعد مجردی است که بنحو دائمی در حال اندیشیدن است. بنابرین، در واقع هر سه فیلسوف «من» حقیقی را منِ مدرک، عالم و اندیشنده میدانند. ملاک تمییز منِ حقیقی نیز نزد آنها یکی است، زیرا سهروردی و ملاصدرا علم مستمر و عدم غفلت از خود را که در واقع همان خودآگاهی است، ملاک تمییز منِ حقیقی میدانند، اما ملاک دکارت وضوح و تمایز است که بنظر میرسد همان أمری است که سهروردی و ملاصدرا آن را علم حضوری مستمر یا خودآگاهی مینامند. در نتیجه، میتوان گفت که ملاک تمایز «من حقیقی» از نظر هر سه فیلسوف یکسان است.
ابزار شناخت و ماهیت خداوند در دستگاه فکری عطار و سهروردی
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۲ پاییز ۱۳۸۹ شماره ۵
115 - 138
حوزه های تخصصی:
شیخ شهاب الدّین یحیی سهروردی، فیلسوف ِعارف، با حکمتی آمیخته از معرفت نظری و سلوک عملی است. در دستگاه فکری او، عناصری از تفکر ایران باستان، یونان قدیم و فرهنگ اسلامی، قابل رهگیری است. هدف اصلی او، احیای تفکّر اشراقی، از طریق بهره گیری از امتیازات سه فرهنگ فوق بود. سهروردی در دو آبشخور فکری- مکتب خسروانی و اندیشه های اسلامی- با شیخ فریدالدّین عطّار نیشابوری در یک مسیر قرار می گیرد. ابزار شناخت و ماهیت خداوند برای هر دو اندیشمند، مسأله ای حیاتی است و در نظریه آنان، سایر معرفت ها تحت الشعاع معرفت بنیادین مذکور قرار می گیرد. کلید فهم حکمت اشراق سهروردی، منوط به خودشناسی و معرفت نفس است و معرفت نفس نیز در گرو معرفت حق تعالی و جهان هستی است. بر این اساس، نظام هستی شناسی خود را منوط بر شناخت «نورها» می داند. در مقام فکری او، خداوند، نور حقیقی و مطلق است. نور نزد عطّار نیز روح زندگی و چشمه ی فیاض حیات و جنبش است. امری که بی او قوامی نیست؛ و هیچ بخشی از عالم هستی، خالی از نشانه ی آن نیست. هر دو متفکر، مانند سایر اندیشمندان شرقی، ابزارهای حسی و عقلی را برای شناخت حق، ناکافی می دانند و راه وصول به معرفت حق را از طریق کشف و شهود، اصیل ترین شیوه می دانند. در این مقاله، دیدگاه سهروردی و عطار به صورت سنجشی مورد بررسی قرار گرفته است.
ماهیت رمز و تمثیل ادبی؛ (بررسی رساله تمثیلی فی حقیقه العشق سهروردی)
حوزه های تخصصی:
این مقاله تلاش دارد رمز و تمثیل رادرادب فارسی و رساله فلسفی فی حقیقه العشق سهروردی مورد بررسی و تحلیل قراردهد. شایسته است بگوییم که آنها با یکدیگر مساوقت وجودی دارند. یعنی در اندیشه تحلیلی و تطبیقی، رساله فلسفی فوق از ادب فارسی جدانیست. و نوعی هم زبانی و همفکری و همدلی بین ادباء و فلاسفه ای همچون سهروردی وجود دارد. برای نائل شدن به این حقیقت ابزارهایی لازم است از قبیل تحقیق و جستجو در معنای تمثیل در ادبیات فارسی که عناصر توصیفی و اخلاقی وعرفانی فراوان دارد. در این تمثیل ها که شامل حکایات و قصه ها وداستانهاست، غرض و مقصود اصلی نویسنده واضح بیان نشده است. سهروردی هم ضمن توجه به این نکته در داستان تمثیلی فلسفی فی حقیقه العشق؛ موضوع مهم عشق را تحت صورت ظاهر موضوعات دیگر، رمزگونه ارائه می دهد. این طرزتفکر و شیوه اندیشه درادبیات عرفانی است که دکترین یا عقیده ای در لباس و صورت یک حکایت تمثیلی و ساختگی بیان می شود. این مقاله مشخصاً به مقوله تمثیل در رساله فی حقیقه العشق (مونس العشاق) سهروردی می پردازد. و سه موضوع عشق، حسن و زیبایی و حزن را مورد بررسی قرار می دهد. در این رساله، تمثیل به صورت مفاهیم روحانی، عرفانی، عقلانی و به زبان طبیعی و ملموس بیان شده است. همچنین شخصیت های بزرگ و الهی در این رساله برای بیان نکات عرفانی و اخلاقی بکار گرفته شده است تا گوینده مقصود خود را بصورت تمثیل ورازگونه بیان کند.
واکاوی خوانش تصویری خورشید از گزاره عقل فعال و نورالانور در رساله های رمزی سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۴
131 - 161
حوزه های تخصصی:
تصاویر مرکزی یا کلان استعاره ها در مقام گزاره حاوی اندیشه های نابی اند که از تجربه های شخصی عارف نشأت می گیرند. ازاین رو، رمزگشایی و تبیین معانی ثانویه آن ها جهان بینی عارف را بیش از پیش آشکار می کند. این تصاویر ایماژهایی معرفتی اند که هم در شکل تجلی سطحی و هم شهودی قابلیت بروز دارند. این جستار به بررسی پیوند خورشید از یک سو با مفاهیم فلسفی و اسطوره ای (عقل فعال و نورالانوار) و از دگر سو با ایماژهایی چون سیمرغ، درخت، کیخسرو و پیر سعی دارد کارکرد تصویر خورشید را به عنوان رمزی که با معنی به وحدت رسیده است، تبیین نماید. یکی از دستاوردهای این پژوهشِ توصیفی و تحلیلی، تجلی شهودیِ پدیدار خورشید است که اسباب تمایز داستان های رمزی سهروردی را فراهم می کند؛ به نحوی که سبب می شود خورشید سطوح زبانی را پشت سر نهد و به یک «معنی واره» یا ادراکی مفهومی تبدیل شود. دستاورد دیگر، درهم تنیدگی تصویر و معنا در نظام فکری و زبانی سهروردی است که بیان کننده دو رهیافت محوری است: این تصاویرند که معنی را می سازند نه معانی تصاویر را. و دیگری، ایماژهای پدیداری هویت مشترکی را بین دریافت ذهنی و جسم برونی ایجاد می کنند. بنابراین چنین تصاویری علاوه بر گریزپذیری و غامض بودن، لغزان و نامشروط نیز هستند و برای معانی متعدد به کار می روند.
بررسی تطبیقی عشق و عقل در اشعار حافظ و آثار فارسی سهروردی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهمترین مضمون های مشترک قابل مقایسه در اشعار حافظ و آثار فارسی شیخ اشراق، مفهوم عشق و عقل است. همان اندازه که سهروردی در جایگاه حکیم در تک تک رساله های فارسی خود به عقل پرداخته، در سراسر دیوان خواجه شیراز نیز سخن از عشق است و هر دو در آثار خود نظری نیز به مفهوم مقابل آن داشته اند. اگر سهروردی حکیمی است که دل هم در گرو عقل دارد و هم عشق، حافظ نیز شاعری اندیشمند است که از مقوله عقل غافل نمانده، همواره در اشعارش به نقد آن پرداخته است. در مجموعه آثار فارسی سهروردی تنها یک رساله به عشق اختصاص دارد، ولی به جرأت می توان گفت، وی حق مطلب را در مورد عشق ادا کرده، به مراحل و مراتب مختلف آن پرداخته و نقش و جایگاه عشق را در حکمت اشراقی به خوبی تبیین کرده است. پژوهش حاضر بیش از سایر رساله ها از رساله فی الحقیقه العشق بهره برده است؛ چرا که بیشتر با اشعار حافظ قابل مقایسه و تطبیق است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و با ابزار کتابخانه ای انجام گرفته است. نتیجه این که از نظر شیخ اشراق عقل و عشق لازم و ملزوم یکدیگرند. عشق زاده عقل است و برای رسیدن به عقل کل که در نزدیک ترین فاصله با نورالانوار است، راهی به جز عشق وجود ندارد. از آن سو، حافظ به ندرت از عقل قدسی سخن می گوید و به جز ابیاتی چند، هر جا سخن از عقل می آورد، منظور او عقل جزئی است و در قیاس میان عقل و عشق آنچه برای او اصالت بیشتری دارد، عشق است. این دو متفکر، با وجود اختلاف نظرهایی، در بیان روشِ نائل شدن به حقیقت و در رجحان عشق بر عقل برای وصول به جمال و کمال مطلق با یکدیگر هم رأی و هم عقیده هستند.
کاربرد استعاره در معرفت شناسی سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۹
81 - 61
حوزه های تخصصی:
در دیدگاه سنتی، استعاره امری تزیینی و مربوط به زبان ادبی و قابل حذف از زبان علمی و فلسفی است. هم چنین مطابق این دیدگاه، مبنای شکل گیری استعاره، شباهت عینی بین دو پدیده است. اما در دیدگاه معاصر نه تنها زبان ادبی بلکه زبان علمی و فلسفی نیز استعاری است و مبنای شکل گیری استعاره علاوه بر شباهت های عینی، انواع شباهت های ساختاری غیرعینی و هم بستگی در تجربه نیز می تواند باشد. در دیدگاه معاصر، استعاره، انتقال الگوی استنباطی حوزه مبدأ به حوزه مقصد است. مطابق این رویکرد، مفاهیم فلسفی از طریق استعاره ها مفهوم سازی می شوند. لیکاف و جانسون معتقدند خودِ ذهن و فرآیندهای ذهنی توسط استعاره مفهوم سازی می شوند. در این مقاله نشان داده می شود شیخ اشراق نیز ذهن و کنش های ذهنی را توسط استعاره ساختاربندی می کند. جنبه های مختلف ادراک در معرفت شناسی سهروردی توسط مفاهیمی مانند دیدن، اشراق، دست کاری اجسام، ساختمان، محاسبه ریاضی و حرکت مفهوم سازی می شوند.
قرابت بیان رمزی- تمثیلی سهروردی و افلاطون درباره خودشناسی به عنوان سرآغاز سلوک فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیوند فلسفه افلاطون و حکمت اشراقی را صرف نظر تصریحات سهروردی درباب افلاطون به عنوان برجسته ترین حکیم صاحب شهود، می توان از طریق واکاوی قرابت های این دوفیلسوف درپرداختن به معانی کلیدی که به تعبیر سهروردی در«خمیره ازلی حکمت» ریشه دارند، بازشناخت. طبق این روش که فراترازپژوهش های تاریخی است، آثار این دو فیلسوف از جهتی مقایسه می-شوند که واجد مضامین سلوکی و معنوی اند. غایت فلسفه راستینی که افلاطون و سهروردی بدان اشتغال داشته اند سعادت بوده واین سعادت همان تشبّه به اله است. ازاین رو، مضمون بنیادی دراین فلسفه عبارت است ازسنخیت حقیقت انسان باحقایق الهی که براثرتعلق یافتن به تن فراموش شده است. بدین ترتیب اصل آغازین فلسفه به عنوان نوعی سلوک معنوی تذکار خود الهی به عنوان استعدادی درانسان برای حصول آن غایت است. سهروردی و افلاطون علاوه بر بحث نظری درباره این مضمون، بابیان رمزی نیز بدان پرداخته اند. درآثار سهروردی، به صورت متمرکز دررساله های تمثیلی، و در افلاطون نیز، در گفتگو هایی نظیر جمهوری و فایدروس می توان رمز هایی که درمقام این تذکارند بازشناخت. رمز هایی نظیر خارپشت، قطره شبنم، پرنده، قلب و جام جهان نما، و رمز های همبسته باآن ها، نظیر اسارت دردام و چرم و چاه همگی نمودار وضعیّت دوگانه بشرند: آسمانی و زمینی. این معانی رادرافلاطون بارمز هایی نظیرارابه بالداروچشم جان،ودرمقابل باهیولای توفونی، گلاوکس دریایی ونیزدرپیوندبارمز های اسارت درغار و دفن شدن درقبر می توان بازشناخت.
تقدم حکمت عملی بر حکمت نظری در مکتب اشراقی سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در آثار و زندگی سهروردی دلایل و شواهدی موجود است که از آن می توان به ارجحیت حکمت عملی بر حکمت نظری دست یافت. پیش از سهروردی، حکمت نظری نسبت به حکمت عملی، بخصوص در فلسفه مشایی، دارای ارجحیت بود؛ اما سهروردی با اتخاذ روش ذوقی در کنار روش بحثی و تقدم قایل شدن بر این روش و انتقاد از مشائیان در پرداختن بیش از حد به روش بحثی، حکمتی را بنیان نهاد که در آن با توجه به ارتباط مستقیم روش ذوقی با عمل، تقدم از آن حکمت عملی است و این تقدم، بالشرف است نه زمانی. ریاضت و ارتباط با عالم مثال، جزء جداناشدنی حکمت عملی سهروردی است. حکمت او حکمتی وجدانی و عرفانی است که حکیم به صورت عینی، تجربه کننده حقایق است. از این جهت می توان سهروردی را فیلسوفی تجربه گرا نامید، تجربه ای وجدانی و شهودی و عرفانی. این تقدم در اندیشه های مکتوب و زندگی عملی او بررسی شده است.
جریان شناسی «شبهه ابن کمّونه» و چگونگی انتساب آن به شیخ اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
129-144
حوزه های تخصصی:
در آثار حکما و متکلّمان شبهه ای را به ابن کّمونه نسبت داده اند که وی در آن شبهه «دلیل ردّ دو خدایی را کافی به مقصود ندانسته است»، و در شماری از آثار حکما و متکلّمان این شبهه آمده است. شبهه این کمّونه ناظر به برهان مشهور ترکیب است. او وجود دو واجب الوجود را به گونه ای پنداشته و فرض کرده است که مستلزم ترکیب آنها نباشد، در این صورت برهان ترکیب بی اثر می شود. از این رو، شماری از حکما و متکلّمان با ذکر شبهه درصدد بر آمده اند تا پاسخ این شبهه را بدهند و این معضل را حل کنند. در پاسخ برخی از آنان این مسئله عنوان شده است که ریشه این شبهه در آثار شیخ اشراق است. این مقاله بر آن است با بررسی تاریخی این شبهه چگونگی انتساب آن را به سهروردی پاسخ گوید و به این نکته توجه دهد که عبارتی که در کتاب المشارع و المطارحات سهروردی آمده با عبارت ابن کمّونه تفاوت دارد و نمی توان گفت ریشه این شبهه در آثار سهروردی است.
جایگاه صداقت در اندیشه سیاسی سهروردی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسی (باقرالعلوم) سال بیست و چهارم بهار ۱۴۰۰ شماره ۹۳
91 - 112
حوزه های تخصصی:
هدف نوشتار حاضر کشف، فهم و شرح پیوستگی صداقت و سیاست در اندیشه سیاسی اشراق است. جهت این مهم به این پرسش پرداخته شده است که نسبت برقرار میان صداقت و سیاست در اندیشه شیخ اشراق چگونه است؟ با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی به توضیح چندوچون نسبت برقرار میان صداقت و امر سیاسی در اندیشه سیاسی شیخ اشراق پرداخته شده است. درواقع، پژوهش را باید در شمار پژوهش های بنیادی دانست که به کشف، فهم، توصیف و تحلیل وضعیت صداقت در اندیشه سیاسی اشراق می پردازد. فهم چگونگی پدیده مورد مطالعه هدف مبنایی روش توصیفی- تحلیلی است که در این نوشتار، در آثار سهروردی و توصیف شیوه نگرش او به صداقت در سیاست ورزی دنبال می شود. سهروردی را باید آغازگر تبلور سیاست ورزی اخلاقی مبتنی بر صداقت برخاسته از عرفان سیاسی دانست. درواقع، او قائل به گونه ای این همانی میان صداقت و سیاست است. شیخ شهید اخلاق ابتنایافته بر صداقت را از درون آدمی به ساحت سیاست و جامعه می کشاند. سهروردی حضور صداقت را در سیاست در قامت زمامدار تئوریزه می نماید و شهر آرمانی خود را در پیوستگی مستمر صداقت و سیاست، در سطوح فردی، سیاسی و اجتماعی بنا می کند.
زیبایی شناسی کارکرد نور در تذهیب های قرآنی (با تاکید بر مبانی حکمت نوریه سهروردی)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال اول بهار ۱۳۹۳ شماره ۱
40 - 49
حوزه های تخصصی:
قرآن، معتبرترین منبع اندیشه اسلامی با تزیینات خاص خود دربردارنده عناصر کلیدی هنر اسلامی چون نور، فرم و رنگ است؛ سهروردی بنیانگذار حکمت نوریه با تاویل آیاتی از قرآن که در آن ها به نور اشاره شده، نور را نماد اصیلی چون نماد عالم خیال می داند که اصل نقوش، رنگ ها و صور تجریدی هنر اسلامی در آنجاست؛ هنر اسلامی، خصوصاَ تذهیب، هویدای حضور باطنی نماد نور است؛ لذا تبیین نور از دیدگاه «شهاب الدین سهروردی» خصوصاً به عنوان مؤسس وجودشناسی عالم نورانی خیال در انطباق با آموزه های قرآن و هنر اسلامی می تواند سرآغاز جدیدی باشد به مسائل حِکَمی و لوازمی که در ذهن و زبان و ناخودآگاه هنرمندان مسلمان مؤثر است. از طرفی تذهیب قرآنی به سبب تجریدی بودن با تاکید بر چنین مفاهیمی نیاز به رمز گشایی دارد. مسئله اصلی نوشتار حاضر این است که پس از بازخوانی رمز نور نزد سهروردی تأثیر این نوع نگاه به عالَم، در هنر اسلامی و به ویژه در تذهیب های قرآنی دوره صفویه نشان داده شود تا آنچه از نور در نقوش و رنگ های بکار رفته در آن از جمله رنگ طلایی حضور بارز دارد، با رویکرد زیبایی شناسی و نماد شناسی به روش تطبیقی تحلیل شود تا نتیجه حاصل گردد که چگونه نور در فضای تزیینی حواشی قرآن و شکل نقوش آن چون شمسه و رنگ های تذهیب خصوصا رنگ طلایی جلوه گر ساحت نورانی و زیبایی اعلی شده است. منابع به صورت کتابخانه ای گردآوری شده و تصاویر از طریق عکسبرداری نمونه هایی از قرآن های دوره صفویه موزه ملی قر آن کریم تهران و موزه هنرهای تزیینی اصفهان حاصل آمده است.
بررسی تجلّی رمز نور در معماری اسلامی (بر مبنای نگاه اشرقی سهروردی به نور وتأکید بر شاخصه های مساجد اسلامی)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال اول پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳
24 - 41
حوزه های تخصصی:
شیخ شهاب الدین سهروردی بنیان گذار حکمت نوریه است؛ او با ارائه جهان شناسی مبتنی بر نور، خلقت انوار بی نهایت را، که ناشی از نظم و پویایی خاصی است، تبیین می کند. ایشان بر همین مبنا، «عالم نورانی خیال» را مطرح می کند، موضوعی که نقطه عطفی برای مسائل حکمی و خلاقیت های هنری به حساب می آید؛ زیرا نور رمزی است که در هویت هنر اسلامی، نقشی اساسی دارد؛ از یک سو بر منشأ هنر، یعنی عالم خیال، تأکید می کند و از سوی دیگر بر جلوه های زیبایی شناسانه هنری دلالت دارد. پژوهش حاضر درصدد آن است تا در ابتدا، ضمن تبیین نگاه خاص سهروردی به موضوع «نور»، بر مبنای آن تعریفی از هنر و زیبایی شناسی ارائه دهد و در ادامه نقش این نگاه را بر مسائل حِکَمی و لوازم مؤثر در ذهن، زبان و ناخودآگاه هنرمندان مسلمان رهگیری نماید. بر همین اساس در بین جلوه گاه های هنر اسلامی، معماری مساجد، به طور خاص، مورد بررسی واقع شده است. در واقع معماری مساجد اسلامی، با توجه به ویژگی تجریدی بودن و کاربرد اشکال و رنگهای خاص، می تواند جلوه گر تصویر صریح مفهوم نور در ابعاد مختلف باشد و از این طریق می توان به رمزگشایی از آنها پرداخت. تحلیل نقوش، رنگ های بکار رفته و نوع معماری قسمت های شاخص مساجد اسلامی، که موضوع «نور» در آن حضور بارز دارد، نشان می دهد، منشاء همه زیبا یی ها، وجود و قابلیت های ادراک در هنر اسلامی، همین موضوع است، و هنرمند معمار، یکی از کاربران اصول چنین جامعه نورانی است که توانسته با دریافت جنبه های کیفی و کمی ساحت متعالی آن، توازن میان جهان نورانی و مادی را نشان دهد. قابل ذکر است که داده های تصویری از طریق نمونه های موجود در سایتهای اینترنتی و کتابهای معتبر حاصل آمده است.
تبیین و تطبیق نگاه اشراقی به زیبایی و جلوه های منطبق با آموزه های قرآن (با تأکید بر رساله مونس العشاق سهروردی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ششم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۷
95 - 110
حوزه های تخصصی:
شها ب الدین سهروردی بنیانگذار حکمت نوریه و اشراقی است؛ حکمتی که وی با بهر هگیری از منابع غنی اسلام به ویژه قرآن کریم مباحث حکمی را در جهتی نوین پیش برده است. سهروردی با تبیین اشراقی خود از نور و بازبینی آن به زبان رمزی در رساله مونس العشاق تحقق کثرت در عوالم هستی را به اقانیم سه گانه حسن، حزن و عشق منسوب می داند. وی با تکیه بر حقیقت حسن )مسأله محوری زیبایی شناسی( در قرآن به تبیین اشراقی از زیبایی در حکمت اشراقی خود و همبستگی با معرفت دست می یابد. در این پژوهش کوشش می شود با تبیین مفهوم زیبایی در رساله مونس العشاق و بازخوانی رمزهای حزن و عشق در نظام جهان شناسی اشراقی به عنوان محورهای زیبایی شناسی در مونس العشاق و تطبیق همین رمزها در آیات قرآن، لوازم آن مفاهیم پی گرفته شود و پیوند میان حقیقت و هنر آشکار شود برای رسیدن به این هدف، شواهد مثالی از آثار شاخصی در هنر اسلامی آورده می شود. لازم به ذکر است تمامی نمونه های تصویری از آثار فاخر ایرانی موزه فریر گالری نیویورک گرفته شده است.